ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 14 ارديبهشت 1403
جمعه 14 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 26 مرداد 1389     |     کد : 8882

تنزيه حضرت يونس (عليه السلام)

حضرت يونس (عليه‌السلام) به ستم‌گر بودن خويش اعتراف كرده است؛ چنان كه قرآن مي‌فرمايد: و ذا النون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادي في الظّلمات أن لا إله إلاّ أنت سُبحانك إنّي كنتُ من الظّالمين...

حضرت يونس (عليه‌السلام) به ستم‌گر بودن خويش اعتراف كرده است؛ چنان كه قرآن مي‌فرمايد: و ذا النون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادي في الظّلمات أن لا إله إلاّ أنت سُبحانك إنّي كنتُ من الظّالمين.(1)؛ يادآور حال يونس را هنگامي كه از ميان قوم خود خشمگين بيرون رفت و چنين پنداشت كه ما هرگز او را در تنگنا قرار نخواهيم داد؛ امّا وقتي به كام نهنگ فرو رفت، در آن تاريكي‌هاي دريا و شكم نهنگ فرياد برآورد: خدايا! جز تو معبودي نيست. تو از شرك و شريك و هر عيب و آلودگي پاك و منزهي و من از ستم‌كارانم.
اگر خشمناك شدن او از دست مردم به حق بود، چرا به كام نهنگ فرو رفت و خود را ستم‌كار خواند. اين امور با معصوم بودن يك پيامبر سازگار نيست. به ويژه، كار او به قدري سنگين و مشكل بود كه خداوند در اين‌باره فرمود: اگر او از تسبيح كنندگان نبود، تا روز قيامت در شكم ماهي زنداني بود: فلولا أنّه كان من المسبّحين * للبث في بطنه إلي يوم يُبعثون(2)؛ ولي لطف خدا شامل حال او شد و دعايش به هدف اجابت رسيد و از اندوه نجات يافت؛ زيرا او مؤمن واقعي بود و خداوند مؤمنان راستين را از اندوه مي‌رهاند: فاستجبنا له و نجّيناه من الغمّ و كذلك نُنجي المؤمنين(3). برخي در پاسخ گفته‌اند: حضرت يونس، مرتكب ترك اولي شد. او مي‌بايست تحمّل و صبر فراوان به خرج مي‌داد و شتاب و عجله نمي‌كرد. لذا، قرآن به اين نكته تذكر داده است كه او زود صبر را از دست داد و شكيبايي و حوصله‌اش به سر رسيد. از اين‌رو، خداي سبحان، خطاب به پيامبر اسلام‌(صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: فاصبر لحكم ربّك و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادي وهو مكظوم * لولا أن تداركه نعمةٌ من ربّه لنُبذ بالعراء و هو مذموم * فاجتباه ربّه فجعله من الصّالحين(4)؛ در امتثال حكم پروردگارت شكيبا باش و مانند همدم ماهي (حضرت يونس (عليه‌السلام)) مباش؛ آن‌گاه كه اندوه زده ندا داد. اگر لطفي از جانب پروردگارش تدارك حال او نمي‌كرد، قطعاً نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مي‌شد. پس، پروردگارش او را برگزيد و از شايستگانش گردانيد(5).
مأمون از امام هشتم علي بن موسي الرضا (عليه‌السلام) دربارهٴ‌ : و ذا النّون إذ ذهب... سؤال كرد آن حضرت فرمود: اين شخص يونس بن متي است. او يقين داشت كه خداوند بر او تنگ نمي‌گيرد، ولي وقتي به شكم ماهي فرو رفت و از مسبّحين بود، گفت: من از ستم‌كاران بودم كه مي‌توانستم همهٴ‌ اوقات خويش را صرف اين عبادت (تسبيح و تقديس خدا) كنم و اين‌گونه كه الآن (در شكم ماهي) به ذكر عبادت مشغولم، اشتغال نورزيدم: بتركى مثل هذه العبادة التى قد فرغتنى لها فى بطن الحوت. آن‌گاه خداوند، دعاي او را به هدف استجابت رساند و فرمود: فلولا أنّه كان من المسبّحين * للبث في بطنه إلي يوم يبعثون(6).
در حديث آمده كه حضرت يونس (عليه‌السلام) خاطر جمع بود كه خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت. لذا، خداوند او را تنها يك لحظه به خود واگذاشت و او شكيبايي خود را از دست داد و بر قومش خشمگين شد. از اين‌رو، امّ سلمه (همسر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)) گويد: شبي كه نوبت من بود تا پيامبر در اتاقم بيتوته كند، در دل شب ديدم كه پيامبر در رختخوابش نيست. هنگام جست‌وجو او را ديدم كه در گوشهٴ‌ خانه ايستاده و دست‌ها را به جانب آسمان بلند كرده است و گريان مي‌گويد: اللّهم لاتنزع منّى صالح ما أعطيتنى أبداً، اللّهم لا تُشمت بى عدوّاً و لا حاسداً، اللّهم لاتردّنى فى سوء استنقذتنى منه أبداً، اللّهم و لاتكلنى إلي نفسى طرفة عين أبداً.
امّ سلمه گويد: در حالي كه مي‌گريستم به اتاقم بازگشتم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بازگشت و سبب گريه‌ام را پرسيد. عرض كردم كه براي گريهٴ‌ شما گريان شدم كه با اين همه مقام و منزلتي كه در پيشگاه خداوند داريد، اين‌سان مي‌گرييد؟ حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چگونه گريه نكنم و ايمن باشم، حال آن‌كه خداوند، حضرت يونس بن متي را يك لحظه به خود واگذاشت و چيزي به سرش آمد كه آمد: يا اُمّ سلمة! و ما يؤمننى وإنّما وكلّ اللّه يونس بن متي إلي نفسه طرفة عين، فكان منه ما كان (7).
خلاصه آن‌كه 1. حضرت يونس (عليه‌السلام) گذشته از مقام شامخ نبوّت، رسالت و عصمت، مورد عنايت ولايي خداوند بود و از نعمت ولايت ويژه الهي طرفي بسته بود؛ زيرا قرآن كريم در اين‌باره چنين فرموده است: لو لا أن تداركه نعمة من ربّه لنُبذَ بالعراء و هو مذموم(8)؛ زيرا مقصود از اين نعمت، همان فيض ولايت خداست و كسي كه تحت ولايت مستقيم خداست، از گزند هر كژراهه مصون است. پس، هيچ انحرافي در سيره و سنّت آن حضرت (عليه‌السلام) پديد نيامد و نيز مورد هيچ‌گونه نكوهش نبوده و نيست.
2. صبر و استقامت، داراي درجات متعدّد و گونه‌گونه است و مقدار لازم آن كه نصاب مسؤوليت‌پذيري است، در همهٴ‌ رهبران معصوم بوده است؛ ولي مرتبه برين و برتر آن در برخي از انسان‌هاي معصوم حاصل است و در بعضي نسبت به برخي از موارد، منتفي است.
3. آنچه دربارهٴ‌ حضرت يونس (عليه‌السلام) رخ داد، همان فقدان مرتبهٴ‌ برين صبر در گوشه‌اي از مأموريت‌هاي راجح (نه واجب) بوده است و قرآن كريم در اين‌باره فرمود: فاصبر لحكم ربّك و لا تكن كصاحب الموت إذ نادي و هو مكظوم(9؛ يعني پيامبر! در برابر حكم پروردگارت صابر و بردبار باش و مانند صاحب ماهي ـ يعني حضرت يونس (عليه‌السلام) ـ مباش؛ هنگامي كه پروردگار خود را خواند، در حالي كه خشم خود را تحمّل، و دشواري هضم آن وي را اندوهناك كرد.
4. پديد آمدن چنين دشواري دردناك از يك‌سو، و از دست دادن مرتبهٴ‌ برين بردباري از سوي ديگر، زمينهٴ‌ نقص را فراهم كرد كه همين مطلب، مصحّح اسناد ظلم به معناي نقص است.
1. سورهٴ‌ انبياء، آيهٴ‌ 87.
2. سورهٴ‌ صافات، آيات 143 ـ 144.
3. سورهٴ‌ انبياء، آيهٴ‌ 8
4.سورهٴ‌ قلم، آيات 45 ـ 48.
5. تفسير كبير، ج 21، ص 214 ـ 215.
6. سورهٴ‌ صافات، آيات 143 ـ 144؛ بحارالأنوار، ج11، ص82؛ تفسير نورالثقلين، ج3، ص 449
7.تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 450، ح 140.
8. سورهٴ‌ قلم، آيهٴ‌ 49.
9. سوره قلم، آيه 48.
وحي و نبوت، ص 268-271


نوشته شده در   سه شنبه 26 مرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode