ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 8 آذر 1403
پنجشنبه 8 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 5 ارديبهشت 1398     |     کد : 187587

گزارش نشست چیستی حکمت عملی؛

اداره جامعه با حکمت عملی شدنی نیست/کمال حکمت در حکمت عملی است

محسن جوادی در نشست چیستی حکمت عملی گفت: اداره جامعه صرفاً با حکمت عملی شدنی نیست و یدالله یزدان پناه هم تأکید کرد: کمال حکمت در حکمت عملی است.

محسن جوادی در نشست چیستی حکمت عملی گفت: اداره جامعه صرفاً با حکمت عملی شدنی نیست و یدالله یزدان پناه هم تأکید کرد: کمال حکمت در حکمت عملی است.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست چیستی حکمت عملی و ضرورت احیا آن در جهان معاصر با حضور حجت الاسلام والمسلمین سید یدالله یزدان پناه استاد فلسفه و عرفان اسلامی و محسن جوادی رئیس دانشگاه تربیت مدرس قم و معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

گزارش این نشست به شرح زیر است:

مقدمه دبیر علمی حجت الاسلام زهیر انصاریان

حکمت عملی یکی از اقسام فلسفه مطلق است که کارکردهایی اساسی در شناخت و تنظیم کنش‌های انسان و حیات فردی و اجتماعی او دارد و پی‌ریزی نظام حکومتی و تمدن اسلامی با هدف نیل امت به نیک‌بختی بنیادین‌ترین پیامد آن است، اما ناگفته پیدا است که این شاخه پر بار حکمت در طول تاریخ اندیشه فلسفی قدر ندیده است و شایسته جایگاه خود، بر صدر ننشسته است. تلاش‌های علمی حکمای متقدم اسلامی در فلسفه عملی هرچه از مبدأ خود دور شده است، کمرنگ‌تر و کم‌فروغ‌تر شده است و روش‌ها و رویش‌های این دانش برین بر کناری مانده است.

نه صرفاً از ناحیه فرآیند تاریخی بلکه از حیث برنامه آموزشی نیز این دانش با بی‌مهری مواجه بوده است. هر طلبه یا دانشجویی در آغازین گام‌های فلسفه‌آموزی با تقسیم حکمت به نظری و عملی آشنا می‌شود اما عمده آنها تا واپسین مدارج علمی و مطالعاتی هیچ‌گاه به صورت جدی با این شاخه از علوم حکمی مواجه نشده و میراث فکری این حوزه را نمی‌شناسند و حال آنکه فارابی این قهرمان حکمت عملی، فلسفه نظری را بدون تتمیم با فلسفه عملی را فلسفه ناقصه یا بتراء می‌انگارد.

روشن است که ضرورت اداره انسان و جامعه اقتضای آن دارد که نرم‌افزار فکری مناسب آن طراحی و پیاده‌سازی شود. سوال آن است که کدامین دانش می‌تواند نقش این نرم‌افزار برعهده بگیرد. بی‌شک جستاری در چرایی این کم‌فروغی گام نخست بازیابی حیات این دانش پراهمیت است. هرچند در واکاوی دلایل این رانده شدن به حاشیه سخن فراوان است، لکن آنچه اکنون ضروری می‌نماید عبارت است از بازخوانی این دلایل با نگاهی سازنده و پیشرو و با هدف بازسازی این تراث علمی. برای این منظور شایسته است ضمن مروری گذرا بر چیستی این دانش و پیامدهای علم‌شناختی آن (از حیث موضوع، مسائل، روش و …)، با بررسی وجوه رنگ باختن اهمیت آن در میراث فکری و عملی، کندوکاوی در راهکارهای احیای آن در جهان معاصر داشته باشیم. در نشست پیشِ‌رو در تکاپوی پاسخ به پرسش‌هایی هستیم که امکان، ضرورت و چگونگی بازیابی این دانش را مورد کنکاش قرار می‌دهند. لازم به ذکر است که این نشست بیشتر با اهداف ترویجی سامان یافته است و بحث‌های دقیق و پرچالش موکول به جلسات و گفتگوهای دیگری است.

در این نشست سه محور زیر به ترتیب مورد بررسی حجت الاسلام والمسلمین سید یدالله یزدان پناه استاد فلسفه و عرفان اسلامی و محسن جوادی استاد دانشگاه قم و معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت:

محور اول: چیستی حکمت عملی

کارشناسان در پاسخ به این پرسش‌ها که «حکمت بودن حکمت عملی به چه معنا است؟ وجه تسمیه این علم به عملی چیست؟ پیامد تفسیرهای عرضه شده از معنای حکمت درباره موضوع، روابط موضوع با مبادی و مسائل، و نیز روش‌شناسی حکمت عملی چیست؟» به نکات ذیل اشاره کردند:

جوادی: خواجه طوسی تبیین خوبی از چیستی حکمت عملی عرضه کرده است. وی در توصیف مدرکات عقل عملی به عنوان یکی از قوای ناطقه گفته است که ادراکات این قوه عبارت است از: «ادراک بدون واسطه ابزار به صورت کلی معطوف به کشف حقایق به قصد تصرف در موضوعات، تمییز بین مصالح و مفاسد افعال و استنباط صناعات».

حکمت عملی به مثابه یک دانش عبارت است از مجموعه منسجم ادراکات فوق الذکر که وظیفه آن نظم و نسق دادن به عمل به عنوان یکی از فروعات قوه ارادی انسان (مشتمل بر شهوت و غضب) است.

این دانش به عنوان شاخه‌ای از حکمت، دانشی نظری است که با استدلال و برهان سروکار دارد و از حیث حکمت بودن کشف حقیقت است اما بر خلاف حکمت نظری که کشف محض است، این دانش علاوه بر کشف حقایق معطوف به عمل است.

مشهوری دانستن یافته‌های حکمت عملی در برخی از اظهارات حکمای اسلامی، با توجه به اینکه از سوی دیگر شاخه‌ای از حکمت دانسته شده است، مسأله بغرنج و پیچیده‌ای است که باید با دقت مورد بررسی و تبیین قرار گیرد.

یزدان پناه: حکمت یعنی دانش نظام‌مند و منسجم برهانی برای رسیدن به واقع آنگونه که هست. و حکمت اگر معطوف به شناخت اموری باشد که کار انسان در آنها صرفاً تماشاگری و گزارشگری است که در آن صورت حکمت نظری است و غایتش معرفت به واقع و حق است. اما اگر معرفت حقائقی که در حیطه اراده و عمل انسان است و نیز موجوداتی که با اراده انسان پدید می‌آید مورد نظر باشد، آنگاه آن دانش حکمت عملی است.

این دانش در نگاه حکماً هم دانشی برهانی است لکن مباحث مطروحه ایشان در جدال با اظهارات متکلمان رهزن این معنا شده است و عده‌ای را به این برداشت رسانده که حکماً حکمت عملی را برهانی ندانسته و معتقدند که با مشهورات سروکار دارد. در حالی که این دانش برهانی است اما تثبیت برهانی بودن آن و نحوه انتاج آن از بدیهیات (و قضایای پایه مخصوص به خودش) با شرایط خاص برهان نیازمند بررسی و تلاش بیشتری است. وقتی دانشی برهانی باشد بدین معنا است موضوعات آن محمولاتی ذاتی دارند که باید کشف شوند مثلاً در این تصویر عدل ذاتی برخی از افعال است.

حکمت عملی در مورد هر موجود ذی شعوری قابل طرح است حتی در مورد خداوند و لذاست که مثلاً می‌فرماید حق علیّ که این گونه کنم و …

مشهور میان حکماً آن است که عقل عملی عقلی جزئی یاب است و حکمت عملی حاصل عقل نظری است اما شاید بتوان گفت که عقل عملی به دو اصطلاح به کار می‌رود: عقل عملی تدبیری جزئی که سرصحنه عمل به کار می‌آید و عقل عملی به عنوان قوه ادراک کلیات حکمت عملی که به وزان عقل نظری در حکمت نظری قابل طرح است. عقل عملی تدبیری تحت تأثیر یافته‌های عقل عملی کلی‌یاب یا مشهورات (فرهنگ) حکم می‌کند. موقعیت کنشگری عقل عملی غیر از جایگاه تماشاگری عقل نظری است و لذا بهتر آن است قوه تولیدگر حکمت عملی را عقل عملی کلی‌یاب و ذات‌یاب دانست که به مطالعه حقایق یا موجودات معطوف به عمل ارادی می‌پردازد.

محور دوم: امکان حکمت عملی

کارشناسان در پاسخ به این پرسش‌ها که «با توجه به موضوع حکمت عملی که فعل ارادی انسان است یعنی موجودی است که با اراده انسان محقق می‌شود و نوع تحقق آن قابل پیش بینی نیست و موجودی امکانی و حادث در آینده است، آیا تحقق این علم امکان دارد؟ این موضوع یک وجود حقیقی است یا اعتباری؟» به نکات ذیل اشاره کردند:

جوادی: تحقق حکمت عملی از دو حیث امری ممکن است: نخست از حیث قوای مدرک مسائل عملی که ارسطو بر آن تاکید می‌ورزد: نوس (شهود: بدیهیات) و سوفیا (استدلال) و اپیستمه (مشاهده) می‌توانند در مورد امور عملی هم مطرح شوند. دوم از حیث نحوه تقرر موضوع آن؛ گرچه انسان موجودی متحول است و فعل آن نیز دستخوش تغییراتی می‌شود اما نوع انسانی دارای ذات متقرری است که می‌تواند در قالب برهان مورد مطالعه قرار گیرد. آنچه متحول است کمال شخصی و فردی انسان است که اختصاص به اخلاق و امور عملی ندارد و در همه دانش‌ها چنین است اما علم می‌توان وجه کلی آن را شناسایی کند.

در سنت اسلامی کسی را نمی‌توان منکر امکان حکمت عملی دانست اما برخی از صاحبان سخن با انکار قوه شناخت خوب بد و در پی آن انکار امر هنجاری، چنین دانشی را ناممکن جلوه می‌دهند.

اداره جامعه صرفاً با حکمت عملی شدنی نیست بلکه برای این منظور باید پای دانش‌های دیگری که قابلیت شناخت و پیش‌بینی امور جزئی را فراهم می‌آورند نیز در میان باشد.

یزدان‌پناه: می‌توان برای عقل عملی قواعد کلان در نظر گرفت. مثلاً باید زوایای پنهان حقیقت کنش‌گری انسان را تحلیل کنیم: معنی چطور در کار انسان ظاهر می‌شود و چگونه در اندیشه اثر می‌گذارد. فرهنگ را هم به همین نحو می‌توان تحلیل کرد. عنصر اراده و معنی گرچه در مواردی جزئی هستند اما خودشان ضوابطی دارند لکن باید علم‌هایی که پشتیبانی کنننده این امور هستند پدید آیند که غیر از حکمت عملی است. چنانچه برای مهارت‌ها نیز می‌توان قواعد کلی تعیین کرد.

انقطاع تاریخی از میراث حکمت عملی موجب طرح دیدگاه‌هایی شده است که امور عملی را با طرح‌هایی چون اعتبار و با ادبیات مشهوری تبیین می‌کنند و حال آنکه در سنت فلسفی گذشته اگر هم از ادبیات مشهوری بهره گرفته شده است به جهت درگیری با متکلمان بوده است. این انقطاع باعث شده است که در دانش‌هایی مثل اصول فقه، بنای عقلاء به راحتی پذیرفته شده است اما عقل رد شده است. در حالی که مبنای بنای عقلا عقل عملی است. این نحوه تحلیل موجب شده که فرصت پدیداری حکمت عملی برهانی گرفته شود.

حکمت عملی از شناخت‌های حکمت نظری شروع می‌کند و بعد با پایه‌های اولیه ای که خود دارد، جلو می‌رود. با مطرح شدن حکمت عملی بحث‌های ولایت فقیه، حاکمیت دینی را به راحتی می‌توانیم درست کنیم. در مورد مسائلی مانند فرهنگ و جامعه شناسی، افزون بر حکمت عملی، باید فلسفه جامعه شناسی را مطرح کرد و پایه‌های فلسفی ما باید در آن مطرح شود.

محور سوم: ضرورت احیای حکمت عملی

کارشناسان در پاسخ به این پرسش‌ها که «دلایل کم فروغ‌شدن حکمت عملی در کار اندیشمندان اسلامی به ویژه پس از فارابی چیست و بر پایه آنها آیا امکان احیا این دانش وجود دارد؟ در صورت امکان، ضرورت‌های معرفتی و عملی احیا حکمت عملی در جهان معاصر به ویژه در جریان نظام‌سازی فکری و تمدنی چیست و چه کارکردهایی از آن انتظار می‌رود؟» به نکات ذیل اشاره کردند:

جوادی: ضرورت احیا این دانش چندان روشن است که نیازمند بحث نیست بلکه باید به طور جد عقب افتادگی‌ها را جبران کرد.

در تبیین ضرورت این دانش همین بس که انسان که می‌داند می‌تواند ضوابط فردی و جمعی بهتر زیستن و غایات این زیست را بشناسد، این خود او را به اهمیت و ضرورت دست‌یابی به قواعد کلان حاکم بر زندگی رهنمون می‌شود.

نراقی در جامع السعادات اخلاق را از هشت جهت به پزشکی تشبیه کرده و بر این اساس ضرورت علم اخلاق را همچون ضرورت دانش پزشکی گوشزد می‌کند.

یزدان‌پناه: کم‌فروغی حکمت عملی حاصل دلایل متعددی است که دو مورد از اهم آنها چنین هستند: نخست آنکه آثار فارابی به عنوان اصلی‌ترین فردی که به این حوزه پرداخته است، به صورت کتاب درسی در مجامع علمی شناخته نشد. در حالی که متون اصلی این حوزه باید به عنوان متن درسی معرفی شوند. دوم آنکه در طول تاریخ حاکمیت بیشتر از فقها بهره برده است و حکماً سهم مناسبی در اداره جامعه و حکومت نیافته‌اند. در حالی که فقیه و حکیم هر دو باید در یک نسبت متناسب پشتوانه فکری اداره جامعه باشند.

در باب ضرورت احیا حکمت عملی به چند نکته باید توجه داشت: اول آنکه کمال حکمت در حکمت عملی است و حکمت بدون حکمت عملی ناقص است. دوم آنکه از این طریق می‌توان پایه‌های یقینی احکام فعل انسان را در فضای اصولی و اجتهادی تبیین و جایگزین بنای عقلا نمود. سوم آنکه عقل عملی تدبیری و نیز ذات‌یاب اهمیت تمدنی فراوانی دارند که باید به آنها پرداخت و چهارم آنکه این دانش می‌تواند نقش نظام‌ساز در برداشت از متون دینی ایفا کند.


برچسب ها
نوشته شده در   پنجشنبه 5 ارديبهشت 1398  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode