عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم گفت: در مطالعات قرآنی خاورشناسان و پژوهشگران غربی میبینیم که نگاه آنان به قرآن کریم تاریخی_ انتقادی است یعنی قرآن را به عنوان یک متن در نظر گرفته و آن را با شاخصههای علم تاریخ مورد بررسی قرار میدهند و این نگاه ناشی از پیشفرض آنان در مواجهه با کتاب مقدس است.
سیدحامد علیزاده موسویبه گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدحامد علیزاده موسوی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم، ۲۰ خردادماه در نشست علمی «واکاوی دیدگاههای خاورشناسان در رابطه قرآن و تاریخ با رویکرد مرجعیت علمی قرآن» با طرح این پرسش که آیا قرآن کریم میتواند به عنوان مرجعیت برای علوم مختلف از جمله علم تاریخ قرار بگیرد، گفت: این نگاه دروندینی و اسلامی به مقوله مرجعیت است و ما بر آن صحه میگذاریم و مقالات و آثاری هم در این زمینه با رویکرد اثباتی یعنی اینکه قرآن واجد مرجعیت علمی است تولید شده است.
وی با اشاره به نگاه بروندینی و خاورشناسی استشراقی به مسئله مرجعیت علمی قرآن کریم با بیان اینکه روش مستشرقان در بررسی نگاه قرآن به تاریخ روش تاریخی_ انتقادی است، اضافه کرد: من در چند بخش به این بحث خواهم پرداخت؛ اول روششناسی مستشرقان یعنی مستشرقان وقتی قصد دارند به قرآن کریم نگاه تاریخی داشته باشند از چه روشی بهره میبرند؟ دوم رویکردهای اصلی مستشرقان و بخش سوم هم الگوهای روایتگری تاریخی قرآن کریم است.
علیزاده موسوی تصریح کرد: در مطالعات قرآنی خاورشناسان و پژوهشگران غربی میبینیم که نگاه آنان به قرآن کریم تاریخی انتقادی است یعنی قرآن را به عنوان یک متن در نظر گرفته و آن را با شاخصههای علم تاریخ مورد بررسی قرار میدهند و این شاخصهها هم زمان و مکان و روابط علی و معلولی است یعنی اگر با این شاخصهها فلان واقعه تاریخی قابل اثبات باشد آن را میپذیرند ولی اگر با معیارهای تاریخی ناسازگار باشد آن را نمیپذیرند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم با بیان اینکه نکته مهمتر آن است که نگاه آنان به تاریخ از جنس نگاه به انگارهها است، اظهار کرد: مثلا میگویند ما انگارهای به نام معراج داریم ولی دنبال این نیستند که معراج واقعیت دارد یا خیر بلکه دنبال این هستند که فهم این انگاره در بین مسلمین از کجا شروع شده است و از کجا و چه کتاب و فرهنگی نشئت گرفته است؛ به هر حال دنبال منشا تاریخی آن انگاره ایجاد شده هستند و نه حاق یک واقعه تاریخی.
نقد روششناسی مستشرقان در مطالعات قرآن و تاریخ
وی افزود: در بحث روششناسی، نتایجی که از روش تاریخی انتقادی دنبال میکنند رسیدن به بالاترین احتمال است زیرا معتقدند که هیچ وقت به یقین تاریخی نخواهیم رسید لذا یکی از نقدهایی هم که بر آنان وارد است این است که آورده این روش روی حدسیات و محتملترین احتمالات استوار است و گویا اینکه علم و یقینی در این روش وجود ندارد.
علیزاده موسوی با اشاره به مقوله قرآن و تاریخ در یک نگاه کلی، اضافه کرد: مستشرقان تاریخ اسلام را به دورههای مختلف تقسیم میکنند؛ یکی عصر پیامبر(ص) و دوره گذشتگان و اقوام، دیگری سیر پیدایش آدم و جن و ملک و ... و سومی هم مقایسه میان قرآن و کتب مقدس یعنی نگاه قرآن به تاریخ چگونه است و نگاه کتب مقدس به تاریخ چگونه.
عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم با بیان اینکه دو رویکرد در مواجهه مستشرقان در مقوله قرآن و تاریخ وجود دارد، افزود: یکی رویکرد کلینگر و تاریخی و دیگری رویکرد جرئینگر و تاریخی؛ در رویکرد کلنگر میگویند قرآن دنبال کشف حقایق تاریخی نیست بلکه قرآن عبرتها، درسها و آموزههایی دارد که آن را بیان میکند لذا از داستان و قصص و وقایع تاریخی هم برای رسیدن به این هدف استفاده کرده است بنابراین به جزئیات تاریخ توجه و اهتمامی ندارند.
وی اظهار کرد: این دیدگاه غیرتاریخی همچنین از سوی برخی محققان مدرن و پستمدرن مطرح شده است. اینها بر این باورند که فلان واقعه و حادثه تاریخی بر زندگی انسانها اثر گذاشته یا خیر و انسانها را هدایت کرده است یا خیر و اگر اثرگذاری داشته باشد نشان میدهد یک حقیقتی در آن وجود دارد.
رویکرد جزئینگر به تاریخ
علیزاده موسوی با بیان اینکه نگاه دوم رویکرد جرئینگر و تاریخی است، تصریح کرد: در این نگاه گفته میشود اگرچه نگاه به جزئیات تاریخی و حوادث خوب و قابل استفاده است ولی برای اینکه این پندها و درسها را بگیریم باید به ساختار قرآنی توجه داشته باشیم یعنی ساختارهای قرآنی را با بافت آن دوره مقایسه و تطبیق کنیم. نکتهای که در این رویکرد وجود دارد و همه داستانها را در بافت تاریخی خود قیاس میکنند این است که قصد دارند بدانند تاریخ واقعه و انگاره کجاست؟
وی ادامه داد: مثلا در داستان حضرت مریم(س) حرفشان این است که این بیان قرآن که حضرت مریم(س) به مکان دوردستی رفت و عیسی(ع) را متولد کرد در کتب مقدس هم مطرح شده است گرچه این کتب میگویند حضرت مریم(س) همراه با شوهرش یوسف به این مکان رفتند و حضرت مریم در آنجا گفت که خوب است این درخت خرمایی به ما بدهد.
وی افزود: قائلان به رویکرد دوم به مقایسه میان این شباهتها میپردازند و گرچه به تفاوتها هم توجه دارند ولی در نهایت ریشه این داستان را به اسطورههای یونانی بازگشت میدهند و میگویند یکی از الهههای یونان به خاطر فرار از الهه دیگر به جزیرهای فرار کرده و جایی پیدا میکند تا فرزند خود را از شر الهه رقیب دور کند و این درخت به او میوه میدهد و او فرزندش را متولد میکند. لذا نگاه آنان جزئینگر است و بر روی جزئیات تاریخی قرآن و کتاب مقدس تمرکز میکنند.
نگاه نادرست کتاب مقدسی مستشرقان به قرآن
استاد حوزه ادامه داد: نگاه مستشرقان به بافت قرآن شبیه نگاهشان به کتاب مقدس است و به تعبیر دیگر نوع تعامل علمی آنان با کتاب مقدس سبب شده است تا با این پیشزمینه ذهنی سراغ قرآن هم بروند لذا در اناجیل قانونی و غیرقانونی بافت دوران و زمان نگارش تاثیر مستقیم دارد و کتاب مقدس در نظر مسیحیان کاتولیک به عنوان مسیحیان اصلی سرمشق نگارش کتب بعد از خود است. آنان انجیل را نتیجه تعامل حضرت عیسی(ع) با جامعه زمان خود میدانند و همین نگاه را هم به قرآن کریم دارند و اینکه قرآن هم نتیجه تعامل پیامبر(ص) با مردم زمانه خویش است.
وی افزود: ما معتقدیم تعامل پیامبر(ص) با جامعه خود برای فهم قرآن کریم لازم و قابل استفاده است ولی نه اینکه بتواند بر وحیانیت قرآن تاثیر بگذارد و مثلا دنبال این باشیم که بگوییم قرآن کریم از بافت تاریخی و زمانه خودش برخاسته است و این دقیقا بر عکس نظر مستشرقان است که خیال میکنند قرآن کریم دو منبع و منشا مختلف دارد که یکی وحیانی و دیگری غیروحیانی و برگرفته از بافت و ساخت تاریخی جامعه پیامبر(ص) است.
علیزاده موسوی با اشاره به الگوهای روایتگری تاریخ در قرآن کریم، بیان کرد: مستشرقان از جمله نویورت دو الگو را در روایتگری قرآن از تاریخ بیان میکنند؛ یکی الگوی امم خالیه یا همان امتهای پیشین و دیگری الگوی رسولان اهل کتاب. الگوی امم خالیه مربوط به آیات و سور اولیه مکی است لذا سبک این سورهها، رمزآلود و کوتاه و آهنگین است. از منظر این الگو، قوم عاد و ثمود و امم خالیه جزیرههایی هستند که هیچ ارتباطی با هم ندارند و سیر پیوستهای میان آنان وجود ندارد و جدا از یکدیگر هستند لذا در تفاوت قرآن با کتب مقدس میگویند دال مرکزی و حرف اصلی قرآن کریم بحث هدایت است و حتی طوفان نوح هم که یک داستان تاریخی است نگاه به امنیت و نجات دارد ولی در کتاب مقدس تاریخ نجات و تاریخی که بنیاسرائیل نجات یافتند مهم است.