ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 2 مرداد 1403
سه شنبه 2 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 17 فروردين 1388     |     کد : 2245

جوان و قرآن

بحث جوان و اخلاق، بحث ارزنده و مفيدي است. بويژه براي نسل امروز و كساني كه نسل آينده اين نظام را شكل مي‏دهند.
فصل نخست بحث ما اين است كه هر كس، بويژه جوان در اين دنيا پناهگاهي مي‏خواهد كه در بُن‏بست‏ها و گرفتاري‏ها بدان راه جويد، چرا كه اگر كسي در اين دنيا پناهگاه نداشته باشد زير چرخ زندگي و مشكلات آن پايمال مي‏شود. اگر مي‏بينيد كه دنياي امروز غرب به تباهي كشيده شده است و با كمال صراحت اظهار پوچي مي‏كند بدين دليل است كه در مشكل‏ها پناهگاه ندارد. و هنگامي كه اراده، علم و قدرتش ديگر نمي‏تواند كار كند، به بُن بَست دچار مي‏شود.
اسلام براي رهايي از اين بُن بَست فكر كرده و بسيار تذكر داده است كه يك انسان اگر مسلمان واقعي باشد هيچ گاه به بن‏بست نخواهد رسيد. اگر كسي به چنين مشكلي دچار شد در همان بن‏بست اوّل فطرت خفته او بيدار مي‏شود.
از نظر اسلام، قرآن و دانشمندان علمِ اخلاق نخستين پناهگاه براي انسان، قرآن است. قرآن مي‏فرمايد: من پناهگاهم. روايات نيز بر پناهگاه بودن قرآن تصريح دارند. قرآن به هنگام بن‏بست‏ها فريادرس است و با جلوه‏هاي شگفت‏آميز، گره‏هاي كور را باز مي‏كند.
بنابراين، جوان بايد از قرآن قدرت بگيرد، همان سان كه علم مي‏گيرد. از قرآن تقويتِ اراده بگيرد، آن چنان كه مي‏تواند، دانش را فرا بگيرد. از قرآن نشاط بگيرد، چنانچه مي‏تواند همه اينها را بگيرد. قرآن مي‏فرمايد: «قد جاءكم من الله نورٌ و كتابٌ مبين يهدي به الله من اتّبع رضوانه سُبُلَ السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراطٍ مستقيم»1
نور براي شما آمده است؛ يعني قرآن. پروردگار به واسطه اين قرآن هر كس را كه به قرآن متمسّك بشود، هدايت مي‏كند. قرآن مي‏فرمايد هنگامي كه خداوند از كسي راضي باشد، راه‏هاي سلامتي را به او نشان مي‏دهد؛ يعني در بُن‏بست‏ها، در گرفتاري‏ها اگر از قرآن مدد جويد، گره مشكلات را مي‏گشايد و به فرياد انسان‏ها مي‏رسد. علاوه بر اين، قرآن انسان را از ظلمت‏ها به سمت نور مطلق مي‏كشاند؛ از ظلمت غم و غصّه، هوي و هوس، نفس امّاره، صفات رذيله، دلهره، اضطراب خاطر و نگراني و بالاخره از هر چيزي كه موجب كدورت دل و
ظلمت دل است. قرآن مي‏فرمايد من تو را به سمت نور مطلق رهنمون مي‏سازم و اين ظلمت را از نور مي‏زدايم، امّا مهمتر از همه اينها مي‏فرمايد تو را به مطلوب و مقصود مي‏رسانم. اي انسان، تو گمشده‏اي داري و آن خداست و من مي‏توانم تو را به گمشده خود برسانم: «و يهديهم الي صراطٍ مستقيم» آيات زيادي مانند اين آيه در قرآن هست كه اين هدف را بيان مي‏كنند.
از نظر سنّي و شيعه، پيامبر رواياتي دارد كه مي‏فرمود: «بر شما باد به قرآن.» ثقة الاسلام كليني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در كافي نقل مي‏كند كه پيغمبر اسلام فرمود: «اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن.» وقتي كه گرفتار شدي و تاريكي‏ها به تو رو آوردند نظير تاريكي در دلِ شب؛ يعني در وقت گرفتاري، در وقت بن‏بست كه ديگر نوري نداري، ديگر پناهي نداري، در آن وقت به قرآن پناه ببر و از قرآن كمك بگير؛ «فانّه شافعٌ مُشفّع.»، اين قرآن شفاعت مي‏كند؛ يعني كارساز است و شفاعت او پذيرفته مي‏شود. اين گونه نيست كه فقط بگويد كمك كارم، يا فقط دعا كند و دعايش به جايي نرسد، نَه، به تو كمك مي‏كند و كمك او مؤثّر است؛ گره‏هاي كور را باز مي‏كند؛ گرفتاري را رفع مي‏كند و تاريكي را به نور مبدّل مي‏كند، امّا اين را هم بدان كه «ماحِلٌ مصدّق»2 نفرين مي‏كند و نفرين او هم پذيرفته مي‏شود؛ يعني آن ملتي كه با قرآن انس ندارد، قرآن آنها را نفرين مي‏كند و نفرين او هم پذيرفته مي‏شود. پيغمبر مي‏فرمود: «و من جعله امامه ساقه الي
الجنّة.» كسي كه قرآن سرمشق او باشد و به قرآن تمسّك جويد، بهشتش از همان جا شروع مي‏شود تا به بهشت موعود برسد. قرآن نه تنها تو را به بهشت موعود مي‏رساند، بلكه دنياي تو را نيز بهشت مانند مي‏كند. نشاط، سلامتي، خوشي، رفع گرفتاري بهشت‏هاي كوچكي هستند كه تو را به بهشت موعود مي‏رساند.
امّا در مقابل تهديد نيز كرده است، رسول خدا مي‏فرمايد: «و من جعله خلفه ساقه الي النار.» اگر كسي قرآن را به طاق نسيان بسپارد، جهنّمش از همان جا شروع مي‏شود. قرآن نفرين مي‏كند كه گره در پي گره، گرفتاري در پي گرفتاري بي‏نشاطي در پي بي‏نشاطي، پوچي در پي پوچي برايش پيدا مي‏شود و جهنمش از آن جا شروع مي‏شود تا به جهنم موعود برسد.
حارث بن اعور مي‏گويد: پس از مرگ پيامبر به مسجد رسول‏خدا(ص) وارد شدم، ديدم كه مردم دسته دسته نشسته‏اند و به حرف دنيا مشغول‏اند. اين حادثه برايم تازگي داشت چرا كه در زمان پيغمبر مسجد يك مجمع علمي ـ تربيتي و جايگاه راز و نياز با خدا بود. امّا اينك به جاي آن دعا، قرآن، علم و تربيت جايگاه حرف‏هاي دنيايي شده است. از اين رو خيلي ناراحت شدم. آمدم خدمت حضرت امير ـ سلام الله عليه ـ با ناراحتي زياد گفتم: به مسجد رسول خدا(ص) رفتم، ديدم مردم در مسجد نشسته‏اند و از دنيا حرف مي‏زنند. حضرت ناراحت شده، فرمودند: از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: «يا محمد سيكون في امّتك فتنة؛ يا محمّد به زودي در امّت تو فتنه برپا مي‏شود.»
قلت: «فما المخرج منها؛ راه نجات از اين فتنه چيست؟»
* اگر مي‏بينيد كه دنياي امروز غرب به تباهي كشيده شده است و با كمال صراحت اظهار پوچي مي‏كند بدين دليل است كه در مشكل‏ها پناهگاه ندارد.
فقال: كتاب الله فيه بيان ما قبلكم من خبر و خبر ما بعدكم و حكم بينكم و هو الفصل ليس بالهزل، مَن ولاّه من جبّار فعمل بغيره قصّمه الله؛3 فرمود راه نجات، قرآن است كه در آن خبر از گذشته و آينده و حكم زمان حال شما در آن وجود دارد و او فصل الخطاب است و سخن از سر شوخي نيست، آن ستمگري كه ولايت قرآن را رها كند و به غير آن عمل نمايد، خداوند او را هلاك مي‏كند.»
اين جمله آيا نفرين است يا خبر است؟ هر كدام باشد بسيار تكان‏دهنده است. اگر خبر باشد، اثر وضعي فرموده پيامبر آن است كه ملتي كه با قرآن سر و كار نداشته باشد، اين ملت، نگون بخت خواهد شد. اگر انشاء باشد معنايش اين است كه خدا كمر آن كس را بشكند كه با قرآن سر و كار ندارد. نظير اين روايات زياد است. مرحوم كليني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در كافي روايتي نقل مي‏كند كه مي‏فرمايد: «البيت الذي يقرأ فيه القرآن و يذكر الله عزّوجلّ فيه تكثر بركته و تحضره الملائكة و تهجره الشياطين و يضيئ لاهل السماء كما تضيئ الكواكب لاهل الارض؛ در آن خانه كه قرآن خوانده شود بركت زياد مي‏شود و در آن ملائكه رفت و آمد مي‏كنند، از آن خانه شياطين رَخْت برمي‏بندند و اين خانه براي ملائكه درخشندگي دارد؛ نظير درخشندگي ستارگان براي اهل زمين.»
«والبيت الذي لايقرأ فيه القرآن و لايذكر الله عزّوجلّ فيه تقل بركته و تهجره الملائكة و تحضره الشياطين؛4 خانه‏اي كه در آن قرآن خوانده نشود و در آن خانه از خداوند ياد نشود، بركت ندارد. ملائكه نيز با اين خانه سر و كار ندارند، بلكه شياطين در اين خانه رفت و آمد دارند.» و اگر ما براي * جوان بايد از قرآن قدرت بگيرد، همان سان كه علم مي‏گيرد. از قرآن تقويتِ اراده بگيرد، آن چنان كه مي‏تواند، دانش را فرا بگيرد. از قرآن نشاط بگيرد، چنانچه مي‏تواند همه اينها را بگيرد.
بحثمان چيزي نداشتيم جز روايت ثقلين، بَسْ بود اين كه همه مخصوصا جوان‏هاي عزيزم بدانند قرآن چه پشتوانه‏اي است.
روايت معروفي به نام روايت «ثقلين» هست كه آن را سنّي و شيعه نقل كرده‏اند، حتي بزرگاني؛ نظير صاحب عبقات و صاحب الغدير با بيش از پانصد سند آن را نقل كرده‏اند. شايد روايتي بدين‏گونه با بيش از پانصد سند نداشته باشيم و پيغمبر اسلام اين روايت را در مواقع خاص و استثنايي مي‏خواندند؛ مثلاً به هنگام مرگ، همان وقت كه پيغمبر اكرم از دنيا رفتند و يك وضع استثنايي هم پيش آمد، پيغمبر اكرم فرمودند مرا ببريد مسجد، حضرت نمي‏توانستند راه بروند، اميرالمؤمنين و عباس زير بازويشان را گرفته بودند به گونه‏اي كه پاهاي مبارك حضرت روي زمين كشيده مي‏شد، حضرت را تا محراب رساندند، پيغمبر اكرم نماز را نشسته خواندند و نمازگزاران ايستاده؛ چون پيامبر نتوانستند منبر بروند، بر پلّه اوّل نشستند و فرمودند: اين نماز مختصّ به من بود. معناي اين عبارت چيست؟ يعني من براي يك وضع استثنايي به مسجد آمده‏ام نمي‏شود امامِ جماعت نشسته باشد و نمازگزاران ايستاده بدو اقتدا كنند، عكسش مي‏شود، امّا امام جماعت نشسته و نمازگزاران ايستاده باشند، نمي‏شود. اين عمل مختصّ به من بود. پس پيامبر احساسات خلايق را برانگيزاند و فرمودند: من چگونه پيغمبري براي شما بودم؟ گريه همه مردم بلند شد، گفتند: يا رسول الله، خيلي عالي بودي؛ جاهل بوديم، آگاه شديم؛ وحشي بوديم، متمدّن شديم؛ گمراه بوديم، هدايت شديم. پيامبر در ادامه سخنانش فرمودند: حق‏الناس مشكل است، من نمي‏توانم روز قيامت جواب «حق‏الناس» را بدهم، اگر كسي چيزي، حقّي بر من دارد، بيايد الآن بگويد. عربي گفت، يا رسول الله، يك روز كه بر شتر سوار بوديد، با چوب‏دستي ناآگاهانه به سينه من زديد، اينك مي‏خواهم قصاص كنم. فرمودند بيا و قصاص كن، با آن كه حق قصاص نداشت، ولي حضرت براي آن كه آزردگي او را بزدايد فرستادند آن چوب دستي يا عصا را آوردند. گفت: يا رسول الله، بدن من برهنه بود، پيغمبر هم دكمه پيراهنش را باز كرد. مرد جلو آمد و سينه پيغمبر را بوسيد و گفت مي‏خواستم سينه شما را ببوسم. در اين هنگام ذهن و دل مردم آماده شد. رسول خدا حديث ثقلين را خواندند: «اني تاركٌ فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما ان تمسّكتم بهما فلن تضلّوا ابدا.» فرمودند مردم من مي‏روم و دو امانت به جاي مي‏گذارم، شرافت شما، عزّت شما به اين پشتوانه‏هاست؛ يعني در وقت گرفتاري‏ها، بي‏اراده‏گي‏ها، هجوم دشمن و به هنگام بيچارگي‏ها اين دو پشتوانه را داشته باشيد، اين دو پشتوانه چيست؟ يكي قرآن و ديگري عترت، بعد هم فرمودند اين دو، دوش به دوش يكديگر تا روز قيامت به من مي‏رسند. معناي اين عبارت اين است كه هميشه و در هر زمان، قرآن و امام حاضر در كنار هم‏اند و اين دو پشتوانه، لب حوض كوثر به پيغمبر مي‏رسند. پيامبر ادامه داد اگر كسي به اين دو پشتوانه تمسّك كند به ضلالت و گمراهي در هيچ امري دچار نمي‏شود. چه در امر دين، چه در امر زندگي، چه در تهذيب نفس و... اين ضلالت فقط ضلالت در دين نيست.
تمسك به قرآن مراتبي دارد كه جوانان بايد از همه مراتبش استفاده كنند. من به عنوان يك روحاني و سرباز امام زمان به جوان‏ها مي‏گويم كه اگر به همه مراتب و بُعْدهاي تمسّك به قرآن عمل كنيد، يك زندگي صد در صد با نشاط داريد. اين سخن را تجربه كن، اگر به تجربه دريافتي آنچه مي‏گويم، ادامه بده اگر نه، رها كُن. اين گفته، قول خداوندگار است، و هيچ تخلفي در آن راه ندارد. وعده پيغمبر است و تخلّف ناپذير است. وعده ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ و وعده خود قرآن است كه تخلّف ندارد.
قرائت قرآن
مرتبه اوّل، خواندن قرآن است بايد قرآن را تلاوت كرد، چه معنايش را بدانيم، چه ندانيم، چه تدبّر بكنيم، يا نكنيم. حتي عمل بكنيم يا نكنيم. نفسِ خواندن قرآن مقصود است.
خواندن قرآن در همه هنگام پسنديده است، حتي طبق بعضي روايات تلاوت قرآن در خانه‏ها باعث آمد و شد فرشتگان مي‏شود، امّا تلاوتِ قرآن در يك مجمع علمي، بويژه در ماه مبارك رمضان از اهميت خاصي برخوردار است.
آياتي در قرآن كريم وجود دارد كه اين آيات منحصر به فرد است؛ يعني بعضي از آيه‏ها مثلش در قرآن نيست. مثلاً راجع به خودسازي، سوره «والشمس» همانندش در قرآن نيست. سوره والشمس به طور مستقيم به خود سازي و تهذيب نفس سفارش مي‏كند. سوره‏اي كه يازده مرتبه در آن قسم خورده شده باشد و براي مطلبي سه چهار بار تأكيد شده باشد، در قرآن منحصر به سوره والشمس است؛ يا مثلاً دعا و راز و نياز با خدا در سوره بقره: «و اذا سألك عبادي عنّي فانّي قريب.»5 با هفده تأكيد و با هفت هشت ضمير متكلّم، آيه‏اي منحصر به فرد در قرآن است؛ يعني يك آيه سر تا پا تلطّف و مهرباني، تأكيد در تأكيد براي دعا و راز و نياز با خدا از جمله آياتي كه منحصر به فرد است و نظيرش را در قرآن نداريم، راجع به خواندن قرآن است. در سوره مزمّل مي‏فرمايد: «فاقرؤا ما تيسّر من القرآن علم ان سيكون منكم مرضي و آخرون يضربون في الارض يبتغون من فضل الله و آخرون يقاتلون في سبيل الله فاقرؤا ما تيسّر منه.»6 مي‏فرمايد تا مي‏تواني قرآن بخوان، نشسته، در بين راه، به هنگام خواب. همان‏گونه كه سفارش شده، به هنگام خروج از خانه يازده مرتبه «قل هو الله» بخوان، هنگام خواب سه مرتبه «قل هوالله» بخوان، «آية‏الكرسي» بخوان و از اين دستورها فراوان داده شده است. اين دستورهايي كه در روايات آمده است از همين جا گرفته شده: «فاقرؤء ما تيسّر من القرآن؛ تا مي‏تواني قرآن بخوان.» حالا از روي قرآن يا از حفظ، نشسته يا خوابيده، در راه يا مؤدّب در مقابل قرآن نشستن.» آن گاه چند تأكيد را پشت سر هم ذكر مي‏كند مي‏فرمايد خدا مي‏داند كه تو گاهي مريض هستي، اما در همان حال مرض هم به اندازه توانايي قرآن بخوان. تا زبان مي‏چرخد، قرآن بخوان تا هنگامي كه حيات داري. لذا مستحب هم هست سوره «يس» را براي محتضر بخوانند او هم بخواند تا جان دهد. بسياري از بزرگان در وسط سوره يس در آن جمله «سلامٌ قولاً من ربٍّ رحيم»7 از دنيا رفته‏اند. آن گاه مي‏فرمايد گاهي خيلي كار داري؛ مثلاً امتحان كنكور داري، موقع امتحان‏هاست گرفتاري داري، چك برگشتي داري و گرفتاريت خيلي زياد است، مي‏گويد همان وقت هم تمسّك به قرآن را فراموش نكن، تا مي‏شود قرآن بخوان و اگر مي‏خواهي در امتحان‏هايت موفق شوي، قرآن بخوان. مي‏دانم گاهي در خطّ مقدّم جبهه هستي، همان وقتي كه در معرض جنگ قرار داري، همان وقتي كه تير مثل باران مي‏بارد: «فاقرؤا ما تيسّر منه.» تا مي‏تواني قرآن بخوان. ننگ است براي شيعه‏اي كه ائمّه طاهرين‏اش در مثل ماه مبارك رمضان چندين ختم قرآن انجام مي‏دادند، او يك ختم قرآن نخواند، بلكه در هر ماه يك ختم قرآن نخواند. اگر كسي در خواندن قرآن روان باشد، يك جزء قرآن را با نيم ساعت مي‏شود خواند؛ ربع ساعت صبح، ربع ساعت شب، در يك ماه مي‏شود يك ختم قرآن. بعضي‏ها حاضرند چندين ساعت پاي اين فيلم‏هاي نكبت‏بار بنشينند، امّا نوبت به قرآن كه مي‏رسد خسته است، كار دارد. حاضر است چندين ساعت در جلسات بيهوده‏اي كه موجب قساوت قلب و فشار قبر است بنشيند، اما وقت خواندن قرآن خسته است، كار دارد. جوان‏ها مواظب باشيد مشمول نفرين قرآن نشويد، اگر قرآن به شما نفرين بكند، معلوم است كه مستجاب است «و ماحلٌ مصدّق.» و اميدوارم ان شاءالله برسد به يك جايي كه جوان‏هاي ما همه و همه حافظ قرآن باشند. ايراني‏ها از نظر استعداد از حجازي‏ها خيلي بالاترند، اما در زمان پيغمبر اكرم بيش از 90 درصد آنها حافظ قرآن بودند، در حالي كه سواد مكتب خانه‏اي هم نداشتند. زنان و مردان سواد نداشتند، اما حافظ قرآن بودند. يك وَلَعي داشتند وقتي سوره‏اي يا آيه‏اي مي‏آمد، بر گرد پيامبر حلقه مي‏زدند تا سوره را حفظ كنند. من بعضي از جوانان را ديده‏ام كه انسان را شگفت زده مي‏كنند و البته اين لطف قرآن و عنايت امام زمان است، به اندازه‏اي عالي آيه را مي‏داند؛ در چه سوره‏اي، آيه چندم، مي‏تواند از اول به آخر بخواند، مي‏تواند از آخر به اول بخواند * خواندن قرآن در همه هنگام پسنديده است، حتي طبق بعضي روايات تلاوت قرآن در خانه‏ها باعث آمد و شد فرشتگان مي‏شود، امّا تلاوتِ قرآن در يك مجمع علمي، به ويژه در ماه مبارك رمضان از اهميت خاصي برخوردار است.
همان طور كه مي‏تواند از وسط شروع كند. حالا اين اندازه دقت شايد خيلي لازم نباشد، امّا حيف نيست كه دختري ليسانس داشته باشد، امّا نتواند قرآن بخواند. قرآن به اين دختر نفرين مي‏كند. آقا دكتر است، امّا نمي‏تواند قرآن بخواند، آقا دبير است، بَلَد نيست قرآن بخواند، آقا طلبه درس خارج خوان است، خوب نمي‏تواند قرآن بخواند، معلوم است كه اين مشمول نفرين قرآن مي‏شود. بياييد تصميم بگيريم كه همه ما قرآن خوان شويم. حداقل صبحي، شبي يك مقدار قرآن بخوانيم. حال اگر هم نصف جزء نمي‏خوانيم يك حزب بخوانيم دو صفحه بخوانيم، يك سوره يس به هنگام صبح بخوانيم. هر كس سوره «يس» را صبحْ هنگام بخواند، خدا و قرآن از او تا شب محافظت مي‏كنند، هر كه سوره «واقعه» را شبْ هنگام بخواند، روزي او وسيع مي‏شود. يك زندگي با نشاط پيدا مي‏كند. خدا را به آن كسي كه سر بريده‏اش هم قرآن خواند، سوگند مي‏دهم كه همه ما را عاشق قرآن كند. والسلام
ادامه دارد

پاورقيها:
6 ) مزمّل (73) آيه 20.
 
4 ) كافي، ج2، ص610.
 
2 ) كافي، ج2، ص599.
 
1 ) مائده (5) آيه 15.
 
3 ) تفسير عياشي، ج1، ص3.
 
5 ) بقره (2) آيه186. 
 
مظاهري، حسين


نوشته شده در   دوشنبه 17 فروردين 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode