مردم عادي نيز با تهذيب نفس ميتوانند به عصمت دست يازند. اين عصمت به سه صورت شكل ميگيرد:
1. در اثر نزديك نشدن به گناه، همراه با عدم گرايش قلبي به گناه.
2. در اثر دوري جستن از گناه، همراه با گرايش قلبي شخص به گناه.
3. در اثر دوري جستن از گناه، وقت احساس خطر، همراه با گرايش قلبي شخص به گناه.
امّا در مورد همهٴ پيامبران، به ويژه پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) جهات مثبت صورتهاي سهگانهٴ فوقْ ثابت است، و جهت منفي آنها منتفي. خداوند سبحان در اين خصوص ميفرمايد: لولا أن ثبّتناك لقد كدت تركن إليهم شيئاً قليلا ً(1)؛ و تو اي پيامبر! نه تنها دخل و تصرّف در آيات نكردي، بلكه نزديك به ميل هم نشدي و اگر تثبيت الهي نبود، نزديك بود كه گرايش كمي به آنها پيدا كني؛ بلكه عصمت الهي مانع از اين كار شد.
همچنين از آيهٴ ...لنصرف عنه السوء و الفحشاء...(2) به دست ميآيد كه هرگز تمايل و گرايش به گناه، نزديك يوسف (عليهالسلام) نشد و خداوند، زشتي و فحشا را از يوسف بازداشت؛ نه اين كه خدا او را از بدي و منكر منصرف كرده باشد؛ يعني در حقيقت، خداوند فحشا را كه وسوسهٴ شيطاني است از محدودهٴ حيات نوراني حضرت يوسف و همهٴ پيامبران و پيشوايان دور كرده است؛ بهگونهاي كه گناه و گرايش به آن، اجازه ندارند كه به جانب اين بزرگواران نزديك شود.
غرض آنكه: 1. پيامبر، گناه نميكند. 2. پيامبر، نزديك گناه نميشود كه برخي از مبادي و مقدمات آن را فراهم كند. 3. پيامبر، گرايش قلبي به گناه ندارد. 4. پيامبر در فضاي روح و صحنهٴ دل، نزديك گرايش قلبي هم نميرود. 5. نزديكي به گرايش قلبي نيز جرأت حضور در صحيفهٴ دل پيامبر را ندارد؛ زيرا قلبي كه از معرفت توحيدْ تام، و از محبّت خداي سبحان، مملو و متيّم است جايي براي ميل به گناه و نيز مجالي براي نزديكي به ميل به گناه و همچنين فرصتي براي هجوم ميل يا نزديكي به ميل و ورود چنين مهمان ناخواندهاي نيست.
بنابراين، عصمت پيامبران با عصمت ديگران فرق دارد. انبيا آنچه را ادراك كردند حق است، گرچه فتواي ادراكي آنان، از قبيل احساس و تخيّل و توهّم است و تعلقشان چونان ساير افراد ميباشد. خداوند در تأييد اين نظر ميفرمايد: وإنّك لتلقّي القران من لدن حكيم عليم(3)؛ تو دقيقاً از روي ادراك حق و صحيح، قرآن را از خداي حكيم عليم اخذ ميكني. نيز ميفرمايد: اوست كه فرشتهٴ امين وحي را همراه قرآن فروميفرستد: نزل به الروح الأمين * علي قلبك لتكون من المنذرين(4).
پس، هيچ راهي براي نفوذ شيطان باقي نيست؛ زيرا فرشتگان در همهٴ مراحل نزول قرآن، همراه و محافظ آن هستند؛ چنانكه خداوند ميفرمايد: عالم الغيب فلا يُظهر علي غيبه أحداً * إلاّ من ارتضي من رسولٍ فإنّه يسلُك من بين يديه و من خلفه رصداً * ليعلم أن قد أبلغوا رسالات ربّهم و أحاط بما لديهم و أحصي كل شيء عدداً(5). پس، وقتي وحي نازل شد، پاسداران غيبي از دو طرف، آن را پاس ميدارند كه شيطان در آن راه نيابد و معصومانه به قلب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برسد و سالم به جامعه انساني ابلاغ شود: وبالحقّ أنزلناه وبالحقّ نزل...(6).
پس از اين مرحله، هركه خواهد ايمان ميآورد و هركه نخواهد، از روي اختيار به كفر ميگرايد: و قل الحق من ربّكم فمن شاءَ فليُؤمِن و مَن شاء فليكفر...(7)؛ بگو: حق از پروردگارتان رسيده است، پس هر كسي خواهد بگرود و هر كسي كه بخواهد انكار كند و كفر ورزد.
حاصل آن كه در حرم امن پيامبران الهي، بطلان و گناه، بلكه ميل به گناه هرگز راه ندارد و نيز معصوميّت آنان جنبهٴ جبري ندارد و بر محور اختيار كامل شكل ميگيرد.
1.سورهٴ اسراء، آيهٴ 74.
2. سورهٴ يوسف، آيهٴ 24.
3. سورهٴ نمل، آيهٴ 6.
4. سورهٴ شعراء، آيات 193 ـ 194.
5. سورهٴ جن، آيات 26 ـ 28.
6.سورهٴ اسراء، آيهٴ 105.
7. سورهٴ كهف، آيهٴ 29.
وحي و نبوت، ص209-212