همانطور که عیسی بن مریم، مادر خود را از فضای تاریک تهمت بیرون آورد، حضرت جواد(ع) هم امام رضا (ع) را با این امامت خودشان از فضای تهمت بیرون آورد.
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: اهل بیت(ع) پرورشیافتگان پیامبر اسلام(ص) بودند که پس از رحلت پیامبر(ص)، وظیفه داشتند رسالت الهی وی را از ترفندها و توطئهها حفاظت کرده، امت اسلامی را نیز در برابر لغزیدن و سقوط در پرتگاههای انحراف مصونیت بخشند. با این حال این امت به دنبال رحلت پیامبر(ص) دستخوش صدمههای سنگینی شد که در انحرافِ رهبریِ سیاسی تبلور یافته بود و این انحراف در عرصه های دیگر حیات اسلامی نیز سرایت پیدا کرد. دوران حیات حضرت علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، دوران مبارزه با انحرافات حکام میباشد؛ چراکه بیشترین انحرافها از سوی نهاد قدرت سیاسی در جامعه رواج پیدا میکرد. به دنبال شهادت امام حسین(ع) و ایجاد فضای رعب و وحشت از سوی نهاد خلافت اموی و رواج خرافات و انحرافات در جامعه و از سوی دیگر پیامدهای ناشی از فتوحات که از جمله میتوان نمود آن را در ورود اندیشههای ملل مختلف مشاهده کرد، شاهد رویکرد دیگری از سوی ائمه معصومین هستیم و آن مبارزه با انحرافات جامعه و پاسخگویی به شبهات در کنار مبارزۀ فرهنگی با نهاد خلافت میباشد دوران حیات امام جواد(ع) یکی از سختترین دوران زندگی ائمه معصومین میباشد؛ چراکه از یک سو وی مانند پدر بزرگوارش در شرایطی قرار گرفته بود که خلیفۀ عباسی برای تأثیرگذاری بر افکار جامعه و کاستن از ارزشهای جایگاه معنوی حضرت به وی نزدیک شده و دختر خود را به عقد امام در آورده بود و از سوی دیگر، امام را تحت مراقبت شدید قرار داده بود. با آن حال آنچه بیش از هر چیز دیگری در این عصر خودش را نشان میدهد: کودکی امام جواد(ع) بود که خود هم فرصت بود و هم تهدید.
تهدید از این جهت که خلفای عباسی از این طریق در صدد صدمه زدن و زیر سؤال بردن جایگاه امامت، عصمت و علم امام بودند و از سویی، بسیاری از پیروان و طرفداران امام رضا(ع)، به دنبال شهادت وی در طوس در امامت فرزندش امام جواد(ع) به علت خردسالی، دچار شک و تردید شده بودند. فرصت بودن کودکی امام و بحث امامت هم به این صورت قابل تبیین است که امام جواد(ع) با همان سن کودکی با بزرگترین عالمان و فقها به مناظره مینشست و آنان در برابر علم الهی امام سرتعظیم فرود میآوردند و امام به تمام سؤالات فقهی و کلامی آنها و پیروان خود جواب میداد و این خود بهترین دلیل برای اثبات امامت امام جواد(ع) بود. بنابراین آن حضرت با همۀ شبهات و ایراداتی که دشمن به دلیل کودکی وی دربارۀ امامت او مطرح میکرد با علم و دانش خدادادی در دوران دو حاکم عباسی، مأمون و معتصم توانست بر آنان فائق آید و شیعیان و پیروانش را به خوبی رهبری و هدایت کند.
امام جواد(ع) در چنین شرایطی باید با در نظر گرفتن شرایط زمان، میان وظایف الهی خود از یکسو و امکانات موجود و آنچه در چنان شرایطی قابل تحقق بود از سوی دیگر، موازنه و تعادل برقرار کند تا از این رهگذر به اهداف بزرگ و نهایی نزدیک شود: اهدافی که شریعت و صاحب شریعت برای او ترسیم کرده بود. بنابراین بر اساس آنچه گفته شد، ضرورتهای عصر امام جواد(ع) و نقشی کارآمد که حضرتش میبایست در گسترۀ اسلامی ایفا میکرد و اهدافی که برای پیروان خاص خود تحقق میبخشید روشن میشود.
امامت ایشان به عالم بشریت به عنوان یک آیت کبرای خدا نشان داد که امامت اکتسابی نیست، امامت تعلیم و تعلّم بشری نیست بلکه حجّتی از جانب خدا است، خدا بندگان خود را با این آیت اتمام حجّت کرده است کما اینکه با نبوّت اتمام حجّت کرده است
آیت الله صدیقی در مورد ویژگی های دوران امامت جوادالائمه(ع) می گوید: وجود مبارک حضرت امام محمّد تقی مشهور به جواد الأئمه، ابن الرضا سلام الله علیه از امتیازات خاصّی از جانب خدا ممتاز شده است که سایر امامان این امتیاز نداشتند. یکی از امتیازات این است که امامت ایشان به عالم بشریت به عنوان یک آیت کبرای خدا نشان داد که امامت اکتسابی نیست، امامت تعلیم و تعلّم بشری نیست، امامت دانشگاه ندارد، کتابی که در حوزه کسی برود یاد بگیرد و امام شود نیست بلکه حجّتی از جانب خدا است، خدا بندگان خود را با این آیت اتمام حجّت کرده است کما اینکه با نبوّت اتمام حجّت کرده است.
وی ادامه می دهد: خدا سه پیغمبر را در قرآن کریم نام برده است که اینها در کودکی مقام نبوّت را دارا شدند. یکی از اینها حضرت عیسی بن مریم است که این بزرگوار هنگام تولّد مادر بزرگوارش، مریم صدیقه، این قدیس روزگار که مائده آسمانی برای او میآمد و اهل محراب بود و بخت عبادت بود، خدای متعال ملائکه را برای او اعزام میکرد و به او سلام میکردند و به او میگفتند: «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ» یعنی محدثه بود، یعنی ملائکه بر او نازل میشود و حضرت زکریا که کفیل او بود، هر وقت میآمد، میدید کنار محراب او غذایی است، میگفت: «أَنَّی لَکِ هذا» او هم جواب میداد، از جانب خدا است «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» این از آن چیزهایی است که برنامهریزی نشده است و با خدا است.
وی می افزاید: با این وضع وقتی خدای متعال حضرت عیسی را بدون ازدواج به او داد، بدون شوهر به او داد، حضرت مریم متّهم شد و تهمت هم به گونهای بود که اگر خودش میخواست جواب بدهد پاسخگو نبود، کسی باور نمیکرد. لذا هر کسی آمد یک تیر تهمتی را به سوی این بانوی مظلومه محدثه صدیقه مطهره پرتاب میکرد. او هم میگفت: من روزه سکوت گرفتم، اشاره به این نوزاد میکرد، میگفت از او بپرسید.
آیت الله صدیقی می گوید: حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام در همان موقع تولّد لب به سخن گشود که هم این تهمتی که به حضرت مریم زده میشد چون اعجاز نشان داد، هم این تهمت را زدود، به راحتی هم زدود، قدرتنمایی خدا بود، کودکی دارد سخن میگوید و هم از یک نکتهای خبر داد و اینکه نبوّت از شئون الهی است، معجزه حق تعالی است، شرط سنی ندارد، شرط تحصیلی هم ندارد و از این شرایطی که منصبهای ظاهری بشری دارد، هیچ کدام از اینها در اینجا ضرورت ندارد.. لذا گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا * وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» این سخن گفتن کودک که اعجاز هم بود، ضمن اعجاز منصب خودش را که خدا من را نبی قرار داده است و من را پر برکت قرار داده است، وجود من را مبارک قرار داده است. این چیز جدیدی بود که بشر متوجّه شد نبوت امر الهی است و فقط از جانب خدا است، هیچ کسی دقیق نیست. هم نبوّت او قدرتنمایی خدا بود و هم با این اعلان نبوّتش، مادر او که مورد تهمت بود، او را از این فضای تهمت بیرون آورد.
وی ادامه می دهد: همینطور که سه پیغمبر در قرآن آمده است، سه امام هم محاذی آن سه پیغمبر از امامان ما در کودکی خدا این منصب را به عهده آنها گذاشته است تا بشر بداند که این صراط مستقیم حق است و منصب الهی دارد، خلافت فقط از جانب خدا است و امامت او جای تردید نیست. اوّلی حضرت جواد الائمّه علیه السّلام است.
در جریان حضرت عیسی بن مریم با نبوّت او تهمت از حضرت مریم زدوده شد، در جریان حضرت جواد هم امام رضای ما در اوج مظلومیت و غربت بود و متهم بود به اینکه او امام نیست و ادّعای امامت میکند
وی می افزاید: بنابراین خدا نشان داد امامت عین نبوّت است، ربطی به انتخاب این و آن ندارد، آراء در اینجا کارهای نیست، انتخابات کارهای نیست، صندوق کارهای نیست، این منصب، منصب عرشی و الهی است. حضرت جواد علیه السّلام اوّلین کسی است که با امامت خودش نشان داد «إن الله احتجب بالولایه کمن احتجب بالنبوّه» همانطور که خدا با نبوّت حجّت را بر مردم تمام کرده است، با امامت هم حجّت را تمام کرده است. در جریان حضرت عیسی بن مریم با نبوّت او تهمت از حضرت مریم زدوده شد، در جریان حضرت جواد هم امام رضای ما در اوج مظلومیت و غربت بود و متهم بود به اینکه او امام نیست و ادّعای امامت میکند. دلیل آنها هم این بود امام باید عقب داشته باشد، نسل داشته باشد و چون خدا دیر این فرزند را به امام رضا علیه السّلام داده بود، از این جهت سختترین تهمتها را فامیلهای خودش، اقربای خودش به او میزدند.
صدیقی معتقد است: واقفیه یک جریان انحرافی بود، اینها امام رضا را در شدیدترین شرایط قرار داده بودند، افکار را علیه او قرار داده بودند و حضرت رضا علیه السّلام هم میگفتند من صاحب فرزند خواهم شد. حضرت جواد علیه السّلام که آمد مشکل حل شد. امام جواد علیه السّلام هم حلّال مشکل برای پدرش بود، همانطور که عیسی بن مریم، مادر خود را از فضای تاریک تهمت بیرون آورد، حضرت جواد علیه السّلام هم امام مظلوم، حضرت رضا علیه السّلام را با این امامت خودشان از فضای تهمت بیرون آوردند، چشم امام رضا علیه السّلام روشن شد، قلب امام رضا علیه السّلام آرام شد و یک فصل جدیدی از امامت به رخ بشریت کشیده شد.
حجت الاسلام حامد کاشانی نیز در مورد شرایط روزگار امام جواد(ع) در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: یک شرایطی اتّفاق افتاد که امام جواد (ع) را نمیشناختند. وقتی رسماً امام معصوم ادّعای امامت بکند و طاغوت بودن حاکمیّت را نقد کند آن حاکمیّت بیکار نمینشیند و شروع به تخریب میکند. لذا امام جواد (ع) دچار چند غربت شد. یکی این است که چون از مادر بزرگوار خود به ظاهر کنیزی بود چهره مبارک ایشان با حضرت رضا (ع) یک مقدار متفاوت بود. در شرایطی امامت حضرت شروع شد که حتّی شیعیان فهم امامت در کودکی نداشتند.
یکی از مظلومیتهای امام جواد این است که نقل از ایشان بسیار کم است. چون کتب تاریخی که عمده آنها از اهل سنّت رسیده است، سعی کردند حتّی از ایشان اسم نبرند. لذا راجع به شهادت ایشان هیچ چیزی تقریباً نیست
وی ادامه داد: یکی از مظلومیتهای امام جواد این است که نقل از ایشان بسیار کم است. چون کتب تاریخی که عمده آنها از اهل سنّت رسیده است، سعی کردند حتّی از ایشان اسم نبرند. لذا راجع به شهادت ایشان هیچ چیزی تقریباً نیست.
وی افزود: اگر بخواهم یکی از مشکلات حضرت جواد (ع) را بیان کنم این حاسدان هستند که حضرت را به شدّت دچار آسیب کردند، گاهی هم با هم تبانی کردند. مشکل دیگر حضرت جواد (ع) در دوران امامت، زیدیه هستند. شاید زیدیه در دوران حضرت جواد (ع) در اوج قدرت خود باشند. مشکل سوم حضرت، واقفه هستند. واقفه و زیدیه در زمان امام جواد (ع) با هم تبانی کردند. مشکل بعدی حضرت حکومت است و مشکلی که از همه مشکلات مشکلتر است جا انداختن امامت امام در کودکی است.
وی گفت: در روایات ما آمده است که در اسلام مولودی با برکتتر و عظیم الشّأنتر از او به دنیا نیامده است «أَعْظَمُ بَرَکَهً مِنْهُ» حضرت در دورهای به امامت رسید که باید برای فرزند بزرگوار خود، امام زمان (عج) جادّهای را صاف میکرد و بزرگان شیعه هم هنوز نمیتوانستند این را تشخیص بدهند.
وی ادامه داد: واقفه بزرگترین شکاف را در تشیّع ایجاد کرد به گونهای که در برههای اکثریت شیعه را از بین برد. در زمان حضرت رضا (ع) اکثریتی از شیعه، واقفی شدند و از حضرت جواد (ع) برگشتند. در همان اثنا، عموی امام جواد(ع)، ابراهیم با آنها همپیمان شد و شهادت داد که پدر من را دفن نکردهاند و او غیبت کرده است. برای ما امام هفت ساله و هفتاد ساله و هفتصد ساله، هفت هزار ساله فرق ندارد ولی برای قوّت و بسط ید او در کار اثر دارد.
این کارشناس دینی اظهار داشت: واقفه به علّت اینکه میخواستند روی امام کاظم (ع) توقّف کنند عملاً امام رضا و امام جواد (ع) را کذّاب معرفی میکردند؛ یعنی آنها به دروغ میگویند امام هستند. بعد شروع کردند به پرداختن رشوه. چند نفر جلوی این کار را گرفتند که اگر نگرفته بودند امروز احدی شیعه نبود. علیّ بن جعفر، یونس بن عبد الرّحمان، صفوان بن یحیی –همان صفوان جمّال معروف- از جمله این افراد بودند. وقتی میخواستند به آنها رشوه پرداخت کنند آنها نپذیرفتند. آنها توانستند به پسر امام رشوه بپردازند ولی به این افراد نتوانستند. علیّ بن جعفر عموی پدر امام جواد (ع) است و آن دو نفر هم از یاران امام هستند. جریان واقفه به شدّت فشار میآورد برای اینکه بگویند امام رضا و بعد امام جواد (ع) دروغ میگویند و امام اصلی غایب است.
وی ادامه داد: واقعاً حیرتآور است که امام جواد (ع) در آن برهه از زمان چگونه در آن جامعه امامت کرده است. به دلیل اینکه دشمن های جدّی در درون اطرافیان ایشان بودند. امام جواد (ع) در شرایطی به امامت میرسد که در کتاب کافی اگر نگاه کنید میبینید عموهای حضرت به امام رضا (ع) گفتند: او فرزند شما نیست. به دلیل اینکه امام جواد (ع) فرزند کنیز بود و مادر گرانقدر و عظیم الشّأن ایشان که رحم امامپرور داشت و شخصی مثل مریم کبری باید نوکری درگاه او را کند –نمی خواهم جسارت کنم- از خطّه آفریقا بود. چهره مبارک امام جواد (ع) تیره بود. حتّی در بعضی از نقلها گفتهاند «أسوَد». البتّه مبالغه کردهاند تا حضرت را تخریب کنند ولی چهره حضرت از امام رضا (ع) متفاوت بود، موهای مبارک او مجعّد بود. ظاهر امام جواد (ع) شبیه امام رضا (ع) نبود. ببینید این حاسدان باید چقدر وقیح باشند که آمدند به امام رضا (ع) میگفتند «أشهَدُ انَّکَ لَستَ بِإمَامٍ» شهادت میدهم که تو امام نیستی. حضرت میفرمود: برای چه؟ میگفتند: خودت گفتی فقط امامت دو برادر متعلّق به حسنین (ع) بوده و تو هم که پسر نداری پس باید یکی از برادرانت امام بعد از تو بشوند و چون امامت دو برادر یک بار شده و دو بار نیست پس تو امام نیستی.
وی افزود: وقتی امام رضا (ع) فرزنددار شد کسانی که «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» بودند قیافه شناس آوردند تا تشخیص دهد امام جواد فرزند امام رضا هست یا نه! شخصی که قیافهشناس بود از نحوه راه رفتن ایشان تشخیص داد و آن ابلهان بدبخت، قول صادق مصدَّق، تالی تلو رسول الله (ص) را نپذیرفتند و حرف آن قیافهشناس را که معلوم نبود چه کسی بود را پذیرفتند! او را آوردند و گفت: هیچ کدام از این افراد پدر این آقا نیست، عموها و بقیه هر کدام حدس میزدند بود. آن کسی که دارد باغبانی میکند مثل این آقا راه میرود. اگر این کودک پدری در این عالم داشته باشد باید او باشد. و آنها پذیرفتند.
وی ادامه داد: یکی از مشکلات امام مسئله غلات است؛ این غلات از طرف حکومتها اجیر میشدند، آنها محب نبودند. در یک بحث در دانشگاه امام صادق (ع) نزدیک به صد دقیقه در مورد غلات مبغض بحث کردیم. غلاتی که ظاهراً در حبّ اهل بیت (ع) افراط میکردند دشمن ائمّه (ع) بودند؛ یعنی نمیخواستند ائمّه (ع) وجود داشته باشند. این راه حقّهای بود برای اینکه مردم را از اطراف امام پراکنده کنند. مثلاً اگر امام میخواست بیپرده از ولایت باطنی خود صحبت کند، غلات سوء استفاده میکردند. کار خیلی سخت بود. نفوذی حکومت بود. اگر نمیخواست بگوید، مردم چگونه باید امامت در کودکی را متوجّه میشدند؟
اینکه امام رضا (ع) در اواخر عمر خود فرزنددار شد سرّی داشت؛ چون هم باید امامت در زمان کودکیِ امام زمان (ع) تثبیت میشد. قرار بود امام جواد (ع) بار امام زمان را به دوش بکشد، مسئله امامت در کودکی را حل کند
کاشانی گفت: اینکه امام رضا (ع) در اواخر عمر خود فرزنددار شد سرّی داشت؛ چون هم باید امامت در زمان کودکیِ امام زمان (ع) تثبیت میشد. قرار بود امام جواد (ع) بار امام زمان را به دوش بکشد، مسئله امامت در کودکی را حل کند.
این کارشناس دینی اظهار داشت: یکی از غربت های امام جواد (ع) این است که آقازاده و همسر اصلی او در مدینه هستند و امام در بغداد در منطقه و شهرک حکومتی زندگی میکنند. البتّه مثل امام هادی (ع) محصور نیست که در پادگان باشد ولی دسترسی به امام خیلی سخت است. خانواده اصلی ایشان و آقازاده ایشان که امام هادی (علیه السّلام) باشد در مدینه هستند.
وی ادامه داد: در بین امامان ما و معصومین چند امام همسر بد داشتند. مثلاً یکی از همسران حضرت زین العابدین (صلوات الله علیه) امراه ناصبیه شیبانیه بوده –ناصبی بوده- حضرت او را طلاق میدهد. امّا سه معصوم ما توسط همسر خود به شهادت رسیدند.
وی افزود: در میان ائمّه ما دو بزرگوار هستند که توسط همسر خود کشته شدند. به دلایلی امام جواد (ع) از غریب مدینه، امام حسن (ع) مظلومتر است. چند مظلومیت برای امام جواد (ع) وجود دارد. اوّلاً نوشتهاند وقتی همسر آن حضرت به او سم داد در همان ساعت از پا در آمد. اینکه بحث میکنند شوکران بوده یا هلاهل من در تاریخ زیاد گشتم و منبع معتبری پیدا نکردم ولی این را دیدهام که به هر کدام از معصومین ما سم دادند مدّتی بیمار شدند ولی برای امام جواد (ع) نوشتهاند «قُتِلَ فِی سَاعَتِه» در دم حضرت را از پا انداخت. من مدّتی فکر میکردم اینجا بر خلاف امام حسن (ع)، حضرت جواد (ع) به امّ الفضل فرمود: خدا تو را لعنت کند، خدا تو را به دردی دچار کند که درمان نداشته باشد. فکر میکردم چرا امام جواد (ع) او را نفرین کرد تا اینکه به این روایت رسیدم. این روایت اینطور میگوید: امام هادی (ع) که صاحب عزا است و حدود هشت ساله است و در مدینه زندگی میکرد. یک نفر را آورده بودند که به حضرت کتابت بیاموزد. بالاخره به اندازه فهم آنها یا هر چیزی که بود حضرت در تقیه بود، نشسته بود و داشت مینوشت. من در دو منبع از منابع قدیمی دیدهام که نوشتهاند: حضرت مشغول کتابت بود، «بَکَی بُکَاءً شَدیداً» در مورد امام هادی (ع) نوشتند. ایشان به شدّت شروع به گریه کردند. هر چقدر این معلّم خط پرسید: آقا جان چه شده است؟ حضرت سکوت کردند و از مجلس خارج شدند و داخل خانه رفتند، طوری گریه کردند که اهل خانه شروع کردند به گریستن. عمّه ایشان یا عمّه پدر ایشان که کنیه او امّ ابیها بود حضرت را در آغوش گرفت و عرض کرد: عمّه جان، چه شده است؟ فرمود: پدر من را کشتند. امام هادی (ع) در مدینه است و امام جواد (ع) در بغداد است. گفت: خدا آن روز را نیاورد، از کجا فهمیدی؟ فرمود: آن حالی که نسبت به حضرت حق در من ایجاد شده و آن مسئولیتی که بر دوش خود احساس میکنم این وصیّت پدرم است که یعنی به امامت رسیدهام.
وی ادامه داد: این مصائبی که من از امام جواد (ع) برای شما گفتم، این همه مصیبتی که حضرت خود میبیند که فرزندش امام هادی (ع) ظاهراً خردسال است و باید چه مصائبی را تحمّل کند لذا شاید به این دلیل بود که امّ الفضل را لعن فرمود.