حجتالاسلام علیاکبر مهدیپور ضمن اشاره به ویژگیهای امام حسن عسکری(ع) به نقد و بررسی ادله موافقان و مخالفان تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) پرداخت.
حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر مهدیپور، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم و پژوهشگر دین به مناسبت سالروز ولادت امام حسن عسکری(ع) در گفتوگو با ایکنا به توضیح درباره شخصیت آن امام همام پرداخت.
وی در ابتدا به مواردی درباره شرایط زندگی آن حضرت و کرامات ایشان اشاره کرد و گفت: امام حسن عسکری(ع) در سال ۲۳۲ قمری متولد شدند و در سال ۲۳۴ در محضر پدر بزرگوارشان وارد سامرا شدند. ایشان ۲۸ سال عمر کردند و کل دوران امامتشان ۶ سال بوده است. ایشان همه عمرشان در سامرا بودند، سامرا در واقع زندان بود چون پادگان نظامی بود.
وی افزود: روزی حضرت در زندان به همبند خود فرمودند آیا پسر داری؟ زندانی پاسخ داد بله. بعد حضرت فرمود: کسی که بازوی پرتوانی دارد انتقامش را میگیرد. زندانی سوال کرد شما هم پسر دارید؟ حضرت فرمودند بله، ولی هنوز متولد نشده است. بعد حضرت برای اثبات سخن خود فرمودند شما در فلان ساعت، فلان روز، فلان مکان متولد شدید. حضرت خواستند به این بیان به او بفهمانند من فرزند دارم، ولی هنوز متولد نشده است کما اینکه امام رضا(ع) تا ۴۶ سالگی فرزند نداشت و میفرمودند فرزند دارم ولی هنوز متولد نشده است. به ایشان عرض کردند از شمشیر هارون خون میچکد، کنایه از اینکه شما را شهید خواهد کرد، ولی حضرت در پاسخ فرمود اگر بتواند تار مویی از سر من کم کند من امام نیستم. این قاطعیت برای این بود که ایشان میدانست تا امام جواد(ع) متولد نشده، شهید نخواهد شد. امام حسن عسکری(ع) هم یقین داشت تا زمانی که امام زمان(عج) متولد نشده است به شهادت نمیرسد. با این حال امام حسن عسکری(ع) چندبار مورد سوء قصد قرار گرفت ولی خداوند جان ایشان را نجات داد. در همین رابطه حضرت فرمودند اینهایی که خیال میکردند میتوانند مرا بکشند تا نسل مرا قطع کنند قدرت خدا را چگونه دیدند.
وی در ادامه به کرامات آن حضرت اشاره کرد و گفت: به زندانبان حضرت گفتند بر آن حضرت سخت بگیرد. زندانبان در پاسخ گفت من دو نفر از شقیترین افراد را بر او گماشتم ولی هر دو اهل عبادت شدند. به همین جهت دستور دادند حضرت را در محلی که برای نگهداری حیوانات درنده بود نگه دارند ولی حضرت در همانجا نیز به عبادت پرداختند. همچنین در زمان امام حسن عسکری(ع) مردم میخواستند نماز استسقا بخوانند. سه روز نماز خواندند ولی باران نیامد. در روز چهارم شخصی غیر مسلمان آمد و تا دست بلند کرد باران آمدند. مسلمانان از این اتفاق دچار هراس شدند و به امام خبر رساندند و گفتند امت جدت را دریاب. حضرت دستور دادند بروید آنچه بین انگشتان او است را از او بگیرید. غلامان دیدند تکه استخوانی لای انگشتان اوست. وقتی آن را گرفتند دیگر باران نیامد. از حضرت سوال شد این استخوان چیست؟ حضرت فرمودند استخوان پیامبری از پیامبران الهی است.
تفسیر عسکری؛ در کشاکش اثبات و انکار
استاد حوزه علمیه در ادامه گفتوگو به بررسی اعتبار تفسیر عسکری پرداخت و گفت: در مورد این تفسیر دو قول وجود دارد. هر قائل هم به شدت از نظر خودش دفاع میکند. یک عده این تفسیر را رد میکنند و میگویند این کتاب مجعول است. ابن غضائری در رد این کتاب میگوید دو نفر مجعول در سند کتاب واقع شدهاند و به همین جهت به نقل اینها اعتباری نیست. علامه حلی نیز نظر او را تایید کرده است. محقق اردبیلی، محمدجواد بلاغی، تستری، شعرانی و آیتالله خویی هم این نظر را تایید کردند. اینها افرادی بودند که به شدت با این کتاب برخورد کردند و گفتند مجعول است البته آیتالله خویی تعبیر مجعول را به کار نبردند.
وی ادامه داد: در راس کسانی که این کتاب را قبول دارند و از آن روایت نقل کردند شیخ صدوق است. شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه از این کتاب حدیث نقل میکند. شیخ صدوق در اول کتاب خودش نوشته است من در این کتاب فقط روایاتی را نقل میکنم که بین خود و خدا حجت میدانم، لذا نقل حدیث از این تفسیر در من لایحضره الفقیه، مستند مهمی است. همچنین ایشان در کتاب توحید، عیون الاخبار، کمال الدین، امالی، علل الشرایع و معانی الاخبار از این کتاب حدیث نقل کرده است. پس شیخ صدوق کاملا به این کتاب اعتماد کرده است.
وی تصریح کرد: مرحوم طبرسی نیز در کتاب احتجاج از این تفسیر روایت نقل کرده است. قطب راوندی از این کتاب حدیث نقل کرده است. ابن شهر آشوب از این کتاب حدیث نقل کرده و آن را به طور قطع به امام نسبت داده است. شهید ثانی نیز در یکی از آثارش فصلی را به تفسیر منسوب امام عسکری(ع) اختصاص داده و از آن روایت نقل کرده است. محقق کرکی در اجازاتی که به افراد داده از این کتاب حدیث نقل کرده و به به افراد اجازه نقل روایت داده است. مجلسی اول در کتابش نوشته هر کس کوچکترین آشنایی با کلام ائمه دارد یقین پیدا میکند این کتاب برای معصوم است. ایشان با عنوان امام حسن عسکری(ع) کار ندارد ولی میگوید این کتاب برای معصوم است. بعد تعبیر عجیبی دارد و میگوید این تفسیر گنجی از گنجینههای پروردگار است.
علامه مجلسی نیز در بحار الانوار وقتی به این کتاب میرسد میگوید شیخ صدوق بر آن اعتماد کرده هرچند برخی در آن شبهه کردند ولی شیخ صدوق زمانش به معصوم نزدیکتر است و به کلمات معصومین آشناتر است. شیخ حر عاملی هم میفرماید شیخ صدوق که رئیس المحدثین است به این کتاب اعتماد کرده است. فیض کاشانی نیز در تفسیر صافی به این کتاب اعتماد کرده است. سیدهاشم بحرانی نیز از آن حدیث نقل کرده است. شیخ انصاری هم در کتاب رسائل حدیثی از این کتاب نقل کرده است. آقابزرگ طهرانی هم ده صفحه درباره این کتاب مطلب نقل کرده است و نقل ابن غضائری را نقد کرده است و گفته به تضعیفات غضائری اعتماد نیست.
وی در پایان گفت: نتیجه اینکه اولا اگر بگویم همه کتاب برای معصوم است درست نیست وشاید نتوانیم اثبات کنیم هرچند نظر بسیاری از مثبتین این است که کل کتاب از امام است. همچنین اینکه بگوییم کل کتاب جعلی است دروغ فاحشی است. ممکن است کسی بگوید کتاب ضعیف است ولی ضعیف بودن یک حرف است، جعلی بودن یک حرف. هر کتابی مطالب قوی و ضعیف دارد. حتی در اصول کافی هم روایت ضعیف داریم الا اینکه اکثر روایاتش قوی است. بنابراین هرگز در این کتاب مطلب جعلی وجود ندارد بلکه در این کتاب احادیث قوی و ضعیف داریم و از این نظر مانند سایر منابع حدیثی است.