ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 7 دي 1404
يکشنبه 7 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 17 خرداد 1391     |     کد : 37684

گذری كوتاه بر دريای فضايل اميرالمؤمنين(ع) از زبان آيت‌الله‌العظمی مظاهری

اميرالمؤمنين(ع) قبل از بعثت پيغمبر اكرم(ص) در غار حراء نزد ايشان بودند تا آن‌كه حضرت به پيامبری مبعوث شدند..

 اميرالمؤمنين(ع) قبل از بعثت پيغمبر اكرم(ص) در غار حراء نزد ايشان بودند تا آن‌كه حضرت به پيامبری مبعوث شدند و جبرئيل امين برای ارسال وحی، نازل شد و اميرالمؤمنين(ع) صدای وحی را می‌شنيدند، چنان‌كه ايشان در نهج‌البلاغه از پيغمبر اكرم(ص) نقل می‌كنند كه «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى».

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، آيت‌الله‌العظمی مظاهری، از مراجع شيعه، در آخرين جلسه درس اخلاق خود، به بيان سخنانی با عنوان «گذری كوتاه بر دريای فضايل اميرالمؤمنين(ع)» پرداخته است كه آنچه در ذيل می‌آيد، متن كامل سخنان ايشان است:

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»

به مناسبت فرا رسيدن سال‌روز ولادت با سعادت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه»، لازم است در اين جلسۀ مقدّس قطره‌ای از دريای فضايل آن حضرت بيان شود و اين بيان كوتاه، موجب سرمشق گرفتن همگان از سيرۀ آن امام بزرگوار گردد.

اميرالمؤمنين«ع»، مولود كعبه

ولادت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در خانۀ كعبه، امتياز ويژه‌ای برای ايشان محسوب می‌شود. امتيازی كه احدی حتّی پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» نداشتند. از زمان حضرت آدم«عليه‌السّلام» تا روز قيامت، چنين تولّدی واقع نشده و واقع نخواهد شد و اين امتياز مختص به اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» است. نقل قضیّۀ ولادت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در خانۀ كعبه، منحصر به شيعيان نيست و علما و بزرگان اهل تسنّن نيز به اين امر اذعان دارند و حتّی برخی از آنان، ادّعای تواتر اخبار در اين زمينه را كرده‌اند.[1]

وقتی حضرت فاطمه بنت اسد، باردار بود، برای طواف به خانۀ خدا آمد. گرچه تاريخ نويسان معتقدند ايشان برای طواف خانۀ خدا رفته بود و در وسط طواف، درد زايمان ايجاد شد، ولی به نظر من، ايشان برای زايمان اين فرزند مبارك به مسجدالحرام رفته است؛ در حقيقت با الهام خداوند به سوی زايشگاه مولای متّقيان علی«سلام‌الله‌عليه» حركت كرده است.

به هرحال وقتی فاطمه بنت اسد به مسجدالحرام آمد و درد زايمان ايجاد شد، ايشان از خداوند درخواست كمك و آسان نمودن حمل كرد. ناگهان به جای اينكه درب كعبه باز شود، ديوار كعبه شكافته شد و فاطمه بنت اسد، وارد خانۀ خدا گرديد، شكافی كه اكنون نيز موجود است. فاطمه سه روز در خانۀ خدا ماند و ملائكۀ الهی از او پذيرايی كردند. در اين مدّت، از عالم ملكوت و بهشت، برای ايشان غذا آورده می‌شد و با تشريفات خاصّی اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» به دنيا آمدند. پس از ورود حضرت فاطمه بنت اسد از داخل شكاف به درون كعبه، بزرگان مكّه و كسانی كه ناظر و شاهد واقعه بودند، تجمّع كردند تا قفل درب كعبه را باز كنند، امّا خداوند چنين چيزی را نمی‌خواست و احدی نتوانست در آن مدّت وارد كعبه شود. با اين حال مسجدالحرام پر از جمعیّت بود تا ببينند نتيجه چه می‌شود. در روز سوّم، همان شكاف قبلی، باز شد و فاطمه بنت اسد با كودكی كه مانند ماه شب چهارده می‌درخشيد، از آنجا خارج گرديد.

معلوم است كه پس از خروج، همگان به ايشان تبريك و شادباش می‌گفتند. چشم‌های اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بسته بود و باز نمی‌كرد و حتّی در صورت پدر هم باز نكرد، تا اينكه كودك را به پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» دادند. آنگاه چشم‌های مبارك را باز و به رسول‌ خدا«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سلام كرد. پس از آن در حالی كه پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»هنوز به رسالت مبعوث نشده بودند، اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» كه كودك سه روزه‌ای بيش‌تر نبود، شروع به قرائت آيات اوّلیۀ سورۀ مباركۀ مؤمنون كرد[2]: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، الَّذينَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ....» [3]

اميرالمومنين«ع» تحت تربيت و سرپرستی پيامبر اكرم«ص»

پس از ولادت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه»، پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» از حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد اجازه گرفتند كه سرپرستی اين كودك را عهده‌دار شوند. پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» يك سرپرست به تمام معنا برای اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بودند.[4]

حضرت علی«سلام‌الله‌عليه» اين سرپرستی را يكی از افتخارات بزرگ خود برمی‌شمردند، چنان‌كه در نهج البلاغه می‌فرمايند: «وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ»[5]؛ من كسی هستم كه سرپرستم، از روز اوّل پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بودند و مثل بچه‌ای كه به دنبال مادر بدود، همواره همراه پيامبر«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بوده‌ام.

پيامبر گرامی«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» معمولاً برای عبادت به غار حرا می‌رفتند و بيشتر در آنجا زندگی می‌كردند و از مردم دوری می‌جستند، زيرا محيط مكّه بسيار آلوده بود و فساد اخلاقی عجيبی در آن رخنه كرده بود. در اين زمان‌ها نيز اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» نزد پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بودند، تا آنكه حضرت به پيامبری مبعوث شدند و جبرئيل امين برای ارسال وحی، نازل گرديد. در اين موقعیّت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» كه كودكی حدوداً 10 ساله‌ بودند، صدای وحی را می‌شنيدند. خود حضرت در نهج البلاغه می‌فرمايند: پيغمبر اكرم «صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» به من فرمودند: آنچه من می‌بينم، تو نيز می‌بينی و آنچه می‌شنوم، می‌شنوی: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى»[6].

ايمان حضرت علی«ع»

يكی از امتيازهای اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» ايمان ايشان است. در روايتی كه توسط شيعه و سنّی از پيغمبر اكرم«صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» نقل شده است، حضرت می‌فرمايند: «لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وُضِعَتَا فِى كِفَّة وَ وُضِعَ إِيمَانُ عَلِىٍّ فِى كِفَّة لَرَجَحَ‏ إِيمَانُ‏ عَلِى»[7]؛ اگر آسمان‌ها و زمين و تمام جن و انس، ايمانشان را روی هم بريزند و در يك كفّۀ ترازو قرار دهند، و ايمان اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در كفّۀ ديگر باشد، ايمان حضرت علی«سلام‌الله‌عليه»،‌ از آن ايمان جن و انس و ملائكه، و آسمان‌ها و زمين، بالاتر است!

شبيه اين روايت را معمولاً اهل سنّت از قول خليفۀ دوّم نقل می‌كنند كه در وقت مردن و در جلسۀ تعيين خليفه بيان كرده است. وقتی شورای شش نفره را برای تعيين خليفه ايجاد می‌كند، برای هركدام از افراد منتخب، يكی از عيب‌هايشان را بيان می‌‌كند، ولی وقتی نوبت به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» می‌رسد، اين روايت پيغمبر اكرم «صلّی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» را نقل می‌كند و می‌گويد: أَنْتَ یَا عَلِیُّ فَوَ اللَّهِ لَوْ وُزِنَ إِيمَانُكَ بِإِيمَانِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَرَجَحَهُم [8]، يعنی ای علی! تو كسی هستی كه ايمانت بر ايمان همه برتری دارد.

به راستی نيز چنين است؛ خود اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» می‌فرمايند: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِيناً» [9]. يعنی مقام حضرت علی«سلام‌الله‌عليه» در عالم شهود است. خدا را يافته و ذرّ‌ه‌ای در آن شك ندارند؛ نظير آدم تشنه‌ای كه با خوردن آب، تشنگی و سيری را می‌يابد، خدا را يافته‌اند و اينگونه پروردگار را عبادت می‌كنند. حضرت در پاسخ فردی كه از ايشان سؤال می‌كند آيا پروردگار خود را ديده‌ايد، می‌فرمايند: «أَ فَأَعْبُدُ مَا لَا أَرَى»؟

سپس در مورد چگونگی ديدن خداوند می‌فرمايند: «لَا تُدْرِكُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ»[10]؛ خداوند متعال با چشم مادی ديده نمی‌شود، بلكه بايد خداوند را به واسطۀ حقايق و نور ايمان، با قلب يابيد.

شجاعت اميرالمؤمنين علی«ع»

شجاعت مراتبی دارد كه اكنون فرصت بازگويی آن مراتب نيست، امّا والاترين مرتبۀ شجاعت و در واقع معنای اصلی و دقيق شجاعت اين است كه انسان در جزر و مدّ روزگار، خودش را نبازد و بتواند وظيفه‌اش را به درستی تشخيص دهد و به آن وظيفه عمل كند. اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» به معنای حقيقی كلمه شجاع بودند. در دوران پيامبر اكرم«صلّی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» وقتی كه بايد جنگ كنند،‌ هشتاد و چهار جنگ را با موفقیّت پشت سر می‌گذارند. بنابر نظر شيعه و سنّی و همۀ تاريخ نويسان، حضرت علی«سلام‌الله‌عليه» در همۀ جنگ‌ها حضور داشتند و با شجاعت تمام، از اسلام و پيامبراكرم«صلّی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» دفاع نمودند.

از نشانه‌های شجاعت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» اين است كه با آن قدرت و هيبتی كه داشتند، هنگامی كه وظيفۀ خود را صبر و سكوت تشخيص دادند، ساكت ماندند. پس از قضیۀ نامبارك سقيفۀ بنی ساعده، كه نقطۀ آغازين انحراف و انحطاط مسلمانان بود، خلافت آن حضرت غصب شد و ايشان خانه نشين شدند و برای حفظ اسلام، در مقابل شيطنت سقيفه، اقدام نكردند. ولی جالب است كه در آن مدّت، بيكار نماندند و در بيست و پنج سال، بيست و شش مزرعه را برای فقرا و ضعفاء و بيچارگان، آباد كردند. حضرت در اين مدّت، طبق وظيفه عمل كردند و از هيچ كوششی در جهت حفظ اسلام و خدمت به مسلمانان، فروگذار نكردند.

نمونه‌ای از خدمات اجتماعی اميرالمؤمنين«ع»

يكى از ياران اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» حكايت مى‏كند: خدمت آن حضرت در نخلستانى بوديم. ايشان در حال حفر قناتى بودند. هنگام ظهر از قنات بيرون آمدند، نماز خواندند و فرمودند: غذایى براى خوردن هست؟ گفتم: كدوى‏ پخته‏ داريم. فرمودند: بياور.

مقدارى كدوى پخته براى ايشان آوردم، دست مباركشان را با آبى كه از چشمه‏اى شنى بيرون مى‏آمد، شستند و پس از گفتن بسم الله مشغول غذا خوردن شدند. در اين حال، گاهى مى‏فرمودند: لعنت خدا بر آن كسى كه به واسطۀ شكم به جهنّم رود. شكمی كه بشود با يك كدوی پخته آن را سير كرد، حيف نيست كه غذای حرام در آن بريزيم؟ پس از خوردن چند لقمه به داخل قنات بازگشتند و اتفاقاً كلنگ به سنگى برخورد و آب فوران كرد. به حدّى آب بالا آمد كه حضرت نتوانستند به كندن ادامه دهند و مجبور شدند از چاه بالا بيايند. در اين‏هنگام فرزندان و خويشاوندان ايشان كه براى ديدن حضرت آمده بودند، با مشاهدۀ به ثمر رسيدن قنات، شادمان‏ شدند. اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در حالی كه هنوز پاهای مباركشان در چاه بود فرمودند: قلم و دوات بياوريد و همان‏جا وقف‏نامۀ آن قنات را برای فقرا و ضعفاء و بيچاره‌ها نوشتند و فرمودند: فرزندان و خويشان من، چشم‏داشت به اين قنات نداشته باشند، اين قنات متعلّق به فقرا است.

پذيرش حكومت، بر حسب وظيفه

پس از گذشت دوران غصب خلافت، وقتی با اصرار مردم حكومت را روی دست اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» گذاشتند، حضرت طبق وظيفه قبول كردند. گرچه به تعبير ايشان مردم می‌خواستند آب رفته را به جوی باز گردانند و چنين چيزی امكان پذير نبود، امّا با اين وجود، حضرت در دوران پنج سالۀ حكومت ظاهری نيز وظايف خود را به خوبی انجام دادند.

حكومت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه»، افتخار بزرگی برای عالم بشریّت بود. حكومتی كه با تمام سختی‌های و مشكلات، توانست از عهدۀ كارها برآيد و محور آن عدالت باشد.

توصیۀ اقتصادی اميرالمؤمنين«‌ع» به استانداران

اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در يك توصيه به استاندارها و عوامل حكومتی خود می‌نويسند: «أَدِقُّوا أَقْلَامَكُمْ وَ قَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِكُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَكُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیَّاكُمْ وَ الْإِكْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار»[11]؛ ای استاندار من! در وقتی كه به من نامه می‌نويسی، قلمت را ريز كن و بين سطرها فاصله نينداز و قلم فرسايی نكن و جان كلام را بنويس، زيرا بيت المال طاقت اينكه تو كاغذ زياد مصرف كنی و قلم فرسايی كنی و درشت بنويسی و بين سطرها فاصله بگذاری را ندارد! اين كارها ضرر برای بيت المال مسلمين است: «فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار».

حضرت در امر حكومت، فوق العاده مراقب وظيفه بودند و مكرّر به كارگزاران و استانداران خود می‌فرمودند: من در مدّت عمرم از نظر غذا و مسكن و پوشش فوق‌العاده ساده زيست بودم، گرچه شما نمی‌توانيد مانند من زندگی كنيد، امّا تا می‌توانيد با تقوا، عفّت و تلاش و كوشش مرا ياری نماييد: «أَعِينُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[12]؛ با ساده زيستی خود، به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» كمك كنيد، تا می‌توانيد مراقب بيت المال باشيد و به جای اينكه خودخور باشيد، به ديگران كمك كنيد. تا می‌توانيد به خلق خدا خدمت كنيد. اين كارها خدمت به علی«سلام‌الله‌عليه» است.

ساده زيستی اميرالمؤمنين«ع»

سيری در سيرۀ زندگانی اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» حاكی از آن است كه آن امام بزرگوار در تمام دوران حيات خويش، چه در وقتی كه حاكم دو ثلث جهان بودند و چه در ساير زمان‌ها، همواره ساده زيست بوده‌اند. در تاريخ نقل شده است كه حضرت دو پيراهن ارزان قيمت خريداری می‌كردند، پيراهن بهتر را به غلام خود قنبر می‌دادند و پيراهن ديگر را خود استفاده می‌كردند.[13] و گاهی قنبر اصرار می‌كرد كه لباس بهتر را خود بپوشيد، ولی حضرت می‌فرمودند: تو جوانی و بايد لباس بهتری پوشيده باشی.[14] حضرت علی«سلام‌الله‌عليه» در طول سال، دو پيراهن ساده به اين صورت از مال خود و نه از بيت المال، می‌خريدند و به آن قانع بودند.

نقل است كه فردی نزد معاويه رفت و برای شام نزد او ماند. هنگامی كه سفره انداخته شد، غذاهای رنگين و تشريفاتی زيادی در آن بود. امّا غذای مخصوصی نيز برای معاويه آوردند، معاويه غذای مخصوص را نزد آن فرد گذاشت و گفت: امشب غذای مخصوصم را تو بخور. آن شخص سوال كرد اين عذا چيست؟ معاويه شروع به شمردن محتويات آن غذا كرد كه: مغز گندم، و مغز بادام و ... خلاصه هفت مغز مقوّی برای او شمرد كه در آن غذا موجود بود. سپس بغض گلوی ميهمان را گرفت و گفت: هيچ فراموش نمی‌كنم كه افطاری در خدمت مولا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بودم. برای من يك غذای ساده آوردند و ناگهان ديدم كه غذای اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» مقداری نان جو و مقداری شير(و به تعبير برخی روايات مقداری دوغ ترش) بود. ايشان نان جوی خشك شده را با دست تكه می‌كرد و می‌خورد و بعد از هر لقمه، الحمدلله می‌گفت. وقتی غلام برای جمع كردن سفره آمد، گله كردم كه چرا چنين است و چرا به اميرالمومنين«سلام‌الله‌عليه» نمی‌رسيد؟ ايشان پير و ناتوان شده‌اند و بايد به غذای ايشان رسيدگی كرد! آنگاه مستخدم شروع به گريه كرد و گفت: مگر نمی‌بينيد كه آقا در اين هميان را بسته‌اند كه نكند ما روغن زيتون به اين نان جو بزنيم و كمی نرم شود!

وظيفه‌شناسی اميرالمؤمنين«‌ع» در تمام مراحل زندگی

همان‌طور كه بيان شد، اميرالمؤمنين «سلام‌الله‌عليه» مصداق بارز يك انسان شجاع به معنای واقعی كلمه بودند و همواره وظيفۀ خود را به درستی تشخيص داده و بدان وظيفه عمل نموده‌اند. مواردی كه در اين جلسه ذكر شد، صرفاً چند نمونه از شناخت وظيفه و عمل به وظيفه توسط آن امام بزرگوار بود و بايد دانست كه صفت و فضيلت شجاعت و خصلت نيكوی شناخت وظيفه و عمل به وظيفه، همواره بر سيرۀ زندگانی اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» حاكم بوده است.

اساساً شخصیّت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» به گونه‌ای است كه وقتی امكان دفاع و جنگ باشد، در ميدان نبرد با صلابت شمشير می‌زند، در هنگام خانه نشينی و وقتی كه جنگيدن او به زيان اسلام است، برای فقرا و ضعفا مزرعه آباد می‌كند و در موقع حكومت، عدالت را محور حكومت قرار می‌دهد و شيوۀ حكومت عادلانه را به جهانيان می‌آموزد.

اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در نامه‌ای كه در نهج البلاغه نيز آمده است[15]، منشور حكومتی خود را بيان می‌دارند. اين نامه بدون فكر قبلی و هنگامی كه مالك اشتر سوار بوده تا به مصر برود، نگاشته شده است. اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در همان موقع روی تخته سنگی نشستند و اين منشور را برای مالك نوشتند.

يكی از عالمان نصرانی بين منشور اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» و منشور سازمان الملل مقايسه‌ای كرده و می‌گويد: دنيا جمع شدند و سه سال زحمت كشيد و منشور سازمان ملل را نوشتند، وقتی نامۀ اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» را با آن منشور مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه آن نور مطلق است و اين سراسر ظلمت. نامۀ اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» يك دنيا علم است.

البته لازم به ذكر است وقتی می‌گوييم اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» شجاع بودند نه اينكه يك عكس خرافی بسازيم و يك شمشير دو سر بر روی زانوی ايشان قرار دهيم! معنای شجاعت اين نيست، بلكه شجاعت آن است كه در هشتاد و چهار جنگ دلاورانه می‌جنگد، بيست و پنج سال سكوت و خانه نشينی می‌كند و در پنج سال حكومت، يك دنيا افتخار برای عالم بشریّت می‌آفريند.

پی‌نوشت‌ها:

1.‌ ر.ك: موسوعة الغدير فی الكتاب و السنّة و الادب، ج 7، صص 44-35.

2.‌ الامالی الطوسی، صص 708-707.

3.‌ مؤمنون : 3-1.

4.‌ كشف اليقين فی فضائل اميرالمؤمنين«عليه‌السّلام»، صص 21-19.

5. نهج البلاغه، خطبه 192.

6.‌ همان.

7.‌ الأمالى الطوسى، ص 575؛ همچنين ر.ك: مناقب آل أبى طالب، ج 2، ص 370؛ تاريخ مدينه دمشق، ج 42، ص 341؛ المناقب(للخوارزمى)، ص 130؛ كنزاالعمال، ج 11، ص 617؛ ينابيع المودّة، ج 2، ص 188و ...

8.‌ شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 259؛ جهت اطّلاع بيشتر از مصادر اين روايت در كتب اهل سنّت ر.ك: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 5، صص 613- 618؛ ج 16، صص 406- 410؛ ج 21، صص 580- 585 و ...

9.‌ غررالحكم، ص 119؛ شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 8.

10. نهج البلاغة، خطبه 179.

11.‌ الخصال، ج 1، ص 310.

12. نهج البلاغة، نامه 45.

13.‌ اسد الغابه، ج 4، ص 24.

14. مكارم الاخلاق، ص 100.

15. نهج البلاغه، نامه 53.


نوشته شده در   چهارشنبه 17 خرداد 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode