ایسنا/آذربایجان شرقی در یازدهم ذیقعده سال ١۴٨ هجری، مدینه حال و هوایی دیگر داشت و نه تنها در زمین بلکه از آسمان هم صدای تهنیت گفتن ملائک به گوش میرسید و شکوفا شدن غنچه دیگری از گلهای بوستان ولایت را که فضای عالم را معطر ساخته بود، بشارت میداد.
امروز عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرشنشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانهروز در خاکش پرتوافشانی میکند. امروز نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دلها بهسوی طوس پر میکشد. همه دلها امروز حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبکبار که بیوقفه بهسوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند. چه مبارک سحری و چه فرخنده روزی است!
امروز هیچ اشک شوقی دست از ضریح تو نمیکشد و هیچ حاجتمند امیدواری از گنبد تو چشم بر نمیدارد. این عید عاشقانه را تو بیشک، با اجابت تمام حاجتها عاشقانهتر میکنی.
ولادت امام رضا(ع) در یازدهم ذیقعده سال ١۴٨ هجری، مدینه حال و هوایی دیگر داشت و نه تنها در زمین بلکه از آسمان هم صدای تهنیت گفتن ملائک به گوش میرسید و شکوفا شدن غنچه دیگری از گلهای بوستان ولایت را که فضای عالم را معطر ساخته بود بشارت میداد.
امام رضا(ع)، چشمه جوشان لطف و کرامت و دریای ازلی عشق و رحمت
یک استاد دانشگاه تبریز در خصوص امام رضا(ع) به ایسنا میگوید: امام رضا(ع) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا(ص) و هشتمین جانشین پیامبر اکرم (ص) است و بنابر نظر مشهور مورّخان، وی در یازدهم ذیقعده سال ١۴٨ هـ. ق، در مدینه منوّره متولد شد.
حجتالاسلام عبدالرضا لطفی ادامه میدهد: نام مبارکشان، علی، کنیه آن حضرت، ابوالحسن و دارای القاب متعددی از جمله رضا، صادق، صابر، فاضل، قرة اعین المؤمنین و... است، اما مشهورترین لقب ایشان «رضا» به معنای خشنودی است.
او خاطرنشان میکند: پدر بزرگوار امام رضا، امام موسی کاظم(ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال ١٨۳ ه.ق، به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان نجمه (تکتم) نام داشت.
او یادآور میشود: امام رضا(ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت و به رسیدگی امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق(ع) مشغول شد و در این راستا گامهای بزرگ و استواری برداشت.
حجتالاسلام لطفی اضافه میکند: امامت و وصایت حضرت رضا(ع) بارها توسط رسول خدا(ص)، پدر بزرگوار و اجدادشان اعلام شده بود بهویژه امام کاظم(ع) بارها در حضور مردم، ایشان را بهعنوان وصی و امام بعد از خویش معرّفی کرده بودند؛ از محمّد بن اسماعیل بن فضل هاشمیّ چنین روایت شده است که گفت: بر امام موسی کاظم وارد شدم در حالیکه ایشان به شدّت مریض بودند، به حضرت عرض کردم اگر خدای ناکرده برای شما اتّفاقی بیفتد، به چه کسی رجوع کنیم؟ امام بعد از شما کیست؟ فرمود به فرزندم علیّ، نوشته او، نوشته من است، و او وصیّ و جانشین من بعد از مرگم خواهد بود.
او بیان میکند: امام رضا(ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت و به رسیدگی امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق(ع) مشغول شد و در این راستا گامهای بزرگ و استواری برداشت.
او ادامه میدهد: پس از شهادت امام کاظم(ع) که در سال ١٨۳ هـ ق رخ داد، آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد و با توجه به این که هارون، پنجمین خلیفه عباسی، در سال ۱۹۳ از دنیا رفت، ده سال از امامت حضرت رضا معاصر زمان هارون بود و مدت امامت آن حضرت، حدود ۲۰ سال طول کشید که ١۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
این استاد دانشگاه تبریز در رابطه با القاب حضرت متذکر میشود: شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا مینویسد امام هشتم را با القابی چون رضا، صادق، صابر، فاضل، قره اعین المؤمنین، غیظ الملحدین و در بعضی از روایات به آن حضرت عالم آل محمد یاد میکردند.
او در خصوص دوران امامت حضرت میگوید: آن حضرت در سن ۳۵ سالگی زمام امور امامت را به دست گرفتند و هدایت و راهنمایی فکری و اعتقادی جامعه اسلامی را عهده دار شدند که مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال طول کشید که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر در خراسان سپری شد؛ امام رضا پنج سال آخر امامت خویش را در دوران خلافت مأمون عباسی سپری کرد.
او ادامه میدهد: مأمون عباسی که از چند جهت ارکان حکومت خود را در خطر میدید تصمیم به آوردن امام رضا(ع) از مدینه به مَرْو گرفت تا با پیشنهاد خلافت یا ولایتعهدی به امام رضا(ع)، مقداری از فشارها و تهدیدهای احتمالی از سوی علویان و ایرانیان را فرو نشاند و مردم با دیدن حضور امام رضا در دستگاه خلافت مأمون، از شورش و مخالفت منصرف شوند که مأمون در اجرای این تصمیم، چندین نامه و پیام دعوت به امام فرستاد. امام این دعوتها را رد میکرد اما مأمون با اصرار و پافشاری بسیار، امام را ناگزیر کرد که به سوی خراسان حرکت کند.
حجتالاسلام لطفی بیان میکند: مأمون که برای حفظ حکومت خود امام رضا(ع) را از مدینه به مرو آورده بود و با ترفندهای خود و اطرافیان به اهداف خود نرسیده بود، وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را دید، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت میشود و از سوی دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایتعهدی امام، مأمون را تهدید میکردند و به او هشدار میدادند؛ بنابراین تصمیم گرفت که آن حضرت را به گونهای از میان ببرد اما کماکان مراقب بود که این عمل به طور کاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسئله جدیدی برای حکومتش پیش نیاید.
او در تشریح سفر خراسان امام رضا(ع) خاطرنشان میکند: مأمون از سال ١۹٨ تا سال ۲۰۰ گرفتار فرازونشیبهای قیام علویان و سرکوب آنان بود، او پس از آنکه قلمرو خود را از مخالفان پاک کرد، متوجه امام رضا (ع) شد و آن حضرت را به مرو فراخواند. بهطور کلی از زمان امام کاظم(ع) تا امام عسکری(ع) همه ائمه، تحت نظارت شدید خلفای عباسی بودند و درواقع زندانی آنان به شمار میرفتند.
او با اشاره به ویژگی بارز امام پر ارتباط با خدا، میگوید: این بزرگترین امتیاز مردان الهی است که محور اصلی زندگی آنها را خدای تعالی و عشق به خدا تشکیل میداده و هر چه را میخواستند برای خدا میخواستند و تمام ابعاد وجودی زندگی آنها را خدا فرا گرفته بود، رضای خدا، امر خدا، نهی خدا، توکل به خدا توجه به خدا ... و خالصه هر چه را میدیدند خدا بود؛ همان گونه که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمود «ما رَأَیْتُ شَیْئاً الّا وَ رَأَیْتُ اللَّهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ».
او در خصوص ویژگی ارتباط با مردم امام رضا(ع) ادامه میدهد: در این مرحله از سیرهی ائمه و بزرگان دین نیز آنچه بیشتر جلب توجه میکند و محور اصلی سیره و شیوهی زندگی آنها را تشکیل میداد، خدا و رضای خدا بود که تمام ارتباطها و برخوردها روی آن تنظیم و پیریزی شده بود تا آنجا که مربوط به شخص خودشان بود.
این استاد دانشگاه تبریز اضافه میکند: بزرگترین گذشتها، عالیترین ایثارها، بیشترین محبتها را نسبت به دیگران داشتند، اما اگر جایی بود که باید از خدا و دین و آئین خدا مایه بگذارند و نوامیس الهی به خطر میافتاد کوچکترین اغماض و سازش کاری و انعطاف پذیری را نداشتند و بسیار سختگیر و قاطع و سازش ناپذیر بودند و این را بهترین میزان و اصل و معیار در این باره میتوان دانست.
او میگوید: روی همین معیار بود که امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) برای آزادی «جلودی» پیش مأمون وساطت میکند اما زینب کذابه وحاجب عباسی بیادب و جسور را به شیران و درندگان میسپارد.
او در خصوص اعتقادات اهل سنت در رابطه با امام رضا(ع) خاطرنشان میکند: وقتی کتابهای اهل سنت را تورق میکنید، اعم از کتب تاریخی و تراجم و رجالی آنها، زمانی که درباره شخصیت امام رضا بحث میکنند، بسیار از او تجلیل میکنند، حتی آن شخصیتهایی که گرایشهای ناصبی دارند مانند شمس الدین ذهبی باز هم وقتی به شخصیت امام رضا میرسد، نمیتواند از کنار این حقیقت بگذرد، البته حق حقیقت را ادا نمیکنند، حق مقام امام و امامت را ادا نمیکند چراکه از طرفی معرفت ندارد و از طرفی تعصب دارد، اما در عین حال نام حضرت را ذکر میکند و چندین صفحه در کتاب خود درباره حضرت مطلب مینویسد.
حجتالاسلام لطفی در خصوص ظلم ستیزی و صلابت امام یادآور میشود: شکستن ابهت فرمانروایان ستم پیشه یکی از شیوههای رهبری حضرت رضا(ع) در طول زندگی آن حضرت بوده است و آن حضرت با دفاع از ستم دیدگان و مبارزهی مدبرانه و حکیمانه با حاکمان ظالم در اجرای عدالت اجتماعی و ترویج معارف عالیهی الهی اقدام میکردند؛ آن بزرگوار بر این باور وحیانی قرآن اصرار میکرد که فروپاشی جوامع گذشته و هالکت اقوام پیشین در اثر عدم اجرای عدالت و رواج ظلم و ستم و نا عدالتی در میان مردم بوده است.
او با اشاره به زهد و عبادت امام، تاکید میکند: پیشوای هشتم در زهد و پارسایی و پرستش پروردگار، یگانه عصر خود بود و زر و سیم دنیا و مناصب اجتماعی و حکومتی در برابر مقام عبودیت و پارسایی او هیچ گونه ارزشی نداشت؛ محمد بن عباد درباره زهد و ساده زیستی امام می گوید حضرت رضا(ع) در تابستان بر روی حصیر مینشست و در زمستان بر روی گلیم، و لباسهایش زبر و خشن بود؛ ولی هنگامی که در میان مردم میرفت از لباسهای عادی مردم استفاده میکرد.
او در پایان در رابطه با جود و بخشش امام رضا(ع) اضافه میکند: پیشوای هشتم در جود و بخشش نیز سرآمد مردم زمان خود بود، ابن شهر آشوب مینویسد امام رضا در روز عرفه در خراسان، تمام اموال خود را در راه خدا بخشید؛ فضل بن سهل گفت این گونه بخشش زیان آور است فرمود نه، بلکه سودآور است. هرگز آنچه را که موجب اجر و پاداش اخروی است، غرامت مشمار.