ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 7 آذر 1403
چهارشنبه 7 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 19 آبان 1400     |     کد : 197226

احمدرضا یزدانی‌مقدم تشریح کرد:

علامه طباطبایی معاصی را محصول غنا و فقر مفرط در جامعه می‌داند

استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی معتقد است: علامه طباطبایی معتقد است تمام فسق‌ و فجورها و معاصی به این برمی‌گردد که یک طرف جامعه، غنای مفرط و یک طرف دیگر فقر مفرط است...

 استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی معتقد است: علامه طباطبایی معتقد است تمام فسق‌ و فجورها و معاصی به این برمی‌گردد که یک طرف جامعه، غنای مفرط و یک طرف دیگر فقر مفرط است و عدالت این است که این طبقات اجتماعی را به هم نزدیک کنیم همانگونه که پیامبر اسلام(ص) همه طبقات را به هم نزدیک کرد.

احمدرضا یزدانی‌مقدم، استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
به گزارش خبرنگار ایکنا، دوره عدالت اجتماعی، امروز سه‌شنبه ۱۸ آبان‌ماه از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار شد.
حجت‌الاسلام و المسلمین احمدرضا یزدانی‌مقدم، استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در این دوره با موضوع «عدالت اجتماعی از منظر علامه طباطبایی» به سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
 
علامه طباطبایی معتقدند ما ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری داریم و اگر از مقاله اول «اصول فلسفه و روش رئالیسم» بگذریم مقالات دوم تا مقاله پنجم درباره ادراکات حقیقی است و مخصوصاً مقاله پنجم بسیار مهم است. در مقاله ششم از ادراکات اعتباری صحبت می‌کنند. ایشان معتقدند دو گونه علم نیز با عنوان علوم حقیقی و علوم اعتباری داریم و اهدافی را تعقیب می‌کنند. البته باید توجه داشت در اینجا منظور علم به معنای دیسیپلین نیست بلکه منظور علومی است که ما داریم و مثلا می‌دانیم در اینجا لیوان یا صندلی وجود دارد و در واقع منظور آگاهی و ادراک ماست.
 
تعریف امر اعتباری و حقیقی
 
حال این سؤال پیش می‌آید که آیا عدالت، امری اعتباری یا حقیقی است؟ سوء تفاهمی که در اینجا وجود دارد این است که برخی گمان می‌کنند منظور از امر اعتباری، امری بی‌حساب و کتاب و بی‌ در و پیکر است در حالی که علامه طباطبایی در مقاله ششم توضیح می‌دهند که در اینجا یک طریقِ خاصِ تفکر و نظم وجود دارد. علامه طباطبایی در مقاله ششم می‌خواهند به سه سؤال جواب دهند. سؤال اول این است که ادراکات اعتباری چیست؟ شاخه‌های آن کدامند؟ و سوم اینکه تأثیرات اعتباریات بر جهان خارج کدامند؟ ایشان معتقدند اولین اعتبار، اعتبار وجوب یا باید است همانند اینکه من تشنه هستم و باید آبی را بنوشم و سردم است و باید لباسی را بپوشم.
 
شهید مطهری در مقدمه اصول فلسفه و روش رئالیسم معتقد است علامه طباطبایی، متون فلسفی از فارابی به بعد را خوانده است و در برخی از نظریات از دیدگاه‌های آنها استفاده کرده و بر متون فلسفی احاطه دارد و مفاهیمی را که از هزار سال پیش هم وجود داشته در هندسه جدیدی ارائه داده و آنها را گسترش داده و دگرگون کرده است. علامه طباطبایی معتقد است انسان می‌خواهد انسان‌های دیگر را به خدمت بگیرد در اینجا ممکن است یا به زور باشد که استخدام یکطرفه یا مذموم است یعنی ما آن را مذمت می‌کنیم و مورد تأیید علامه طباطبایی نیست.
 
آیا عدالت امری حقیقی است یا اعتباری
 
در مقابل استخدامِ مذموم، استخدامِ متقابل یا طرفینی وجود دارد یعنی افراد به صورت متقابل خدماتی را به همدیگر ارائه می‌دهند و تعاون یا عدالت اجتماعی وجود دارد. در واقع عدالت اجتماعی بدین معنی است که همانگونه که به دیگران بهره می‌دهید از آنها بهره بگیرید و با اعتبار عدالت اجتماعی، اعتبار اجتماع می‌کنیم یعنی زندگی اجتماعی تشکیل می‌دهیم. برخی از این اصطلاح برداشت کرده‌اند که عدالت اجتماعی امری اعتباری است. این دیدگاه اشتباه است چراکه علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان» توضیح می‌دهند که ما در اینجا حُسن و وجوب عدالت اجتماعی را می‌گوییم پس حکم یا حُسن آن اعتباری است اما خودِ عدالت اجتماعی، اعتباری نیست.
 
ایشان دوازده معنا برای عدالت اجتماعی بیان می‌کنند که از جمله آنها این است که هر چیزی در جای خود باشد، حق هر کسی را به خودش بدهیم، همه در برابر قانون یکسان باشند و تمام این تعاریف نشان می‌دهد که ایشان عدالت اجتماعی را امری حقیقی می‌دانند و این کم‌لطفی است که آن را اعتباری معرفی کنیم. بحثی هم سال‌ها میان شاگردان علامه درگرفت درباره اینکه اجتماع، امری حقیقی یا اعتباری است؟
 
دیدگاه فلسفه اسلامی و غربی درباره عدالت
 
در جهان اسلام، فارابی تعریفی از عدالت ارائه می‌دهد؛ بدین معنی که از خیرات مشترک در اختیار عموم مردم قرار داده و از آن پاسداری کنیم. ابن سینا، عدالت را به معنای انصاف بیان می‌کند. خواجه نصیرالدین طوسی نیز به صورت تفصیلی درباره عدالت صحبت می‌‌کند. در جهان غرب نیز کسی همانند هابز معتقد است عدالت این است که بر اساس قرارداد اجتماعی عمل کنیم و البته باید قدرت برتری باشد که شما را مجبور کند به قرار داد عمل کنید و اگر این قدرتِ قاهره نباشد شما تکلیفی برای عمل به قرارداد اجتماعی ندارید.
 
رالز نیز معتقد است اگر بتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که ولو اینکه در زندگی اجتماعی نابرابر هستیم اما حاصل این نابرابری و فواید آن متوجه همه مردم و از جمله اقشار کم‌ درآمد شود این عدالت است. در مقابل وی، کسی همانند نوزیک، مستند به نظرات جان لاک معتقد است اگر من چیزی را بر اساس حق به دست آوردم متعلق به من است و دیگر دولت حق ندارد از بنده مالیات بگیرد و آن را در میان نیازمندان توزیع کند.
 
نظر علامه طباطبایی درباره عدالت اجتماعی
 
درباره تفسیر ما از عدالت از دیدگاه علامه طباطبایی باید بگویم که اگر بپذیریم که از نظر علامه یکی از تعاریف عدالت، ارتباط آن با حق است و اینکه حقِ هرکسی را باید به وی بدهیم آنگاه این بحث پیش می آید که این حق چیست؟ تا آنجا که می‌توان از اصول فلسفه و روش رئالیسم و تفسیر المیزان فهمید، از نظر علامه طباطبایی، حقوقی برای انسان وجود دارد. ایشان می‌فرماید همین که خداوند شما را خلق کرده است معلوم می‌‌شود شما نیازهایی دارید که خداوند در وجودتان قرار داده و به شما این حق را نیز داده است که نیازهایتان را برآورده کنید لذا از یک حقوق طبیعی برخوردار هستید و مثلاً حق دارید غذا بخورید یا ازدواج کنید بنابراین اگر این حقوق، متناسب با شرایط زندگی مردم تأمین نشود شما عدالت اجتماعی را محقق نکرده‌اید.
 
ما هم به قرارداد اجتماعی معتقدیم که البته با دیدگاه غربی‌ها همانند هابز، لاک و روسو متفاوت است. در اندیشه علامه طباطبایی، وقتی اجتماعی تشکیل می‌دهیم مبنای این اجتماع و زندگی اجتماعی، یک قراردادِ عملیِ ضمنیِ عام است و هرکسی باید به تناسب خیری که دیگران به وی می‌رسانند باید به آنها خیر برساند حتی اگر قراردادی هم وجود نداشته باشد باید این موضوع را رعایت کنیم. ایشان می‌‌فرمایند این قرارداد اجتماعی، حجتِ مشترکِ اجتماعی یعنی بهره‌مندی همگانی است.
 
علامه طباطبایی معتقد است تمام فسق‌ و فجورها و معاصی به این برمی‌گردد که یک طرف غنای مفرط و یک طرف دیگر فقر مفرط است و اینکه جامعه دوقطبی شده است و عدالت این است که این طبقات اجتماعی را به هم نزدیک کنیم همانگونه که پیامبر اسلام(ص) همه طبقات را به هم نزدیک کرد. نتیجه بحث ما این است که نمی‌توانیم جامعه دوقطبی داشته باشیم و از سوی دیگر معتقد باشیم که عدالت را محقق کرده‌ایم. علامه معتقد است؛ مصلحت احکام این است که عقل را حفظ کنند لذا اگر جامعه نابرابر منشأ گناهان و رذایل است بدین معنی است که در این جامعهِ نابرابر، عقل درست و حسابی وجود ندارد.
 
علامه طباطبایی معتقد است شما هرچه در این زندگی اجتماعی به دست می‌آورید در درجه اول حق اجتماع است و باید حق اجتماع را بدهید سپس حق خود را بگیرید که این دادن حق می‌تواند در قالب وجوهات شرعیه یا راه‌های دیگر باشد تا عدالت اجتماعی و تقارب طبقاتی محقق شود و جامعه اخلاقی هم جامعه‌ای است که در آن عدالت وجود داشته باشد.

 


نوشته شده در   چهارشنبه 19 آبان 1400  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode