آيا كارهايي كه انجام ميدهيم، براساس اختيار و اراده آزاد خود ماست يا معلول شرايط و عوامل بيروني است؟
آيا اراده آزاد و اختيار، توهمي بيش نيست؟ اين مسئله بهويژه آنگاه دشوار فهم ميشود كه بدانيم در پژوهشهاي جديد، مركز اراده آزاد در بخشي از مغز بهنام قشر «مخ آهيانهاي» قرار گرفته است. با دستكاريكردن اين بخش بهراحتي ميتوان رفتارهايي را در انسان پديد آورد. آنجلا سيريگو، عصبشناس معاصر دراينباره ميگويد: «اين به ما نشان ميدهد كه قسمتهاي مشخصي از مغز وجود دارد كه درگير حركتهاي اختياري شماست.» بحث اراده آزاد و اختيار نيز در فلسفه جايگاه نسبتاً طولانياي دارد و موضعگيريهاي متفاوتي درباره آن شده است.مطلب حاضر گزارشي است كوتاه از نشستي كه هفته گذشته در انجمن پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزار شد.
سخنران اين جلسه دكتر آذرخش مكري، روانپزشك و معاون آموزشي مركز ملي مطالعات اعتياد بود. وي كه تجربه 10ساله كار با معتادان را در انبان خود دارد، در سالهاي اخير به نقش اراده آزاد در حيات فردي و اجتماعي انسانها توجه زيادي كرده است.
به نظر وي، نميتوان خط فاصل دقيقي ميان رفتار آزادانه و غيرآزادانه كشيد و بايد بيشتر در رفتار و منش انسانها دقت كنيم؛ « در مدت اين 10سالي كه كارم را در مركز ملي مطالعات اعتياد آغاز كردم، تلاش كردم تا مباحث نظري و شناختي را هم پي بگيرم. اين بود كه وقتي به معتاداني برميخوردم كه در پاسخ به اين پرسش كه چرا دنبال مواد رفتي؟ ميگفتند: «دست خودم نبود» يا «از ارادهام خارج بود»، از خودم ميپرسيدم كه چگونه اين فرد (معتاد) ميتواند منكر اراده شخصي خود در رفتن به سمت مواد مخدر شود؟ آيا او واقعاً در اين عمل مختار نبوده است؟ آيا مجبور بوده است؟ اگر اجباري در كار بوده، اين اجبار از كجا نشأت گرفته است؟»
معاون آموزشي مركز ملي مطالعات اعتياد با بيان اين نكات افزود: «وقتي پاي اين مباحث به روانپزشكي كشيده ميشود، مشاهده ميشود كه بهراحتي نميتوان اين احساس سوبژكتيو را درك كرد. ما در اينجا با افراد (معتادان)ي روبهروييم كه در عين اينكه از آگاهي و اراده خود حرف ميزنند اما بهآساني نميتوان آن را مشخص كرد. به بيان بهتر، نميتوان درباره اراده و جايگاه آن در تعيين رفتارهاي انساني بهراحتي داوري كرد.»
دكتر مكري در تاييد نظر خود، با برشمردن نمونههاي رفتارياي چون رفتارهاي تكانهاي كنترل خشم، سندرمهاي علائم منفي، اعتياد، وسواس، افسردگي، هيستري، اسكيزوفرني و تمارض گفت: «در تمام اين موارد، بيماران ميگويند رفتارهاي ما دست خودمان نبود. مثلاً از يك بيمار اسكيزوفرني ميخواهند دستش را بالا ببرد و وقتي بالا برد، از وي ميپرسند: چه كسي دست تو را بالا برد؟
او در جواب ميگويد: دستگاهي در مغزم كار گذاشته شده كه اين كار را ميكند، دست خودم نبود. يا يك بيمار هيستريك، عصب دستش سالم است اما نميتواند دستش را به فرمان ما بلند كند. در تمام اين موارد، اذعان به چيزي بيرون از اراده آزاد و اختيار فرد ميشود. در فرانسه قرون وسطا، افراد دور ميزگردي مينشستند و تكتك به نوبهخود آن را ميچرخاندند ولي هر يك چرخش آن را به ارواح نسبت ميدادند. اگر خوب نگاه كنيم، ميبينيم كه هيچيك از اين افراد دروغ نميگفتند.
آنها واقعاً باور كرده بودند كه اين كار را انجام نميدهند.»دكتر مكري با طرح اين پرسش كه چگونه بشري كه اراده آزاد دارد به اين راحتي خطا ميكند، گفت: «خيلي به آن احساس درونياي كه به ما ميگويد اين كار، كار و انتخاب من است، مطمئن نباشيم. تنها مسئله اين نيست كه من اراده آزادي را به خودم نسبت بدهم. از سال 1900 تا 1999 از بسامد واژه «Volition» (اراده) در ادبيات روانپزشكي و علومشناختي كاسته شده است. گويا امروزه روانپزشكي خيلي دوست ندارد اين واژه را بهكار گيرد.»
وي در توضيح احساس اراده معتقد بود كه در 3 حالت ميتوان گفت اراده آزاد وجود دارد:
«1- اراده به منزله تصميمگيري و انتخاب 2-اراده به منزله كنترل عمل 3- اراده بهمنزله شروع اختياري عمل. اگر در همه اين موارد دقت كنيم، ميبينيم كه بخشهايي از مغز فعال ميشود. به بيان ديگر، در احساسهايي كه با تعبير آزادبودن همراه هستند، بخشهاي خاصي از مغز فعال ميشود. در همين راستا، نيلز بوهر، فيزيكدان مشهور، متوجه قضيه مهمي شد. او علاقه عجيبي به ديدن فيلمهاي وسترن داشت.
او متوجه شد كه وقتي 2شخصيت وسترن در برابر هم اسلحه ميكشند، آن فردي كه اول اسلحه كشيده كشته ميشود و دومي اكثراً زنده ميماند. چرا؟ بعدها دانشمندان علومشناختي به اين نتيجه رسيدند كه آن كسي كه اول هفتتير ميكشد، بايد فرايندهاي مغزي بيشتري را براي عمل خود طي كند اما در مقابل، رفتار آن فرد ديگر، واكنشي است. اين نشان ميداد كه عمل آزادانه (مورد اول) انرژي بيشتري از مغز ميگيرد.»
عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران بار ديگر با طرح پرسش اراده آزاد چيست؟ ادامه داد:«علم چگونه ميتواند احساس دروني اراده آزاد را توجيه كند؟ مثلا چه توجيهي ميتوان آورد اگر كسي مابين «دايره» و «مربع» دايره را انتخاب كند؟ اولين سوال اين است كه چرا مربع را انتخاب نكرد؟
كانوني در مغز وجود دارد كه اگر آن را دستكاري كنيم، مثلا فلان حركت اتفاق ميافتد اما فردي كه در معرض چنين دستكاري مغزياي بوده، ارتكاب اين عمل را به خودش نسبت ميدهد. در روانشناسي آزموني به نام «فعالسازي طرحوارهها» وجود دارد. در اين آزمون كه انواع گوناگوني دارد، افراد تحت آزمايش را از بيرون با اموري تحريك ميكنند. آنگاه افراد تحت تاثير آن امور رفتارهايي مشابه و غير ارادي انجام ميدهند. مثلا در طرحوارهاي فهرست واژههايي را در اختيار افراد قرار ميدهند و از آنها ميخواهند، واژههايي را كه بار سالمندي دارند، بيرون بكشند. پس از انجام آزمايش، مشاهده شده كه اين افراد تحت تاثير اين واژگان و فضاي معناي آنها، رفتارهايي سالمندانه از خود بروز ميدهند. براي نمونه مدت زماني كه از كريدور خارج شدند، بسيار كندتر از حد مورد انتظار بوده است. اين آزمايشها نشان ميدهند كه عاملي بيروني سبب فعالسازي رفتارهاي افراد تحت آزمايش بوده است.»
اين روانپزشك در توضيح يكي ديگر از رفتارهاي غير ارادي انسانها يادآور شد:«انسانها ناخواسته و ناآگاهانه از يكديگر تقليد ميكنند. اين فرايند سبب افزايش رفتار مشابه ميشود. ما فكر ميكنيم كه اگر از ديگران تقليد كنيم، آنها ما را بيشتر دوست خواهند داشت. نيز ما از كساني كه بيشتر دوستشان داريم، تقليد ميكنيم. مثلا دائما ميگوييم كه فلاني را به دليل افكارش دوست دارم، غافل از اينكه اگر كمي دقت كنيم، متوجه ميشويم كه ما او را صرفا به اين علت كه به گونهاي عين رفتار ما را تقليد كرده، دوست ميداريم.
در همه اين موارد يك امر مشترك وجود دارد و آن اينكه ما رفتارهايي را كه در ديگران ميبينيم، بدون آنكه اراده كنيم انجام ميدهيم ولي ادعا ميكنيم كه خودمان خواستهايم و ارادي بوده است. بنابراين، آنقدر هم ساده نيست كه بگوييم ما اراده آزاد داريم. همانگونه كه انسانها از نظر درونگرايي و برونگرايي تفاوت دارند، از اين نظر هم نيز عده زيادي وجود دارند كه كارهايي را كه انجام ميدهند، به ديگران انتساب ميدهند و عدهاي ديگر برعكس. به عبارت ديگر احساس اراده و انتخاب آزاد يك چيز است و يك عمل و رفتار آزاد و اختياري چيزي ديگر.»
دكتر مكري در پايان يادآور شد:«در اغلب موارد، آنچه را كه اراده آزاد ميناميم، بيشتر برداشت دروني افراد و ناشي از «سبك انتساب» آنهاست. به عبارت ديگر آنچه بيشتر تحت عنوان اراده آزاد نام ميگيرد، مولود شرايط بيروني، ژنتيك و گسترهدروني ماست. اين بيان، حاكي از اين است كه اگر حس كرديم اراده آزاد داريم، ممكن است واقعي نباشد و برعكس و از اينرو، براي فهم رفتارهاي خود به دنبال تفسيرهايي ديگر برويم. عدهاي از روانشناسان معتقدند كه اگر ما در مقابل هوسهاي خود ايستادگي ميكنيم، بيشتر به دليل ضعيفبودن هوسهاي ماست، تا دليلي بر قدرت ما.
شايد اراده هم نوعي برداشت ماست، يا به قول رايل، يك اسطوره است. شايد هم بتوان روزي اين اصطلاح ( اراده آزاد) را بهتر و دقيقتر بيان كرد. بيترديد، من نميخواهم بگويم بشر آزاد است يا نيست. شايد بيشتر از آنچه در خود احساس اراده آزاد ميكنيم، صرفا برداشت (سبك انتساب ما به پديدهها) خود را باز ميتابانيم.»
محمدرضا ارشاد