ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 4 آذر 1403
يکشنبه 4 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 15 فروردين 1387     |     کد : 461

امام‌الشعرا، شرف‌الزمان‌ حكيم‌ قطران‌ تبريزی‌

امام‌الشعرا حكيم‌ قطران‌ در قرية‌ شادباد تبريز كه‌مي‌تواند از نظر نزديكي‌، يكی از محلات‌ تبريزمحسوب‌ شود پا به‌ عرصة‌ هستی نهاد قراين‌ نشان‌مي‌دهد...

امام‌الشعرا حكيم‌ قطران‌ در قرية‌ شادباد تبريز كه‌مي‌تواند از نظر نزديكي‌، يكی از محلات‌ تبريزمحسوب‌ شود پا به‌ عرصة‌ هستی نهاد قراين‌ نشان‌مي‌دهد كه‌ نامش‌ هم‌ قطران‌ بوده‌ است‌ اما مؤلف‌(مجمع‌الفصحا) نام‌ او را (ابومنصور) مذكور داشته‌ كه‌صحيح‌ به‌ نظر نمي‌رسد (ابومنصور) مي‌تواند كنية‌ايشان‌ باشد علی ای تقدير او در قرية‌ شادآباد به‌ امورزراعتی اشتغال‌ داشت‌ هر سال‌ پس‌ از فراغ‌ از اموركشاورزی در تبريز به‌ تحصيل‌ علم‌ و كمالات‌ همّت‌مي‌گماشت‌ معلومات‌ خودش‌ را به‌ پايه‌ای رسانيد كه‌ملقب‌ به‌ القاب‌ گوناگون‌ گرديد در (تذكرة‌الشعرا) ملقب‌به‌ امام‌الشعرا در (لباب‌ الالباب‌ عوفي‌) به‌ (الحكيم‌شرف‌الزمان‌) شده‌ است‌ در (مجمع‌الفصحا) مؤلفش‌ او را(حكيم‌ قطرانی عضدي‌) مشهور گردانيده‌ است‌ حكيم‌قطران‌ خودش‌ هم‌ چنين‌ مي‌گويد (فخرالامرائی تو،فخرالشعرا من‌، فخرالشعرا بر در فخرالامرابه‌) قطران‌،حكيم‌ علي‌الاطلاق‌ است‌ حكيم‌ مطلق‌ از آيات‌ عرفان‌منسلخ‌ نيست‌ لذا ردّپای حكيم‌ قطران‌ در سير سلوك‌عرفان‌ نيز مشاهده‌ مي‌شود از غزلی اين‌ چند بيت‌ محلي‌شاهدم‌ مي‌باشد.

شد سرشگم‌ ز آرزوی روی تو چون‌ روی تووز فراق‌ روی تو بگداختم‌ چون‌ موی تو

جان‌ من‌ پاينده‌ اندر تن‌ زمشكين‌ روی تست‌دل‌ بود روشن‌ زروی فرخ‌ دلجوی تو

از نهيب‌ تير مژگان‌ و كمان‌ ابرويت‌چون‌ دل‌ من‌ هيچ‌ دل‌ ديدن‌ نيارد روی تو

تا فكندی گوی نيكوئی تو در ميدان‌ مهرهيچ‌ چوگان‌ زن‌ نديد از من‌ سبكتر گوی تو

حكيم‌ قطران‌ اولين‌ شاعريست‌ كه‌ در قصيده‌سرايی ازكنايات‌، استعارات‌، تشابهات‌ و همچنين‌ از صنايع‌بديعی برخوردار شده‌ است‌ به‌ پيشينيان‌ از او اين‌ توفيق‌كمتر حاصل‌ گرديده‌ است‌ سبكش‌ دم‌ از سبك‌ عراقي‌ميزند. آثارش‌ علاوه‌ از اينكه‌ از محسنات‌ لفظی ومعنوی قامت‌ آراسته‌ از پرنيان‌ دارند از جنبة‌ تاريخی هم‌مفيد فايده‌ مي‌باشند.

قصايد او موجوديت‌ چندين‌ سلسله‌ را در چند قرن‌مشخص‌ گردانيده‌ است‌ از اين‌ حيث‌ به‌ شاعر معروف‌عرب‌ فرزدق‌ شباهت‌ دارد زلزلة‌ سال‌ 434 را كه‌ تبريز رابه‌ ويرانه‌ مبدل‌ ساخته‌ بنحو احسن‌ در دو قصيده‌ بيان‌داشته‌ است‌ از امير وهسودان‌ و پدرش‌ مملان‌بن‌ابوالهيجای روادی كه‌ تبريز را مجدداً به‌ شكل‌ اوليه‌درآورده‌اند در قصايد متعدد سپاسگزاری كرده‌ اميروهسودان‌ شاه‌ آذربايجان‌ در بازسازی تبريز از (القائم‌لامرالله‌) خليفه‌ عباسی استمداداً برخوردار گرديد اميروهسودان‌ از احفاد روادبن‌ مثنای ازدی است‌ كه‌ در عصرمنصور دومين‌ خليفة‌ عباسی تبريز فعلی را بنا نهاده‌ وبه‌ تبريز مسمی گردانيده‌ است‌ ناصر خسرو چهار سال‌پس‌ از وقوع‌ زلزله‌ يعنی به‌ سال‌ 438 با قطران‌ ملاقات‌نموده‌ است‌. قطران‌ استناداً بر اين‌ بيت‌ مدعيست‌ كه‌ باب‌شعر دری فارسی را من‌ به‌ روی شاعران‌ گشوده‌ام‌.

(ورمرا بر شعر گريان‌ جهان‌ رشك‌ آمدی - من‌، در شعردری بر شاعران‌ نگشادمي‌) قصيده‌يی در مدح‌ مولاي‌متقيان‌ عليه‌السلام‌ دارد چند بيتش‌ چنين‌ است‌.

(علی پيراية‌ شاهان‌ عالم‌ كه‌ رأی و همت‌ عاليش‌ هزمان‌- يكی منظرش‌ بگذارد زگردون‌ يكی ايوانش‌ بگذاردزكيوان‌ - چو تيغ‌ تيز بنمايد درآورد - چو كف‌ رادبگشايد در ايوان‌ - يكی را خشك‌ باشد پيش‌، دريا -يكی را نرم‌ باشد پيش‌ سندان‌ - چو او ديگر نپرورده‌است‌ گيتي‌

چو او ديگر نياورده‌ است‌ يزدان‌ - ايا كف‌ تو مهری روزبخشش‌ و يا شيخ‌ توابری روز جولان‌) در عصر اميروهسودان‌ بن‌ مملان‌ بن‌ ابوالهيجای روادی تركان‌ غزّخواستند در آذربايجان‌ دست‌ به‌ تطاول‌ بگشايند اميروهسودان‌ در صحرای سراب‌ آنها را درهم‌ شكست‌ كه‌ هريكی به‌ دياری پراكنده‌ گرديدند قصايد حكيم‌ قطران‌ برامير وهسودان‌ دربارة‌ اين‌ فتوحات‌ وقوع‌ اين‌ حادثه‌ رانگذاشته‌ به‌ بوتة‌ نسيان‌ سپرده‌ شود حكيم‌ قطران‌قصيده‌ای در مدح‌ ابرها دارد چه‌ بهتر بود كه‌ به‌ قصيدة‌سحابيه‌ مسمی باشد در استفاده‌ از كنايات‌ و استعارات‌ وتشابهات‌ و صنايع‌ بديعی قدرت‌ و هنری از خود نشان‌داده‌ گويی كه‌ آنها را آفريده‌ است‌ يگانه‌ اثر مرحوم‌شهريار يعنی سهنديه‌ را با اين‌ قصيده‌ وجوه‌ اشتراك‌بسيار است‌ چند بيتش‌ چنين‌ است‌ (اَلا ای پردة‌ تاری به‌پيش‌ چشمة‌ روشن‌ - زمانی كوه‌ را تركی زمانی چرخ‌ راجوشن‌ - دژم‌ روئی و گيتی را كند آثار تو خرم‌ - سيه‌فامی و عالم‌ را كند ديدار تو روشن‌ - گهی چون‌ پشت‌شاهينی و گه‌ چون‌ سينه‌ آهو گهی چون‌ سيم‌ گون‌ خزّي‌گهی چون‌ نيلگون‌ ادكن‌ - تو برستی درختان‌ را هم‌ ازبيجاده‌ پيرايه‌ - تو پوشيدی چمن‌ها را هم‌ از فيروزه‌پيراهن‌ - زمرجان‌ ارغوان‌ را كردنيسان‌ ياره‌ در ساعد -زلؤلؤ ياسمن‌ را بست‌ گردون‌ عقد برگردن‌ - نهفته‌ باغ‌ درلؤلؤ نهفته‌ شاخ‌ درديبا سرشته‌ شاخ‌ در كافور و سوده‌ آب‌در چندن‌) (ابوحامد هروي‌) و (عبدالرحمن‌ جاي‌) قطران‌را ستوده‌اند اين‌ حكيم‌ و عارف‌ نامی به‌ سال‌ 465 به‌مرض‌ نقرس‌ از دار فانی رخت‌ بربست‌ ملاحشری درروضة‌ اطهار كه‌ به‌ سال‌ 1011 نوشته‌ متذكر شده‌ حكيم‌قطران‌ در مقبرة‌الشعرای سرخاب‌ تبريز مدفون‌ است‌

 

 

 

 

 


نوشته شده در   پنجشنبه 15 فروردين 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode