ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 4 آذر 1403
يکشنبه 4 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 16 خرداد 1388     |     کد : 2944

اثر قرآن بر دل مؤمنان و ستمگران

"و ننزل من القــرآن ما هو شفــاء و رحمــة للمؤمنين و لا يزيـد الظالمين الاخسـارا"...

"و ننزل من القــرآن ما هو شفــاء و رحمــة للمؤمنين و لا يزيـد الظالمين الاخسـارا"

اين آيه شريفه، هشتاد و دومين آيه سوره مباركه اسرا مي‏باشد. در اين سوره، خداوند چندين بار راجع به قرآن كريم سخن به ميان آورده است. به عنوان مثال، در آيه 9 اين سوره، قرآن كريم را با اين اوصاف به مردم معرفي مي‏كند كه همانا اين قرآن، خلق را به راسترين و استوارترين طريقه هدايت مي‏كند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مي‏دهد. در آيات 82 الي 100 اين سوره خداوند براي بار دوم در اين سوره، قرآن كريم را معجزه و آيت پيامبر اكرم« صلي‏الله‏عليه‏و‏آله » معرفي مي‏كند و همچنين رحمت و بركتش مي‏خواند. علاوه بر اين، خداوند گفتار كساني را كه معجزه‏هاي ديگر از رسول خدا مي‏خواهند بيان مي‏كند پاسخ اين افراد را مي‏دهد.

معناي آيــه

همانگونه كه مي‏دانيم كلمه "من" داراي معاني مختلفي است ؛ گاهي براي بيان تبعيض مي‏آيد و گاهي بيانيه است. علامه طباطبايي كلمه "من " را در اين آيه "بيانيه" دانسته‏اند زيرا شفاء و رحمت مخصوص قسمتي از قرآن نيست بلكه اثر قطعي همه آيات قرآن است. بنابراين اگر اين كلمه بيانيه باشد معناي آيه به اين صورت خواهد شد: "ما نازل مي‏كنيم آنچه را كه شفاء و رحمت است و آن قرآن است و..."1

اما بعضي از مفسران اين را احتمال داده‏اند كه "من" در آيه به همان معناي تبعيض است و اشاره به نزول تدريجي قرآن مي‏باشد (بخصوص اينكه جمله ننزّل فعل مضارع است) در اين صورت معناي آيه چنين خواهد شد:

"ما قرآن را نازل مي‏كنيم و هر بخشي از آن كه نازل مي‏شود به تنهايي مايه شفاء و رحمت است و..."2

قرآن شفاء است

در آيه بالا، خداوند قرآن كريم را شفاء ناميده است و اگر خداوند قرآن كريم را شفاء ناميده با در نظر داشتن اينكه شفاء بايد حتما مسبوق به‏مرضي باشد خود افاده مي‏كند كه دلهاي بشر احوال و كيفياتي دارد كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه همان نسبتي را دارد كه يك داروي معالج با مرض دارد. اين معنا از اينكه دين حق را فطري دانسته نيز استفاده مي‏شود. چرا كه آدمي از اولين روز پيدايشش داراي بنيه‏اي بود كه در صورت نبودن موانع او را بصورت دو پا و مستقيم در مي‏آورد و همه افراد انسان بهمين حالت به دنيا مي‏آمدند و با دوپا و استقامت قامت در پي اطوار زندگي مي‏شدند. همچنين آدمي از نظر خلقت اصليه داراي عقايد حقه‏اي است درباره مبدأ و معاد و فروع آن دو، چه از اصول معارف و چه از پايه‏هاي اخلاق فاضله و مناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتـن آن فطــرت و غريزه، اعمال و احوالي از او سرمي‏زند كه با آن ملكات مناسب است.

اين مطلب را گفتيم تا كاملاً روشن گردد كه انسان همانطور كه سلامتي و ناسلامتي جسمي دارد يك سلامتي و ناسلامتي روحي هم دارد، و همانطور كه اختلال در نظام جسمي او باعث مي‏شود كه دچار مرضهايي جسمي شود همچنين اختلال در نظام روحي او باعث مي‏شود به مرضهاي روحي مبتلا شود، و همانطور كه براي مرضهاي جسميش دوايي است، براي مرضهاي روحي نيز درماني دارد.

همچنانكه خداوند در ميانه مؤمنين گروهي را چنين معرفي مي‏كند كه در دلهايشان مرض دارند و اين مرض غير كفر و نفاق صريح است و مي‏فرمايد: "لئن لم ينثه المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينة لنغرينك بهم"3 و نيز مي‏فرمايد: "و ليقول الذين في قلوبهم مرض و الكافرون ماذا ارادالله بهذا مثلا"4 و اينكه قرآن كريم آنرا مرض خوانده قطعا چيزيست كه ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مي‏سازد، از قبيل شك و ريب كه هم آدمي را در باطن دچار اضطراب و تزلزل نموده به سوي باطل و پيروي هوي متمايل مي‏سازد و هم با ايمان ـ البتــه با نازل‏ترين درجه ايمــان‏ـ منافات ندارد و عموم مردم با ايمان نيز دچار آن هستند و خود يكي از نواقص، نسبت به مراتب عاليه ايمان، شرك شمرده مي‏شود و خداوند در اين باره مي‏فرمايد:

"ولا يؤمن اكثر هم بالله الاوهم مشركون"5 و نيز مي‏فرمايد:

"فلا و ربك لا يؤمنون حتي يحكمون فيما شجر بينهم ثم لا يجــدون في انفسهــم حرجا مما قضيت و سلموا تسليما " 6

اما چرا خداوند قرآن را شفاي دل مؤمنين ناميده است؟ قرآن كريم با حجت‏هاي قاطع و براهين ساطع خود، انواع شك و ترديدها و شبهاتي را كه در راه عقايد حق و معارف حقيقيه مي‏شود از بين برده با مواعظ شافي خود و داستانهاي آموزنده و عبرت‏انگيز، مثلهاي دلنشين، وعده و وعيد، انزار و تبشيرش و احكام و شرايعش با تمامي آفات و عاهات دلها مبارزه كرده همه را ريشه‏كن مي‏سازد، بدين جهت خداوند قرآن را شفاي دل مؤمنان ناميده است.7

مسعدة بن صدقة از امام جعفر صادق« عليه‏السلام » نقل مي‏كند كه "و انما الشفاء في علم القرآن"8

قرآن رحمت براي مؤمنان است

چرا خداوند بعد از اينكه قرآن را شفاء براي مؤمنان معرفي مي‏كند آن را رحمت نيز مي‏خواندـ البته بايد در نظر داشت كه رحمت افاضه‏اي است كه به وسيله آن كمبودها جبران گشته حوايج برآورده مي‏شود ـ دليلش اين است كه قرآن دل آدمي را به نور علم و يقين روشن مي‏سازد و تاريكيهاي جهل و شك را از آن دور مي‏كند و آن را به زيور ملكات فاضله و حالات شريفه مي‏آرايد و اين گونه زيورها را جايگزين پليديها و صورت‏هاي زشت و صفات نكوهيده مي‏سازد.9 استاد مكارم شيرازي در توضيح اين مطلب مي‏نويسد: "شفاء" اشاره به "پاكسازي"، و "رحمت" اشاره به "نوســازي" است و يا به تعبير فلاسفه و عرفا، اولي به مقام "تخليــه" اشاره مي‏كند و دومي به مقام "تحليــه".10

قرآن براي مردم و اهل قرآن رحمت است و شكي در آن نيست و اهل قرآن كريم، ائمه هدي هستند كه خداوند مي‏فرمايند: "ثمّ اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا."11

قرآن براي كساني رحمت است كه به فرايض آن عمل مي‏كنند و آنچه را كه در قرآن حلال است حلال، و آنچه را كه حرام است، حرام مي‏دانند. پس اينان مؤمنان هستند كه وارد بهشت مي‏شوند و عذاب نمي‏شوند، بلكه از عذاب نجات مي‏يابند.12

همچنين در قرآن، شفا از افراط و تفريط در تفكرات و شعور انسان است. پس اين قرآن، عقل را از راههاي غير حقيقي حفظ مي‏كند، انسان را در راههايي كه مثمر ثمر باشد، آزاد مي‏گذارد، او را از استفاده كردن نيرو و توانش در جاهايي كه فايده ندارد، باز مي‏دارد، به او برنامه سالم دقيق مي‏دهد، فعاليت انسان را نتيجه‏دار مي‏كند و او را از راههاي غير حقيقي باز مي‏دارد.13

قرآن رحمت است براي كسي كه طلب رحمت مي‏كند و رحمت را براي خويش مي‏خواهد. قرآن شفاء از كفر، شرك، جهل، فساد و هر رذيلتي است البته براي كسي كه بخواهد براي خداوند تعالي خالص شود.14

قرآن كريم از آن جهت كه شفاء است، اول صفحه دل را انواع مرضها و انحرافات پاك مي‏كند و زمينه را براي جاي دادن فضايل آماده مي‏سازد؛ از آن جهت كه رحمت است صحت و استقامت اصلي و فطري دل را به او باز مي‏گرداند؛ از آن جهت كه شفاء است محل دل را از موانعي كه ضد سعادت است پاك كرده آماده پذيرش سعادت مي‏سازد؛ از آن جهت كه رحمت است هيبت سعادت به او داده نعمت استقامت و يقين را در آن جايگزين مي‏كند. بنابراين قرآن كريم هم شفاء است براي دلها و هم رحمت؛ همچنانكه هدايت و رحمت براي نفوس در معرض ضلالت است زيرا متفرع شدن رحمت بر شفاء در جمله "ماهو شفاء و رحمة"15 نظير آيه "هدي و رحمة لقوم يؤمنون"16 و جمله "و مغفرة و رحمة" مي‏باشد.17

قرآن براي ستمگران افزوني خسارت است

در اين قسمت از آيه "و لا يزيد الظالمين الا خسارا"، مراد از ظالمين قهرا غير مؤمنان يعني كفار خواهد بود زيرا سياق آيه دلالت بر اين مي‏كند كه مراد از اين قسمت از آيه بيان اثري است كه قرآن در غير مؤمنان دارد. البته بنا به گفته بعضي از مفسران كفار غير مشركين منظور است. و اگر آيه شريفه حكم مزيد خسران را معلق به‏وصف ظلم كرد براي اين بوده كه به‏علت حكم هم اشاره كرده باشد و بفهماند كه قرآن در ايشان جز زياد شدن خسران اثري ندارد؛ زيرا با ارتكاب كفر به خود ستم كرده‏اند.

كلمه "خسار" به معناي ضرر دادن از اصل سرمايه است، كفار مانند همه افراد يك سرمايه اصلي داشتند و آن دين فطريشان بود كه هر دل ساده و سالمي به آن ملهم است، ولي ايشان به خاطر كفري كه به خدا و آيات او ورزيدند از اين سرمايه اصلي كاستند و چون به قرآن كفر ورزيدند و بدون منطق و دليل بلكه به ستم از آن اعراض نمودند، همين قرآن خسران ايشان را دو چندان نموده نقصي روي نقص قبليشان اضافه كرد. البته اين در صورتي است كه از آن فطرت اصلي چيزي در دلهايشان مانده باشد و گرنه هيچ اثري در آنها نخواهد داشت و لذا به جاي اينكه بفرمايد: "يزيد الظالمين خسارا" كه به معني "در ستمگران خسران را زيادتر مي‏كند" فرمود: "ولا يزيدالظالمين الاخسارا" كه به معني "در ظالمان اثري جز خسران ندارد" يعني در آن كساني كه از فطرت اصليشان چيزي نمانده هيچ اثر ندارد و در آن كساني كه هنوز از موهبت فطريشان مختصري مانده اين اثر را دارد كه كمترش مي‏كند.18

اين خسران و نقصان نيز از جهت تكذيب و كفر آنها به قـرآن كريم است و همچنين خداوند مي‏فرمايد: "فزادتهم رجسا الي رجسهم".19

در اين قسمت زياد شدن خسران كفار را خداوند مجازا به خود قرآن نسبت داده زيرا خسران ايشان در حقيقت اثر كفر خود آنان و سوء اختيارشان و شقاوت نفوسشان است.20

در حديثي كه منسوب به امام محمد باقر« عليه‏السلام » است مي‏خوانيم كه حضرت مي‏فرمايند: جبرئيل بر پيامبر اكرم« صلي‏الله‏عليه‏و‏آله »نازل شد و فرمود: "و لا يزيد الظالمين آل محمــد حقهم الاخسارا".21

قرآن دارويي بدون عوارض جانبي

با اين اوصاف كه خداوند قرآن كريم را شفاء و رحمت براي مؤمنان خوانده در واقع آن را به عنوان يك دارو براي امراض جسمي و روحي معرفي كرده است. همانطور كه مي‏دانيم داروي دردهاي جسماني غالبا اثرهاي نامطلوبي روي ارگانهاي بدن مي‏گذارند تا آنجا كه در حديث معروفي آمده: "هيچ دوايي نيست مگر اينكه خود سرچشمه بيماري ديگري است."22

اما اين داروي شفابخش هيچگونه اثر نامطلوب روي جان و فكر و روح آدمي ندارد، بلكه برعكس تمامي آن خير و بركت است. در يكي از عبارات نهج البلاغه مي‏خوانيم: "شفاء لا تخشي اسقامه " يعني اينكه "قرآن داروي شفابخشي است كه هيچ بيماري از آن بر نمي‏خيزد."23

كوتاه سخن اين كه قرآن مؤمنان را صحت و استقامت مي‏افزايد و سعادتـــي بر سعادت و استقامتي بر استقامتشان اضافه مي‏كند و اگر در كافــران هم چيزي زياد كند آن چيز عبارت از نقص و خسران خواهد بــود.

پاورقيها:

15) يوسف، 111  11) العروسي الحويزي‏ـ شيخ عبد علي ابن جمعه: تفسير نور الثقلين، ج 3، ص213  10) مكارم شيرازي و ديگران: تفسير نمونه، ج 12، ص 237  12) المراغي ـ احمد مصطفي: تفسير المراغي، ج 5 ، ص86  16) نساء، 96  14) مغنيه ـ محمد جواد: تفسير كاشف، ج 5، ص 77 و 78  13) سيد قطب: تفسير في ظلال القرآن، ج 5، ص 63 و 64  17) طباطبايي‏ـ علامه سيدمحمدحسين: همان منبع، ج 25، ص 311  1) طباطبايي‏ـ علامه سيد محمدحسين: الميزان في تفسير الميزان، سيد محمدباقر موسوي همداني، كانون انتشارات محمدي، ج 25، ص 309  2) مكارم شيرازي و ديگران: تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، ج 12، ص 237  3) احزاب، 60  4) مدثر، 31  5) يوسف: 106  6) نساء 65  7) فيض كاشاني: الصافي في تفسير القرآن، ج1، ص 986  8) العروسي الحويزي‏ـ شيخ عبد علي ابن جمعه: تفسير نور الثقلين، ج 3، ص213 و 214  9) طباطبايي‏ـ علامه سيدمحمدحسين: الميزان في تفسير الميزان، سيدمحمدباقر موسوي همداني، ج 25، ص 310  علامه طباطبايي: تفسير الميزان، ج 25، ص 310 

 

شكوفه مهرباني

 


نوشته شده در   شنبه 16 خرداد 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode