انسان نسبت بهخود 2ركن را بايد فراهم كند؛ يعني از نظر مسائل جهانبيني و عقل نظري و اعتقاد، به مرحله «ايمان» برسد و از نظر حكمت عملي هم خود را تهذيب و تزكيه نمايد.
همين دو امر را بايد در جامعه ايجاد كند تا جامعه بشود مدينهفاضله، و او در اثر انجامدادن اين تعليم و تزكيه، از خسارت رهايي يافته باشد. اوّل آنكه تواصي به حق كند؛ يعني همانطوري كه خود به حق رسيده است، ديگران را تواصي به حق كند. و معناي تواصي به حق تنها اين نيست كه به ديگران بگويد: جهانبين بشويد و مؤمن بشويد و... . بايد توصيه عملي بكند.
البته صرف سفارش لساني يا كتبي كه به جامعه بگويد شما ياد بگيريد و مطالب را تحصيل بكنيد، به نوبه خود سودمند هست ولي رسالت اصلي كه انسان را از خسارت سوره عصر نجات ميدهد، همان تواصي عملي است.
ركن ديگر آن است كه يكديگر را به «صبر» توصيه كنند. «صبر» هم چون 3 قسم است، جامع همه احكام الهي خواهد بود؛ چون صبر، هم «صبر عَلَي الطاعَت» است، هم «صبر عِندَ المُصيبَت» است، هم «صبر عَنِ المَعصِيَت». وقتي صبر حاصل شد، همه بخشهاي ديني حاصل است. انجامدادن كارهاي واجب يا مستحب دشوار است؛ صبر طلب ميكند.
پرهيز از معصيتهاي لذيذ و گوارا دشوار است؛ صبر طلب ميكند. تحمّل آزمونهاي الهي و مسائل قضا و قَدر حق سخت است؛ صبر ميطلبد. صبر چه بر طاعت باشد، چه هنگام معصيت و شروع در گناه باشد كه انسان را از گناه پرهيز ميدهد، يا بر مصيبت باشد كه حادثه تلخي روي داده است، همه اينها جزء بهترين وظايف ديني و اخلاقي است.
اگر جامعهاي يكديگر را به صبر توصيه كردند، يعني يكديگر را به احكام و اخلاق و عبادات توصيه نمودند. اين آيه سوره مباركه وَالعَصر، در عين حال كه كوتاه است، يك متني است جامع همه اصول علمي و عملي؛ در واقع عظمت مسئله اخلاق را بازگو ميكند كه اگر كسي تهذيب روح نكرد و متخلّق به اخلاق نشد، واقعا در خسارت است.
اگر كسي متخلّق به اخلاق الهي نبود، خسارت ديده است. خاسر شد، يعني سرمايه را باخت. لذا در قيامت كساني كه خاسرند و سرمايه را باختهاند، از شدّت افسوس، هر دو دست را گاز ميگيرند؛ «يُومَ يَعَضُّ الظالِمُ عَلي يَدَيه» . يك انسان در دنيا كه ضرر كرده است، پشيمان شده است؛ اين انگشت سبّابه را ميگزد بهعنوان «سبّابه مُتندّم» معروف است در ادبيات؛ يعني كسي كه متندّم و نادم شده است، اين انگشت سبّابه را ميگزد و گاز ميگيرد.
ولي در قيامت، انسان خسارتديده از شدّت پشيماني هر دو دست را گاز ميگيرد؛ «يُومَ يَعَضُّ الظالِمُ عَلي يَدَيه. وَ يَقُولْ يا لَيتَنِي كَذا وَ يا لَيتَنِي كذا...» زيرا تمام خسارتها را باخت؛ راهي براي تحصيل سرمايه نيست، راهي هم براي كسب و كار نيست. انساني كه در دنيا ورشكست شد، سرمايه را باخت، بالاخره نيروي بدني دارد، ميتواند از كارگري ساده خود را تأمين كند ولي اگر كسي نيروي بدني را هم از دست داده باشد، چارهاي جز فقر و مذلّت نيست و كسي هم نيست كه به نياز اين فقير در آن روز پاسخ بدهد؛ بنابراين لا خُلَّهَ وَ لا شَفاعَه و... .
آيتالله جوادي آملي