پاسخ به شبهاتي پيرامون آيه ولايت
سالروز خاتم بخشي علي (ع) در حال نماز است
گردآوري و تنظيم: رضا صابري خورزوقي
روز 24 ذي الحجه يكي از زيباترين خاطرات را در فرهنگ شيعه به ياد ميآورد؛ روزي كه اميرمؤمنان علي عليهالسلام با ايثار انگشتر خويش در حال نماز به يك نيازمند، گوي سبقت را از مسلمانان حاضر در مسجد ربود و شايسته تجليل و تقدير حضرت حق قرار گرفت و به دريافت مدال آيه ولايت از سوي پيك وحي مفتخر گرديد.
** بنابر يكي از روايات، ماجرا از اين قرار است
عبداللّه بن عباس ماجرا را اين گونه روايت كرده است:
روزي در كنار چاه زمزم نشسته بودم و براي مردم از پيامبر صلياللهعليهوآله حديث نقل ميكردم. در آن حال، ابوذر غفاري به نزد ما آمد و با صداي رسايي گفت: اي مردم! من از پيامبر صلياللهعليهوآله شنيدم كه فرمود: "عَلِيٌّ قائِدُ الْبَرَرَةِ وَقاتِلُ الْكَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخُذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ؛ علي عليهالسلام رهبر نيكوكاران است و كشنده كافران. هر كس او را ياري كند، ياري خواهد شد و هر كس به او اهانت كند، خوار خواهد گشت."
آن گاه ابوذر سخنانش را چنين ادامه داد: اي مردم! روزي از روزها با رسول خدا صلياللهعليهوآله در مسجد نماز ظهر را خواندم. بعد از نماز، نيازمندي بلند شد و از مردم ياري خواست، كسي به او چيزي نداد. او دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و عرضه داشت: خدايا! تو خود گواه باش در مسجد رسول اللّه صلياللهعليهوآله از مسلمانان ياري خواستم، امّا كسي به من پاسخ مثبت نداد. در اين موقع، علي عليهالسلام در گوشهاي از مسجد در حالِ ركوعِ نماز بود كه با انگشت كوچكِ دست خود كه انگشتري در آن بود به سائل اشاره كرد و سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد.
رسول خدا صلياللهعليهوآله كه در حال نماز شاهد اين ماجرا بود، وقتي نمازش را تمام كرد، رو به سوي آسمان نمود و عرضه داشت: خداوندا! برادرم موسي از تو درخواست نمود كه: پروردگارا! به من سعه صدر عنايت كن و كارهايم را سهل و آسان نما و گره از زبانم بگشا و سخنانم را روان و راحت گردان! و همچنين موسي عليهالسلام تقاضا كرد كه: خدايا! برادرم هارون را وزير و ياور من قرار بده! و به وسيله برادرم مرا نيرومند گردان و او را در كارهايم شريك فرما!
آن گاه پيامبر صلياللهعليهوآله فرمود: خداوندا! من نيز محمد پيامبر و برگزيده تو هستم. خدايا! از تو درخواست ميكنم كه سينهام را گشاده گرداني و كارهايم را آسان كني و از ميان خانوادهام، علي را به عنوان وزير و پشتيبان من قرار دهي!
ابوذر در ادامه گفت: هنوز دعاي پيامبر صلياللهعليهوآله تمام نشده بود كه حضرت جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! بخوان! پيامبر صلياللهعليهوآله پرسيد: چه بخوانم؟ گفت بخوان: "اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ ءامَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ راكِعُونَ"؛1 "همانا رهبر و سرپرست شما خداست و رسول او و كساني كه ايمان آوردهاند؛ آنان كه نماز اقامه ميكنند و در حال ركوع زكات ميپردازند."( مجمع البيان، ج3، ص210)
اين روايت را گذشته از منابع شيعه بسياري از اهل تسنن نيز نقل كردهاند و آيه شريفه را درباره اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميدانند.
علامه شيخ عبدالحسين اميني شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حديث و استوانههاي روايي اهل سنت را با نام و نشاني دقيق كتابهايشان فهرست كرده و متن حديثي را كه حاوي انطباق آيه مذكور با شخص علي عليهالسلام است از انس بن مالك نقل ميكند و در آخر ميافزايد: "مضمون اين حديث در اين كتابها موجود است و همه آنها تصريح دارند كه اين آيه در مورد خاتم بخشي حضرت اميرمؤمنان علي عليهالسلام در مسجد نبوي نازل گرديده است."( الغدير، ج3، ص162)
اين مسئله آن قدر معروف و مشهور ميباشد كه بسياري از شعراي فارس و عرب در مورد آن شعرها سروده و قصيدهها گفتهاند. حسان بن ثابت قصيده معروف خود را اين گونه سرود و به محضر علي عليهالسلام تقديم داشت:
اَبا حَسَنٍ تَفْديكَ نَفْسي وَمُهْجَتِي وُكُلُّ بَطييءٍ فِي الْهُدي وَمُسارِعُ
"اي اباالحسن! جانم و قلبم فداي تو باد! و جان و دل هر كس كه در راه هدايت تند يا كند گام بر ميدارد، فدايت باد!"
اَيَذْهَبُ مَدْحي وَالْمُحِبّينَ ضائِعا وَمَا الْمَدْحُ في ذاتِ الاِْلهِ بِضائِعٍ
"آيا مدح من و دوستانت تباه خواهد شد؟ نه، هرگز مدحي كه در راه خدا انجام شود، تباه و ضايع نميگردد."
فَاَنْتَ الَّذي اَعْطَيْتَ اِذْ اَنْتَ راكِعٌ فَدَتْكَ نُفُوسُ الْقَوْمِ يا خَيْرَ راكِعٍ
"تويي آن كس كه در هنگام ركوع بخشيدي! جان همه مسلمانان به فدايت اي بهترين ركوع كننده!"
بِخاتَمِكَ الْمَيْمونِ يا خَيْرَ سيِّدٍ ويا خَيْر شارٍ ثُمَّ يا خَيْرَ بائِعٍ
"انگشتري مباركت را [تو در راه خدا بخشيدي] اي بهترين آقا و اي بهترين خريدار و بهترين فروشنده."
فَاَنْزَلَ فيكَ اللّهُ خَيْرَ وِلايَةٍ وَبَيَّنَها في مُحْكَماتِ الشَّرائِعِ (الغدير، ج3، ص162)
"خداوند متعال نيز در حق تو بهترين [آيه را كه] آيه ولايت [است[ فرستاد و در محكمات شرائع آن را بيان نمود."
شعراي فارسي زبان نيز شعرها سروده و خطابهها ايراد كردهاند كه دو بيت را ميآوريم:
ناصر خسرو:
آنچه علي داد در ركوع فزون بود
زآن كه به عمري بداد حاتم طائي
ابن يمين:
مرتضي را دان وليِّ اهل ايمان
تا ابد چون ز ديوان ابد دارد
مثال "اِنّما"
عليرغم اينكه شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حديث و استوانههاي روايي اهل سنت متن حديثي را كه حاوي انطباق آيه مذكور با شخص علي عليهالسلام است نقل كردهاند، برخي از افراد شبهاتي را نسبت به مفاد و شأن نزول آن مطرح كردهاند كه ذيلاً آنها را بررسي ميكنيم
************************** 1 - تناسب آيه ي ولايت با سياق
ممکن است، گفته شود، معناي ولايت با سياق آيه سازگار نيست; زيرا صدر و ذيل آيه ي مورد بحث درباره ي سرزنش دوستي با کفار است; پس علي القاعده بايد مراد از ولايت، در آيه ي مورد بحث هم همان معنا باشد تا دوگانگي در مفاد لازم نيايد .
جهت حل اين شبهه نخست مناسب به نظر مي رسد، آيات مربوط ذکر شود . آن آيات از اين قرار است:
يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصاري اولياء، بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منکم فانه منهم ان الله لايهدي القوم الظالمين
فتري الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم، يقولون نخشي ان تصيبنا دائرة فعسي الله ان ياتي بالفتح او امر من عنده فيصبحوا علي ما اسروا في انفسهم نادمين و يقول الذين آمنوا اهؤلاء الذين اقسموا بالله جهد ايمانهم، انهم لمعکم، حبطت اعمالهم فاصبحوا خاسرين
يا ايها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبونه، اذلة علي المؤمنين، اعزة علي الکافرين، يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومة لائم، ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء و الله واسع عليم
انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکاة و هم راکعون و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينکم هزوا و لعبا من الذين اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار اولياء و اتقوا الله ان کنتم مؤمنين (احزاب، 51- 57)
اي مؤمنين يهود و نصاري را براي خودتان ولي قرار ندهيد . آنها بعضي شان اولياء بعضي ديگرند . هر کس از شما آنها را براي خود ولي قرار بدهد، از آنان است . خدا ستمگران را هدايت نمي کند .
مي بيني آنهايي را که در دل هايشان بيماري است، در دوستي با آنان شتاب مي کنند . مي گويند: مي ترسيم براي ما حادثه ي ناگوار اتفاق بيافتد; ولي اميد اين که خداي تعالي از جانب خود پيروزي يا چيز ديگري بياورد و در نتيجه از آنچه در دل پنهان کرده بودند، پشيمان شوند .
ايمان آورندگان گويند: آيا اينها به خداي متعال سوگند محکم مي خوردند که با شما هستند؟ اعمال اينها تباه شده، زيانکار گرديدند . اي ايمان آوردندگان هرکس از شما از دين خود برگردد، به زودي خداي تعالي گروهي را مي آورد که آنان را دوست داشته و آنان نيز او را دوست دارند . اينان نسبت به مؤمنان فروتن و نسبت به کافران سرافرازند; در راه خداي تعالي جهاد کرده، به ملامت هيچ ملامت گري اهميت نمي دهند . اين فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد مي دهد، خداي تعالي گشايشگر داناست .
تنها ولي شما خدا و رسولش و کساني اند که ايمان آورده اند; کساني که نماز را بر پا داشته و در حالي که در رکوع هستند، صدقه مي دهند و هرکس خدا و رسول خدا و مؤمنين را ولي خود قرار دهد، پيروز است; زيرا که حزب خدا پيروزمندند .
اي ايمان آورندگان آنهايي را که دين شما را مورد مسخره و بازي قرار داده اند، ولي خودتان قرار ندهيد; چه آنها که قبل از شما برايشان کتاب آمده و چه آنها که کافرند، هيچ کدام را اولياي خويش قرار ندهيد و از خدا بترسيد، اگر ايمان داريد .
چنان که ملاحظه مي شود، در اين آيات در چند جا از ولايت سخن به ميان آمده است . اشکال کننده با توجه به آنها چنين گفته است: در همه اينها قطعا مراد از ولايت، محبت و دوستي است; پس به قرينه ي آنها در "انما و ليکم الله " هم بايد به معناي دوستي باشد; ولي اين استدلال از چند جهت مخدوش و باطل به نظر مي رسد:
اولا از کجا معلوم که ولايت در اين آيات به معناي دوستي است و به معناي سرپرستي نيست؟ !
چرا آيه ي "انما و ليکم الله " را براي آن آيات قرينه نگيريم؟ !
در اين آيات شواهد چندي وجود دارد بر اين که ولايت در آنها به معناي سرپرستي است که اينک ذکر مي گردد:
الف - خداي تعالي در آيه ي 54 مي فرمايد: "من يرتد منکم عن دينه " ; يعني هرکه آنها را بر خود ولي قرار دهد، از دين خود خارج شده و مرتد گرديده است . آيا صرف دوست داشتن کفار انسان را مرتد مي کند يا زعيم و سرپرست قرار دادن آنها چنين است؟
ب - شاهد ديگر اين که در آيه ي 56 يعني در آيه بعد از "انما وليکم الله " بار ديگر از ولايت خدا و رسول خدا و مؤمنين سخن گفته، مي فرمايد: هرکه آنها را ولي قرار دهد، حزب شان، حزب خداست و حزب خدا هميشه پيروز است . تعبير "حزب الله " ولايت را در "انما وليکم الله " تفسير کرده، اشاره دارد بر اينکه مراد از آن زعامت و سرپرستي است; نه محبت و دوستي .
اينها همگي شاهدند بر اين که آن ولايت ها به معناي سرپرستي است نه دوستي و محبت . لااقل احتمال دارد که به معناي دوستي نباشد و احتمال، استدلال را باطل مي کند .
ثانيا بر فرض قبول اين که ولايت در آن آيات به معناي دوستي باشد، مع ذلک قراين مورد نظر اشکال کننده صلاحيت صارفيت ندارد; زيرا ائمه ي معصومين عليهم السلام با آيه ي "انما وليکم الله " بر اولي بالتصرف بودن استدلال کرده اند و استدلال آنان حجت است; از اين رو سياق نمي تواند، در قبال همچو حجتي بايستد و بر فرض امکان تعارض، دليل بر سياق مقدم است; زيرا معلوم نيست که اين آيات طبق ترتيب نزول مرتب شده باشد و نظاير آن در آيات قرآن فراوان است . براي مثال در آيه ي تطهير با اين که سياق دلالت دارد بر اين که مراد از اهل بيت زنان پيامبر صلي الله عليه و آله است; ولي روايات معتبر مراد از آن را اهل کساء شمرده است .
نتيجه اين که مراد از ولايت در آيه ي "انما وليکم الله " اولي بالتصرف بودن است و سياق با آن مخالف نيست و به فرض مخالفت تقدم از آن دليل و نص است . (المراجعات، پيشين، ص 165)