وابستگى عاطفى فرزند بهوالدين بيش از تعلق خاطر والدين به فرزند است. نياز به عاطفه سراسر وجودكودك را فرا گرفته و او را به عنايت والدين نيازمند ساخته است. كودك تواندورى از والدين را ندارد و هرگونه بىتوجهى پدر و مادر به اين وابستگىمىتواند در آينده براى كودك مشكلآفرين باشد. متاسفانه امروزه برخى ازوالدين، بىآنكه ناگزير باشند، فرزندان خود را به مهدكودك مىسپارند. هرچندمهدكودك بعد اجتماعى كودكان را پرورش مىدهد، اما هرگز پاسخگوى نياز حياتىكودك به عاطفه نيست. بنابراين شايسته است والدين، در حد امكان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادرى و عطوفت پدرى محروم نسازند. توجه به وابستگى كودك چنانمهم است كه حتى در محافل نبايد ميان پدر و فرزند كه كنار هم نشستهاند، فاصلهانداخت.
امام كاظم(ع) مىفرمايد:
رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بين پدر و فرزند نهى فرمود. (1)
وفا به وعده
وفاى به وعده، حتى در برابر كفار، از صفات پسنديده و مورد توجه پيشوايان ديناست. اين عمل مهم در برخورد با كودكان از اهميتبيشترى برخودار است. كودكانجز به تحقق وعده والدين نمىانديشند، در وفاى والدين ترديد ندارند و هماره بهانتظار لحظه موعود مىنشينند. هرگونه تاخير و تخلف در وفاى به وعده آنها رامىآزارد و به تخريب روحيه اعتماد به والدين مىانجامد. افزون بر اين، چنينكردار ناپسندى غير مستقيم درس پيمانشكنى به آنان مىآموزد. كليب صيداوى نقلمىكند كه، امام كاظم(ع) فرمود: اذا وعدتم الصبيان وفوا لهم ...; هنگامى كهبه فرزندانتان وعده داديد، وفا كنيد; همانا كودكان چنان مىپندارند كه شما بهآنها روزى مىدهيد. خداوند متعال به خاطر هيچ چيزى به اندازه زنان و كودكانخشمگين نمىشود. (2)
كودكان و نماز
نماز ستون دين و سرچشمه همه نيكيهاست.
هرچند اين امر مهم همزمان با سن تكليف بر انسان واجب مىشود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سريعتر تحت الطاف الهى قرار مىگيرند و شتابانتردر راه كسب فضايل اخلاقى گام خواهند گذاشت.
انسانى كه از كودكى با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شيرينى عبادت و ارتباطبا پروردگار را مىچشد و ديگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمىپسندد. ازبعد اجتماعى نيز نماز، نوجوان را به جماعت نيكرفتاران و پسنديدگان پيوندمىدهد و از فرو رفتن در گرداب آشنايى با آلودگان و تبهكاران بازمىدارد. نمازدر نوجوانى و قبل از تكليف، تجربهاى شيرين و جذاب است، هنگام تكليف، احساسسختى فرايض را از انسان دور مىسازد. بدين جهت ائمه عليهم السلام فرزندانخود را، قبل از سن تكليف، با نماز آشنا مىساختند. امام كاظم(ع) فرمود: مرواصبيانكم بالصلاه اذا كانوا سبع سنين ...; هنگامى كه فرزندانتان به سن هفتسالگى رسيدند، آنها را به نماز فرمان دهيد. (3)
فرزندان و بستر استراحت
اسلام به پيشگيرى از گناه اهميتبسيار مىدهدو براى از بين بردن زمينههاى گناه تاكيد مىكند. رعايتحجاب، پرهيزاز اختلاط زنان و مردان، كراهتسخن گفتن بسيار با نامحرمان و ... از همين باباست. جدا كردن بستر فرزندان در آستانه سن تميز نيز بخشى از برنامه پيشگيرىاز گناهان است. امام كاظم(ع) فرمود: ... هنگامى كه فرزندانتان به ده سالگىرسيدند، بسترشان را از هم جدا كنيد. (4)
فرزندان و مسووليت
مسووليت دادن بهفرزندان از روشهاى مؤثر تربيتى است. مسووليت، اگر متناسب با توان كودكانباشد و در انجام دادن آن يارى شوند، اعتماد به نفسشان را تقويت مىكند و آنانرا براى پذيرش و به انجام رساندن مسووليتهاى بزرگتر آماده مىسازد علاوه براين، كودكان احساس مىكنند كه والدين براى آنها احترام قايلند و آنها راناتوان نمىانگارند. پيشواى هفتم شيعيان، در فرصتهاى مناسب، به فرزندانشمسووليت مىداد. سليمان جعفرى مىگويد: هنگامى كه يكى از فرزندان امام كاظم(ع)در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالين برادرت سوره صافاتبخوان. قاسم قرائتسوره صافات را شروع كرد و چون به آيه «اهم اشد خلقا اممن خلقناه ...; رسيد، برادرش وفات يافت ...» (5)
آن حضرت همچنين، همزمان باوصى اصلى قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعيل و احمد)را در مسووليت وصايتبا امام هشتم(ع) همراه ساخت.
ناآرامى كودكان
برخى از كودكان بسيار شلوغ، پرتحرك و ناآرامند; به هر كارىدست مىزنند و چه بسا سبب آزار والدين مىشوند. برخى از والدين در برابر آنهاموضع مىگيرند، لب به سرزنش مىگشايند و آنان را نابهنجار به شمار مىآورند; درحالى كه تحرك و ناآرامى كودكان معمولا طبيعى است و كسانى كه در كودكى شلوغ وپرتحرك باشند، در جوانى آرام و بردبار خواهند شد. بنابراين بجاست والدين كمرهمتببندند و با صبر و حوصله، خود را براى گذر از اين دوره حساس و چه بساطاقتفرسا مهيا سازند.
امام كاظم فرمود: تستحب عرامه (6) الصبى فى صغره ليكونحليما فى كبره; ... ما ينبعى ان يكون الا هكذا; سزاوار است فرزند در كودكىشلوغ و پرتحرك باشد تا در بزرگى صبور و بردبار شود; ... و جز اين روانيست. (7)
تفاوت آرى، تبعيض هرگز
تبعيض و تفاوت دو واژه نزديك، ولى متفاوتاست. تبعيض بدين معناست كه در ميان افراد همپايه و همسان بىدليل فرد ياافرادى را برتر به شمار آوريم; ولى تفاوت عبارت است از برترى شايستگان. درسيره تربيتى امام كاظم(ع) تبعيض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعيضميان فرزندان بذر كينه و اختلاف و بدبينى به والدين را در دل كودكانمىپراكند. امام كاظم(ع) از پدرانش چنين نقل مىكند: مردى يكى از دو فرزندشبوسيد و ديگرى را رها كرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتى] فرمود: چرا بين آنها بهمساوات رفتار نمىكنى؟ (8)
تفاوت اگر بجا و منطقى باشد، موجب پيشرفت فرزندانمىشود; زيرا حس رقابتسالم را در آنها تقويت مىكند. امام كاظم(ع) در مواردىميان فرزندانش تفاوت قايل مىشد. رفاعه از حضرت موسى بنجعفر(ع) پرسيد: اىفرزند رسول الله، مردى چند پسر دارد; آيا برتر شمردن يكى بر ديگران، درستاست؟
امام(ع) پاسخ داد: نعم، لا باءس; قد كان ابى(ع) يفضلنى على عبدالله;بلى، مانعى ندارد; زيرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترمترجيح مىداد. (9)
حضرت رضا(ع) نيز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعيل را، با آنكهاز عباس كوچكتر بود، در توليت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (10)
شيخ مفيدمىنويسد: «احمد بنموسى شخصى بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام كاظم(ع) اورا دوست مىداشت، بر ديگران مقدم مىشمرد و مزرعه خود را به او بخشيد.» (11)
تفاوت نهادن ميان فرزندان امرى بسيار ظريف و حساس است و نياز به كمال دقت وظرافت دارد; زيرا ممكن است فرزندان آن را تبعيض پندارند. پس والدين بايد:
1 هنگام تفاوت نهادن ميان فرزندان، به گونهاى رفتار كنند كه كسى آن راتبعيض به شمار نياورد;
2 دقت كنند كه سبب برترى فرزندى كه برتر مىشمارند،كاملا آشكار باشد;
3 در صورت امكان، امتياز فرزند برتر را، با عباراتىسازنده، بيان كنند.
امام هفتم(ع) در مواردى حضرت رضا(ع) را بر ديگران ترجيحمىداد، او را الگوى ديگر فرزندان معرفى مىكرد و وجه برترىاش را آشكارمىساخت.
اسحاق بنموسى(ع) مىگويد: امام كاظم(ع) به فرزندانش مىفرمود:
برادرتان على(ع) دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دينتان از او بپرسيد وآنچه بيان مىكند، به خاطر بسپاريد. همانا ابوجعفر(ع) به من فرمود:
دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. كاش وى را درك مىكردم.
بىترديد او همنام اميرمومنان [على] است. (12)
موقعيت اجتماعى فرزندان
فرزندانتا وقتى به بلوغ شرعى، عقلى و اجتماعى دست نيافتهاند، به مراقبت والدين وهدايت آنها نياز دارند.
فراهم ساختن زمينه مساعد براى دستيابى فرزندان به جايگاه اجتماعى مناسب،بخشى از وظايف والدين در برابر فرزندان است. آنها بايد، براى رسيدن به اينهدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب يارى دهند. چه بسيار فرزندانى كه براثر بىتوجهى والدين به مشاغل پست و منفى تن دادهاند و به خاطر محروم بودن ازراهنماييهاى سودمند والدين از موقعيتهاى ارزشمند و شايسته اجتماعى محرومشدند، سرانجامشان به رذالت و پستى گراييد و مايه ننگ و خوارى والدينگرديدند. امام كاظم(ع) فرمود:
شخصى [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا، حق اين فرزند برمن كدام است؟
حضرت فرمود: نام نيكو برايش انتخاب كن، او را ادب بياموز و در موقعيتى نيكقرار ده.[جايگاه اجتماعى مناسب برايش فراهم ساز] (13)
در حديث ديگرىمىفرمايد: شخصى همراه فرزندش خدمت پيامبر(ص) رسيد و گفت: يا رسول الله، منبه فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه كارى گمارم؟
حضرت فرمود: او را به كارى كه خشنودى خداوند در آن استبگمار و از پنجشغلبازدار: سيائى، صائغى، قصابى، حناطى و نحاسى.
مرد پرسيد: سياء كيست؟
فرمود: كسى كه كفن مىفروشد و براى امتم آرزوى مرگ مىكند. همانا نوزاد امتمن، نزد من از آنچه خورشيد بر آن مىتابد، محبوبتر است. صائغ كسى است كه درپى زيان (14) امت من است; قصاب ذبح مىكند تا آنكه رحمت از قلبش مىرود; حناطكسى است كه غذا را احتكار مىكند، همانا اگر خداوند محتكر را در حال دزدىمشاهده كند، بهتر است از اينكه او را چهل روز در حال احتكار ببيند; اما نحاس[بردهفروش] جبرئيل نزدم آمد و فرمود:
اى محمد، بدترين امت كسانىاند كه مردم را مىفروشند.
والدين و موعظه فرزندان
هرچند روش غير مستقيم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(عليهم السلام) بيش از آنچه مىگفتند با كردار خود، مردمرا ارشاد مىكردند; ولى پند مستقيم نيز در سيره آنها بسيار مشاهده مىشود.
امام كاظم(ع) بعضى از فرزندانش را چنين اندرز مىدهد: فرزندم! بپرهيز ازاينكه خداوند تو را در گناهى كه از آن نهىات كرده، ببيند; بپرهيز از اينكهپروردگار تو را از اطاعتى كه بدان فرمانت داده، دور مشاهده كند. بر تو بادبه تلاش و كوشش. هرگز خود را از كوتاهى در عبادت خداوند تهى مشمار; زيراخداوند چنان كه شايسته است عبادت نمىشود; و از مزاح بپرهيز كه نور ايمانت رامىبرد و تو را سبك مىسازد; و از اندوه و كسالت دور باش، كه از بهره دنيا وآخرتت جلوگيرى مىكنند.» (15)
مسافرت خانوادگى
مسافرتهاى خانوادگى مىتوانداثر تربيتى داشته باشد; زيرا: 1. باعث نشاط و شادابى اعضاى خانواده مىشود;
2. سبب استمرار نظارت پدر، كه در حيات تربيتى فرزندان ضرورى است، مىگردد;اين امر، بويژه امروزه كه پدران به سبب مشاغل زياد در خانه كمتر حضور دارند.بسيار مهم است.
3. زمينه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت كودكان را فراهم مىآورد;
4.ميدان مناسبى براى تجلى اخلاق اجتماعى و تمرين صفات پسنديدهاى چون همكارى،تعاون، نوعدوستى، ايثار و گذشتبه شمار مىآيد;
5. چنانچه سفر، زيارتى باشدسبب تحكيم اعتقادات و توجه به معنويات مىشود.
على بنجعفر، برادر امام كاظم(ع) مىگويد: چهار مرتبه در ركاب حضرت كاظم(ع)بودم و حضرت همراه خانوادهاش سمتحج راه مىسپرد. اين سفرها گاه26 روز،زمانى 24 روز و گاه 21 روز به درازا مىكشيد. (16)
تربيت از تولد تا مرگ
امام(ع) هنگام تولد فرزندش رضا(ع) كلمات زيباى اذان و اقامه را در گوششزمزمه فرمود و روان نورسيده خود را با آواى توحيد صفا بخشيد. نجمه مادر حضرترضا(ع) مىگويد: هنگامى كه وضع حمل كردم پسرم [على بنموسى] دستهايش را برزمين قرار داده، سر را سمت آسمان بلند كرد و لبهايش را حركت داد، گويا سخنمىگفت. پدرش موسى بنجعفر(ع) بر من وارد شد و فرمود: اى نجمه، كرامتپروردگارت گوارايتباد. آنگاه نوزاد را، كه در لباس سفيد پيچيده بودم، بهحضرت دادم.
امام(ع) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، كامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگيرش كه بقيه الله درروى زمين است. (17) حضرت حتى در لحظات پايانى عمرش نيز به تربيت فرزندانشمىانديشيد. آن بزرگوار در وصيتنامهاش نكات تربيتى مهمى به يادگار نهاده،مىفرمايد: ... در باره صدقات و اموال و فرزندان وصيت مىكنم ابراهيم و عباس واسماعيل و ام احمد و على را، بويژه در امر زنان; و پسرم على(ع) در امر آنهامختار است نه پسران ديگرم. همچنين در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بيتم اواختيار دارد ... من داراى اموالى هستم كه صدقه قرار دادهام; فرزندم على بدانآگاه و راستگفتار است و بايد بدين وصيت عمل كند. و اگر از برخى از فرزندانمبه عنوان وصى نام بردم، براى احترامشان بوده تا در اجراى وصيتشركت كنند.
فرزندان و همسرانم هر يك در همان خانهاى كه هستند، اقامت و با مقدارى ثابتاز صدقات معين زندگى كنند ...
هيچ يك از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع).
اگر رضا ناخشنود بود و كسى بدين كار اقدام كرد، با خداوند و رسول و ولىاشمخالفت كرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر مىدهد و اگر نخواست نگه مىدارد. (18)
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1 الكافى، ج6، ص 50.
2 مستدرك الوسائل، ج3، ص 558.
3 همان.
4 حياه الامام موسى بنجعفر(ع)، ج 2، ص 430.
5 صبى عارم: بين العرام بالضم اى شرس (مجمع البحرين، ج6، ص113) و الشرسهو السيىء الخلق، بين الشرس (همان، ج 4، ص 78); عرم عرامه: اشتد و خرج عنالحد (المنجد) در برخى كتب عرامه را تحمل سختى و مشقت كودك معنا كردهاند كهبه نظر مىرسد صحيح نباشد.
6 الكافى، ج6، ص 51.
7 مسند امام كاظم(ع)، ج 1، ص 481.
8 همان، ج3، ص7.
9 عيون اخبار الرضا(ع)، ص27.
10 الارشاد، ج 2، ص 244.
11 كشف الغمه، ج3، ص107.
12 الكافى، ج6، ص 48.
13 در نسخه تهذيب و استبصار «دين» امتى ذكر شده. (تهذيب، ج6، ص 362 واستبصار، ج3،ص96)
14 مسند امام كاظم(ع)، ج 2، ص 391.
15 تحف العقول، ص306.
16 بحار، ج 48، ص 100.
17 عيون اخبار الرضا، ص1716.
18 بحار، ج 48، ص276 280.
على همتبنارى
منبع: مکتب الثقلین