استاد حوزه علمیه ضمن اشاره به ظرفیت بالای فقه امام صادق(ع) برای پاسخگویی به نیازهای روز، بیان کرد: فقه شیعه هر لحظه بهروزرسانی میشود و اگر یک لحظه فقهمان را متناسب با نیازهای جدید بهروزرسانی نکنیم، از مدار اجتهاد شیعی خارج میشویم.
یکی از مهمترین عناصر مذهب تشیع که آن را از سایر مذاهب اسلامی ممتاز و متمایز میسازد مکتب فقهی آن است که توسط امام صادق(ع) به بالاترین حد کمال خود رسید و از همین رو مذهب تشیع به مذهب جعفری معروف شده است.
به مناسبت سالروز شهادت مظلومانه امام صادق(ع) با حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدرضا نجفینژاد از اساتید حوزه علمیه گفتوگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ چرا امام صادق(ع) به عنوان موسس مذهب شناخته میشوند؟ چه اقدام ویژهای توسط ایشان صورت گرفت که تاسیس مذهب تشیع به ایشان نسبت داده میشود؟
مذهب تشیع به تعبیر علمای ما همان اسلام است یعنی اسلام به حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی، همان تشیع است و هیچ فرقی بین اسلام حقیقی با شیعه بودن نیست چراکه اسلام را پیامبر(ص) آوردند و امتداد خط خودشان را در اوصیایشان معرفی کردند. در تکون و شکلگیری مکتب شیعه هم ما معتقدیم تشیع از زمان حیات پیامبر(ص) آغاز شد و واژه تشیع در کلام خود پیامبر(ص) استعمال شده و مکتب امیرالمومنین(ع) توسط ایشان به عنوان ادامهدهنده راه پیامبر(ص) به عنوان مکتب رسمی تعیین شده است چون پیامبر(ص) صراحتا فرمودند: «یا علی شیعتک هم الفائزون». پیامبر(ص) نفرمودند پس از رحلت من شیعیان فائز هستند بلکه فرمودند همین امروز تو و شیعیانت مصداق فائزون هستید.
اینکه امام صادق(ع) را موسس مذهب تشیع معرفی میکنند و شیعیان را به عنوان شیعه جعفری معرفی میکنند جهتش این است که چهار مکتب اهل سنت در زمان ایشان شکل گرفت یعنی مکتب مالکی، حنبلی، شافعی و حنفی که بعضی از اینها شاگردان خود حضرت بودند. بعد از خلفای ثلاثه برای اینکه دستی بر سر و روی مفاهیم مکتب اهل سنت بکشند چهار امام را به عنوان صاحبان و موسسان مکاتب خودشان معرفی کردند که هر کدام مکتبشان به اعتبار اسمشان نامگذاری شد. در مقابل این چهار مکتب، مکتب امام صادق(ع) هم به عنوان مکتب جعفری ارائه شد پس اینطور نبود که مذهب تشیع آن روز شکل گرفته باشد.
جهاد علمی امام صادق(ع) در مقابل مکاتب اهل سنت موجب شد مکتب به نام ایشان نامگذاری شود و الا شکلگیری مذهب شیعه در زمان امام صادق(ع) نبوده و قبل از ایشان بوده است. شاید یکی از مصادیق مظلومیت اهل بیت(ع) همین است که از زمان امیرالمومنین(ع) تا زمان امام صادق(ع) این همه معارف که از سوی اهل بیت(ع) بیان شده نادیده گرفته شد ولی از زمان امام صادق(ع) تازه حرف ما شنیده میشود و مشخص میشود ما در مقابل فقه اهل سنت فقه جعفری داریم. اینکه قبل از آن داشتیم و دیده نشده ناشی از فشارهای سیاسی و هجمههای تبلیغاتی بنی امیه بوده که یا به اهل بیت(ع) مراجعه نمیشد یا معارف آنها انعکاس پیدا نمیکرد.
در عصر امام صادق(ع) چون بنی امیه از بین رفتند و بنی عباس روی کار آمدند، حضرت از فاصله زمانی میان این دو حکومت استفاده کردند و مطالب علم خودشان را به گوش جهان اسلام رساندند لذا مکتب به نام ایشان نامگذاری شد.
ایکنا ـ گفته میشود فقه شیعه حاشیهای بر فقه اهل سنت است. طبق توضیحات شما آیا میتوان ادعا کرد در زمان امام صادق(ع) فقه شیعه از حاشیه به متن وارد شد؟
این یک ادعاست که فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است. جهتش این است که به خاطر مسائل سیاسی همیشه فقه اهل سنت به خاطر همراهی حاکمان محور قرار میگرفته و شیعه مجبور بوده حرف خودش را در حاشیه آن مطرح کند.
اگر ما نگاه غیر سیاسی داشته باشیم طبعا فقه شیعه فقه اصیل و سابقهدار است و در حاشیه فقه اهل سنت نیست اما اگر نگاه جامع اجتماعی سیاسی داشته باشیم بعد از پیامبر(ص) همواره حاکمیتها به فقه اهل سنت گرایش داشتند لذا ائمه چارهای نداشتند جز اینکه در مقابل اهل سنت مطالب خود را بیان کنند. از این جهت فقه شیعه در حاشیه ارائه شد ولی در زمان امام صادق(ع) این فقه وارد متن شد.
ایکناـ پرسش بعدی این است تعامل امام صادق(ع) با چهار مکتب فقهی که در زمان ایشان مطرح بود به چه صورت بود؟
تعامل امام صادق(ع) نه فقط با مکاتب اهل سنت بلکه با همه مکاتب فکری جهان قابل ملاحظه است مثلا ایشان با افرادی که کاملا ملحد بودند و به توحید اعتقاد نداشتند مواجه بودند و به همین خاطر شاگردان خود را تربیت میکردند که با اینها بحث کنند لذا از ناحیه حضرت نه فقط اهل سنت بلکه هیچ یک از افراد اهل اندیشه و فکر در هر کجای دنیا طرد نمیشدند و حضرت موسس کرسیهای آزاداندیشی در عصر خودشان بودند و به اینها میدان میدادند حرفشان را بزنند. مواجهه ایشان هم کاملا مواجهه علمی بود و یک یک مطالب آنها را نقد و بررسی میکردند. به عنوان مثال حضرت با یک طبیب هندی که دارویی ساخته بود مناظره داشتند و حضرت گفتند اگر تو نبودی این دارو بود؟ طبیب پاسخ داد که نه، نبود. بعد حضرت فرمود این عالم هم مصنوع و ساخته خدا است. پس روش امام صادق(ع) در مناظرات علمی مبتنی بر طرد و محکوم کردن و تخطئه کردن و مواجهه غیر علمی نبود.
همین روش را با موسسین چهار مذهب فقهی اهل سنت داشتند و با آنها مناظره میکردند، مطالب خودشان را مطرح میکردند و از آنها سوالاتی میکردند چون در همین تضارب آرا است که حق مشخص میشود و قوت کلام امام صادق(ع) خودش را نشان میداد.
ایکنا ـ یکی از فقهای اهل سنت چندی پیش گفته بود ما در زمان جدید نیازمندیم یک مذهب فقهی جدیدی ایجاد کنیم. میخواستم این سوال را بکنم با توجه به اینکه امام صادق(ع) را موسس مذهب جعفری میدانیم، آیا در دنیای جدید این ظرفیت وجود دارد که داشتههای همه مکاتب فقهی را کنار هم قرار دهیم و یک مکتب جدیدی بنیان بنهیم که بتواند با اقتضائات عصر جدید همخوانی داشته باشد؟
طبیعی است که اهل سنت این حرف را بزنند و چارهای ندارند لذا باید بنشینند و به فکر مکتب جدید باشند چون مکاتب آنها پویایی ندارد، مکتب آنها بهروزرسانی نشده است. آنها در یک مقطع کوتاهی از تاریخ با یک فاصله چند ده ساله ائمهای برای خود معین کردند و هر کدام مکتبی را تاسیس کردند و الآن اهل سنت میخواهند تا روز قیامت دنبال این مکاتب بروند. اصلا فقه شیعه ساختارش این نیست. فقه شیعه در هر زمانی متصل به منبع حی است و مبتنی بر اجتهاد است که توسط نایبان امام در عصر غیبت انجام میشود و فقه را پویا و کارآمد و متناسب با نیازهای زمان قرار داده است.
با این وجود فکر کردن به اینکه مکتب جدیدی مشترک از همه مفاهیم قبلی تولید کنیم بی معناست چون فقه شیعه هر لحظه دارد بهروزرسانی میشود و اگر یک لحظه فقهمان را متناسب با نیازهای جدید بهروزرسانی نکنیم، از مدار اجتهاد شیعی خارج میشویم. شیعه معتقد به امام حی است و او را بیانگر اصول کلی فقهی میداند و فروعات و جزئیات احکام نیز توسط مجتهدین استنباط میشود و در تمام خرده موضوعات فقهی، تمام احکام کلی و مبانی قرآنی و حدیثی را وسط میآورند و از آن نتیجه بهلحظه میگیرند. وقتی ما چنین فقهی داریم که هر لحظه دارد بهروزرسانی میشود نیاز نداریم در مقطعی از زمان بنشینیم و مکتب جدیدی تاسیس کنیم. اگر این کار را انجام دهیم چرا فقط الآن؟ اگر الآن مکتب جدید ایجاد کردیم برای صدها سال دیگر کفایت میکند یا دوباره چند سال دیگر باید همین کار را تکرار کنیم؟
بهترین کار همان است که انسان نگاه اهل بیت(ع) را در این زمینه دنبال کند و بر اساس اختیاراتی که به فقها و مجتهدین داده شده است لحظه به لحظه و روز به روز مطابق هر نیازی فقه را بهروزرسانی کند.
ایکناـ با توجه به اینکه شما میفرمایید فقه شیعه هر لحظه خودش را بهروزرسانی میکند میخواستم بپرسم چطور میشود با توجه به ظرفیتی که در فقه شیعه وجود دارد بعضا برخی آرای فقهی مطرح میشود که جامعه ما که عموما جامعه دینداری است با آن احکام نسبت و ارتباطی برقرار نمیکند و به نوعی برایش غیر قابل پذیرش است؟
خروجی احکام ما و کار اجتهادی که صورت میگیرد ربطی به ساختار کلی که اهل بیت(ع) ارائه کردند ندارد. ممکن است کسی در این ساختار اجتهاد کند و نظر دور از واقعی را انتخاب کند. این فاصلهای که امروز بین مکتب سنتی فقاهتی ما با جامعه مدرن مقید ما که میخواهد احکام شرعی را رعایت کند ولی میبیند خیلی از احکام غیر قابل اجرا و دور از واقع است وجود دارد نتیجه ضعف در اجتهاد است و ما نمیتوانیم اشکال را به ساختار وارد کنیم.
کسانی که این آرا را بیان کردند آگاهی کافی به مقتضیات زمان نداشتند و جامعیت را در ارائه نظریه متناسب با زمان لحاظ نکردند و جوانب مختلف مسئله به لحاظ سیاسی اجتماعی در اجتهاد آنها دیده نشده لذا نهایتا به یک حکم فقهی یکسو و یکجانبه رسیدند که فقط یک بعد مسئله در آن دیده شده است لذا این فتوا پاسخگوی نیاز مکلف نمیشود. ما در همه عرصههای علمی میبینیم تخصص حرف آخر را میزند مثلا در پزشکی یک روز یک نفر کل بدن را مداوا میکرد ولی الآن جزء به جزء جدا شده است و هر کدام بر عهده یک متخصص قرار گرفته است. در فقه هم باید این اتفاق بیفتد. اینکه مجموعه ابواب فقهی را به یک نفر بدهیم و بگوییم کلیه جوانب اجتماعی مسئله را رعایت کند عملا بارسنگینی است که از عهده فقیه خارج است لذا نتیجه آن همین احکامی است که امروز در جامعه مطرح میشود. اگر فقه ما به معنای واقعی کلمه تخصصی شود مثلا یک نفر فقط در باب حج یا حجاب یا ... نظر دهد و فتوا دهد نه تنها مکلفین اجرا میکنند بلکه به شدت از آن استقبال میکنند چون دارد نیاز آنها را پاسخ میدهد.