چرا حضرت زینب(س) خطاب به یزید فرمود: ما رایت الا جمیلا؟ تفسیر و معنای جمله: ما رایت الا جمیلا؟ چیست؟ راسخون پاسخ می دهد.
مقدمه:
عزاداری و اشک ریختن و غمگین شدن در سوگ ابا عبدالله (علیهالسلام) با جمله حضرت زینب (سلاماللهعلیها) «مَا رَأَیْتُ إِلَّا ما رأیتُ الّا جمیلاً منافات ندارد.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بعد از واقعه کربلا گفت که «جز زیبایی چیزی ندیدم»؛ پس این عزاداریهای ما چه دلیلی دارد؟
ما رأیتُ الّا جمیلاً (بهمعنای «چیزی جز زیبایی ندیدم») جمله مشهور حضرت زینب(س) پس از واقعه عاشورا در پاسخ به عبیدالله بن زیاد است.
عبیدالله در مواجهه با اسیران کربلا پس از نسبت دادن واقعه کربلا به خواست خداوند، از حضرت زینب دلیل کار خداوند را پرسید. حضرت زینب(س) در پاسخ به او فرمود:
چیزی جز زیبایی ندیدم. او در تبیین کلام خود، شهادت را سرنوشت امام حسین(ع) و یارانش از جانب خداوند عنوان کرد و از محاکمه نزدیک ابن زیاد، توسط خداوند سخن به میان آورد.
این جمله را نشانگر قدرت ایمان، اخلاص و تسلیم حضرت زینب(س) در برابر آزمایش و امتحان الهی دانستهاند.
تفسیرهای مختلفی از سوی محققان درباره زیبایی مورد نظر او بیان شده که زیباییِ هدف و رفتار امام حسین(ع) و یارانش و همچنین زیبایی تدبیر خداوند از جمله آنهاست.
رسوا کردن ابن زیاد و اثبات حقانیت امام حسین(ع) از جمله اهداف حضرت زینب(س) در به کار بردن این جمله دانسته شده است.
در این مقاله برآنیم تا جلوههای زیبایی و نمادهای جمال در آینه کربلا را از منظر جمله ی تاریخی حضرت زینب (ما رأیتُ الّا جمیلاً ) مورد بحث قرار دهیم
چرا حضرت زینب(س) خطاب به یزید فرمود: ما رایت الا جمیلا؟
ما رأیتُ الّا جمیلاً و خاستگاه تاریخی
جمله «ما رأیت الا جمیلا» را از جملات مشهور[۱] حضرت زینب(س) بعد از واقعه عاشورا میدانند.[۲] بنا بر گزارشهای تاریخی عبیدالله بن زیاد پس از رویارویی با اسرای کربلا در عمارت کوفه، شهادت امام حسین(ع) و یارانش را سبب رسوایی آنها از جانب خداوند عنوان کرد و از حضرت زینب پرسید: دیدی خدا با برادر و خاندانت چه کرد؟
زینب(س) در پاسخ، این جمله را بهکار برد[۳] و در ادامه فرمود: اینان افرادی بودند که خداوند سرنوشتشان را شهادت تعیین کرده بود و آنان نیز به خوابگاههای ابدی خود رفتند .
و به همین زودی خداوند، میان تو و آنان جمع میکند تا تو را به محاکمه بکشد![۴] آن زمان متوجه خواهی شد که پیروزی از آن چه کسی خواهد بود. مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه.[۵]
عبیدالله پس از جواب حضرت، عصبانی شد و تصمیم گرفت تا زینب(س) را به قتل برساند که با وساطت یکی از یارانش از این کار منصرف شد.[۶]
محمدهادی یوسفی غروی (زاده ۱۳۲۷ش) تاریخپژوه معتقد است این جمله اولینبار در قرن هفتم هجری قمری توسط سید ابن طاووس (درگذشت ۶۶۴ق) در کتاب لهوف ذکر شده است.[۷]
با این حال جمله «ما رأیت الا حِملا» در کتاب الفتوح اثر ابناعثم کوفی (درگذشت ۳۱۴ق) آمده است.[۸] به گفته مصحح کتاب الفتوح، عبارت «حملا» مناسب سیاق نیست و آن را به «جمیلا» تغییر داده است.[۹]
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی تجلّی جمال حق تعالی
تجلّی جمال حق تعالی در ضمیر پاک حضرت زینب کبری سلام الله علیها آن چنان درخشیده و او را به مقامی از "معرفت" و "عشق" به حق تعالی نایل کرده بود.
که در عالم مُلک و ملکوت، ظاهر و باطن، هستی و حوادث، جز جلوه جمال و جمیل و زیبای حضرت باری تعالی چیزی را مشاهده نمی کرد، بلکه از دید او چیزی غیر از آن نبود و وجود نداشت تا ببیند.
تبیین موضوع: کسی که به مقام "عرفان حقیقی" و مقام "معرفت به حق تعالی" رسیده باشد، نیز مقام "وصال" و "عشق" را درک کرده باشد.
معشوق حقیقی اش ذات حضرت حق است. و همه آفرینش را آیینه و جلوه جمال "او" می بیند و برای غیر معشوقش، وجود حقیقی استقلالی قائل نیست.
از این رو هر "قضایی" را که در "تقدیر خویش مشاهده می کند، آن را تبلور اراده و خواست معشوق می یابد. چون معشوق او (خداوند) را "خیر مطلق" می داند، معتقد است از "او" جز "خیر و خوبی، زیبایی و کمال" برای بندة عاشقش سرازیر نمی شود.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها، صاحب "علم افاضی" است و به واسطه افاضه فیض که از "ذات حق تعالی" به او شده، به مقام "معرفت به حق تعالی" و "عشق" و"وصال" نایل گشته است.
به همین دلیل امام سجاد علیه السلام به او خطاب می کند: "عمّتی بحمد الله انتِ عالمةٌ غیر معلّمة و فهیمةٌ غیر مفهّمة؛ بحمد الله تو عالمِی هستی درس نخوانده و فهیمی هستی دانش نیاموخته". آن عرفان وعشق بود که همچون جدش رسول الله(ص) و پدرش امیرالمؤمنین(ع) اعلان می کند: به خدا سوگند! از هیچ کسی جز خدا نمی ترسم.
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی فقط رضای خدا
سخن استاد مطهری: امام حسین میتواند پیشوا باشد، چون تمام مشخصات بشری را دارد، او هم وقتی جوان رشیدش میآید از او برای جنگیدن اجازه میخواهد، دلش آتش میگیرد... عاطفه از کمالات بشریت است ولی در مقابل رضای حق پا روی همه اینها میگذارد». [10]
یعنی با وجود این همه عاطفه، در این مصیبتها و گریهها هرگز سخنی بر زبان جاری نمیشود یا رفتاری بروز نمیکند که خلاف رضای الهی و موجب خشم و سخط او شود.
بنابراین تفاوت آنها با دیگران در این است که غمها و غصههایشان برای خدا و در راه خداست، دردهاشان باعث نمیشود که راه خدا را ترک گویند.
بلکه در این راه تا پای جان استقامت میکنند و از همین روی لایق دریافت عنایت الهی شده و جانشان از آن سیراب میگردد و فطرت توحیدی از آن لذت برده، نشاط مییابد و این روی زیبای واقعه است.
حضرت زینب(ع) مؤمن واقعی بود. یکی از صفات مؤمنان، رضا به قضای الهی است حضرت به مقام رضا رسیده بود، از این رو فرمودند: جز زیبایی ندیدم. در این صورت هرچه از دوست رسد نیکوست.
یکی درد و یکی درمان پسند و یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل وهجران پسندم آن چه را جانان پسندد
مقام رضا درجه ای بالاتر از صبر است. انسان در پرتو خصلت رضا و تسلیم در برابر مقدرات تلخ، به درجه ای می رسد که نیش ها را نوش احساس می کند.
بر این اساس وقتی امام علی(ع) از رسول اکرم(ص) پرسید: چرا به مقام شهادت نایل نشده ام، حضرت فرمود: چنین خواهد شد، ولی صبر تو چگونه خواهد بود؟ امام علی(ع) عرض کرد چنین موردی از موارد صبر نیست، بلکه از موارد بشارت است.
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی رمز پیروزی زینب(س)
قرآن کریم در ذیل آیه سوره بقره که پنج مورد از امتحانات سخت الهی در آن نام برده شده، میفرماید: «وَبَشِّرِالصَّـابِرِینَ؛ [11]
بشارت پیروزی در امتحانات الهی مخصوص کسانی است که صبر داشته باشند.»زینب (علیهاالسّلام) در صبر و بردباری یکهتاز میدان بود و زبانزد خاصّ و عام. کربلا تجلی اوج صبر بندگان مخلص خداوند است تا جایی که در زیارتنامه میخوانیم:
«لَقَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک مَلاَئِکَةُ السَّمَاءِ؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.» مخصوصا در ماجرای کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد که صبر از روی او خجل گشت. [12]
در مجلس ابن زیاد، آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب (علیهاالسّلام) میپاشد و برای آزردن او میگوید: «کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللّهِ بِاَخِیکِ وَاَهْلِ بَیْتِکِ؛ کار خدا را با بردار و خانواده ات چگونه یافتی؟» او در واقع با تعریض میخواهدبگوید که دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟
زینب (علیهاالسلام) در پاسخ درنگ نمیکند. گویی از قبل برای این شماتتهااندیشه نموده و پاسخی آماده کرده است. او با آرامشی که از صبر و رضای قلبی حکایت داشت، فرمود:
«مَا رَاَیْتُ اِلاَّ جَمِیلاً؛ جززیبایی چیزی ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت میماند و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب میشود و قدرت محاجّه را از دست میدهد. [13]
ابن اثیر از مورّخین بزرگ اهل سنّت میگوید: «وَکَانَتْ زَیْنَبُ اِمْرَاَةً عَاقِلَةً لَبِیبَةً جَزْلَةً... وَهُوَ یَدُلُّ عَلَی عَقْلٍ وَقُوَّةِ جَنَانٍ؛ زینبزنی بود عاقل و خردمند و با زکاوت... و این یعنی کلام حضرت در مجلس یزید بر عقل و قوّت قلب و پایداری او دلالت دارد.» [14]
جلال الدین سیوطی از مفسّرین اهل سنّت میگوید: «وَکَانَتْ لبیبَةً جَذْلَةً عَاقِلَةً لَهَا قُوَّةُ جَنَانٍ؛ زینب بانویی خردمند وعاقل بود و از قوّت قلب و مقاومت برخوردار بود.» [15]
و نیز علاّمه مامقانی از علمای شیعه میگوید: «وَهِیَ فِی الصَّبْرِ وَالثُّبَاتِ وَحِیدَةٌ؛ او در صبر و پایداری یکتا و بی همتا بود. » [16]
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی شجاعت و ایستادگی
زینب (علیهاالسّلام) با اینکه در شهادت هریک ازشهدا کربلا به شدّت گریه کرد، مخصوصا در شهادت حسین بن علی (علیهماالسلام) و علی الخصوص آن لحظهای که وارد گودال قتلگاه شد، به گونهای گریه کرد که دوست و دشمن را به گریهانداخت؛
ولی جملاتی به زبان جاری کرد که نشان میداد به خوبی در این امتحان پیروز شده است. وی دستهای خود را زیر پیکر مقدس برادرش حسین برد و رو به آسمان کرد و گفت: «اِلَهِی تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقُرْبَانَ؛ خدایا! این قربانی را از ما قبول کن.» [17]
در مجلس ابن زیاد، ماندگارترین جمله را فرمود، آنجا که ابن زیاد روی به جانب زینب (علیهاالسّلام) نمود و گفت: «خدای راسپاس که شما را رسوا کرد و کشت و گفتههای شما نادرست از کار درآمد! »
زینب (علیهاالسّلام) در پاسخ فرمود: «خدای را سپاس که ما را به پیامبر خود، محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گرامی داشت و ما را از پلیدیها پاک گردانید. فاسق است که رسوا میشود و نابکار است که دروغ میگوید و او ما نیستیم، بلکه دیگری است.» [18]
ابن زیاد گفت: «کار خدا را با برادرت و اهل بیت خود چگونه دیدی؟» زینب (علیهاالسّلام) فرمود: «مَا رَاَیْتُ اِلاَّ جَمِیلاً؛ من جز نیکی و زیبایی از خدا ندیدم.»
«اینان گروهی بودند که خداوند شهادت را برایشان تقدیر کرده بود و به سوی جایگاه ابدی خود شتافته، در آن آرمیدند.» چنان که امام سجاد (علیهالسّلام) به ابن زیاد فرمود:
«اَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِی یَابْنَ زِیَادٍ اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةً وَکَرَامَتُنَا الشَّهَادَةُ؛ مرا از مرگمی ترسانی؟! مگر نمیدانی که کشته شدن عادت ما است و شهادت در راه خدا برای ما کرامت است؟» [19]
ما رأیتُ الّا جمیلاً روی دوم سکه کربلا
کربلا یک سکه دو رویه بود؛ یکروی، نیش بود از سوی بشری نادان و روی دیگر نوش بود از حکیمی مهربان، یکروی آن خون بود و شمشیر و آتش، قتل بود و غارت، و این ظاهری بود که دیده میشد،
و از سوی یزید و یزیدیان بود. اما روی دوم که درک آن بصیرت و دقت نظر لازم داشت، تقرب به ذات اقدس الهی بود؛ به نمایش گذاردن درسها و زیباییهای مکتب الهی و تربیت یافتگان آیین اسلام و جانفشانی برای احیای چنین مکتبی است.
و عنایت خاص پروردگار به جهت این جانبازی، و ایثار در راه هدف مقدس الهی، همان هدفی که خداوند در آفرینش انسان و هدایت او داشت و دارد و اینکه این هدف و این هدایت بایستی تا قیامت بماند،
تا بشریت در سایه آن تربیتی آسمانی بیابد؛ آن روی که مستند به خدا است عنایت است و همه زیبایی، و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نیز همین روی را دیده که سخن از زیبایی میگوید.
از همین روی است که هر چه آتش جنگ شدت میگرفت، امام حسین (علیهالسلام) و برخی از همراهانش را میدیدند که چهرههایشان گلگونتر و شکفتهتر میشود و دلهایشان آرامتر میگردد.< [20]
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی اخلاص و تسلیم حضرت زینب (س)
بیان عبارت ما رأیت الا جمیلا در آن مقطع، نشانهای از عظمت روح، اخلاص و تسلیم حضرت زینب در برابر امتحان الهی قلمداد شده است.[21]
عدهای به کار بردن این جمله توسط حضرت زینب(س) را نشانگر بعد عرفانی شخصیت او دانسته[22] بعضی نیز بر این باورند که این جمله نگاهی توحیدی است که اعتقاد به امر و قضای الهی را نیز نشان میدهد.[23]
گفته شده است حضرت زینب(س) در روز عاشورا به دلیل جایگاه رفیع در اعتقاد به توحید، دو جمال را مشاهده کرد، یکی جمال ربوبیت خدای متعال و دیگری جمال عبودیت امام حسین(ع) و این به معنای اوج مقام محبت و رضای الهی است. [24]
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی حقیقت نه ظاهر
جمله ما رأیت الا جمیلا به معنای «چیزی جز زیبایی ندیدم» ترجمه شده؛ برخی نیز آن را به معنای «چیزی به جز صاحب جمال ندیدم» نیز معنا کردهاند.[25]
طبق گفته برخی از محققان در نگاه ظاهری به ماجرای عاشورا، هیچ صحنه زیبایی وجود نداشت و منظور حضرت زینب(س)، حقیقت دیگری بود که در ورای ظاهر وجود داشت. [26]
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی زیبایی هدف
برخی معتقدند زیبایی واقعه عاشورا در کلام حضرت زینب(س) را باید در اهداف آن جستجو نمود؛ اهدافی چون هدایت انسانها و نجات دادن آنها از ظلمت و تاریکی جهالت، زنده کردن اسلام و احیای سنت نبوی.
افشا کردن ماهیت امویان و طاغوتهای زمان، زدودن بدعتها و کجرویها، زنده کردن حق و میراندن باطل و امر به معروف و نهی از منکر. [27]
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی زیبایی رفتار
همچنین گفته شده که منظور حضرت زینب(س) از زیبایی، رفتار امام حسین(ع) و یاران او و زیبایی شهادت و جان دادن در راه خدا بود.[28]
امام حسین(ع) و اصحاب او با اطاعت از فرمان الهی و انجام وظیفهای که برعهده آنها بود به پیروزی و سعادت رسیدند؛ بنابراین هیچ چیزی برای آنها شیرینتر و زیباتر از عمل کردن به وظایف الهی نبود.
چه آن اتفاق، آسان و خوشایند باشد و یا سخت و مصیبتبار.[29] حضرت زینب(س) نیز به همین دلیل همه آنچه را که اتفاق افتاده بود، زیبا قلمداد کرد. [30]
ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی زیبایی تدبیر خداوند
عدهای خاستگاه جمله حضرت زینب(س) را زیبایی خداوند و افعال او دانسته و معتقدند که حضرت زینب(س) مصیبتهای عاشورا را از این نظر زیبا دانست؛[31]
برخی از محققان، تصور مشهوری که معتقد است حضرت زینب(س) هرچه را در کربلا رخ داده، زیبا قلمداد کرده است، خلاف واقع دانسته و معتقدند ایشان متناسب با سؤالی که در مورد کار خداوند با برادرش پرسید به پاسخگویی پرداخت.
بنابراین جمله حضرت زینب(س) چند کلمه در تقدیر دارد و در اصل چنین است: «ما رأیت من الله الا صنعا جمیلا» از خداوند چیزی جز زیبایی ندیدم. [32]
ما رأیتُ الّا جمیلاً و آثار آن
جمله ما رأیت الا جمیلا» و هدف حضرت زینب(س) در به کار بردن این جمله، از سوی محققان مورد تفسیر و تأویل قرار گرفته است و آثار مختلفی را برای آن ذکر کردهاند.[33] بعضی از آنها عبارتاند از:
1- ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی رسوا ساختن ابن زیاد
برخی از محققان معتقدند که عبیدالله بن زیاد سعی داشت با ارتباط دادن رفتار خود به خواست الهی و نادیده گرفتن خطای انسانها، بر جنایتهای روز عاشورا سرپوش بگذارد و پرونده شهادت امام و یارانش را ببندد؛[34]
اما حضرت زینب(س) با این سخن حقایق را بازگو کرد و دیدگاه ابن زیاد مبنی بر خدایی بودن شکست امام را رد نمود؛[35]بنابراین سخنان حضرت زینب سبب آشکار شدن حقایق قیام برای حاضران و رسوایی ابن زیاد در مجلس شد. [36]
2- ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی اثبات حقانیت امام حسین(ع)
گفته شده است کمترین اظهار ضعف و نارضایتی از سوی حضرت زینب(س) میتوانست دشمن را پیروز جلوه دهد.
اما جمله حضرت سبب تزلزل جایگاه دشمنان و اثبات حقانیت امام حسین(ع) نزد مردم شده[37] و علاوه بر جلوگیری از تحریف واقعه کربلا توسط حکومت، افکار مردم را برای گرفتن انتقام آماده نمود. [38]
3- ما رأیتُ الّا جمیلاً، رسم الخطّ حقّ و باطل:
از زیباییهای دیگر عاشورا، خط کشی میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسانهای «دد منش» و «فرشتهخو» ست.
وقتی خوبی و بدی و حق و باطل به هم در آمیزد، تیرگی باطل حق را هم غبار آلود و ناپیدا و مشوّه جلوه میدهد. در ظلمت آبادی این چنین، گمراهی اندیشهها و انسانها طبیعی است .
و کفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح و سطحی نگر را به شبهه میافکند. زیبایی کار امام حسین(ع) آن بود که مشعلی روشن کرد، تا راه، روشن شود، تیرگیها بگریزد، چهرهها در آن هوای گرگ و میش فتنه و دروغ، نمایان و باز شناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بیاثر شود. آیا این زیبا نیست؟
عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدّعی باز شناساند، پیروان رحمان و جنود شیطان هر کدام در یک سو به عیان دیده شدند.
حق، پی برده و صریح، به نبرد باطل آمد که عیان و بینقاب به کربلا لشکر کشیده بود و مزوّرانه بر طبلِ «یا خیل اللّه ارکبی» میکوبید.
اگر هم اندک تردیدی در «شناخت» باقی مانده بود، خطبههای زینب در کوفه و شام، آن را زدود. این از زیباییهای بس قیمتی حادثه خونین عاشورا بود.
4- ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی تبلور فتح ناب:
از زیباییهای دیگر عاشورا، مفهوم تازهای از «پیروزی» است.. عدهای به غلط، پیروزی را تنها در «غلبه نظامی» میپندارند وشکست را در مظلومیت و شهادت.
عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم میتوان «فاتح» بود و با کشته شدن هم میتوان دفتر و کتاب پیروزی را نگاشت و با خون هم ترسیم «تابلوی ظفر» میسّر است. پس فاتح معرکه کربلا حسین(ع) بود و چه فتحِ زیبایی!
ین همان «پیروزی خون بر شمشیر» است که در سخن امام راحل(قدس سره) هم جلوه گر شد و فرمود: «ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است…
ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم.»5 و این همان آموزشِ قرآنی «احدی الحُسْنَیین» است که فرهنگ مبارزان الهی است.
کسی که به «تکلیف» عمل کرده باشد، در هر حال پیروز است، آن هم پیروزی ناب.
این دیدگاه را، هم امام حسین(ع) داشت، هم امام سجاد، هم حضرت زینب. با این دید، همه آن حوادث تلخ، چون پیامدی به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود.
وقتی ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید: «چه کسی غالب شد؟» حضرت فرمود: آنگاه که وقت نماز فرا میرسد، اذان و اقامه بگو، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شد[39]
و آیا این، در حادثه کربلا زیبا نیست؟ پیروزی، حتّی در صورت کشته شدن و شهادت!
5- ما رأیتُ الّا جمیلاً، همان آرزوی سید الشهد(ع) است
«زیبابینی» هستی و حیات، هم آرامش روح و وجدان میبخشد، هم صلابت و پایداری و پایمردی میآفریند و هم قدرت تحمّل ناگواریها را میافزاید.
از این نگاه، «عاشورا» همانگونه که زینب کبری(ع) فرمود، جز «زیبایی» نبود. آنچه زینب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت به این حادثه، بر زبان راند (ما رأیتُ الا جمیلاً) [40]،جز زیبا ندیدم .
پیشتر آرزوی حسین بن علی(ع) بود که در طلیعه این سفر، آرزو و اظهار امیدواری کرده بود که آنچه پیش میآید و آنچه اراده خداست، «خیر» برای او و یارانش باشد، چه به صورت «فتح»، چه به شکل «شهادت»:
«اَرجو اَنْ یکونَ خیراً ما ارادَ اللّهُ بِنا، قُتلنا ام ظَفِرنا»[41]
زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مکمل یکدیگرند.
6- ما رأیتُ الّا جمیلاً، تجلّی کمال زینبی است
اینکه انسان تا کجا میتواند اوج بگیرد، زلال شود، خدایی گردد، فانی در خدا شود، در «میدان عمل» روشن میشود. کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال جویی و کمال یابی او تا کجاست.
در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» بسی دشوار و بس ارجمند است. اگر حضرت زینب، حادثه کربلا را زیبا میبیند، به خاطر بروز این شاخصه متعالی در عملکرد ولی خدا سیدالشهداست و یاران و دودمانش.
این مرحله از عرفان، یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا هیچ ندیدن و در مقابل پسندِ خدا اصلاً پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکّه به سوی کوفه نیز در خطبهای فرموده بود: «رضا اللهِ رضانا اهل البیت»،[42] رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است!
این مبنای جانبازی و عشق حسین است و زینب عزیز، این را زیبا میبیند و این منطق و مرام را میستاید.
7- ما رأیتُ الّا جمیلاً یعنی شب قدر عاشورا:
این صحنه، از درخشانترین جلوههای زیبایی است. کسانی که در سر دوراهی رفتن و ماندن، «ماندن» را که نشان «وفا» و «ایثار» است بر میگزینند و «زندگی بدون حسین» را ذلّت و مرگ میشمارند.
آن خطبه امام، آن ابراز وفاداری یاران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بیداری اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمهها، آن اعلام وفاداری یاران در حضور زینب کبری و امام حسین(ع)، هر کدام برگی زرّین از این «کتاب جمال» است. چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟
آنچه در کربلا اتّفاق افتاد، به یک «بنیاد» تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین. آیا این زیبا نیست؟
لحظه لحظههای عاشورا، به صورت یک «مکتب» در آمد، که به انسان «آزادگی»، «وفا»، «فتوّت»، «ایمان»، «شجاعت»، «شهادت طلبی»،…و «بصیرت» آموخت. آیا این زیبا نیست؟
خونهای مطهری که در آن دشت بر زمین ریخت، سیلی شد و بنیان ستم را ویران کرد. آیا این زیبا نیست؟
هر بساطی را که عمری شامیان گسترده بود
نیم روزی این حسین بن علی برچید و رفت
نتیجه:
در پاسخ به این سوال خواهیم گفت که: نخست آنکه روح واقعه کربلا تقابل طاعت جبهه حسینی در برابر عصیان جبهه یزیدی است.
طبیعتاً غلبه طاعت جمیل است و البته حضرت زینب(س) می داند که این غلبه تاوان دارد، اما با همه درد و غمی که دارد این هزینه ها را پذیرفته اند؛ گو اینکه عقل پیشینی حضرت زینب(س) نتایج پسینی واقعه کربلا را می بیند.
این جمله حضرت زینب(س) از یک جنبه به روح صحنه واقعه کربلا بر می گردد که در واقع تثبیت روح طاعت الهی است و نکته دومی که به ذهن می آید.
اینکه مومن وقتی سعه وجودی پیدا می کند اتفاقاتی از این دست هرچند که به ظاهر بزرگ و اعظم مصائب بشری در طول تاریخ باشد، نمی تواند آن عظمت وجودی مومن را ملتهب و مضطرب کند.
اگر واقعه کربلا را در نسبت سعه وجودی حضرت زینب(س) تحلیل می کنیم، که در آن واقعه عاشورا چیزی نیست که عقیله بنی هاشم(س) را ملتهب کند،
منظور از التهاب این است که حضرت زینب(س) را از هدف شان منحرف کند، طبعاً سختی خود را دارد.
از منظر فکری حضرت زینب(س) دیدن این شهدا یعنی رسیدن به مقام حکمت و رسیدن به قُرب الهی و قرار گرفتن در جوار رضوان الهی،
این مفاهیم و این اتفاقات اصلا قادر نیست که عقیله بنی هاشم(س) را بر هم بریزد، لذا به آن وقایع می گوید: «جمیل»؛ کربلا در چشم حضرت زینب(س) بسترِ فرصت ساز برای تقرب اجتماعی آن کاروان کربلایی است.
پی نوشت:
1.معنای «ما رأیت الا جمیلاً»، خبرگزاری حوزه.
2.علوی علیآبادی، «مارأیت الا جمیلا»؛ «سرّ تولد «ما رأیتُ الّا جمیلاً» از دل مصائب کربلا»، خبرگزاری شبستان؛ «نگاه الهی حضرت زینب(س) به واقعه کربلا»، خبرگزاری حوزه.
3.ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۲؛ مقرم، مقتل الحسین(ع)، بیروت، ص۳۴۱؛ ابن طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۶۰.
4.طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۹۳؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۲.
5.ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۲.
6.طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۹۳.
7.عدم تایید منابع تاریخی در نسبت دادن"ما رایت الا جمیلا" به حضرت زینب(س)»، خبرگزاری شبستان.
8.ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۲.
9.ابناعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۲، پاورقی.
10.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۰، تهران، صدرا.
11. بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.
12. ابوعبدالله مشهدی، محمّد بن جعفر، المزار الکبیر، ص۵۰۴.
13. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۵.
14. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۵، ص۴۶۹.
15. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۲۸.
16. مجموعة من العلماء، رسائل الشعائر الحسینیة، ص۴۸۳.
17. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۷۵.
18. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۵.
19. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۹.
20.-مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۹۷، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
21.علوی علیآبادی، فاطمه سادات، «مارأیت الا جمیلا».
22.جمعی از نویسندگان، مع الرکب الحسینی، ۱۳۸۶ش، ج۵، ص۱۳۱.
23.جمعی از نویسندگان، مع الرکب الحسینی، ۱۳۸۶ش، ج۵، ص۱۳۱؛ «سرّ تولد «ما رأیتُ الّا جمیلاً» از دل مصائب کربلا، خبرگزاری شبستان.
24.«حضرت زینب(س) چگونه به مقام «مارایت الا جمیلا» رسید»، کبنا نیوز.
25.«ما رأیت الا جمیلا را درست معنا کنیم»، سایت قاصدون.
26.«چرا حضرت زینب(س) فرمودند ما رایت الا جمیلا؟»، تبیان؛ «منظور از «ما رأیت الا جمیلا»»، پایگاه اطلاع رسانی یاوران مهدی(عج).
27.«معنا و تفسیر دقیق جمله حضرت زینب(س) مارایت الا جمیلا چیست؟»، شهر جواب.
28.مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلًا؛ جواب دندان شکن «حضرت زینب(ع) به ابن زیاد»، خبرگزاری میزان.
29.معنای «ما رأیت الا جمیلاً»، خبرگزاری حوزه؛ «سرّ تولد «ما رأیتُ الّا جمیلاً» از دل مصائب کربلا، خبرگزاری شبستان.
30.معنای «ما رأیت الا جمیلاً»، خبرگزاری حوزه.
31.علوی علیآبادی، فاطمه سادات، «مارأیت الا جمیلا»؛ «شرح عبارت "ما رأیت الا جمیلا" (بخش اول) - سید محمد مهدی میرباقری»، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع)
32.معنای صحیح ما رأیت الا جمیلا»، پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام.
33.مشاهری فرد، «تأملی زیباییشناختی بر ما رأیت الا جمیلا
34.هاشمی نژاد، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۸؛ «معنا و تفسیر دقیق جمله حضرت زینب(س) مارایت الا جمیلا چیست؟»، شهر جواب.
35.هاشمی نژاد، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۸
36.هاشمی نژاد، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۸.
37.علوی علیآبادی، فاطمه سادات، «مارأیت الا جمیلا».
38.هاشمی نژاد، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۲۰۹.
39. اذا دخل وقت الصلاةِ فَاَذّنْ وَ اَقِم، تعرفُ مَنِ الغالب (امالی شیخ طوسی، ص 66).
40. بحارالأنوار، ج 45، ص 116.
41. اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.
42. موسوعة کلمات الإمام الحسین، ص 328.
منایع:
http://www.shabestan.ir/detail/News/728513
https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir
https://fa.shafaqna.com/news/459127
https://article.tebyan.net/341120
https://www.alvadossadegh.com
https://wikirazavi.blog.ir/post
https://vareth.ir/news/62698
https://fa.wikishia.net/view
https://wikiporsesh.ir
https://fa.wikifeqh.ir