جام جم آنلاين: يكچهارم از جمعيت جهان مستقيما تحتتاثير معلوليت به عنوان مددكار يا اعضاي خانواده(معلول) هستند. افراد داراي معلوليت با مشكلات زيادي رودررو هستند. غالبا در ميان منزويترين اعضاي جامعه قرار دارند. در عين حال انعطافپذيري زيادي نشان ميدهند و دستاوردهاي عظيم در زمينه كوششهاي بشري به دست آوردهاند.
71 كشور در جهان قانون ويژهاي براي معلولان دارند و كشور ما ايران سي و سومين كشور داراي قانون ويژه براي معلولان در جهان است؛ قانوني كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
اعلام سال 1981 ميلادي به عنوان سال جهاني معلولين توسط مجمع عمومي سازمان ملل متحد يكي از نقاط عطف در نگرش به معلولان بود. در سال بعد فاصله سالهاي 1992ـ 1982 دهه جهاني معلولين نام گرفت تا كيفيت و شركت فعالانه و همه جانبه افراد معلول را در زندگي اجتماعي گسترش ببخشد.
قانون برنامه جهاني در ارتباط با معلولان كه سال 1982 توسط مجمع عمومي سازمان ملل متحد به تصويب رسيد چارچوب بينالمللي را براي الحاق و انضمام مسائل مربوط به انواع معلوليتها به يك برنامهريزي ملي فراهم ميآورد. در سال 1992 قوانين استاندارد در زمينه برابرسازي مجالها و فرصتهاي زندگي براي افرادي كه با انواع معلوليتها دست و پنجه نرم ميكنند به قانون مذكور افزوده شد تا به منزله مكمل آن بوده و موجب قوام آن گردد.
براي نخستين بار سوم دسامبر سال 1992 به منظور گراميداشت سالروز تصويب قانون برنامه جهاني در ارتباط با معلولان از سوي مجمع عمومي سازمان ملل متحد به عنوان روز جهاني معلولان اعلام شد.
اين روز زماني است براي برپايي جشن و ارج نهادن به تجارب و تواناييهاي مردمي كه با معلوليتهاي گوناگون دست و پنجه نرم ميكنند. هدف از اين اقدام ارتقاي رشد اذهان عمومي درباره مسائل مربوط به معلوليتهاي مختلف و افزايش آگاهيها بوده است كه ميبايست از مسأله پيوستن معلولان در تمامي جنبههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي زندگي منتج شود.
در ايران نيز بهرغم وجود قانوني مترقي در زمينه حمايت از حقوق معلولان و به رغم گذشت چند سال از ابلاغ آن و تصويب اكثر آيين نامههاي اجرايي آن هنوز اين آيين نامهها به مرحله اجرا در نيامده است.
رو به افزايش
بنابر برآوردهاي سازمان جهاني بهداشت حدود 10 درصد جمعيت جهان با نوعى معلوليت زندگى مى كنند كه 2/4 درصد آنان داراي معلوليت متوسط به بالا هستند. اين رقم بنابه اعلام سازمان جهانى بهداشت، درحال افزايش است. بر اساس پيشبيني سازمان بهداشت جهاني درصد معلولان متوسط به بالا در سال 1404 حدود 5.7 برآورد ميشود و هماكنون بيش از 600 ميليون نفر از ساكنان جهان به علل مختلف جسمي، رواني و اجتماعي دچار ناتواني و معلوليت هستند كه 80 درصد اين افراد در كشورهاي جهان سوم زندگي كرده و يك سوم آنان را كودكان تشكيل ميدهند. آمارها نشان ميدهد كه از هر 10 كودكي كه در جهان متولد ميشود يكي معلول به دنيا ميآيد و يا بعد به دليل يك اتفاق، معلول ميشود. معلوليت بيش از آنكه جنبه پزشكي داشته باشد پديدهاي است كه جنبه اجتماعي دارد. براساس تخمين بانك جهانى، 20 درصد فقيرترين افراد معلوليت دارند و خشونت عليه كودكان معلول بيشتر از ديگر كودكان است. به گفته سازمان جهانى بهداشت، معلولان در طول تاريخ هميشه با مشكلاتى مثل بىتوجهى، ترس و تحقير مواجه بودهاند.
وضعيت ايران
در سرشمارى سال 65 تعداد افراد معلول طبق تعريف آن زمان كه شامل تنها افراد نابينا و ناشنواى كامل و قطع نخاع بود و معلوليتهاى ذهنى ديده نشده بود، 456 هزار نفر عنوان شد. در سال 75 تعداد افراد معلول 479 هزار نفر اعلام شد.
پيشبيني ميشود در سال 1404 جمعيت كشور ما به بيش از 94 ميليون نفر افزايش يافته و آمار معلولان نيز به 5 ميليون و 700 هزار نفر افزايش يابد. آمارهاي مختلف دلالت بر وجود بين 5/1 تا 3 درصد معلول در كشور دارد. آمار اخير به دليل تعاريف مختلفي كه از معلوليت صورت پذيرفته مورد پذيرش همگان نيست. اگر معلوليت را بر مبناي تعاريف بينالمللي كه عبارت از ناتواني فرد در انجام فعاليتهاي طبيعي، جسمي، رواني و اجتماعي در محدوده افراد سالم بدانيم، آمار مذكور ميبايست بيش از اين باشد.
مطالعات صورت گرفته نشان داده كه در گروه سني بالاي 50 سال و در مردان و روستاييان ميزان معلوليت بالاست. به لحاظ اتيولوژيك(سببشناسي) برحسب نوع معلوليت شايعترين علت در مبتلايان متفاوت است. به عنوان مثال در مورد كمشنوايي شايعترين علت ارثي و مادرزادي است ولي در مورد نابينايي و كمبينايي چنين نيست يا در مورد بسياري معلوليتهاي ديگر علل اكتسابي نقش اصلي را دارند. مثلا حوادث ترافيكي در بروز بسياري از معلوليتهاي فيزيكي روبه افزايش است و شايعترين علت از جمله علل منجر به فوت جراحات و حوادث ميباشد. پس از آن سوختگي و سقوط از بلندي بيشترين سهم را دارد.
براساس مطالعات انجام شده شايعترين علت معلوليت در گروه سني 14 ـ 2 سال ابتدا علل مادرزادي حدود 70درصد و سپس تصادفات و حوادث 1/19درصد است ولي در گروه سني 39 ـ 15 سال اين فاصله كمتر و حدود 32 درصد علل معلوليت را علل مادرزادي و 28درصد را حوادث و تصادفات باعث ميشود. به لحاظ تحصيلي نسبت معلوليت در بيسوادان بيشتر است. به لحاظ شغلي نسبت معلوليت در بيكاران بيشتر است. شيوع معلوليتهاي جسمي به تفكيك در مناطق شهري و روستايي كشور 22 در هزار و روستايي 25در هزار نفر ميباشد. در سال 77 در كل كشور ميزان 23 در هزار ذكر گرديده است.
حركت ممنوع
معلولان بخصوص آناني كه درگير مسائل جسمي ـ حركتي هستند، براي جابهجايي شرايط خاصي دارند. برخي از آنان به هيچ عنوان امكان استفاده از وسيله نقليه شخصي را ندارند، چون توان نشستن روي صندلي عادي به دليل موارد پزشكي از آنان سلب شده است. برخي ديگر براي سوار شدن به اتومبيل عادي نياز به كمك دارند و بعضي به تنهايي اما شايد به سختي، سوار ماشين ميشوند.
همچنين وسايل كمك حركتي(ويلچر، عصا، واكر و...) گاه مانع استفاده آسان آنان از سواريهاي شخصي ميشود. اين چنين است كه استفاده از اتومبيل معمولي (تاكسي و آژانس) صرف نظر از مسائل مالياش، نكات ويژهاي دارد كه جابهجايي با آن را همهگير و راحت نميكند. در واقع پيادهروهاي شهر، اماكن عمومي، ادارهها، وزارتخانهها، سيستم حمل و نقل عمومي و... بقدري براي معلولان نامناسب است كه آنان ترجيح ميدهند جز در مواقع ضروري در خانه بمانند.
نياز به فرهنگسازي
چند روز قبل عزتالله انتظامي پيشكسوت محبوب سينما گفت: در گذشته برخوردهاي بهتري با سالمندان و معلولان از سوي مردم ميشد ولي ميتوان با فرهنگسازي، در اين زمينه اقدامات موثري انجام داد.
آقاي بازيگران سينماي ايران كه به عنوان داور در جشنواره فيلم معلولان آوا حضور دارد، ميگويد: اگر تلويزيون در زمان مشخصي در يكي از شبكههاي خود اقدام به نمايش اين فيلمها كند تأثير بسيار زيادي روي مردم خواهد گذاشت و باعث فرهنگسازي خواهد شد.
واقعيت اين است مشكل معلولان فقط مشكلات مالي نيست. مشكلات فرهنگي كه در سطح جامعه وجود دارد، نگرش افراد و ارزشهايي كه در حال حاضر براي يك فرد ايدهآل تعريف ميشود، همه و همه مسائلي هستند كه حتي اگر مشكلات مالي مرتفع شود، معلولان را به حقوقشان نميرساند. آنها مانند ديگر اعضاي جامعه حق دارند يك زندگي عادي و برخوردار از خدمات حتي ويژهتر از افراد عادي داشته باشند، اما شرايط فرهنگي اين اجازه را به آنها نميدهد.
بسياري از معلولان از كودكي در شرايط نامناسب آموزشي كشور ايزوله ميشوند. آنها در سيستم آموزشي كنوني به مدارس جدا از مدارس افراد معمولي ميروند. يعني درست از زماني كه جامعهپذيري آنها آغاز ميشود. عدم برنامهريزي جامع و آيندهنگر ما باعث ميشود آنها جدا از جامعه پرورش پيدا كنند، در نتيجه در بزرگسالي نيز نميتوانند براحتي در جامعه كلانتر از مدرسه كه همه اقشار در آن حضور دارند، به زندگي ادامه دهند.
اثبات توانمندي
بعضي از افراد به علت نداشتن درك درست و جهانبيني صحيح و فقر فرهنگي، معلوليت را به عجز و ناتواني تعبير كرده و معلولان را كمتر مورد توجه قرار دادهاند. اما كم نبودهاند انسانهاي برجسته و موثري كه باوجود نقص جسماني به تسهيل و تسريع جريانهاي تاريخي بشر ياري بسيار رساندهاند. استعداد زياد اين اشخاص، توام با تلاش بيوقفه آنها نتايجي شگرف و سترگ و دستاوردهايي با تأثيرات طولاني مدت به بار آورده است. اين افراد با نقص جسماني آثاري خلق كردهاند يا ابداعاتي نمودهاند كه ديگران با جسمي سالم از انجام آن كار عاجز بودهاند. رودكي و اديب نيشابوري 2شاعر تواناي ايراني هردو نابينا بودند.
پروفسور استيون ويليام هاوكينگ فيزيكدان برجسته و نويسنده كتاب تاريخچه زمان؛ از انفجار بزرگ تا سياهچالهها تنها قادر به حركت دادن 2 انگشت دست چپ خود است.
هلن كلر، ابراهيم خان زند، لودويك بتهوون، سارا برنارد، غلامحسين بنان، خورخه لوئيس بورخس، مارسل پروست، لويي بريل، جوزف پوليتزر، فرانكلين دلانو روزولت، حسين طه و جان فورد از ديگر نامآوراني هستند كه هر يك به نوعي از نقص جسماني رنج ميبردند اما ارادهاي پولادين داشتند و جهان را وادار به ستايش اراده خود كردند.
چه كسي طبيعي است
در تعريف انسان معلول و از كار افتاده آمده است: كسي كه فاقد عملكرد جسمي، توان ذهني و سلامتي روحي و رواني، در حدي پايينتر از استاندارد و نرمال زندگي در جامعه باشد، معلول محسوب ميشود، اما سازمان بهداشت جهاني اين تعريف را نقد كرده است. اما نرمال و غيرنرمال امري است نسبي و در هر جامعهاي متفاوت است. در حقيقت آناني كه همه چيز را از زاويه زبده پروري و امتيازات و حق ويژه نگاه ميكنند، طبيعي است كه جامعه را هم به سالمها و معلولين، نرمالها و غيرنرمالها، زنان و مردان، فرماندهان و فرمانبران، ارزشها و بيارزشها تقسيم كنند.
شايد معلول واژه مناسبي نباشد اما نامي است كه افراد سالم روي ديگر همنوعان خود نهادهاند. اين جمعيت نيز نيازمند حمايت و توجه هستند تا بتوانند آسانتر از عهده سختيها و مشكلات زندگي خود برآيند. معلولان نيازي به ترحم، درك و دلسوزي ندارند. آنان نياز به احترام، برابري و حمايت از حق تعيين سرنوشت خود را دارند. آنان چيزي ميخواهند كه هر انساني طلب ميكند.
علي اخوان بهبهاني / جامجم