با رسیدن جمعیت جهان به عدد ۸ میلیارد ترس و واهمه و فرضیات بحران کمبود منابع ذهن کارشناسان را درگیر کرده است.
به گزارش نصر، همین امروز عدد مورد نظر به ۸ میلیارد رسید. از امروز ۸ میلیارد انسان روی این کره خاکی وجود دارند و زندگی میکنند. این عدد یک رکورد است برای جمعیتی که با استفاده از منابع موجود روی کره زمین در حال زندگی هستند. شاید اولین تصور انسانها بعد از شنیدن عدد مذکور، حس «وحشت» باشد. طبیعی است. وقتی تصور میکنیم که انسانهای روی زمین برای زندگی به سه رکن اساسی باید بپردازند تا زنده بمانند، عدد ۸ میلیارد کمی ترسناک میشود. آب، غذا و محل زندگی باید تامین باشد تا ادامه حیات مقدور شود.
اولین راهکارهای ارئه شده برای حفظ حیات آدمهای قرن چهاردهم، ایدههای رادیکالی بود که شاید شنیدن آنها جالب باشد اما در مزه کردن واقعیت آن تلخی محسوسی زیر دندان میرود که ناخوشایند است. چگونه به همه آن دهانها غذا خواهیم داد؟
برخی بر این باورند که برای کنترل جمعیت رو به رشد باید یک برنامه سختگیرانه را آغاز کنیم. برخی دیگر از افراد هم معتقدند که این امر مستلزم یک جنگ آشکار است تا تعداد افراد را کمی کاهش دهد. اما گروه سوم معتقدند که در وضعیت فعلی ما امید وجود دارد.
گله آهو
رونالد بیلی در کتاب «پایان عذاب» میگوید: «انسانها نمیتوانند ایدههای ساده ولی آشکارشان را انکار کنند. مثلاً اینکه در تولید مثل انسانها با یک گله آهو تفاوتی ندارد.»
در «انتقام جویان، جنگ بینهایت» یکی از سریالهای شگفتانگیزان تانوس قویترین و باهوشترین تبهکار فیلم، یک کمپین را راهاندازی میکند برای جمعآوری سنگهای بی نهایت. این سنگها هر کدامشان، یک جنبه از جهان (واقعیت، زمان و مکان) را کنترل میکنند. داستان فیلم از این قرار است که هنگامی که او این سنگها را در مشتش جمع میکند، قدرتهای فوق العادهای به دست میآورد که به او اجازه میدهد همه چیز را کنترل کند. در اینجا تانوس قصد دارد از آنها برای اجرای فاجعه بارترین نقشه تاریخ کیهانی از زمان شروع انفجار بزرگ در ۱۳.۸ میلیارد سال پیش استفاده کند. او قرار است نیمی از زندگی را در کل هستی از بین ببرد و نیمی دیگر را رها کند تا در آرامش زندگی کنند. همان ایده عجیب جنگ و کشتار برای کنترل جمعیت جهان.
استدلال تانوس ساده است، میگوید جمعیت جهان به طور پیوسته و بدون کنترل در حال افزایش است. این بدان معنی است که روزی میرسد که جمعیت جهان از منابع موجود آن بیشتر شود. بنابراین زمانی که همه بر سر آن منابع دعوا کنند، هرج و مرج حاکم خواهد شد. با یک محاسبه ساده میتوان به این نتیجه رسید که این پایان زندگی خواهد بود.
هندسی یا حسابی
البته ایده تانوس خیلی جدید نیست. شاید عقلانی هم به نظر نیاید اما جالب است بدانید تعداد افرادی که به این ایده ایمان دارند در طول تاریخ بشریت کم نبوده است. برای درک این موضوع، یکی از پاراگرافهای فصل هفتم کتابی را که یکی از پایههای اقتصاد معاصر به شمار میرود، با هم بخوانیم. مقالهای در مورد اصل جمعیت و تأثیر آن بر پیشرفت جامعه که در سال ۱۷۸۹ منتشر شد. جایی که توماس مالتوت، اقتصاددان جمعیتی و سیاسی انگلیسی میگوید:
«فکر میکنم دو فرضیه منصفانه میسازم، اول اینکه انسان نیاز اساسی به غذا دارد و دوم اینکه محبت بین جنس مخالف ضروری است و همینطور که هست باقی خواهد ماند. بنابراین میگویم: نیروی رشد جمعیت نه تنها کاهش نمییابد، بلکه از توانایی زمین برای رشد منابع، بیشتر است. رشد جمعیت_اگر کنترل نشود_ با نرخهای هندسی افزایش مییابد. در حالی که رشد منابع با نرخهای حسابی افزایش مییابد. مقایسه ساده، قدرت توانایی اول بر توانایی دوم غالب میشود. بنابراین، طبق قانون فطرت انسانی ما که میگوید غذا برای زندگی انسان لازم است، باید تأثیر این دو توانایی را حفظ کنیم این نابرابریها ثابت میمانند و این مستلزم کنترل قوی و دورهای بر تکامل رشد جمعیت است.»
از نظر مالتوت با توجه به تصاعدی حساب شدن رشد جمعیت انسانی و منابع غذایی، این دو نمودار در یک نقطه به هم وصل میشوند که از آن نقطه به بعد بحران نبود منابع کافی برای حیات بشر اتفاق میافتد. این نمودار در صورتی به نقطه مذکور نخواهد رسید که به دلایلی از جمعیت جهان کاسته شود و یا رشد جمعیت به نسبت منابع کنترل شود. عواملی همچون بیماریهای همهگیر، جنگ و قحطی، اختلالات اقلیمی و یا فشارهای اجتماعی و سیاسی و...
بمب جمعیتی
در سال ۱ پس از میلاد، تعداد انسانها حدود ۲۵۰ میلیون نفر (یک چهارم میلیارد) بود. حدود ۱۶۰۰ سال طول کشید تا به نیم میلیارد نفر تبدیل شود. اما افزایشهای پس از آن با فراوانی یکسان نبود. تنها در طول دویست سال جمعیت جهان دو برابر شد و به یک میلیارد نفر رسید. ما اکنون در نقطهای هستیم که توماس مالتوس به وحشت افتاد، در آن دوره دنیای جدید باز شد و مقادیر زیادی غذا (سیب زمینی، گندم و ذرت) به دنیای قدیم آمد.
از سوی دیگر بسیاری از مردم به آمریکای شمالی سفر کردند. در حالی که از سرزمینی بزرگ و تعداد کمی انسان انتظار نرخ زاد و ولد بالاتری داشتند. در همین دوره یک انقلاب کشاورزی در شرق آسیا رخ داد که باعث افزایش تولید مواد غذایی و در نتیجه زاد و ولد شد.
ارلیش در کتاب خود میگوید: «نبرد برای غذا دادن به همه این افراد به پایان رسیده است. در دهه هفتاد (میلادی) صدها میلیون نفر با وجود هر برنامه توسعهای از گرسنگی خواهند مرد» مشکل این است که همه در آن زمان تصور میکردند که ما قبلاً در یک بحران جمعیتی قرار داشتیم، بنابراین پیشنهادات ارلیش ساده اما قاطع بود. از جمله اجبار قانونی که: «در صورتی که شهروندان از سیاستهای کاهش جمعیت پیروی نکردند، مجازات هر سازمان یا شرکت مشمول او خواهد شد. افرادی که علیه وسایل کاهش جمعیت یا برای افزایش تعداد فرزندان در یک خانواده تبلیغ میکنند، مجازات خواهند شد. همچنین به ازدواجهایی که تصمیم ندارند بچهدار شوند جوایز مالی میدهند و برای کسانی که تعداد آنها بیش از حد تعیین شده در قانون به دنیا میآید مالیات وضع میکنند.» یا مثلاً کارهایی مثل اینکه «مواد شیمیایی در آب بریزید که باروری افراد را کاهش میدهد!» و... تلاشهایی بود برای بقا!
اولین کاری که در دستور قرار گرفت کنترل جمعیت بود. مثلاً در آن زمان هند کمپینهای عقیم سازی را انجام داد که زنان را بیشتر از مردان شامل میشد. توجه کنیم که در اینجا در مورد میلیونها انسان صحبت میکنیم که این کارها برای اکثر ایشان اجباری بوده است.. در بنگلادش موارد عقیم سازی به ۵۰۰۰۰ مورد در ماه رسید. در حالی که در چین سیاست تک فرزندی به اجرا درآمد که زنان را از داشتن بیش از یک فرزند منع میکردند. این قوانین به حدی سخت بود که منجر به گسترش سقط جنین و نوزادکشی، به ویژه در جوامعی که پسران را بر دختران ترجیح میدهند، شد. در آینده این کشورها هم مشکلاتی از قبیل عدم تعدیل جنسیتی به وجود آمد که تعداد مردان به ازای زنان بسیار بیشتر است. که این مسئله نه تنها برای ادامه نسل بلکه برای بالارفتن تعداد سالمندان در آیندهای نزدیک که خود به تنهایی تحمیل هزینههایی را برای دولت خواهد داشت رخ داده است.
چاقی
خوب، بیایید چند نفس آرام بکشیم و سپس یک جهش زمانی به دنیای مدرن داشته باشیم. ما الان اینجا هستیم. در سال ۲۰۲۲، با ۸ میلیارد نفر در این سیاره. مالتوت یا ارلیش یا هر یک از نظریه پردازان گرایش مالت به هیچ وجه تصور نمیکردند که ما به اینجا برسیم. همه آنها اشتباه کردند. جمعیت افزایش یافت و از همه انتظارات فراتر رفت و ما گرسنه نشدیم. برعکس، ما به خوبی بین مردم غذا میبینیم. فقرا در اعیاد دستشان مملو از غذاست. حتی نکته دهشتناک این است که این بیماری به ویژگی دنیای معاصر ما تبدیل شده است، چاقی! تعداد گرسنگان امروز بر اساس برآوردهای سازمان ملل در سال ۲۰۲۲، ۸۲۸ میلیون نفر است. این تعداد بسیار زیاد است، اما این رقم به گونهایست که در مقیاس و نسبت به کل جمعیت جهان به چشم نمیآید. پس مالتوت و ارلیخ چه مشکلی داشتند؟
ما خرگوش نیستیم
در واقع، نقل قول ساده رونالد بیلی در مورد گله آهو همه چیز را با هم ترکیب میکند. مالتوت برای ارائه نظریات خود در حال نگاه کردن به خرگوشها بود که تصور میکرد به ناچار وارد (چرخه بدبختی) خواهیم شد. وقتی گروهی از خرگوشها را در زمینهای کشاورزی با تولید محدود قرار دهید، سرعت تولید مثل در مقایسه با تولید زمین ناگزیر خواهد بود. متقاطع میشوند. همانی که مالتوت گفت. اما مالتوت آن حقیقت ساده اما شگفت انگیز را نمیدانست که میگوید: ما خرگوش نیستیم! اما چرا خرگوش نیستیم؟
شاید تا حدی به لطف این مرد: نورمن بورلاگ (۱۷ ساله). مهندس کشاورزی و پروفسور آمریکایی و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۷۰. بورلاگ پدر انقلاب سبز است که در دهه شصت قرن گذشته (میلادی) با هوشمندی بسیار موفق شد تا یک اثر خطرناک بسازد. کشف او تولید انواع گندم با ساقههای کوتاهتر بود که باعث صرفهجویی در مصرف انرژی برای تولید خوشههای بزرگتر میشود. بورلاگ توانست گونههایی از گندم تولید کند که در سختترین شرایط آب و هوایی میتوانند چهار برابر تولید معمول تولید کنند.
ایده بورلاگ تقریباً در تمام کشورهای جهان مانند هندوستان به سرعت گسترش یافت و با افزایش جمعیت، دولت هند ایده بورلاگ را پذیرفت و علاوه بر فناوری جدید، عوامل دیگری مداخله کردند. از جمله سرمایه گذاری بیشتر در بخش کشاورزی و بازارهای آن و در عین حال بالا رفتن سود برای کشاورزان. در عرض یک تا یک و نیم دهه، هند به طور کامل نیاز خود به گندم را از بین برد و به سمت صادرات آن رفت، به طوری که در در سال ۱۹۶۸ دولت هند تمبرهای پستی جدیدی منتشر کرد که تفاوت تولید بین سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۸ را به مناسبت جشن انقلاب گندم بر روی آنها ترسیم کرد.
انقلاب تغذیه
چندین سال پیش سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) نوع جدیدی از ماهی را برای مصرف انسان تایید کرد. زرا دانشمندان موفق شده بودند ژن یکی از ماهیهای آزاد اقیانوس اطلس را از طریق فناوری "CRISPER" تغییر دهند. ماهی جدید ماهی بزرگتری بود و به اندازه دو برابر یک ماهی معمولی و کوچکتر که در بازار عرضه میشد، میرسید. انقلاب CRISPR روز به روز درهای جدیدی را باز میکند و با همه چیز از غذا گرفته تا بیماری درگیر است.
غذای فضایی
این تنها نوعی از تغییرات تغذیه است برای بهبود اوضاع بقا در آیندهای که منابع محدود میشود. یکی دیگر از ایدههای مورد بررسی برای دنیای پیش رو، استفاده از غذاهایی شبیه غذای فضانوردان است. خاصیت غذای فضانوردان کم حجم بودن و پرانرژی بودن آن در عین حال شرایط نگهداری طولانی مدت آن است. غذاهایی که رطوبت کمتری دارند و برای استفاده از آنها کار سختی را نباید انجام دهیم. شاید الگوی خوب آن را در سریالهای تخیلی که در مورد آدم فضاییها ساختهاند دیده باشیم. اگر منابع تغذیهای مان محدود باشد یکی از راههای تامین غذا، همین غذاهای کم حجم اما پرکالری است.
با شرایط خودشان را وفق دادند
ترس ناشی از نبود غذا و در کنارش کمی کنجکاوی باعث شد که گروهی از اهالی مشرق زمین به خوردن انواع حشرات روی بیاورند. چین در قرنهای گذشته قربانی قحطیهای فاجعهبرانگیزی بوده است و بهمین دلیل است که بسیاری میگویند چینیها خودشان رابا شرایط هماهنگ کردهاند و یاد گرفتهاند که هر چیزی راکه حرکت میکند یا آنها را زنده نگه میدارد بخورند.
اگرچه چینیها باورهای مذهبی چندانی ندارند ولی به ایدئولوژی بودیسم اعتقاد دارند. به این ترتیب بر این باورند که نباید چیزی را هدر بدهند و تلاش میکنند با همان چیزهای موجود کار خود رابه پیش ببرند. بر این باورند که باید هدررفتگیها رابه کمترین مقدار برسانند و همه یی قسمتهای خوراکی را بخورند. علاوه بر این تعداد زیادی از معتقدان به بودیسم گیاهخوار هستند.
چینیها اصلاً از ریخت و پاش و دور ریختن غذاها خوششان نمیآید و تقریباً تمام بخشهای یک حیوان را میخورند. مثلاً وقتی میخواهند ماهی درست کنند تیغ آنرا جدا نمیکنند و آن رابه صورت کامل، همراه تیغ و استخوان و کله و دم میپزند و میخورند! گاهی استخوان ماهی بر اثر پخت کمی نرم شده و میتوان آنرا جوید، اما گاهی هم خوردن آن کار هرکسی نیست و برای گردشگران واقعاً عجیب است.
در واقع یکی از حقایق جالب غذای شرقیها این است که به اعتقاد مردم چین، گوشت چسبیده و نزدیک به استخوان بهترین بخش گوشت است و مغز استخوان بسیار مقوی و خوشمزه است؛ بنابر این استخوانها عمداً خرد میشوند تا در هنگام پخت کمی نرم و سپس خورده شوند!
آب!
در بحث تامین غذاها برای آینده جهانی پرجمعیت صحبت کردیم. کمی هم از راهکارهای تامین آب برای چند میلیارد آدم در سالها و قرنهای آینده بگوییم. اگر مبحثی مثل آموزش و تغییرات الگوی مصرف و اصلاً عادات اشتباه، بالا بردن قیمت آب و خدمات مربوطه را کنار بگذاریم، راههای جالب دیگری برای این کار ارائه شده است. اختراعات جدیدی برای ذخیره سازی آب. در مناطقی که سفرههای زیرزمینی در حال خشک شدن هستند و بارندگی در این مناطق غیر قابل پیشبینی است، این تکنولوژی بسیار مهم است، اما نباید فراموش کرد که برای به کارگیری نیاز به مصرف انرژی بالاتری نیز دارد.
پسابهای باارزش
بازچرخانی پسابها هم کار دیگری است که در حال امتحان کردن و اجرای آزمون و خطایی آن هستیم. در ماه مارس در روز جهانی آب درباره تفکر جدید نحوه مدارا کردن با پسابها اعلام شد برخی کشورها نظیر سنگاپور تلاش میکنند تا با بازچرخانی پساب کارخانهها و شرکتهای بزرگ میزان وابستگی به مصرف آب را کاهش دهند و در زمینه تامین نیاز آبی خودکفا شوند، البته تامین آب برای آنها به معنای خودکفایی در محصولات شرکتها هم میتواند باشد.
بینمک
نمک زدایی از ابها نیز راه دیگری است که بر اساس مطالعات این کارشناسان نمک زدایی از آب دریا اگرچه نیاز به انرژی زیادی دارد اما به عنوان یک راهکار برای مقابله با کم آبی میتواند اجرا شود، امروز در خاورمیانه سرمایه گذاری زیادی برای استفاده از آب دریا انجام شده است عربستان سعودی نمک زدایی از آب دریا را با استفاده از انرژی خورشیدی انجام میدهد، در این میان انگلیس یک رویکرد متفاوتی را آغاز کرده و در قطعات کوچکتر این کار را برای بخش کشاورزی انجام میدهد، اما لازم است تا سرمایه گذاری برای توسعه تکنولوژی این کار انجام شود.
محلی برای زندگی
در کنار راههایی برای تامین آب و غذا در آینده پرجمعیت کره زمین، باید فکری هم برای فضای زندگی و ایجاد خانه کرد. محل زندگی یکی از مهمترین عوامل حفظ بقای انسان است پس در این مسیر هم بشر بیکار نمانده است و با بررسیهای خود دست به خلاقیت زده است.
مثلاً انگلیس پس از خروج از اتحادیه اروپا با افزایش ورود غیرقانونی مهاجران از طریق کانال مانش به این کشور روبرو بوده و به دنبال راهکارهای متفاوتی برای مقابله با این معضل بوده است. دولت انگلیس برای مقابله با روند فزاینده مهاجرت غیرقانونی به این کشور از مسیر پر خطر گذرگاه کانال مانش، درصدد انتقال افراد به کشور آفریقایی رواندا است تا در این مدت به اصطلاح به پرونده مهاجرتی آنها رسیدگی کند.
در گزارش که روزنامه شهروند در تاریخ یازدهم تیرماه ۱۴۰۱ داشته است، گفته: «بیستوچهارم خرداد ماه بود که پرواز انتقال پناهجویان انگلیس به آفریقا، تنها دقایقی قبل از بلندشدن از زمین، لغو شد؛ این پرواز قرار بود اولین گروه پناهجویان را از بریتانیا به رواندا کشوری در آفریقا ببرد. انتقال یا تبعید پنج ساله به رواندا، چالشبرانگیزترین طرحی است که بریتانیا برای بررسی درخواست پناهندگی افراد به راه انداخته و مدعی است فقط این طرح میتواند مردم را از عبور خطرناک از کانال انگلیسی منصرف کند. به زندان پنج ساله معروف است؛ بریتانیا پناهندگانش را به رواندا در ۴ هزار مایلی خاک انگلیس میفرستد تا در آنجا درخواست پناهندگیشان بررسی شود. پنج سال تبعید اجباری. به بیان سادهتر آن دسته از افرادی را که انگلیس نمیخواهد به آنها پناهندگی بدهد، با این روش محترمانه اخراج میکند. در این فرآیند ممکن است به آنها وضعیت پناهندگی دائمی برای اقامت در رواندا داده شود. در غیر این صورت هم اگر شانس بیاورند میتوانند در یک «کشور ثالث» درخواست پناهندگی کنند و این آوارگی سالها ادامه خواهد داشت.»
کشور انگلیس با اجرای این طرح علاوه بر نکات ذکر شده، میخواهد قدرت زندگی کردن در بخشهایی از صحرای آفریقا را به ازمون بگذارد.
جمع بندی
در حال حاضر رصد شرایط جمعیتی جهان از ابعاد مختلف مورد بررسی است. تعداد افراد زنده در جهان را از سایت worldometers میتوان دید و میزان گرسنگی افراد و یا امید به زندگی را با توجه به نمودارهای مختلفی که ارائه میشود میتوان بررسی کرد.
همچنینی سایت hungermap وابسته به یونیسف هم اطلاعات لحظهای در مورد میزان گرسنگی به نسبت جمعیت جهان را در اختیار مخاطبان قرار میدهد.