کمال الدين مسعود خجندي از عارفان و شاعران معروف قرن هشتم هجري است. وي در خجند ماوراءانهر ولادت يافت و در جواني به عزم حج از ديار خود بيرون آمد. در بازگشت از اين سفر به تبريز رسيد و در آنجا اقامت کرد و زير حمايت سلطان حسين جلاير قرار گرفت و بفرمان او باغ و خانقاهي در "وليانکوه" تبريز برايش ترتيب يافت که در آن سکونت گزيد. چون در تصوف کامل عيار بود، شاگردان و مريدان زياد پيدا کرد. در زمستان سال 787 هجري که غياث الدين توقتمش خان فرمانرواي قفچاق دربند، تبريز را تسخير کرد، کمال خجندي نيز دستگير شد. چندي بعد بفرمان همسر توقتمش خان، کمال الدين خجندي همراه عده اي از معارف به پايتخت قبچاق يعني شهر (سراي) فرستاده شده و مدت چهار سال يعني از سال 787 تا 790 هجري در آن شهر ماند و مريدان بسيار در آن ديار فراهم آورد. در اين سفر با عبدالله چاچي عارف مشهور فرصت ملاقات و صحبت يافت و عاقبت بر اثر نابساماني اوضاع آن شهر توانست به تبريز باز گردد. اين با از جانب ميرانشاه فرزند تيمور که حاکم آذربايجان بود به گرمي پذيرفته شد و چنانکه بنا بر مشهور فرمان داد تا ده هزار دينار وام او را بپردازند و کمال توانست همچنان مانند ايام پيشين در باغ وليانکوه بماند و از عزلت و اعتکاف در آن مکان تا پايان حيات برخوردار باشد؛ تا در سال 803 هجري زندگي را بدرود گفته و در همانجا بخاک سپرده شود.
کمال خجندي غزل عارفانه را در نهايت رواني و خوبي سروده و از اين حيث يکي از بهترين بهترين شاعران قرن هشتم هجري است.
ديوانش شامل نزديک به هشت هزار بيت مي باشد. گويند بعد از مرگ کمال خجندي، بجستجوي ماترکش پرداختند و جز بوريائي که بر آن خفته و خشتي که بر بالين نهاده بود چيزي نيافتند.