عصمت، ملكهٴ نفساني قدرتمندي است كه همواره در وجود انسان معصوم، حضور و ظهور دارد و هيچ نيرويي ـ چون غضب و شهوت و... ـ موجب زوال آن نميشود. عصمـت مانند عدالت نيست و دست كم در چند امر باهم جدايي دارند: يك. در مراتب وجود؛ رتبه وجودي عدالت، ضعيفتر از عصمت است. افراد عادل، گاهي (هر چند به صعوبت) گناه ميكنند و به دام شيطان ميافتند ـ گرچه غير عادل به سهولت گناه ميكند ـ ليكن عصمت، ملكهٴ وجودي برتري است كه هرگز مقهور سر پنجهٴ شهوت و غضب نميشود و شيطان به قُرقگاه او نزديك نميشود.
دو. سهو و نسيان و غفلت، با عدالت تزاحم ندارد. از اينرو، انسان عادل گاهي از روي اشتباه يا غفلت، مال كسي را تصرّف ميكند؛ امّا امور ياد شده با ملكـهٴ عصمت منافات دارد و معصوم، هيچگاه دچار سهو و نسيان و غفلت نميشود.
سه. عدالت، از نوع ملكههاي عملي است، نه علمي. اصولا ً عدالت، در ملكههاي علمي راه ندارد و شخص عادل، همه چيز را نميداند و در دانستههايش اشتباه رخ مينمايد؛ مثلا ً دو مرجع تقليدِ عادل، ممكن است كه در مسألهاي دو فتواي مخالف يكديگر صادر كنند و ما ميدانيم قطعاً يكي از دو فتوا اشتباه است؛ ليكن اين اشتباه، زياني به عدالتشان وارد نميكند.
البته عدالت ـ مانند تقوا و ساير فضايل عملي ـ در بخش انديشهٴ صحيح، بياثر نيست، ولي ملكهٴ عصمت، هم در عقل نظري حضور دارد و هم در عقل عملي؛ هرچند علم معصوم، شهودي است و نه مفهومي، و نيز حضوري است، نه حصولي. غرض آنكه انسانِ معصوم، هم در منطقهٴ علم و دانش مصون است و هم در قلمرو عمل و گرايش محفوظ است.