ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 15 تير 1403
جمعه 15 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 1 شهريور 1388     |     کد : 4380

تاج و تخت خدا كجاست؟

سوره بقره - آية ‌الکرسي...

سوره بقره - آية ‌الکرسي

آيه‌ي 255 سوره بقره به آيت الكرسي1 معروف است كه در اين نوشتار به تشريح آن مي‌پردازيم:

«اللهُ لا اِلهَ الا هُو الحَيُّ القَيوم» خداست كه معبودى جز او نيست زنده و برپادارنده است

هرگاه به مقايسه‌ي موجودات جهان بپردازيم يكي از مهمترين چيزهايي كه به آن دست مي‌يابيم ويژگي حيات و زندگي است كه موجودات را به دو دسته‌ي اصلي جانداران و بي‌جانان قسمت مي‌كند. بي‌جانها گروهي‌اند که چگونگي آنها در نزد حواس انسان تغيير نمي‌کند. مانند سنگ. اما حالت جانداران تغيير کرده و توان و رفتارشان از کار مي‌افتد و تدريجاً فاسد مي‌گردد. اين تفاوت در ميان موجودات و اين تغيير در جانداران بيانگر آن است که در پس آنچه حس مي‌شود امري ديگر وجود دارد که سرچشمه‌ي احساسها و درکهاي علمي است كه آدمي آن را «زندگي» و نبودش را «مرگ» مي‌نامد.

خداوند در چند جاي قرآن از اين حيات و زندگي سخن گفته، و آن را به سه گونه‌ي دنيايي؛ برزخي؛ و آخرتي تقسيم كرده است. سپس در مقايسه ميان اين زندگيهاي مختلف، حيات دنيا را پست و بي‌ارزش و بازيچه و کالاي فريب و بازدارنده از هدف اصلي برشمرده، و فقط زندگي آخرتي را حقيقي مي‌داند. چون هيچگاه حياتش را نباخته و مرگ بر آن نمي‌نشيند.

از سوي ديگر در جاي جاي قرآن بيان مي‌کند که او حيات‌بخش انسان و جهان آخرت بوده زمام امور فقط بدست اوست و جهان آخرت از براي او و مسخّر اوست.

از آنچه گذشت روشن مي‌شود که حيات حقيقي آن است که دچار مرگ نشود و اين ممکن نيست مگر اينکه زندگي در نهاد آن موجود و جزو ذاتش باشد. نه عارض و نه به دست ديگري. «تَوکَّل عَلَي الحَيِّ الذي لا يَموتُ»

در نتيجه زندگي حقيقي که مرگ بر آن بار نمي‌شود و فنا و زوالي ندارد فقط حيات اوست. و اوست كه «قيوم» است.

قيوم مبالغه از «قيام» است و قيام حفظ شيء و افعال آن و تدبير امور آن و مراقبت از آن است. او قائم بر همه است پس اصل وجود موجودات و صفات آنها و افعال آنها همه از آن اوست. پس حيات فقط از آن اوست و حيات تمامي موجودات به افاضه اوست و قوام همه عالم به اوست.

«لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَومٌ» نه خوابى سبك او را فرو مى‏گيرد و نه خوابى گران

در اين قيوم بودن و حيات بخشي نه به خواب مي‌رود نه چرت مي‌زند پس هرگز غافل نمي‌گردد و زمام امور از دست او خارج نمي‌شود.

منظور از کرسي مقام ملک و سلطنت خداوند و محل و منطقه نفوذ او و وسعت قدرت اوست. نه اينكه تختي براي خدا باشد.

«لَهُ مَا في السَمَوَاتِ وَ مَا في الاَرضِ» آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست.

از آنجا که او حيات‌بخش عالم است و قوام همه عالم به اوست پس او مالک حقيقي و تنها مالک آسمانها و زمين و تمام موجودات است و هر کس هر چه دارد از آن اوست.

«مَن ذَا الذِي يَشفَعُ عِندَهُ اِلّا بِاِذنِهِ» كيست آن كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟

منظور از شفاعت واسطه شدن اسباب و علل در اداره امور جهان است. مانند آنكه آب تشنگي را فرونشانده و غذا گرسنگي برطف مي‌كند. و نيز آتش مي‌سوزاند و دارو شفا مي‌دهد و…

جواب اين سوال كه: اگر او سلطان مطلق است جايگاه اين اسباب و علل چگونه است. را اين فراز از آيه پاسخ مي‌دهد که اين عوامل به اذن و اجازه او واسطه در اداره امور عالم‌اند و اگر او اجازه ندهد تأثيري ندارند.

«يَعلَمُ مَا بَينَ اَيدِيهِم وَ مَا خَلفَهُم وَ لا يُحيطونَ بِشَيءٍ مِن عِلمِهِ اِلّا بِمَاشاءَ» آنچه در پيش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‏داند. و به چيزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‏يابند.

با ذکر يک مثال به توضيح اين فراز از آيه شريفه مي‌پردازيم. اگر ما تصويري از يک انسان در ذهن خود خلق کنيم و به او دست و پا و چشم و گوش و علم و قدرت و حيات بدهيم، اين تصوير ذهني با همه دارايي خود از ما بي‌نياز نيست. هر چه که او دارد از آن ما و حيات او و قوام وجودي او به ما و بقأ او بدست ماست ما از درون و بيرون بر او احاطه داريم و آنچه را او دارد و آنچه که از او غايب است را مي‌دانيم و او بر ذره‌اي از حقيقت ما آگاه نيست مگر اينکه ما بخواهيم. حال اين مثال را مقايسه کنيد با پروردگار عالم که او نسبت به همه جهان اين‌چنين احاطه داشته وآگاه است.

«وَسِعَ کُرسِيُهُ السَمواتِ وَ الاَرضَ» كرسىِ او آسمانها و زمين را در بر گرفته،

منظور از کرسي مقام ملک و سلطنت خداوند و محل و منطقه نفوذ او و وسعت قدرت اوست. نه اينكه تختي براي خدا باشد. و اين اصطلاحي است كه براي بيان مقام پادشاهي خداوند به كار رفته‌است. مانند اينكه گفته مي‌شود فلاني در دانشگاه كرسي استادي و تدريس دارد كه منظور از كرسي، جايگاه است، يعني آن شخص مقام استادي آنجا را عهده دارد است.

 

با توجه به آنچه گذشت روشن مي‌شود که سلطنت الهي تمامي آسمان و زمين را احاطه كرده و هيچ موجودي از دايره قدرت و فرمان او خارج نيست.

«وَ لا يَؤُدُهُ حِفظُهُما وَ هُوَالعَليُ العَظيمُ» و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست، و اوست والاىِ بزرگ.

اين عبارت در حکم نتيجه و حاصل مجموع آيه است. الله که جز او الهي نيست، تمامي حيات از آن اوست و به پا دارنده‌ي و قيوم همه موجودات عالم است بدون اينکه ضعف و سستي به او راه يابد. او «هوالعلي» است و به خاطر علو و بلند مرتبگي‌اش، دست مخلوقات به او نمي‌رسد تا ضعف و سستي را به او عارض کنند. «عظيم» است و به خاطر عظمتش کثرت مخلوقات او را به زحمت نمي‌افکند و عظمت آسمان و زمين او را خسته نمي‌کند.

--------------------------------------------------------------------------------

1-    اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ

 


نوشته شده در   يکشنبه 1 شهريور 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode