جعفر بن ابی طالب برادر بزرگتر امام علی(ع) و از ناموران تاریخ صدر اسلام بود و نخستین فرد از میان دودمان ابی طالب بود که به شهادت رسید. پیامبر (ص) علاقه بسیاری به او داشت.
به گزارش خبرنگار مهر، محمد جواد گودینی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه در گزارشی تحقیقی – تاریخی به نقش جعفر بن ابوطالب در تاریخ صدر اسلام پرداخته است. گودینی پژوهشگر تاریخ اسلام و نویسنده کتابهایی چون «صعود و سقوط ادبیات سیاسی در عصر بنیامیه»، «بررسی تحلیلی صلح امام حسن (ع) و آغاز خلافت اموی» است. گزارش او را در ادامه بخوانید:
جعفر بن ابی طالب برادر بزرگتر امام علی (ع) و از ناموران تاریخ صدر اسلام بود و نخستین فرد از میان دودمان ابی طالب که به شهادت رسید. در این پژوهش به اختصار به زندگی جعفر و نقش وی در حوادث صدر اسلام خواهیم پرداخت.
جعفر سومین پسر از میان چهار پسر ابیطالب بن عبدالمطلب بود. او از نظر سنی ۱۰ سال از امیر مومنان علی (ع) بزرگتر بود و ۲۰ سال پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص) در شهر مکه دیده به جهان گشود. پدرش ابوطالب بن عبد المطلب و نام مادرش، فاطمه بنت اسد است. (۱) جعفر از برادرش عقیل (۲) کوچکتر بود و کنیه او، ابوعبدالله است و او را ابوالمساکین نیز میگفتند؛ چرا که مردی سخاوتمند بوده و نسبت به تهیدستان مهربان و گشاده دست بوده است. (۳) القاب معروف او نیز ذی الجَناحَین و الطَیّار است. همسر جعفر، أسماء بنت عُمَیس بن نُعمان نام داشته و به همراه او به حبشه مهاجرت نمود. أسماء مادر فرزندان جعفر به نامهای عبدالله، محمد و عون است.
جناب جعفر بن ابی طالب، از سابقین در اسلام است و اندکی پس از برادرش حضرت علی (ع) (۴) به آیین اسلام درآمد و مسلمان شد. به روایت یزید بن رومان، جعفر بن ابی طالب پیش از آنکه رسول خدا (ص) به خانه زید بن أرقم رفته و در آنجا به تبلیغ آیین اسلام مشغول گردد، به اسلام گروید. (۵)
جعفر بن ابیطالب که پسرعمو و فرد قابل اعتماد پیامبر اسلام (ص) به شمار میرفت، شمایل وی نیز به رسول خدا (ص) شباهت داشت و از پیامبر اسلام (ص) روایت است که به جعفر فرمود: تو در ظاهر و اخلاق، همانند من هستی. (۶)
جعفر بن أبیطالب در پذیرش آیین توحید گوی سبقت را از بسیاری از اصحاب ربود و خیلی زود به حلقه یاران پیامبر اکرم (ص) پیوست و همواره از آیین نوپای اسلام حمایت میکرد، در حوادث تاریخ اسلام نقش بسزایی ایفا فرمود و از مهمترین اقدامات وی در نخستین سالهای طلوع خورشید اسلام، سرپرستی گروهی از مسلمانان برای هجرت به سرزمین حبشه است.
در سالهای نخست بعثت پیامبر اکرم (ص)، قبیله قریش و بویژه زورمداران و سرمایه سالاران قریش که حاضر به پذیرش اسلام نبودند، مشکلات فراوانی را برای مسلمانان ایجاد کرده و آنان را که دل در گرو اسلام داشته و به آیین یگانهپرستی مفتخر شده بودند، آزار و شکنجه میدادند.
صنادید و بزرگان ستمگر قریش مسلمانان را به شیوههای گوناگون آزار کرده و به شکنجه آنان میپرداختند؛ از جمله اینکه در هوای گرم حجاز، تازه مسلمانان را به بیرون شهر برده و سنگهای سخت و داغ را بر روی پیکرشان قرار میدادند و به آنان میگفتند: بگویید لات و هبل خدایان ما هستند! گاهی این شکنجهها آن چنان دردآور و سخت بود که مسلمانان از شدت درد نمیتوانستند بر روی زمین بنشینند. ابوجهل که از سرسختترین دشمنان اسلام بود، سمیه (مادر عمار) و همسرش یاسر را شکنجه میکرد و سمیه را که حاضر به بازگشت به دوران کفر نبود، به شهادت رساند. (۷)
سرپرستی مسلمانان در حبشه
هنگامی که آزار و شکنجه مشرکان و ثروتمندان قریش رو به فزونی نهاد و عدهای از تازه مسلمانان به فیض شهادت نایل آمدند، خداوند متعال به مسلمانان اجازه فرمود مهاجرت نمایند و سرپرستی مسلمانان (که حدود ۸۰ نفر میشدند) بر عهده جعفر بن أبیطالب قرار گرفت. هنگامی که مسلمانان عزم هجرت گرفته و روانه سرزمین حبشه شدند، اشراف و بتپرستان قریش نیز از این جریان آگاهی یافته و کوشیدند نجاشی پادشاه حبشه را قانع سازند که آنان را به حجاز بازگرداند. از این رو عمرو بن عاص و عبدالله بن أبی ربیعة را با هدایایی به حبشه فرستادند. هنگامی که به مجلس نجاشی وارد شدند و هدایای خود را به او تقدیم کردند، گفتند: ای پادشاه، گروهی از غلامانِ نادان، دین و آیین پدران خود را رها کرده و دینی جدید را پذیرفتهاند… اگر امکان دارد، آنان را به ما تسلیم کرده تا به سرزمین و نزد قومشان بازگردانیم.
نجاشی از سخنان آن دو نماینده قریش در خشم شد و گفت: هرگز تا از آنان پرسش نکرده و [سخن نگفتم] آنان را به شما تسلیم نمیکنم و گروهی را که به من پناه آورده و مرا بر دیگران انتخاب کردند تحویل شما نمیدهم.
آنگاه نجاشی به دنبال این گروه از مسلمانان فرستاد تا نزد او حاضر شوند. در جلسه نجاشی، بزرگان کیش مسیحیت و اسقفان حبشه نیز حاضر شدند. جعفر در این جلسه، به خوبی و نیکویی سخن گفت و در پاسخ نجاشی مبنی بر اینکه چرا از دین قومتان بدرآمده و دینی جدید را بگزیدهاید، چنین گفت:
ای پادشاه، ما گروهی فرورفته در جهل بودیم که بتها را پرستش میکردیم و مردار میخوردیم و کارهای زشت و فواحش را به انجام میرساندیم و قطع رحم کرده و به همسایگانمان آزار روا میداشتیم و فرد توانا، ضعیف را پایمال میکرد [ما در چنین شرایطی تاریک و دردآور بسر میبردیم] تا آنکه خداوند از میانمان پیامبری را به رسالت مبعوث نمود. کسی که نَسَبش را میدانستیم و او را به راستی، امانت داری و عفاف میشناختیم. او ما را به خداوند یگانه دعوت فرمود و اینکه تنها خدا را پرستش کنیم و عبادت سنگ و بتها را رها کنیم. او ما را به راستگویی، امانت داری، صله رحم [نیکی، پیوند و بخشش به نزدیکان و خویشاوندان] و همسایه داریِ نیکو دعوت نمود و از زشتیها و خونریزی، نهی کرد. او ما را از پستیها، سخن ناروا، خوردن مال یتیم و تهمت زدن به زنان پاکدامن بازداشت و به ما دستور فرمود تنها خدا را پرستش کنیم و به نماز، زکات و روزه فرمان داد...
در ادامه، جعفر آیاتی از سوره مبارکه مریم را قرائت کرد و نجاشی و اسقفان حاضر در جلسه آن چنان تحت تاثیر قرار گرفتند که گریسته و از اشک چشمانشان، محاسنشان تر شد. نجاشی، به مسلمانان اجازه داد در حبشه بمانند و این هجرت، نخستین هجرتی است که در اسلام روی داد و نقش جعفر در جریان این هجرت و قانع ساختن نجاشی برای ماندن مسلمانان در سرزمین حبشه، بسیار برجسته و تحسین برانگیز است. (۸)
جعفر بن أبی طالب سالها در سرزمین حبشه باقی ماند و به تبلیغ آیین اسلام و مراقبت از جمعیت رو به رشد مسلمانان در سرزمین حبشه مشغول بود و پس از سالیان فراوانی که در راه آیین اسلام متحمل رنج و سختی شد، در سال هفتم هجرت به یثرب (مدینة الرسول) رفت و هنگامی که نبرد خیبر با پیروزی مسلمانان به پایان رسید، با پیامبر اکرم (ص) ملاقات کرد. رسول خدا (ص) که از دیدار پسر عمویش جعفر بسیار شاد و خشنود بود، میان دیدگانش را بوسید و چنین فرمود: نمیدانم از کدام یک خوشحالترم؛ فتح خیبر یا آمدن جعفر. (۹)
از جابر بن عبدالله نیز روایت است: هنگامی که جعفر از حبشه بازگشت، پیامبر (ص) او را در آغوش گرفت. (۱۰)
پس از این رویداد تاریخی، جعفر همواره در خدمت پیامبر اکرم (ص) بود و در مدینه به همراه خانوادهاش زندگی میکرد. جعفر بن أبی طالب در ماه جمادی سال هشتم به دستور پیامبر (ص) به نبرد موته رفت و در جریان موته، دو دستش قطع شد و در ادامه، توسط رومیان به شهادت رسید. جعفر بن أبی طالب، زید بن حارثة و عبدالله بن رواحة (که هر سه تن توسط پیامبر (ص) منصوب شده بودند) در این نبرد به شهادت رسیدند و مسلمانان پس از شهادت فرماندهان خود، خالد بن ولید را به فرماندهی برگزیدند و با طرح خالد از میدان نبرد توانستند جان سالم به در برده و به مدینه بازگشتند.
پس از شهادت جعفر بن أبی طالب، پیامبر اسلام (ص) خبر شهادت جعفر را به خانواده داغدارش رساند و از آنان تفقد و دلجویی فرمود. از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: دیدم جعفر بن أبی طالب با دو بال به همراه فرشتگان در بهشت پرواز میکند. (۱۱)
از شَعبی روایت است که عبدالله بن عمر هر زمان بر فرزند جعفر سلام میکرد، چنین میگفت: سلام بر تو باد ای فرزند کسی که دارای دو بال [در بهشت] است. (۱۲)
پیامبر اسلام (ص) درباره نزدیکی جعفر به خود چنین فرمود است: مردم از درختهای گوناگونی خلق شدهاند [و از ریشههای مختلفی برخوردارند]؛ من و جعفر، از یک درخت خلقت یافتهایم [و از یک ریشه برخورداریم.] (۱۳)
به هر روی جعفر بن أبی طالب که برادر بزرگتر امام علی (ع) و بسیار مورد علاقه آن حضرت (ع) بود، نقش گستردهای در حمایت از آیین نوپای اسلام در سالهای نخستین بعثت رسول خدا (ص) ایفا کرد و بویژه حضور پرصلابت و تحسین برانگیزش در حبشه، شرایط را به سود مسلمانان تغییر داد و او به خوبی و شیوایی توانست پیام اسلام را به گوش نجاشی و حاضران در مجلس او رسانده و در ادامه نیز در جایگاه سرپرست مسلمانان حبشه، به خوبی از عهده مسئولیتهایش برآمد و پس از بازگشت به مدینه مورد استقبال کم نظیر پیامبر اسلام (ص) قرار گرفت. جعفر بن أبی طالب که از پیشگامان پذیرش آیین توحید به شمار میرفت، در نبرد موته به فیض شهادت رسید. از او سه فرزند به نامهای عبدالله، محمد و عون برجای ماند.
سخن را با این روایت از پیامبر اسلام (ص) به پایان میبریم. رسول خدا (ص) فرمود: «ما فرزندان عبد المطلب، سروران اهل بهشتیم: پیامبر خدا (ص)، حمزه سرور شهیدان، جعفر [بن عبدالمطلب] که دارای دو بال است، علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع)، حسین (ع) و مهدی (عج). (۱۴)
پینوشتها
۱. أبوطالب را چهار پسر بوده است: طالب، عقیل، جعفر و علی (ع). مادرشان فاطمه بنت أسد بن هاشم نام داشته و این بانوی ارجمند، نخستین بانوی هاشمیه است که همسر مردی هاشمی شد. فاطمه بنت أسد از نخستین بانوانی است که اسلام آورد (یازدهمین نفری که مسلمان شد) و در ادامه به مدینه هجرت نمود و در همان جا وفات کرد. (ر. ک: مقاتل الطالبیین، ص ۲۸- ۲۶؛ تذکرة الخواص، ص ۱۶۳؛ اسوه رادمردی، ص ۲۹)
۲. عقیل بن أبیطالب، دومین پسر أبیطالب بود که از برادرش طالب ۱۰ سال کوچکتر بود و در نسب شناسی عرب، تبحر ویژهای داشت؛ عقیل مورد علاقه پدرش بود و کنیهاش ابویزید است. عقیل عمری دراز یافت و روزگار خلافت برادرش علی (ع) را درک کرد. ر. ک: شرح نهج البلاغة، ج ۱۱ ص ۲۵۰ (نبذ من أخبار عقیل بن أبی طالب).
۳. أسماء بنت عمیس ترجمة حدیثیة فی ضوء مرویاتها، ص ۶۹
۴. طبق روایات بی شمار از اصحاب و تابعان، امام علی بن أبی طالب (ع) نخستین کسی است از میان مردان که به آیین اسلام درآمد و دعوت پیامبر خدا (ص) را اجابت نمود. از جمله، زید بن أرقم روایت کرده است: نخستین کسی که همراه با رسول خدا (ص) نماز گذارد، علی بن أبی طالب (ع) بود. همچنین از امام علی (ع) نقل است که فرمود: کسی را جز خودم نمیشناسم که پس از پیامبر (ص) خدا را پرستش کرده باشد. (ر. ک: خصائص علی بن أبی طالب، ص ۳۱؛ اسوه رادمردی، ص ۸۳؛ بررسی و تحلیل زندگانی سید حمیری و گزیده اشعارش، ص ۴۳- ۴۱).
۵. من مناقب جعفر بن أبی طالب، ص ۱۹
۶. همان، ص ۲۱
۷. الفصول فی سیرة الرسول (ص)، ص ۵۴
۸. أسماء بنت عمیس ترجمة حدیثیة فی ضوء مرویاتها، ص ۸۷- ۸۶
۹. قاتل الطالبیین، ص ۳۰
۱۰. من مناقب جعفر بن أبی طالب، ص ۶۵
۱۱. همان، ص ۳۵
۱۲. همان، ص ۴۰
۱۳. مقاتل الطالبیین، ص ۳۵
۱۴. چهل حدیث درباره امام مهدی (عج)، ص ۳۶
فهرست منابع
۱- ابن أبی الحدید معتزلی، عزالدین، شرح نهج البلاغة، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة
۲- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، انتشارات الشریف الرضی ۱۴۱۶ ق
۳- دمشقی شافعی، اسماعیل بن عمر، الفصول فی اختصار سیرة الرسول (ص)، کویت، دار النوادر ۲۰۱۰
۴- سبط بن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الأئمة، مجمع جهانی اهل بیت (ع) ۱۴۲۶ ق
۵- شهری، فاطمة محمد عبدالله، أسماء بنت عمیس ترجمة حدیثیة فی ضوء مرویاتها (پایان نامه ارشد)، دانشگاه ملک خالد ۲۰۱۱
۶- گودینی، محمد جواد، اسوه رادمردی، تهران، انتشارات نظری ۱۳۹۹
۷- ____، ____، بررسی و تحلیل زندگانی سید حمیری و گزیده اشعارش، تهران، انتشارات نظری ۱۳۹۷
۸- ____، ____، چهل حدیث درباره امام مهدی (عج)، قم، انتشارات تولی ۱۳۹۷
۹- مقدسی، ضیاءالدین، من مناقب جعفر بن أبی طالب، جامعة المدینة العالیة ۲۰۱۳
۱۰- نسائی، عبد الرحمن أحمد بن شعیب، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (ع)، بیروت، دارالکتاب العربی ۱۹۸۷
محمد آسیابانی