حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی بیان کرد: پژوهش یک نیاز عمومی است، کاملاً قابل آموزش است و میتوان آن را بهصورت جدی تعمیم داد و به همه ساحتهای زندگی این را تسری داد و پژوهش را به عنوان بخشی از حیات تبدیل کرد.
به گزارش ایکنا، نشست «تجربیات پژوهشی استادان و صاحبنظران»، شب گذشته ۱۸ مهر، با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی، رئیس انجمن کلام حوزه علمیه قم به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در اینجا نخستین پرسش این است که آیا اساسا پژوهش یک غریزه است یا یک اکتساب؟ بسیاری میگویند پژوهش جزو غرائز خاص گروهی از افراد است؛ مانند علاقهمندی افرادی به هنر و شعر و ... که در نگاه اینها اکتساب چیزی است که غریزه را پرورش میدهد. نگاه دوم که از آن دفاع میکنم این است که درست است که تحقیق، بُعد غریزی دارد اما جنبه اکتسابی او در بشر بیشتر است؛ برای نمونه غریزه زبان و زبانآموزی را داریم. زبانآموزی برخلاف غریزه هنر مختص برخی افراد نیست بلکه یک فطرت عمومی است و در همه انسانها وجود دارد. در نهایت این باید پرورش یابد تا زبانآموزی درست رخ دهد. معتقدم پژوهش پیش از اینکه غریزه باشد اکتساب است؛ یعنی غریزهای است که در همه انسانها به صورت عمومی هست اما طبعاً در یک عدهای پرورش پیدا میکند.
پژوهش امری مشکک است
مسئله دوم این است که آیا پژوهش یک مقوله متعین و مشخصی است که در سطحی اتفاق میافتد و پس از یادگیریها و مهارتآموزیها برای برخی اتفاق میافتد و برای برخی هم رخ نمیدهد؟ یعنی باید اعتقاد داشته باشیم که پژوهشگری یک کار ویژه و اختصاصی است؟ یا خیر، باید بگوییم این کار یک مهارتی است که افراد در مراتب مختلف با آن سر و کار دارند و به تعبیر ما یک مقوله مشکک است و مراتب پایین و عالی دارد.
بسیاری تصور میکنند که پژوهش یک مقوله خاص و حرفهای است اما من به این اعتقاد ندارم. به نظر بنده پژوهش یک جریان ساری و یک حرکت عمومی در ذهن و شخصیت و محیط انسانی است و دارای مراتب مختلف است. سطوح عالی دارد اما دامنه پژوهش هم وسیع است و سراسر زندگی عادی انسانها را نیز میتواند پوشش دهد. بهجد با کسانی که برای پژوهش یک الگوهای خاص و انتزاعی میسازند و دنبال شخصیتهای استثنایی پژوهش هستند، مخالف هستم و معتقدم همین نگاه نخبهگرایانه به پژوهش است که در کشور ما و دیگر کشورها فضای تحقیق را در آستانه زندگی و در متن جامعه علمی و حیات عمومی ما رواج نمیدهد.
پژوهش یک نیاز عمومی است
الآن در ورزش این بحث را داریم که دنبال ورزش حرفهای هستیم. امروز ثابت شده که ورزش حرفهای بدون ورزش آماتور ممکن نیست و ورزش آماتور هم نیازمند ورزش همگانی است و باید یک جریان عمومی وجود داشته باشد. معتقدم که اگر نتوانیم پژوهش را در دامنه، گسترش دهیم قلههای دانش و پژوهش را نیز نخواهیم داشت. ما باید پژوهش را به عنوان یک شیوه زندگی و یک رویکرد نگاه کنیم که بتوانیم از دل این پژوهش عمومی یا نگاه عمومی به پژوهش، عرصههای حرفهای پژوهش را نیز شکل دهیم. بنابر این پژوهش یک نیاز عمومی است، کاملاً قابل آموزش است و میتوان آن را بهصورت جدی تعمیم داد و به همه ساحتهای زندگی این را تسری داد و پژوهش را به عنوان بخشی از حیات تبدیل کرد.
اما در باب تعریف، در میان تعاریفی که صورت گرفته بهترین تعریفی که میتوان کرد این است که پژوهش مدیریت فرایند حل مسئله است؛ یعنی محور پژوهش یک مسئله است و این مسئله میتواند کلی یا جزئی باشد. اگر مسئلهای وجود نداشته باشد با پژوهش سر و کار نداریم و حل مسئله قلب یک پژوهش است و هدف اصلی است. این حل مسئله یک فرایند دارد و یک حدس نیست، بلکه باید فرایندی برای حل مسئله شکل بگیرد که نیازمند مدیریت است؛ یعنی اگر شما نتوانید این فرایند را به درستی و شبکهای دنبال کنید مسئله حل نمیشود و پژوهشی رخ نمیدهد.
تولید مقاله الزاما یک پژوهش نیست
با این معیار میتوان چیزهایی که پژوهش نیست را از پژوهش تشخیص دهیم. برخیها تصور میکنند تولید مقاله یک پژوهش است اما مقاله نوشتن و کتاب نوشتن هم پژوهش نیست و ممکن است کسی پژوهشی انجام داده باشد، اما تاکنون منتشر نکرده باشد. البته مقاله و کتاب، بخش پایانی یک پژوهش است که در واقع گزارش یک پژوهش است. اگر پژوهشی اتفاق نیفتاده باشد و مسئلهای حل نشده باشد دیگر کتاب و مقالهای هم نمیتواند در کار باشد. پس مراد از پژوهش مدیریت فرایند حل مسئله است.
با این مقدمه و مقدمات باید بگویم که پژوهش را از سه منظر یا در سه لایه میتوان نگریست و اگر این سه لایه همراه باهم باشد با یک واقعیت بزرگ، اصلی، پویا و زاینده به نام پژوهش مواجه هستیم. البته هر کدام از اینها هم که اتفاق بیفتد پژوهش شکل گرفته است اما واقعیت پژوهش مرهون پیگیری پژوهش در این سه لایه پژوهشی است. مراد از این سه پژوهش به مثابه یک رویکرد، پژوهش به مثابه یک مهارت و سوم پژوهش به مثابه یک رویداد است. واقعیتی که امروز به عنوان نمونه روشنی از پژوهش میشناسیم این سه بعد را دارد و تا این سه شکل نگیرد آن پژوهش به معنای عالیاش اتفاق نمیافتد.
اگر قرار باشد مدیریت فرایند حل مسئله را پژوهش بدانیم، پژوهش چیزی است که میتواند در هر نقطه از زندگی ما و در هر دوره از زندگی ما و در هر شغلی اتفاق بیفتد؛ چون محیط ما آکنده از مسئلهها است و در بسیاری از موارد تا این مسئلهها حل نشود هدف هم تحصیل نمیشود. یک مهندس و تکنسین، پُر از مسئله است و اگر او با رویکرد پژوهشی آشنا باشد، تلاش میکند در موضع خودش مدل حل مسئله را پیگیری کند و هر روز یک پژوهشگر محسوب میشود. حتی یک کارگر هم پژوهش میکند و گاهی به یک اختراع جدید کمک میکند.
این یعنی ما با یک حیات و گونه زندگی و با یک نگاه در زندگی به نام پژوهش مواجه هستیم. در این بعد، پژوهش بخشی از تجربه واقعی انسان و زیست واقعی انسانی است. از این حیث تاکید میکنیم که پژوهش را باید از این نقطه آغاز کرد. اگر این نقطه آغازین رخ ندهد؛ یعنی پژوهش یک رویکرد در زندگی نشود، حتی تا عالیترین مراحل هم که پیش رویم، میبینیم یک گوشه کار میلنگد و یک نقصی در فرایند و استنتاجها وجود دارد و اگر پژوهش به عنوان هویت فرد قرار بگیرد، دو مرحله بعد به خصوص مرحله مهارتآموزی و مدیریت رویداد پژوهش راحت است و به صورت طبیعی هم رخ میدهد اما اگر این مرحله نخست نباشد به نتیجه نمیرسید.
واقعیت پژوهش در مرحله اول اتفاق میافتد؛ یعنی زمانی که انسان در محیط زندگی یاد میگیرد که یک پژوهشگر واقعی باشد. در مرحله اول با مقولاتی ارتباط داریم؛ یکی مربوط به حوزه روحیات است و یکی هم مربوط به حوزه رفتار. مجموعهای از روحیات و رفتارها اگر در شخص شکل بگیرد و محیط او زمینههای لازم را برای رشد روحیه پژوهش آماده کند گام اول را درست برداشتهایم.
ما در پژوهش میگوییم که پژوهش نیازمند عشق و کنجکاوی و جرئت مواجهه با مسئله دارد. اما اینها چیزهایی نیست که در دانشگاه و ... شکل بگیرد این یک مقولهای است که باید در سن جوانی اتفاق بیفتد و فرد باید با مجموعهای از رفتارها آشنا شود و روحیاتی درونش رشد کند تا بتوانیم بعداً روی این فنداسیون، دیگر مراحل شکلگیری پژوهش را سامان دهیم.
به لحاظ رفتاری همین کنجکاوی برای دانستن یک عنصر مهم در پژوهش است و این باید در ما شکل بگیرد. پُرخوانی برای یک محقق یک اصل ضروری است و این پرخوانی گسترش دادن به حوزههای دانایی انسان است که البته داناییهای تخصصی نیستند اما زیرساخت روشهای پژوهشی را فراهم میکند. دقیقدیدن رفتاری است که باید تبدیل به عادت شود؛ مثلا الآن در عرصه سیاست افرادی وارد میشوند. یک وقت است که فقط اخبار را میبینید اما روحیه پژوهشی این است که دقیق ببینید و بخوانید و اطلاعات را مقایسه و تحلیل کنید که باید در مدرسهها اتفاق بیفتد. یک محقق باید در کار روحیه فضولی داشته باشد. آدمهای فضول که تربیت شدند لابهلای مطالب را دربیاورند این روحیه پژوهشگری است و کاملا قابل رشد و تربیت و نهادینهسازی است.
دیگر اینکه باید صبور بودن را تمرین کرد. فتح قلههای جدید و لذتبردن از این فتح بخشی از روحیات اصلی است که باید در یک فرد شکل بگیرد. اینها پژوهش به مثابه یک رویکرد است و باید در ساخت شخصیت افراد شکل بگیرد و ما هم اگر میخواهیم پژوهشگر باشیم باید این عادت رفتاری را در خود ایجاد کنیم و در اینجا میتوانیم از تجربههایی که افراد دارند نیز بهرهبرداری کنیم.