رئیس بنیاد بینالمللی اسراء گفت: اگر کسی بخواهد برش عرفانی بزند جلوههای عرفانی عاشورا را خواهد دید و اگر کسی بُعد حماسی را مد نظر قرار دهد، دستاوردهای حماسی خواهد گرفت، ولی در بُعد علمی هم میتواند موضوعاتی چون فلسفه سیاست، فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق و اخلاق، توحید و معاد و تعلیم و تربیت را بیاموزد.
مرتضی جوادی آملیبیتردید واقعه عاشورا در تاریخ بشریت بینظیر است وهیچ اتفاقی را نمیتوان در اهداف و جاودانگی همپای آن دانست.
ریشه مانایی عاشورا در توحیدی بودن و اخلاص تام و تمام آن و ابعاد فداکاری و بذل جان در راه قرب و فنای الهی است. امروز ما هستیم و این ماجرای بزرگ و اینکه انسان مدرن چگونه میتواند با یک ماجرای تاریخی به نام عاشورا نسبت برقرار کند؟ پرسش دیگر این است که فارغ از جنبههای حماسی و عرفانی، دستاوردهای علمی این حادثه چیست؟
به همین منظور خبرنگار ایکنا با حجتالاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی، رئیس بنیاد بینالمللی اسراء و استاد حوزه علمیه، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ انسان مدرن که ۱۴۰۰ سال از عاشورا فاصله دارد چگونه میتواند از آن الگو بگیرد و با این حادثه تاریخی رابطه برقرار کند؟
اگر نهضت عاشورا را نهضت تاریخی یا نهضت قبیلگی، عشیرگی، نژادی و فرقهای و ... بدانیم، مناسبات ضعیفی رخ خواهد داد؛ یعنی شاید چندان برای دوره بعد از خود پیامی نداشته باشد، ولی اگر این نهضت را فرهنگی و انسانی با قطع نظر از تعینات عشیرگی و فرقهای بدانیم، ماجرا کاملاً متفاوت خواهد شد. بنابراین با نگاه انسانی و فرهنگی به عاشورا خواهیم توانست از نهضت سالار شهیدان درس بگیریم و بین انسان مدرن و ماجرایی که ۱۴۰۰ سال قبل رخ داد ارتباط برقرار کنیم.
در قیام عاشورا امام حسین(ع) از قبیله و عشیره و حتی شیعه و سنی حرف نزد، بلکه این قیام را جهانی، بینالمللی، انسانی و توحیدی برشمرد و به همین دلیل برای همه انسانهای امروز و آینده قابل الگوگیری و عبرت است و بزرگان سیاست در جهان همانند گاندی از این واقعه متأثرند، زیرا این نهضتی قبیلهای، تاریخی و جغرافیایی نیست. سالار شهیدان برای احیای دینی که خدای عالم برای بشر آورد و در امتداد رسالت رسول گرامی اسلام علیه ظلم و استبداد دست به قیام زد و ما هم میتوانیم از آن برای همه ادوار زندگی الگو بگیریم.
ایکنا ـ شاهد خوانشهای مختلفی از قیام عاشورا هستیم؛ رویکرد عاطفی، حماسی، سیاسی و... که از جمله در برخی آثار رویکرد حماسی و عاطفی برجسته است. اگر بخواهیم خوانشی علمی از این واقعه داشته باشیم، چه دستاوردهایی برای ما متصور است؟
نهضت سالار شهیدان حرکتی از سوی عترت طاهره(ع) و عدل قرآن بود و چون قرآن یک منبع است، میتوانیم به این منبع بنگریم و از آن جهات مختلفی را انتزاع کنیم و این امر نیازمند داشتن برشهای مختلف از عاشوراست. اگر کسی بخواهد برش عرفانی بزند جلوههای عرفانی را خواهد دید و اگر کسی بُعد حماسی را مد نظر قرار دهد، دستاوردهای حماسی خواهد گرفت، ولی در بُعد علمی هم میتواند موضوعاتی چون فلسفه سیاست، فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق و اخلاق، توحید و معاد و تعلیم و تربیت را بیاموزد. البته این کار باید از سوی کارشناسان هر رشته صورت بگیرد، کمااینکه میتوان فلسفه سیاسی اسلام را از عاشورا گرفت و این از مهمترین دستاوردهای علمی قیام عاشوراست.
ایکنا ـ در فلسفه سیاسی امروز منشأ قدرت از مباحث مهم است. در دوره مدرن عمدتاً مبدأ مشروعیت و قدرت را رأی مردم میدانند. در گذشته هم غلبه، تعیینکننده منشأ قدرت بود و در سیره و سنت نبوی و ولوی از جمله سیره امام حسین(ع) منشأ قدرت چیست و نسبت حاکمیت و مردم چگونه تعریف میشود؟
سؤال بسیار مهمی است و متأسفانه در جامعه ما و بین فیلسوفان سیاسی به درستی درک و شناخته نشده است؛ از منظر اسلام، فقط خداوند منشأ قدرت است و قدرت از راه مکتب و از سوی امت و امامت اعمال میشود. تأکید میکنم که در منطق اسلامی، قدرت فقط از آنِ خدای عالم است و از راه مکتب و توسط امامت و امت اعمال میشود. نه امت و نه امام و پیامبر(ص) به تنهایی قدرت ندارند و همه در مسیر اراده الهی قرار میگیرند. اگر خداوند در آیه ۵۵ مائده فرمود: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»، مسیر ولایت الهی را مشخص کرده است؛ یعنی ولایت خداوند از سوی پیامبر(ص) و امام و با همراهی امت اجرا میشود، بنابراین کوچکترین قدرتی برای پیامبر(ص) و امام(ع) وجود ندارد و همه تابع قدرت الهی هستند.
قرآن کریم فرموده است: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَنُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ»؛ یعنی طوری نیست که پیامبر(ص) صاحب قدرت باشد، بلکه همه قدرت برای خداوند است و پیامبران به اذن الهی این قدرت را اعمال میکنند.
در نظامات سیاسی مدرن، رأی مردم صاحبان قدرت را مشخص میکند و اگر مسیر دموکراسی به درستی محقق شود، منشأ قدرت به مردم برمیگردد، ولی در جامعه اسلامی قدرت منحصر به حق سبحانه و تعالی است که «عزة لله جمیعا». این قدرت از طریق مکتب و از سوی امت و امامت اعمال میشود؛ نه امت و نه امامت به تنهایی. سالار شهیدان از آغاز تا انجام در مسیر اراده الهی قیام کرد و حتی اگر امر به معروف و نهی از منکر میکرد، با اراده الهی این کار را انجام میداد.
ایکنا ـ آیا خداوند حق حکومت و قدرت را به انبیا و اولیا داد تا در جامعه اعمال قدرت کنند؟
نه، پیامبر و امام میتوانند فقط با امتشان کار و اعمال قدرت کنند و پیامبر و امام نمیتوانند قدرت الهی را اعمال کنند، بلکه نظام امت و امامت است که توانایی چنین کاری دارد. اگر بگوییم که پیامبر یا امام صاحب قدرت هستند تلقی درستی از سخن بنده نیست.
ایکنا ـ نقل است که امام حسین(ع) به مکه رفتند تا حج را به جای آورند و به دنبال قیام نبودند و وقتی از مدینه و به اجبار به سمت کربلا رفتند، به حر فرمودند که اجازه دهید من از راهی که رفتهام برگردم. اگر این گزارهها درست باشد، آیا در بدو امر امام(ع) میتواند برای حکومت قیام کند؟
باید تحلیل درستی از سیر حرکت سالار شهیدان داشته باشیم. امام حسین(ع) برای حج به مکه نرفتند، بلکه از مدینه برای رسیدن به بیتالله الحرام حرکت و به همین دلیل هم عمره مفرده برگزار کردند نه عمره تمتع. آیتالله العظمی جوادی آملی بارها در فرمایشاتشان فرمودهاند که حضرت قصد حج نداشتند. لذا در روز هشتم و ترویه مسیر خود را به سمت عراق باز کردند.
مسیر امر به معروف و نهی از منکر تا جایی که امکان داشت پیش رفت، ولی بحث جهاد و مباره مسلحانه مطرح نبود، چراکه در این صورت باید مقدمات آن از سوی امام(ع) فراهم میشد و آوردن خانواده هم توجیهی نداشت. بنابراین صرفاً حرکت امام حسین(ع) برای تبیین حقایق دین و معارف و احکام الهی و امر به معروف و نهی از منکر بود و به دعوت کوفیان صورت گرفت. نامههای بسیاری از سوی کوفیان به حضرت نوشته شد و ایشان را دعوت کردند. لذا آن حضرت مسیر حرکت خود را به سمت عراق تعیین کردند و وقتی جلوی ایشان را گرفتند، فرمودند که شما کوفیان نامه نوشتید و من به دعوت شما آمدهام و اگر پذیرای من نیستید حاضرم از راهی که آمدهام برگردم. حرکت جهاد مسلحانه نبود که ایشان بخواهند وارد نبرد نظامی شوند. بنابراین باید سیر حرکت را به روشنی و درستی تبیین کنیم.
ایکنا ـ در تحلیل نقش مردم در نظام اسلامی رویکرد و دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در دوره مدرن غلبه دموکراسی سبب شده است تا این تلقی شکل بگیرد که مردم و رأی آنها همهکاره و ملاک درستی و نادرستی است. ما که خواهان تحقق نظام اسلامی بر مبنای احکام الهی هستیم باید چه نسبتی را بین رأی مردم و دستورات خداوند برقرار کنیم. به تعبیر دیگر آیا بین اراده و خواست مردم و خواست خداوند تضاد وجود دارد؟
اگر ملت و جامعهای تفکر اسلامی را بپذیرند و به حاکمیت الهی تن بدهند نه به حاکمیت انسانی حتی پیامبر و امام معصوم(ع) و اگر مردم بپذیرند که دستورات الهی اجرا شود، با اراده و خواست خود، اراده خود را در اختیار اراده خدا قرار دادهاند و در این صورت اراده مردم در طول اراده خدا خواهد بود و اعمال حاکمیت از ناحیه خداوند و از سوی امت و امامت ایجاد میشود. جمهوری اسلامی همراهی و هماهنگی امت و امامت است و این دو یک حقیقت را میسازند نه اینکه دو حقیقت در کنار هم باشند؛ حقیقتی به نام امام و حقیقتی به نام امت. بر این اساس، امت و امامت نیز یکپارچه و یک حقیقت هستند و امام بدون امت و امت بدون امام رأی و نظری ندارد. البته اگر جایی جامعه رأی و دستور خدا را نپذیرد، رأی مردم همعرض رای خدا خواهد شد و تعارض ایجاد میشود و خداوند احکامی را برای بشر وضع کرده است، ولی بشر به آن پشت و بیتوجهی میکند و نظام امت و امامت شکل گرفته است تا اراده مردم در طول اراده خدا باشد.
ایکنا ـ الان در کشور شاهدیم که احکام الهی از سوی برخی نادیده گرفته میشود. در چنین مواردی نحوه مواجهه نظام اسلامی باید چگونه باشد؟
باید فلسفه نظام سیاسی اسلامی را برای جامعه تبیین کنیم، ولی در نوع جریانات و مسائلی که برای مردم پیش آمده است این مسیر به درستی تبیین نشده است؛ باید خوانش اصیل و صحیح را در قالب فلسفه سیاسی اسلام برای مردم تبیین کنیم. شاید کتاب «ولایت فقاهت و عدالت» نه ولایت فقیه به معنی شخص که آیتالله جوادی آملی نوشتهاند بتواند محور کار قرار بگیرد و بسیاری از سؤالات و شبهات برطرف خواهد شد.
ایکنا ـ برخی معتقدند در دهه ۹۰ گرایش مردم به سمت مجالس عاطفی و حماسی عاشورا پررنگ شده است. از این رو در مجلس دوساعته نیم ساعت سخنرانی و مابقی صرف مداحی و روضه و سینهزنی میشود که غالباً معرفتافزایی لازم را ندارد. تحلیل شما چست؟
نهضت سالار شهیدان یک مکتب است و هر کسی میتواند مطابق توان فکری و اندیشهای و معرفتی از آن درس بگیرد. جامعه ما عمدتاً احساسی و عاطفی است. لذا پیگیری نگرش سیاسی، علمی و انسانی به قیام عاشورا کمتر مشاهده میشود. بنابراین جریانات عزاداری و روضه و غذا دادن و... پررنگتر است، در حالی که اینها هدف از نگرش به قیام اباعبدالله نیست؛ این موارد در مقاطعی به عنوان یک تاکتیک خوب است، ولی اگر دنبال ابعاد هدایتبخشی و اثربخشی عاشورا هستیم، باید نگرش همهجانبه داشته باشیم و از عاشورا فلسفه اخلاق، تربیت و سیاست را استخراج کنیم و عزاداری و تعزیت و روضه در پرتو این مسائل کارایی دارد، وگرنه شاهد آثار انسانی چندانی نخواهیم بود.
گفتوگو از علی فرجزاده