وسعت انسانیت در اندیشه امام صادق(ع)، در دل و نحوه مردمداری او قابل مشاهده بود. ایشان به بدعتگذاران و ملحدانی که در کنار کعبه نشسته و افکار تند و تیزی علیه اسلام داشتند گوش فرا میداد و با سخنان پسندیده، آداب حکیمانه و برهان محکم، با آنها سخن میگفت.
به گزارش ایکنا به نقل از براثا، شیخ محمد ربیعی، محقق عراقی در یادداشتی نوشت: سیره امام جعفر صادق(ع) از این جهت متمایز است که در سخاوتش، شگفتانگیز بود زیرا شرایطی که در آن زندگی میکرد شرایط نزاع بین بنیامیه و بنیعباس بود و خلفا از هر دو طیف همانطور که پیش از این مرسوم بود بر امام و پدر بزرگوار ایشان فشار میآوردند، بههمین جهت امام صادق(ع) توانست تمام واقعیت اسلامی را با مسائل فکری، اعتقادی و فقهی پوشش دهد و حتی مردم را در مفاهیم مرتبط با انسان و زندگی به حرکت و پویایی وادارد تا جایی که علومی وجود داشت که رایج نبود، یا برای امثال امام صادق(ع) مطرح نبود، از جمله «علم شیمی» حتی جابر بن حیان از امام صادق(ع) به عنوان الهامبخش نقل میکند و کتابهای شیمی جابر بن حیان هنوز در دانشگاههای غربی به عنوان نظریههای شیمی پیشرفته تدریس میشود.
مردمداری امام جعفر صادق(ع) و روی باز به واقعیت
ما نمیتوانیم از تمام میراث دایرةالمعارفی که امام داشتند صحبت کنیم، تا جایی که الان برای مفهوم آزادی، و عزت در ابعاد سیاسی و اجتماعی آن در حرکت انسان در زندگی در مواجهه با چالشها، پاسخهای زیادی مییابیم و نمیتوانیم این ثروت دایرةالمعارفی باقی مانده از امام را که جهان اسلام را غنی کرده است، درک کنیم. کسانی که از امام صادق(ع) احادیث نقل کردند و از او آموختند، چهار هزار نفر بودند که هر کدام در مقام یک استاد بودند.
گفته شده شخصی وارد مسجد کوفه شد آن زمان در همه مساجد اساتید مینشستند و در حلقههای علمی از شاگردان استقبال میکردند. این شخص میبیند ۹۰۰ استاد در حال مناظره است و هرکدام ابتدای سخن خود میگوید «جعفر صادق(ع) به من گفت...» امام صادق از همه مردم استقبال میکرد و تعصب در آن زمان در حدی نبود که مسلمانان از یکدیگر جدا شوند یا در مساجد خود اختلاف نظر داشته باشند که اینجا مسجد شیعه است و آن مسجد اهل سنت و اختلاف بین مکاتب هم نبود که این مکتب شیعیان است و این مکتب اهل سنت است، برعکس، مکتب امام صادق(ع) همه مردم را با توجه به اختلافات فرقهای خود پذیرفته است و میدانیم که ابوحنیفه، صاحب مکتب حنفی از شاگردان این مکتب بوده و میگوید: اگر شاگردی مکتب امام صادق(ع) را نمیکرد قطعاً نعمان هلاک شده بود و از او پرسیده بودند فقیهترین فرد از نظر تو کیست و او به امام صادق اشاره و اینگونه استنباط میکرد که «داناترین مردم کسی است که مردم زمانش را بهتر از همه بشناسد و امام صادق داناترین فرد نسبت به مردم زمان خود است چون تمام اختلافات امت اسلام را میشناخت، پس وقتی نزد ایشان میآمدم میفرمود: شما این را میگویید و گروه دیگر اینگونه میگویند. امام، به همه چیز در واقعیت اسلامی، یعنی اختلافات فرقهای، فقهی، کلامی و مانند آن علاقهمند بود.»
از مالک بن انس، امام مکتب مالکی روایت شده است که فرمود: «چشم من در فضیلت و علم و تقوا بهتر از جعفر بن محمد را ندیده است». برخی از قضات مکتب حنفی، یعنی «ابن ابی لیله» میگویند: من نمیتوانم از هیچ یک از عقاید خود صرف نظر کنم و به دیگران فتوا دهم، مگر اینکه فتوا از جعفر بن محمد صادق باشد. در این صورت از آن صرف نظر میکنم و بر اساس آن فتوا میدهم.» از این رو امام صادق(ع) در مکتب خود به روی واقعیت اسلامی گشودهرو بود و با دیدی باز پاسخگوی مردم بود و در امور کوچک و بزرگ پاسخگوی آنها بود.
امام جعفر صادق(ع)؛ دانشنامه زمان
اگر احادیث امام صادق(ع) را مطالعه کنیم، درمییابیم که همه مصطلحات اسلامی را در بر میگیرد و به مسائلی که در آن زمان در اسلام مطرح میشد نیز مسلط بوده است. به طوری که او با مسائل زمان خود زندگی میکرد و از واقعیت جدا نبود. وقتی مسائلی در کلام، فقه یا مسائل کلی مطرح میشد، امام(ع) از علم خود میفرمود که چه چیزی این مشکل را حل میکند و چه چیزی این یا آن موضوع را روشن میکند. ایشان در هر کاری که با آن مواجه میشدند دایرةالمعارفی عمیق بودند و ما معتقدیم علمایی که وارث امام صادق(ع) هستند باید در رویارویی با تمام مشکلات پیش رو عمیق برخورد کنند، زیرا امام در این مسیر حرکت کردند که او حجت بر مردم بوده و باید از دانش خود آنها را سیراب میکرد، اندیشه و علم او حجت بر هر اندیشه اسلامی است و علما نیز در هر زمان و مکانی نمیتوانند خود را نسبت به چالشهای فکری پیش روی مسلمانان، منزوی کنند و نه میتوانند خود از مسائل عمیق مربوط به امت اسلام روی برگردانند و نه میتوانند خود را از واقعیت پنهان کنند یا بر اثر ضربههایی که کفر و حامیان آنها به دین وارد کنند، متزلزل شوند.
در حدیثی که از امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل شده است که «اگر بدعتهایی در امت من ظاهر شد، عالم، علم خود را آشکار کند. هر کس این کار را نکند، لعنت خدا بر او خواهد بود، چه بدعتهای فلسفی، چه بدعتهای اجتماعی یا مانند آن.»
رسالت تقریب بین مسلمانان
این است که علما وقتی وارثان انبیاء هستند باید مانند انبیاء در میدان بایستند و با شجاعت تمام وارد واقعیت نزاع شوند. زیرا سؤالات بیپاسخ شبهات و مشکلاتی به وجود میآورد، هر سؤالی بدون راه حل در ذهن انسان، پیچیدگی و مشکل ایجاد و ایمان را تضعیف میکند. امام صادق(ع) در عین حال تلاش میکرد که شیعیان اهل بیت(ع) از واقعیت اسلامی منزوی نشوند و خواستار ادغام آنها در جامعه اسلامی بود تا اختلاف در فرقه را وسیله جدایی از سایر مسلمانان قرار ندهد. برخی از یارانش به او میگفتند: با یاران و قوم خود که از نظر اعتقادی با آنها اختلاف داریم چه کنیم؟ میفرمود: «مریضانشان را عیادت کنید و در تشییع جنازه ایشان شرکت کنید و در مساجدشان نماز بخوانید» و شیعیان خود را نصیحت میکرد و میفرمود: «مایه شکوه و زینت ما باشید نه خواری و سرافکندگی ما».
علیرغم همه اختلافات شدید فرقهای، امام صادق(ع) نمیخواست مسلمانان از یکدیگر جدا شوند؛ واقعیتی که امروز به آن دچار شدهایم، یعنی مساجد شیعی که سنیها در آن جایی نداشته باشند یا مساجد اهل سنت که در آن شیعیان جایی ندارند، به طوری که فرقهگرایی رخ داده، ما به مرحلهای رسیدهایم که افراد یک فرقه، افراد فرقه دیگر را کافر میدانند. امام صادق(ع) اهمیت پایبندی به آنچه را که به آن اعتقاد دارند به مردم تأکید میکرد، زیرا مسئله آمیختن فکر خود با فکر دیگران به این معنا نیست که از روی ادب از فکر خود دست بکشید. یا وحدت اسلامی به این معنا نیست که شما از فکر خود دست بکشید، بلکه به این معناست که شما با مسلمانان دیگر از طریق اسلام متحد شوید.
اختلاف؛ منشأ عقبماندگی
شاید مشکلی که باعث شده مسلمانان در تمام قرنها عقبمانده بمانند، همین جدایی علمای مسلمان، جدایی بین مکاتب فکری مسلمانان و جدایی بین مساجد مسلمانان باشد. به مرحلهای رسیدیم که نمیتوان سرنوشت مسلمانان را از هم جدا کرد تا شیعیان سرنوشت دیگری داشته باشند، اگر مسلمانان شیعه دچار مشکل شوند اهل سنا خود را نگران این مشکل نمیدانند و اگر مسلمانان سنی به مشکلی مبتلا شوند، شیعیان خود را مبتلا به آن نمیبینند، حتی اگر در موضع شیعه و در موضع سنی، اسلام مورد حمله قرار گیرد.
ما در واقعیتی که در آن زندگی میکنیم مشاهده میکنیم که استکبار جهانی در مقابل مجاهدین چه سنی و چه شیعه میایستد. زیرا استکبار شروع میکند به اینکه اسلام در جامعه نیرویی نداشته باشد و نمیخواهد اسلام منافع، جاهطلبیها و امتیازاتش را به چالش بکشد و مسئله همین است. ما در حالت عقبماندگی زندگی میکنیم که در خلوت خود خفه میشویم و نمیتوانیم یکدیگر را متقاعد کنیم. چرا؟ نه به این دلیل که بحثی نداریم که بتوانیم گفتوگو را از آن آغاز کنیم، بلکه به این دلیل که قلبهایمان از همدیگر نفرت دارد، زیرا مسلمان، دشمن مسلمان است و مسلمان نسبت به مسلمان نفرت دارد.
سخاوت امام صادق(ع)
امام صادق(ع) بر مفاهیم خود که نشاندهنده خط اهل بیت(ع) در شعور و وجدان هستند تأکید میکرد. از پیروان و شاگردانش میخواست که اندیشه خود را در کل جامعه اسلامی جاری کنند تا اندیشههای مختلف اسلامی در عرصههای وسیع اسلامی راه بیافتد. این چیزی است که ما از امام صادق(ع) میآموزیم و آنچه از ایشان میآموزیم بسیار است.
ما از گشادهرویی و احساس مسئولیت او باید بیاموزیم که در برابر بدعتگذاران و ملحدانی که در کنار کعبه نشسته و افکار تند و تیزی علیه اسلام و مسلمانان داشتند گوش فرا میداد و با سخنان پسندیده، آداب حکیمانه و برهان محکم، با آنها سخن میگفت. زیرا وسعت انسانیت در اندیشه امام صادق(ع)، در دل، در نحوه برخورد او و در مردمداری او حتی کسانی که در اندیشه با آنها اختلاف داشت قابل رؤیت بود.
باید از امام صادق(ع) و از پدران و فرزندانش بیاموزیم که نهضت فرهنگی، سیاسی و معنوی ما را غنا میبخشند... مهم این است که ما در جهت یادگیری گامی برداریم اگر نمیتوانیم یاد بگیریم که چگونه میتوانیم با هم ملاقات کنیم یاد بگیریم که چگونه با هم به خوبی مخالفت کنیم.