استاد درس خارج حوزه علمیه تاکید کرد: تعبیر «فلایخفف عنهم العذاب» در ۵ مورد در قرآن تکرار شده است. این ۵ گروه در یک نقطه مشترک هستند و آن استمرار و پافشاری بر عناد و لجاجت است لذا پاداش آنها متناسب با عملشان است؛ در طول حیات دنیا سر سوزنی از کفر خودشان کم نکردند پس در آخرت هم با جزای آن که موافق و متناسب است روبرو خواهند شد.
علی نصیریبه گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علی نصیری؛ استاد درس خارج حوزه علمیه و بنیانگذار مؤسسه معارف وحی و خرد، ۳ اردیبهشت ماه در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود به تفسیر آیه ۸۶ سوره مبارکه بقره پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآَخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره، ۸۶)
در ادامه آیات قبل که سراسر نکوهش یهودیان بود در این آیه فرموده است اینها کسانی هستند که حیات دنیا را در برابر آخرت خریدند و به همین دلیل مستوجب عذابی خواهند بود که تخفیف به آنان داده نمیشود و یاوری هم نخواهند داشت.
از چند آیه قبل یکسره سرخط کژی و انحراف یهود بحث شده است؛ در آیه ۸۴ فرمود: وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ؛ در آیه ۱۶ هم در مورد کافران فرمود: أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ؛ تعابیر اشتری و بیع و تجارت در قرآن زیاد به کار رفته است مانند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛ یا إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ یا آیه؛ إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ. در روایات هم از تعبیر سوق و بازار برای دنیا استفاده شده است و این مسئله القاکننده این نگاه است که مبادا خودتان را ارزان بفروشید؛ امام علی(ع) هم فرمودند: مبلغ و ارزش شما بهشت است و آن را مبادا به کمتر بفروشید.
به نظر میرسد خداوند و در ادامه انبیاء و اولیاء وقتی میخواهند با مردم در سطح عادی و میانه سخن بگویند با زبان خود آنان حرف میزنند؛ اینکه در روایت بیان شد انسانها در عبادت چند دسته هستند از جمله برخی خدا را به طمع بهشت و جهنم عبادت میکنند و برخی عاشقانه و عارفانه خدا را به خاطر وجه او عبادت میکنند. زبان عمده مردم این است که در هر کاری سود و زیان مادی خود را در نظر میگیرند و چنین افرادی به مرحله عشق نمیرسند.
دعوت قرآن به مصلحتاندیشی براساس حب ذات
حب ذات کانونیترین مسئله در وجود انسان است و انسان همه چیز را برای خودش میخواهد لذا عقل مصلحتسنج و مفسدهگریز او را به سمتی دعوت میکند که منفعت وجود دارد و ضرر نیست و اگر ضرری هم وجود دارد سودش بیشتر است: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ؛ در آیات قرآن هم حب ذات به عنوان مدار اصلی به رسمیت شناخته شده است ولی میگوید حالا که دنبال دوستداشتن و حب ذات هستی بهای آن را بدان و کاری بکن که ارزش آن را دارد. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ؛ سخن از خرید و فروش جان است نه چیزی برای جان، لباس و نان و آب و خانه و مرکب برای جان.
قرآن فرموده است که هر کسی که در این معامله جان و وجود خود را بدهد و خدا را بخرد برد کرده است ولی اگر برعکس باشد یعنی وجودش را بدهد و دنیا را بخرد صددرصد زیان کرده است. قرآن کریم حیات واقعی را آخرت میداند و دنیا را بازیچه و لهو و لعب و سرگرمی. به تعبیر حضرت امیر(ع) دنیا مانند مار سمی است که درونش هزاران آفت دارد. حیات دنیا قلیل و اندک و کوتاه و توام با آفات فراوان است.
حالا چیزی که تحفهای نیست و هم کوتاه و اندک است ارزش قابل توجهی ندارد که انسان بخواهد جانش را فدای آن کند. در سوره مبارکه اعلی فرموده است: وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ؛ دو ویژگی آخرت خیر و ابقیبودن است؛ خیر هم خیر مطلق است. وقتی قرار است انسان تجارت کند و گرفتار سود و زیان شود عقل چه حکم میکند؟ آیا حیات جاودانه و پر از خیر را باید انتخاب کند یا حیاتی که اندک است و توام با شر و سختی و بدی.
چرا قبرستانها را به بیرون شهرها میبرند؟
امروزه قبرستانها را به بیرون از شهرها و روستاها میبرند ولی در گذشته در کنار هر مسجد و حسینیه یک قبرستان وجود داشت و افراد در رفت و آمد دائمی به مسجد در حقیقت تابلوی وعظ و خطابه قبرستان هم جلوی چشمان او هستند ولی وقتی به بیرون شهر برود سالی یکبار ممکن است به زیارت قبور برود.
عرفان انحرافی خلأ انسان را پر نمیکند
کسی به بنده میگفت اگر ما دائما اینطور برخورد کنیم که دنیا به کاهی نمیارزد و «به قبرستان گذر کردم کم و بیش/بدیدم قبر دولتمند و درویش/ نه درویش بی کفن در خاک رفته/ نه دولتمند برده یک کفن بیش» زندگی سراسر یاس و نومیدی خواهد شد؛ بنده به او عرض کردم اتفاقا یاس و سرخوردگی و افسردگی برایند ترک دنیاست ولی بلافاصله پر میشود یعنی ما باید با چیزی تهی شویم و بعد پر شویم که همان تخلیه و تحلیه در سلوک و عرفان است. در تعابیر ادعیه داریم: الهی اخرج حب الدنیا عن قلبی» حب دنیا باید از دل برود ولی باید با عرفان ناب الهی پر شود برعکس عرفانهای نوظهور که انسان را از دنیا میکَنند ولی چیزی جای آن نمیگذارند.
بنده داستان زندگی یکی از رماننویسان مشهور قبل از انقلاب را برای او مثال زدم؛ او واجد مکنت و ثروت بود و بورس تحصیلی از فرانسه گرفته بود ولی آخرین رمانی را که نوشت «زنده به گور است»؛ او در نامههایش به جمالزاده آورده است من هر شب که میخوابم گویی جنازه خود را در خواب دفن میکنم و به آن اخ و تف میگویم ولی در حیرتم چرا صبح بیدار میشوم.
در این کتاب قهرمان قصه خود اوست؛ عاشق دختری میشود و یکبار با او قرار میگذارد به گشت و گذار بروند؛ مکان قرار به صورت اتفاقی کنار قبرستان بوده است و خودش هم زودتر از او بر سر قرار میرود و با مردگان قبرستان سخن میگوید و میگوید اگر قرار است پایان حیات ما این باشد پس بهتر که به حیات خود پایان دهم و خودکشی کرد. قطعا این فرد یک سر و گردن از افراد دیگر بالاتر است که فهمید دنیا جای خوردن و لذت و چریدن و شهوت نیست ولی اشکال او این بود که از دنیا تهی شد ولی از خدا پر نشد زیرا دینشناس نبود.
در روایات داریم که فرمودند اگر شما بفهمید دنیا چقدر بی مقدار است بر سر خود میزنید و به صحراها میروید. نقل است که وقتی سوره حج نازل شد که فرمود:يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ؛ پیامبر(ص) مانند ابر بهار گریه کرد و هر کسی شنید تا سحر سر به بیابان بردند و حضرت آنان را آرام کرد. اگر انسان به حقیقت دنیا پی ببرد امکان ندارد به آن اعتماد و اطمینان پیدا کند و آن را بر قیامت ترجیح دهد و برگزیند.
در آیه مورد بحث فرمود اینها حیات آخرت را به دنیا فروختند و البته در مورد چرایی آن توضیح نداد ولی مشخص است اگر کسی ماهیت حیات دنیا و آخرت را بفهمد هرگز مرتکب این خطا نمیشود. حتی اگر کسی تاجر خوبی هم باشد آخرت را فدای دنیا نخواهد کرد. فلا یخفف عنهم العذاب؛ زیرا کسی که اینطور رفتار کرد اخلد الی الارض، خواهد شد و ملاک کارهای او کسب درآمد و پول است و مباحث ارزشی، اخلاقی و دینباوری برای او مهم نیست و هر قدر عمر بیشتری کند از نظر باور و رفتار مرتکب خطاهای بیشتر خواهد شد و مانند یهود در برابر انبیاء میایستد و سر مردم کلاه میگذارد.
۵ گروه که تخفیفی در عذابشان نیست
تعبیر فلایخفف عنهم العذاب؛ در ۵ مورد در قرآن تکرار شده است؛ اول کسانی که با کفر از دنیا میروند و حاضر به توبه و بازگشت نیستند و در لجاجت باقی میمانند؛ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ.
دوم کسانی که دریافتند پیامبر(ص) بر حق است و ایمان آوردند ولی دوباره مرتد شدند و کفر ورزیدند. این تعصب و تصلب است؛ كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ...؛ خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ.
سوم کسانی هستند که نعمت الهی را شناخته و با وجود شناخت به آن کافر شوند؛ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ یا آیه؛ وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ.
چهارم کسانی که کافرند که در جهنم هر لحظه میمیرند و زنده میشوند به تعبیر امام صادق(ع) این مرده و زنده شدن مانند گلی است که برداریم و آن را شکل دهیم و دوباره فروبپاشانیم؛ یعنی اینطور عذاب میکشند. ثم لا یموت فیها و لا یحیی. نه مرگ بر آنها نوشته میشود که بمیرند و نه زنده هستند.
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ، و در جای دیگر خطاب به آنان فرمود: گروه پنجم هم کسانی که گرفتار استکبار و غرور هستند؛ قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ یعنی در آنجا اجازه گفت و گو با خدا به آنها داده نمیشود لذا واسطه طلب میکنند.
این ۵ گروه در یک نقطه مشترک هستند و آن استمرار و پافشاری بر عناد و لجاجت است لذا جزاء وفاقا؛ پاداش آنها متناسب با عملشان است؛ در طول حیات دنیا سر سوزنی از کفر خودشان کم نکردند لذا در آخرت هم با جزای آن که موافق و متناسب است روبرو خواهند شد. در این آیه و آیات متعدد قبل از یهود دوران حضرت موسی(ع) شروع کرده است و امروز هم اینطور هستند و رفتارشان را شاهدیم و یک روز نشده است که از کفر و جنایت خود کم کنند.
انسان معمولا وقتی گرفتار بحران شود از دو ناحیه به دست و پا میافتد تا خود را نجات دهد؛ یکی قوه و توان درونی خود مانند تلاش و دست و پا زدن در هنگام غرقشدن و بعد هم سراغ دیگری اعم از سبب و نسب میرود و به تعبیر قرآن «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَىٰ بِهِ ۗ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ» یعنی حاضرند همه دنیا را بدهند تا از عذابشان کم شود. ولی خدا فرموده است: فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ یعنی نه توان و یاور درونی دارد و نه بیرونی زیرا در آنجا فقط نصرت و یاری خدا وجود دارد و غیر از خدا هیچ یار و یاوری وجود ندارد. فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ۖ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ. همچنین در آیه دیگری فرمود: فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَىٰ ۖ وَهُمْ لَا يُنْصَرُونَ.
خطاب اصلی آیات با یهود است ولی در درجه بعد با مسلمین و همه جهانیان است که به این نوع آیات گزارههای توصیفی گویند که از درون آن توصیف برداشت میشود؛ خبری است که در دل آن انشاء است یعنی میفرماید اینها حیات آخرت را به دنیا فروختند ولی شما این کار را نکنید.