قرآن، پارهاي از سرگذشت حضرت آدم (عليهالسلام) را چنين بازگو ميكند: و علّم ادم الأسماء كلّها... * ...إنّه هوالتّوّاب الرحيم(1)؛ و خداوند همهٴ [معاني] نامها را به آدم (عليهالسلام) آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان نيز عرضه كرد و فرمود: اگر راست ميگوييد، نامهاي اينها را به من خبر دهيد. گفتند: منزّهي تو! ما را جز آنچه تو به ما آموختهاي، هيچ دانشي نيست؛ تويي داناي حكيم. خداوند فرمود: اي آدم! ايشان را از اسامي آنان خبر ده، و چون آدم فرشتگان را از آن نامها خبر داد، خداوند فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهفتهٴ آسمانها و زمين را ميدانم؟ و آنچه را آشكار ميكنيد و آنچه را پنهان ميداشتيد ميدانم؟ و چون فرشتگان را فرمان داديم كه براي آدم سجده كنيد، جز ابليس كه سرباززد و كبر ورزيد و از كافران شد، همه به سجده در افتادند، و گفتيم: اي آدم! خود و همسرت در اين باغ بهشت سكونت گيريد و از هر كجاي آن خواهيد، فراوان بخوريد، [ولي] به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود. پس شيطان، هر دو (آدم و حوا) را بلغزانيد و آن دو را از آنچه ايشان در آن بودند به درآورد، و ما فرموديم: كه فرود آييد، شما دشمن همديگريد و براي شما در زمين قرارگاه است و تا چندي برخورداري خواهد بود. سپس آدم از پروردگارش كلماتي را دريافت كرد و خدا بر او ببخشود. آري، اوست كه توبه پذير مهربان است.
اما در تورات كنوني ميخوانيم:
(7) پس خداوند خدا آدم را از خاك زمين صورت داد و نسيم حيات را بر دماغش دميد و آدم جانِ زنده شد، (8) و خداوند در عدن، از طرف شرقي باغي غرس كرد و انساني كه مصوّر ساخته بود، در آنجا گذاشت، (9) و خداوند خدا هر درختِ خوش نما و بخوردنْ نيكو، از زمين رويانيد و هم درخت حيات در وسط باغ و درخت دانستن نيك و بد را، (15) وخداوند خدا آدم را امر فرموده، گفت كه از همهٴ درختان باغ، مختاري كه بخوري، (17) امّا از درخت دانستن نيك و بد مخور؛ چه در روز خوردنت از آن مستوجب مرگ ميشوي، (18) و خداوند خدا گفت: بودن آدم تنها خوب نيست، به جهت او ياوري (زني) را بسازم كه با او باشد... (25) و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و شرمندگي نداشتند...، (1) و مار از همهٴ جانوران صحرا حيله سازتر بود كه خداوند خدا آفريده بود و به زن گفت: آيا خدا حقيقتاً گفته است كه از همهٴ درختان باغ مخوريد، (2) و زن به مار گفت كه از ميوهٴ درختان باغ ميخوريم، (3) امّا از ميوهٴ درختي كه در وسط باغ است، خدا فرموده است كه از آن مخوريد و آن را لمس نكنيد كه مبادا بميريد، (4) و مار به زن گفت كه البته نميميريد، (5) و حال اينكه خدا ميداند، روزي كه از آن ميخوريد چشمان شما گشوده شده، چون خداياني (= فرشتگاني) كه نيك و بد را ميدانند خواهيد شد، (6) پس زن درخت را ديد كه به خوردن نيكوست و اينكه در نظرها خوش آيند است و درختي كه مردانشمندي را مرغوب است، پس از ميوهاش گرفت و خورد و به شوهر خودش نيز داد كه خورد، (7) آنگاه چشمهاي هر دو گشوده شده، دانستند كه برهنهاند و برگهاي درخت انجير را دوخته، از براي خود فوطه (لباس) ساختند، (8) و آواز خداوند را شنيدند كه به هنگام نسيم روز در باغ ميخراميد، و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان كردند، (9) و خداوند خدا آدم را آواز كرده، وي را گفت كه كجايي؟ (10) او ديگر جواب گفت: كه آواز تو را در باغ شنيدم و ترسيدم؛ زيرا كه برهنهام و به جهت آن پنهان شدم، (11) و خدا به او گفت كه تو را كه گفته كه برهنهاي؟ آيا از درختي كه تو را امر فرمودم كه نخوري خوردي؟ (12) و آدم گفت: زني كه از براي بودن به من دادي، او از آن درخت به من داد كه خوردم (13) و خداوند خدا به زن گفت: اينكه كردي چيست؟ و زن گفت: كه مار مرا اِغوا كرد كه خوردم، (14) و خداوند خدا به مار گفت: چون كه اين را كردي، از همهٴ بهايم و حيوانات صحرا ملعوني و برشكمت خواهي رفت و همهٴ روزهاي عمر خود خاك خواهي خورد...، (22) و خداوند خدا گفت كه اينك آدم، نظر به دانستن نيك و بد، مانند يكي از ما شده است، پس مبادا كه دست خود را دراز كرده، هم از درخت حيات بگيرد و بخورد و دايماً زنده ماند، (23) پس از آن سبب، خداوند خدا او را از باغ عدن راند تا آنكه در زميني كه از آن گرفته شده بود فلاحت (كشاورزي) كند، (24) و آدم را راند و در طرف شرقي باغ عدن، كرّوبيان (فرشتگان) را شمشير آتشباري كه به جهت نگاهباني راه شجرهٴ حيات گردش ميكردند مسكن داد (2).
با يك ارزيابي مختصر، چند نسبت ناشايست را در تورات خواهيم ديد:
1. نسبت دروغ به خدا؛ از ميوه درختي (علم و دانش) كه در وسط باغ است، خدا فرموده كه مخوريد كه مبادا بميريد.
2. نسبت بخل به خدا؛ او راضي نبود كه آدم و حوا از درخت دانش بخورند و چونان فرشتگان (در عقل و آگاهي) شوند؛ بلكه بايد هميشه در ناداني بمانند.
3. خداوندْ جسم است و در باغ قدم ميزند و آدم و حوا از او پنهان ميشوند، مبادا چشمان خدا به ايشان بيفتد؛ البته خداوند آواز هم دارد و آدم و حوا آن را هنگامي كه خدا در باغ ميخراميد ميشنيدند.
4. شيطان (مار) نسبت به آدم و حوا مهربانتر از خداوند بود؛ چون او ميخواست كه چشم آدم و حوا به خوب و بد گشايش يابد، اما خداوند آن را دوست نميداشت.
5. چون آدم به خير و خوبي (نيك و بد) آگاه شد، از بهشت رانده شد.
6. گناه رانده شدن (مار) شيطان از دستگاه ربوبي، نصيحت و پند او به آدم بوده است؛ وگرنه نميبايست بر شكم خود راه برود و خاك بخورد، بلكه چون آدم مثلا ً بايد از بهترين غذا و نوشيدني استفاده كند و...!!
در روايات اسلامي، برخي مطالب همگون با مضمونهاي ياد شده مشاهده ميشود. اينگونه از احاديث يا جزء اسرائيليات است كه مهمان ناخواندهٴ حوزهٴ اسلامي است يا آنكه از اهل بيت طهارت (عليهمالسلام) رسيده است كه در اينصورت از متشابهات است كه با ارجاع به محكمات تفسير و توجيه ميشود؛ آنگاه همين تأويل و ارجاع به محكمات را ميتوان در مطالب عهد عتيق اعمال كرد؛ البته بعضي از زواياي تحريف شده در آن كتاب موجود است كه توجيهپذير نيست و بايد به مدسوس و منحول بودن آنها اطمينان داشت.
1. سورهٴ بقره، آيات 31 ـ 37.
2. كتاب مقدس، عهد عتيق، سفر تكوين، فصل 2 و 3.
وحي و نبوت، ص 321-325