ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 14 تير 1403
پنجشنبه 14 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 28 اسفند 1387     |     کد : 2117

ابعاد تقوى در نهج البلاغه

موضوع بحث ما «ابعاد تقوى در نهج البلاغه» است. مسأله تقوى يكى از واژه‏هايى است كه تقريبا بيش از كلمه‏هاى ديگر در نهج البلاغه بكار رفته است. اگر نهج البلاغه را به ده قسمت تقسيم كنيم، حد اقل يك قسمت آن در باره تقوى، مفهوم تقوى، اوصاف تقوى و صفات متقين بحث شده است. ولى در فرصتى كه در اختيار داريم تنها به بخش كوتاهى از آن مى‏توانيم بپردازيم، اميد است بقيه اين مبحث در رساله‏اى مستقل تقديم علاقه‏مندان شود.

آنچه از شنيدن كلمه تقوى در برخورد اول به نظر مى‏آيد و يا لااقل بعضى به نظرشان مى‏آيد انزوا و گوشه‏گيرى و ترك دنيا و بريدن از فعاليت‏هاى اجتماعى و سياسى و اقتصادى است. البته در تداعى اين مفهوم، فرهنگ استعمارى و طاغوتى نقش بسزا داشته و احيانا اسلام ناشناسان نادان نيز به اين انحراف فكرى دامن زده‏اند و براى اين كه روح حركت و عصيان عليه طاغوتها در جوامع اسلامى را بكشند، مفاهيم و عبارات سازنده و حركت آفرين را تحريف كرده و به گونه‏اى ناصحيح معرفى مى‏كردند. در حالى كه وقتى به متون اصيل اسلام و من جمله نهج البلاغه باز مى‏گرديم، مى‏بينيم كه چه سرشار از مفاهيم زنده و سازنده است و در همه ابعاد زندگى مردم، نقش آفرين است و مى‏تواند آنها را بسازد. موضوع تقوى نيز از اين قبيل است.

اينك در چند قسمت به بررسى ابعاد تقوى مى‏پردازيم تا گسترش اين مفهوم واثر عملى آن را در جامعه، سياست و اجتماع ببينيم. مقدمة قسمتى از خطبه بيست و چهار را مى‏آوريم و بايد توجه كنيم كه در اين خطبه، امير المؤمنين على (ع) در موقعيت خاصى از تقوى سخن به ميان آورده است كه خود، نكته مهمى است. درست برخلاف تصور آنهايى كه مفاهيم اسلامى را جدا از يكديگر مطالعه مى‏كنند و مخصوصا مسأله تقوى را مثلا از سياست و جنگ جدا مى‏دانند، در اينجا ببينيم امير المؤمنين چه كسانى را در چه موقعيتى وصيت به تقوى مى‏كند آيا احيانا آن دسته از اصحاب و افرادى را كه در گوشه مسجد و جدا از امر سياست و ساير شئون جامعه بودند، سفارش به تقوى مى‏كند يا خير اين امر نشان دهنده وجود يك رابطه ارگانيك بين همه مفاهيم اسلامى است و تقوى، جنگ، اقتصاد و اخلاق و مانند آنها حلقه‏هاى زنجيرى هستند كه در مجموع، يك جامعه ايده‏آل انسانى را مى‏سازند. در اين خطبه مى‏خوانيم: و لعمرى ما علىّ من قتال من خالف الحقّ و خابط الغىّ من اذهان و لا ابهان فاتّقوا اللَّه عباد اللَّه و فرّوا الى اللَّه من اللَّه. امام (ع) در جبهه جنگ داخلى عليه منافقين، و نيز در مبارزه و نبرد با دشمنان خارجى مى‏فرمايد: به جان خودم سوگند، در نبرد با مخالفين حق و كسانى كه راه باطل و انحراف را مى‏روند و نصيحت و ارشاد در آنان مؤثر نمى‏افتد و آهن سرد وجودشان را نرم نمى‏كند، و با آنهايى كه عليه حكومت اسلامى تصميم به مبارزه گرفته‏اند و مبارزه مسلحانه و قهرآميز را برنامه خويش قرار داده‏اند، هيچ گونه مسامحه و سستى نشان نمى‏دهم.

ملاحظه كنيد كه امام در چنين موقعيت حساسى، خطاب به مسلمانان مى‏فرمايد رسالتى كه به دوش شما رزمندگان گذارده شده، تقوا و پرهيزگارى است، كه مفهوم تقوى را خود امام عليه السلام در سخنانش بيان مى‏فرمايد.

منظور از اين مقدمه، آن است كه تا آنجا كه ميسر است مفهوم تقوى را روشن كنيم و خاطر نشان سازيم كه امام، تقوى را در ميدان جنگ و در هنگام رويارويى با دشمن داخلى و خارجى مطرح مى‏كند از اين ميان رابطه تقوى با زنده‏ترين و حساس‏ترين مسائل سياسى و اجتماعى در اين موقعيت خاص بخوبى معلوم مى‏شود.

بخش ديگر از سخن ما، بررسى تقوى از نظر فعل خارجى و خصلت و خوى‏انسانى است. در اينجا سؤال اين است كه آيا تقوى، تنها ترك گناه است، يعنى فقط به عنوان يك عمل خارجى مورد مطالعه قرار مى‏گيرد، يا يك مشخصه روحى است و اعمال خير، نشأت گرفته از آن حالت متعالى روحى است امام (ع) مى‏فرمايد تقوى يك خصلت روحى و يك تربيت معنوى است كه در پرتو آن، جان انسان، ساخته و پرداخته مى‏شود و او نه تنها در برابر گناه و معصيت، حالت ترك و نفى به خود مى‏گيرد، بلكه آزرده خاطر هم مى‏شود و از اطاعت و پاكى و عمل خير، احساس رضايت و آرامش خاطر مى‏كند. شخص متقى كسى است كه در اثر يك سلسله برنامه‏ها، روح خود را آن چنان بسازد كه در برابر گناه مصونيت بيابد و روحا از مخالفت با احكام الهى متنفر و منزجر باشد و نداى پرهيز و اجتناب از گناه از درون او فرياد كند و به تعبير ديگر، تقوى، روح او را چنان عالى و لطيف بگرداند كه از تصوّر گناه نيز رنج برد و گريزان باشد. لذا امام عليه السلام در خطبه 156، تقوى را به خانه‏اى تشبيه كرده است كه انسان را از هر خطرى حفظ مى‏كند، يعنى همان گونه كه وقتى انسان در خانه‏اى وارد بشود، از دشمن در امان است و با خيال راحت در آن محلّ امن زندگى مى‏كند، تقوى نيز حصار محكم و نگهدارنده‏اى است كه اگر در وجود كسى پيدا بشود، ديگر از خطر انحراف و مفاسد اخلاقى در امان است.

اعلموا عباد اللَّه انّ التّقوى دار حصن عزيز، و الفجور دار حصن ذليل.

اى بندگان خدا بدانيد كه تقوى، خانه محكم و امنى است كه از نظر حفاظت كاملا حساب شده است، كسى كه در اين خانه زندگى كند از هيچ دشمنى نگرانى ندارد. خانه تقوى انسان را از شر نفس امّاره و كليه اغواگران انسى و جنّى حفظ مى‏كند در مقابل تقوى، فجور است، يعنى كسى كه آن حالت دفاعى روحى را در خود ايجاد نكرده و در خانه دل را به روى اغيار باز گذارده باشد و هر كس و ناكسى را به درون آن راه بدهد، بديهى است كه چه بر سر او مى‏آيد و چه نشانى از انسانيت و پاكى در او باقى خواهد ماند باز در خطبه 221 از تقوى به عنوان كليد رمز نام برده شده است، يعنى شما اگر بخواهيد وارد خانه‏اى بشويد كه در آهنى محكمى داشته باشد، هر چه تلاش كنيد، آن در به رويتان باز نمى‏شود. اما با يك كليد كوچك به راحتى قفل‏هاى قوى و رمزدار باز مى‏گردد. تقوى چنين است. انسانى كه در جستجوى سعادت و كمال‏است و راه مستقيم هدايت را مى‏جويد، بايد از راه تقوى وارد شود: فانّ تقوى اللَّه مفتاح سداد و ذخيرة معاد و عتق من كلّ ملكة و نجاه من كلّ هلكة عنايت روى شمول و گسترش مفهوم تقوى است. يعنى كسى كه اين جنبه دفاعى را در روح و جان خود بوجود آورد، نسبت به همه انحراف‏ها و لغزش‏ها مصونيت پيدا مى‏كند، چون حالت دفاعى كلى الهى بر جان او حكمفرما شده، همه منفذها و كانال‏هاى ارتباطى به دست محافظين نيرومند معنوى قرار خواهد گرفت.

تقوى كليد هدايت، ذخيره معاد و وسيله آزادى انسان از هر بندگى است كسى كه داراى تقوى است در برابر شهوات به زانو در نمى‏آيد، در برابر مقام و ديگر تمايلات نفسانى تسليم نمى‏شود، از هر هلاكتى در امان است، اين بخش دوم از ابعاد تقوى.

نكته ديگرى كه در اينجا بايد اضافه شود، اين است كه مسأله تقوى با تفكر و جهان‏بينى صحيح، معنى تمام و كامل خود را پيدا مى‏كند. اين طور نيست كه انسان بتواند در پرتو تنها يك سلسله اعمال بريده از تفكر و جهان‏بينى صحيح، داراى آن پوشش دفاعى معنوى (تقوى) باشد، بلكه افراد متقى در مرحله نخست، تفكر صحيح و جهان بينى عميقى دارند كه پوشش دفاعى معين را در آنان بوجود مى‏آورد.

در خطبه «همّام» مى‏خوانيم: عظم الخالق في انفسهم، فصغر ما دونه فى اعينهم.

اين خطبه كه در باره صفات متقين است، نشان مى‏دهد كه يكى از ريشه‏هاى تقوى، اين اصل است كه: «آفريدگار در ديده آنان عظيم است». چه كسى مى‏تواند در برابر امواج خروشان شهوت و غضب و حبّ جاه، مانند كوه بايستد روشن است، كسى كه به عظمتى متصل و مربوط باشد، كه دل را مطمئن گرداند در غير اين صورت، نمى‏تواند مقاومت كند. چه كسى مى‏تواند در برابر هزاران تمنّا و هوس دلفريب، دينش را نبازد آن كسى كه به عظمت الهى متصل باشد. مصداق اتمّ آن در زمان ما، امام بزرگوارمان مى‏باشد. ايشان وقتى رئيس جمهورى معزول و فرارى را نصيحت مى‏كرد، گفت: آقاى فلانى، رياست جمهورى چيست مثل پدرى كه بچه‏اش را نصيحت مى‏كند و او را از خاك بازى باز مى‏دارد. چه كسى مى‏تواند اين گونه قاطع حرف بزند كسى كه بستگى به عظمت خدا داشته و عظمت الهى، وجودش را پركرده باشد، در غير اين صورت، انسان سقوط خواهد كرد. فرد با تقوى، اين عظمت را مى‏بيند و متصل بدان مى‏گردد و چون نور اين عظمت را كه والاتر و روحبخش‏تر از هر نورى است مى‏بيند، نورهاى ضعيف در مقابل او ارزش و بهاى خود را از دست مى‏دهند همان طور كه يك شمع در برابر خورشيد چيزى به حساب نمى‏آيد.

باز در خطبه 182 مى‏فرمايد: فاتّقوا اللَّه الّذي أنتم بعينه و نواصيكم بيده و تقلّبكم في قبضته. ببينيد امير المؤمنين على عليه السلام، انسان را به كجا مى‏برد و چگونه او را تربيت مى‏كند و چه ديدگاههاى عظيم و وسيعى را به او نشان مى‏دهد: تقوى پيشه كنيد و از خدا پروا كنيد، آن خدايى كه شما زير نظر او و در پرتو عنايت او زنده هستيد و موى پيشانى و مركز حركت شما به دست اوست.

بنا بر سخن ديگر آن حضرت در دعاى كميل: و لا يمكن الفرار من حكومتك.

كجا مى‏رويد كه زير پوشش عنايت ازلى نباشيد آيا ممكن است انسان از حكومت و حاكميت خدا فرار كند گردش حركت شما در قبضه قدرت و اراده اوست.

شما فكر مى‏كنيد آنها كه از ايران گريختند، از زير قدرت و حكومت خدا فرار كردند آيا مى‏توانند از خشم و قهر الهى در امان باشند و سرانجام كيفر كار خود را نبينند امام با اين ديدگاه وسيع، انسان را متصل به ابديت و قدرت بى‏نهايت خدا ميكند و مى‏فرمايد: اى انسان تو وابسته به خدا هستى. به كوچكى و ضعف خود نگاه مكن و از كوه مشكلات و انبوه دشمنان و فراوانى امكانات مخالفين نهراس، چرا چون هر كس تقوى پيشه كند، بمانند آن نهر كوچكى است كه به دريا متصل شده و دريا مى‏شود. اى مردم با تقوى، هنگامى كه همه دريچه‏هاى مادى به سوى شما بسته شده و همه دشمنان با هم عليه شما متحد شده‏اند، خداوند راه نجات و خروج برايتان قرار مى‏دهد و در هنگامه تاريكى‏ها براى شما نور مى‏آفريند.

شما نگاه كنيد، در اين مدت كم كه از انقلاب اسلامى ايران مى‏گذرد و با اين همه توطئه‏ها و مشكلاتى كه هر يك از آنها براى نابودى هر انقلابى كافى است، هر كدام از مسئولين مملكتى كه هيچگونه تجربه قبلى در اين گونه امور نداشته‏اند، چگونه موفق شده‏اند جامعه را اداره كنند. مملكتى كه هزارها مستشار خارجى داشت وهمه كارها زير نظر و فرمان آنان انجام مى‏گرفت، اين ملت پس از انقلاب، همه را بيرون ريخت و اين جوانان و افراديكه از متن جامعه اسلامى برخاسته‏اند، تمام كارها را بدست گرفتند و در سخت‏ترين شرايط توانستند چرخ مملكت را به گردش در آورند. در حالى كه يك جنگ چند روزه، امور هر كشورى را به اختلال مى‏كشاند و اوضاع آن را نابسامان مى‏كند. با اين جنگى كه نزديك دو سال است ادامه دارد، همه شما شاهديد كه ارزاق و وسايل زندگى، شايد بيش از گذشته در خانه‏ها پيدا شود.

علت چيست امير المؤمنين (ع) مى‏فرمايد: و اعلموا انّه من يتّق اللَّه يجعل له مخرجا من الفتن و نورا من الظّلم اين نور از كجاست اين ارشادات و اشراقات الهى است كه بر اين مردم مى‏تابد و آنها از ميان اين كوره راهها و معضلات، راه مستقيم را پيدا ميكنند

بعد اجتماعى و سياسى تقوا

بخش دوم، بعد اجتماعى و سياسى تقوى و در واقع پذيرفتن مسئوليت‏هاى اجتماعى و سياسى است كه از تقوى بر مى‏خيزد و فرد متقى در حالى كه در اوج تقوى و در اوج خودسازى است، بايد در اوج فعاليتهاى سياسى و اجتماعى باشد. آنها كه به بهانه تقوى و زهد از جامعه كنار مى‏كشند و در فعاليتهاى عمومى شركت نمى‏كنند، بايد جواب امام امير المؤمنين (ع) را بدهند.

باز در خطبه همّام كه از تقوى و متقين سخن مى‏گويد و نشانه‏هاى آنها را بر مى‏شمارد، مى‏فرمايد: فمن علامة احدهم انّك ترى له قوّة فى دين و حزما فى لين و ايمانا فى يقين و حرصا فى علم و علما فى حلم و صبرا في شدّة.

فرد با تقوا كسى است كه علاوه بر جنبه‏هاى عبادى و شب زنده‏داريها و خودسازيها، نيرومندى در دين و صبر در شدائد دارد. آيا كسى كه كنج عزلت گزيده و در گوشه‏اى به عبادت نشسته و دور از سياست به مطالعه پرداخته، شدتى براى او هست و صبرى لازم دارد هرگز ابرقدرتها و توطئه‏گران با كسانى كه تنها مطالعه مى‏كنند كارى ندارند. شما ده سال در گوشه كتابخانه‏اى در يك زمينه علمى تحقيق كنيد، هيچكس با شما كارى ندارد، اما اگر بخواهيد كه نتيجه اين تحقيق در جامعه‏پياده شود، آن وقت، مشكلات، خود را نشان مى‏دهند و بايد با سرپنجه صبر و تدبير آنرا به پيش بريد.

فرد با تقوى از زيربار مسئوليت‏ها و كارهاى حساس، شانه خالى نمى‏كند، او مشتاقانه مى‏پذيرد و سختيها و مشكلاتش را هموار ميكند. شما ببينيد اسوه و نمونه كامل عصر خودمان، امام امت را كه در سن هشتاد و چند سالگى كه بايد فقط استراحت كند، چگونه مملكت، بلكه دنيا را زير نظر دارد و برنامه مى‏دهد و دنبال ميكند و با همه سختيها و فشارها، ذره‏اى يأس و ضعف به خود راه نمى‏دهد. اين نمونه فرد با تقوى است پس هر كس تقوايش بيشتر است، بايد در برابر مشكلات اجتماعى، صبورتر باشد: «في الزّلازل وقور»: در سختى‏ها و مشكلات جانكاه، چون كوه استوار است. و با استقامتى كه از پايگاه تقوى الهام مى‏گيرد، بر مشكلات پيروز مى‏گردد.

مگر امام و ملت نمى‏دانستند كه اين انقلاب بنيادين به سادگى به هدف نمى‏رسد آرى با توجه به عظمت هدف، كوه توطئه‏ها و دشمنى‏ها را هم مى‏ديدند.

امام بزرگوار در همان سال 42 كه در مسجد اعظم قم سخنرانى فرمود، درست به خاطر دارم و طنين صداى او در گوشم هست كه مى‏فرمود: اگر اين انقلاب، صد هزار كشته هم بدهد، جا دارد تا از اسلام دفاع شود.

قسمت ديگر بحثم در رابطه با عبادت و تقوى است. فرد با تقوى، علاوه بر مسئوليت‏هاى اجتماعى و سياسى و ابعاد مختلفى كه بدان اشاره شد، بعد مهم ديگرى را نيز دارد و آن حالت نيايش و عرفانى است كه او را به ملكوت اعلى مى‏برد و احساس محبت الهى را به او مى‏دهد. بعد خاص انسان، بعد عبادى او است. فرد با تقوى، علاوه بر خودسازى و ترك گناه، يك جنبه ديگرى بايد داشته باشد كه راز و نياز با خداست. جمله‏اى از استاد شهيد «آيت اللَّه مطهرى» نقل مى‏كنم كه با بيان اين مطلب، بحثم را تمام مى‏كنم. ايشان در جلسه تفسير قرآن مى‏فرمود كه مسلمان واقعى، بدون عبادت و نيايش، مخصوصا شب زنده‏دارى و نماز شب، تحقق نمى‏يابد. اگر مسلمان، چند دقيقه پيش از اذان صبح از خواب برنخيزد و با خدا راز و نياز نكند و نماز شب نخواند و از خوف و خشيت الهى، اشك بر گونه‏هايش جارى نشود، او نمى‏تواند يك مسلمان كامل باشد. اين حالت عبادى و عرفانى به اندازه‏اى ضرورت دارد كه جا داشت از واجبات باشد، اما خداوند براى اين كه تكليفى شاق بر امت اضافه نشود و آنهابه زحمت نيفتند، واجب نكرد. به تعبير علمى، اقتضاى ولى مانعى هم در كار بود. فرد با تقوى در كنار كليه مسئوليت‏ها اعم از اجتماعى، سياسى و فرهنگى، بايد بيدارى شب و راز و نياز با خدا را فراموش نكند.

امام (ع) در همان خطبه همّام مى‏فرمايد: امّا اللّيل فصافّون اقدامهم تالين لاجزاء القرآن... پروا پيشگان هنگامى كه شب فرا مى‏رسد آماده عبادت و ورود به درياى نور و جهان وجد و سرور معنوى مى‏گردند. مگر مى‏شود فرد با تقوى در خواب فرود رود و از حضور در محضر محبوب، بهانه آورد مگر مى‏شود عاشق شيداى دلخسته خوابش ببرد و از وصل معشوق غفلت كند آرى، متقين، شب را در برابر خدا به نماز مى‏ايستند، قرآن را باز مى‏كنند، آيات نورانى قرآن را با عشق و شور مى‏خوانند گويا همه وجودشان، آيات خدا را زمزمه ميكند و از هر سلّولى، نداى انا العبد به گوش اهل دل مى‏رسد.

فاذا مروّا بآية فيها تشويق ركنوا اليها طمعا. وقتى آيات تشويق را مى‏خوانند يا مى‏شنوند گويا دارند حقايق و وعده‏هاى الهى را مى‏بينند و آن گاه كه به آيه عذاب مى‏رسند گوش‏هاى دلشان باز مى‏شود: أصغوا اليها مسامع قلوبهم نمى‏گويند آن حضرت خوب گفته است، نه، اين حقايق و علوم را با جانشان لمس مى‏كنند گويا دارند اين عذابها را مى‏بينند و احساس مى‏كنند. اين قدر برايشان يقينى شده است: فهم حانون على اوساطهم مفترشون لجباههم و أكفّهم و ركبهم و اطراف اقدامهم يطلبون الى اللَّه تعالى في فكاك رقابهم ببينيد چگونه دارند راز و نياز مى‏كنند: اين افراد با تقوى قامتشان را خم مى‏كنند، چهره‏هاى خود را بر خاك مى‏سايند و دستها و زانوهاى خود را در برابر خدا بر خاك مى‏گذارند. از خدا چه مى‏خواهند از خدا مى‏خواهند كه جانهايشان را آزاد كند.

اين را على مى‏گويد، همان على كه در نخلستانهاى كوفه هنوز صداى گريه و مناجاتش به گوش هوش مى‏رسد هنوز شهر كوفه آن صداى ملكوتى را چون زنگ در گوش دارد.

و اين چنين است كه رزمندگان ما و شاگردان مكتب على عليه السلام، دعاى‏

كميل على (ع) را مى‏خوانند و زمزمه ميكنند و صداى موحش خمپاره‏ها آنها را از اين وجد و حال باز نمى‏دارد.

و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

حجة الاسلام سيد جمال الدين دين پرور


نوشته شده در   چهارشنبه 28 اسفند 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode