ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 15 ارديبهشت 1403
شنبه 15 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 10 تير 1389     |     کد : 8257

اراده نيك و عمل خردمندانه

پرسش از سرنوشت همواره براي انسان مطرح بوده است...


پرسش از سرنوشت همواره براي انسان مطرح بوده است.
آدمي هميشه پرسيده است كه آيا امور جهان طبق يك برنامه و طرح قبلي غيرقابل تخلف در جريان است و قدرتي نامرئي اما بسيار مقتدر تحت عنوان سرنوشت و قضاوقدر برهمه رويدادهاي عالم حكمراني مي‌كند و آنچه اكنون يا در آينده رخ مي‌دهد، قبلا معين و قطعي شده است؟ آيا انسان مقهور و مجبور به دنيا مي‌آيد، زندگي مي‌كند و از دنيا مي‌رود؟ آيا انسان آزاد و مختار است؟ چگونه و تا چه اندازه مختار است؟ اگر جهان بر وفق اراده‌اي قهار يا جبري تحكم‌آميز بنا شده چگونه اين جبر فراگير، اراده و اختيار آدمي را نيز مي‌تواند يا نمي‌تواند در بر بگيرد؟
روشن است كه پاسخي كه آدمي به اينگونه سوالات مي‌دهد، بر نحوه زندگي و قضاوت او درباره امور و رويدادهاي جهان تاثير دارد. چه بسا فلسفه برآمده از پاسخ به اينگونه پرسش‌ها و خط‌مشي‌هاي وابسته به آن عملا انسان منفعل، شكننده، اجتماع‌گريز و بي‌هدف را عرضه كند يا به‌عكس، انساني فعال، مقاوم و كوشا در مشاركت زندگي اجتماعي و هدفمند بپرورد.
استادمطهري در آثار گوناگون خويش درباره مسئله انسان و سرنوشت، قضاوقدر و عدل‌الهي به تفصيل به بحث پرداخته و كوشيده است ديدگاه اسلام در باب اين مباحث را مطرح كند.
در قرآن‌كريم آياتي هست كه آشكارا، بيانگر مشيت‌ الهي است؛ از جمله آيات22سوره حديد كه بيان مي‌كند مصيبت‌هاي وارده برزمين يا انسان‌ها از قبل در كتابي ثبت شده، 59انعام كه بيان مي‌كند كليدهاي نهان نزد خداوند است، 153 آل‌عمران كه بيان مي‌كند همه كار در دست خداوند است، 21حجر كه بيان مي‌كند خزانه‌هاي هرچيزي نزد خداست، 3طلاق كه مي‌فرمايد خدا براي هر چيز اندازه‌اي قرارداده است، 4ابراهيم كه مي‌فرمايد خداهركس را كه بخواهد گمراه يا هدايت مي‌كند، 26 آل‌عمران كه بيان مي‌كند خدا به هركس بخواهد قدرت مي‌دهد يا از او باز مي‌ستاند و هركه را بخواهد عزت مي‌دهد يا خوار مي‌سازد.
اما آياتي هم هست كه بيانگر اختيار انسان و تاثير او برسرنوشت خويش است؛ از جمله آيات11رعد كه خدا وضع هيچ مردمي را عوض نمي‌كند مگر آنكه آنها خود وضع نفساني خود را تغيير دهند، 114نحل كه بيان مي‌كند ناسپاسي مردم باعث شد نعمت‌هاي فراوان از نزدشان رخت‌ بربندد، 40عنكبوت كه بيان مي‌كند خدا به مردم ستم نمي‌كند بلكه آنان به خويش ستم مي‌كنند، 3دهر كه بيان مي‌كند راه بر انسان نموده شده اما او خود سپاسگزار يا ناسپاس است، 2كهف كه بيان مي‌كند آدمي در ايمان آوردن يا كفر‌ورزيدن مختار است.
آياتي هم هست كه بيانگر اعطا و بخشش خداوند بر حسب اراده و خواست خود انسان است، از جمله آيه 20 سوره شوري كه بيان مي‌كند هركس خواهان كشت آخرت باشد خداوند در كشت او خواهد افزود و هركس خواهان كشت دنيا باشد، بهره‌اي به او خواهد داد و آيات 18تا20سوره اسري‌ كه بيان مي‌كند هركس‌ خواهان زندگي نقد باشد به اندازه‌اي كه خدا خواهد به او نقد مي‌دهد سپس جهنم براي او قرار داده مي‌شود تا نكوهيده و منفور وارد آن شود و هركس عاقبت و سرانجام خوش بخواهد و آن‌طور كه شايسته است در راه آن كوشش كند و ايمان داشته باشد كوشش او قبول خواهد شد و خداوند به هر دو گروه مدد مي‌رساند؛ عطاي پروردگار از كسي دريغ نمي‌شود.
با اين اوصاف بود كه ابتدا مفسران و متكلمان غالبا معتقد شدند كه اين دو گروه از آيات با هم تعارض دارند و بنابراين بايد مفاد ظاهر يك گروه را پذيرفت و گروه ديگر را تاويل كرد. از نيمه دوم قرن اول هجري، دو ديدگاه در اين خصوص مطرح شد؛ ديدگاهي كه به آزادي و اختيار انسان قائل شد كه پيروان آن «قدري» خوانده شدند و ديدگاهي كه به تقدير آدمي قائل شد كه پيروان آن را «جبري» خواندند. رفته‌رفته كه دو فرقه بزرگ كلامي (اشاعره و معتزله) پديد آمدند اين دو ديدگاه در انديشه‌هاي گسترده‌تر آنها مطرح شد.
استاد مطهري بيان مي‌كند كه اين دو گروه آيات قرآن، نفي‌كننده يكديگر نيستند؛ اصلا تعارضي ميان اين آيات وجود ندارد و آنچه ظاهرا تعارض مي‌نمايد ناشي از تفسير و فهم مفسران و متكلمان مذكور است؛ گويي تعريف و تعبير اين متكلمان از مشيت الهي و اختيار انسان و رابطه خداوند با جهان ‌و انسان به غلط به گونه‌اي بوده است كه همه اين آيات را در پرتو يگانه‌اي نمي‌ديده‌اند بلكه چنان بر تمايزها و جدايي‌ها تاكيد مي‌كرده‌اند كه نتوانسته‌اند تفسير روشن و معتبري از نحوه عملكرد اراده الهي در جهان و در رابطه با انسان بيان كنند.
استادمطهري آثار ناگوار اعتقاد به جبر از جمله سكوت و تسليم در برابر ستمگري، ناديده‌گرفتن مسئوليت‌ها و نفع‌طلبي‌هاي اصحاب سياست را برمي‌شمارد و توضيح مي‌دهد كه حتي چگونه برخي نويسندگان غربي به غلط تنها عامل انحطاط تمدن اسلامي را اعتقاد به جبر و نكوهش اختيار آدمي دانسته‌اند.
استاد در باب «قضا‌ و قدر» توضيح مي‌دهد كه واژه «قضا» به معناي حكم و قطع و فيصله‌دادن و واژه «قدر» به معناي اندازه و تعيين است. رويدادهاي جهان از آن جهت كه وقوع آنها در علم و مشيت الهي قطعيت و تحتم يافته است مقضي به قضاي الهي‌اند و از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعيت مكاني و زماني آنها تعيين شده است مقدر به تقدير الهي‌اند. به طور كلي درباره رويدادهاي جهان، 3ديدگاه قابل طرح است. ديدگاه نخست آنكه بگوييم رويدادها با گذشته خود هيچ‌گونه ارتباطي ندارند؛ نه به لحاظ وجودي مي‌توان آنها را متكي به مرتبه پيش كرد و نه به لحاظ نمودهاي عيني و خارجي نظير خصوصيات شكل و زمان و مكان.
براساس اين ديدگاه، نمي‌توان به سرنوشت و تقدير قائل شد. ديدگاه‌ دوم آنكه براي رويدادها علت قائل شويم اما همه رويدادها را مستقيما و بي‌واسطه فقط از يك علت و يك فاعل بدانيم، چنان كه گويي اراده خدا به هر رويداد منفردي مستقيما و بي‌واسطه تعلق مي‌گيرد. از اين‌رو، اعمال بشر نيز مستقيما و بي‌واسطه از ذات‌الهي صادر مي‌شوند و به بيان ديگر، انسان مختارانه دخالتي در ظهور افكار و اعمال خود ندارد. اين همان مفهوم جبر و سرنوشت جبري است.
ديدگاه سوم اينكه اصل عليت عمومي و نظام اسباب و مسببات بر جهان و همه رويدادهاي آن حكمفرماست و هر رويدادي ضرورت و قطعيت وجود خود و همچنين خصوصيات شكل و زمان و مكان و نظاير آن را از علت‌هاي متقدم بر خود كسب مي‌كند و ميان گذشته و حال و آينده آن پيوندي ناگسستني وجود دارد.
استادمطهري ديدگاه‌هاي اول و دوم را نادرست مي‌داند و ديدگاه سوم را با اين بيان مي‌پذيرد كه اصل عليت عمومي بر جهان حاكم است اما انسان هم به عنوان موجودي از موجودات جهان از شمول آن خارج نيست- مثلا براي برخي كاركردهاي فيزيكي- و هم در عين حال آزاد و مختار آفريده شده است. شخصيت، صفات اخلاقي و روحي، سوابق تربيتي و موروثي و ميزان عقل و دورانديشي انسان در تصميم‌هاي او مي‌توانند بر سرنوشت او موثر باشند و اين در بطن همين نظام علي جهان صورت مي‌پذيرد. تفاوت انسان با ديگر موجودات نظير گياه و جماد و حيوان در اين است كه انسان انتخاب مي‌كند، همواره در زندگي خويش در برابر راه‌ها و گزينه‌هايي قرار دارد كه انتخاب مي‌كند و اين انتخاب‌ها و تصميم‌گيري‌ها سرنوشت و سعادت و شقاوت او را رقم مي‌زند.
قضا و قدر در عرض ساير عوامل جهان نيست، بلكه مبدا و سرچشمه همه عوامل جهان است. هر عاملي كه بجنبد و اثري از خود بروز بدهد مظهري از مظاهر قضاوقدر است و تحت قانون عليت عمومي قراردارد. از اين‌رو، محال است كه قضاوقدر در شكل يك عامل و در مقابل ساير عامل‌ها و مجزا از آنها ظاهر شود. خداوند جهان را با سازوكار، امكانات، شيوه‌ها و راه‌ها، تغييرات و ظهورات گوناگوني تقدير كرده است. ظهور نظم‌ها و رويدادها، چيزي خارج از جهان و تقدير حاكم بر آن نيست.
انسان نيز در همين جهان زندگي مي‌كند و موجودي در آن است. زندگي او بيرون از آنچه در جهان مي‌گذرد و آنچه وجود انساني‌اش اقتضا مي‌كند نيست، منتها انسان مختار است كه در همين انحاء زندگي در مواجهه با گزينه‌ها و حتي طرح‌ها و برنامه‌هاي خود كه به فرجام از امكانات شيوه‌ها و دستمايه‌هاي همين جهان استفاده مي‌كند امور و شيوه‌ها را انتخاب كند.
استادمطهري بيان مي‌كند كه مثلا بيماري يك انسان، معلول علل‌طبيعي و رواني و... است؛ مراجعه او به پزشك متخصص يا غيرمتخصص، مراجعه نكردن به پزشك، پيروي يا عدم پيروي از دستورات و تجويزات پزشك و امثالهم هريك مي‌تواند مبتني بر انتخاب بيمار باشد. اما اينكه انسان، بيمار هم مي‌شود و اين بيماري عللي دارد كه بايد براي رفع آن به علل ديگري توسل جست، در نظام علي و معلولي و سازوكار جهان وجود دارد.
انسان مختارانه تصميم مي‌گيرد كه در برابر اين بيماري چه كند، اما هر تصميمي بگيرد باز خود را در وضعيت و راهي قرار داده است كه از سامان‌ها و ظهورات عالم به شمار مي‌آيد؛ گويي از قضايي به قضاي ديگر مي‌رود و در عين‌حال، خود نيز طي اين طريق با انتخاب‌هاي خويش سهيم است. از پيامبراكرم(ص) سوال كردند كه آيا استفاده از دارو براي درمان بيماري، از قدر الهي جلوگيري نمي‌كند؟ ايشان فرمودند:«انها من قدر الله»؛ يعني دارو خود براي درمان بيماري، قضا و قدر الهي به شمار مي‌آيد.
به طور كلي، مطالعه تاريخ اسلام نشان مي‌دهد كه مسلمانان صدراول با اعتقاد راسخي كه به قضاوقدر داشتند، آن را منافي تسلط خودشان بر سرنوشتشان نمي‌ديدند و مسئله تغيير و تبديل سرنوشت و اينكه خود اين تغيير و تبديل‌ها نيز جزو قضاوقدر است را پذيرفته بودند. آنان ضمن فعاليت‌هاي شگفت و متكي به نفس كم‌نظيرشان همواره از خداوند بهترين «قضا» را طلب مي‌كردند، چون دريافته‌ بودند كه در هر موردي، انواع قضاوقدرها هست و از خدا بهترين آنها را مي‌خواستند.
اين سوال مطرح مي‌شود كه اگر امور و رويدادهاي جهان از پيش مقدر شده و در كتاب محفوظ است، پس اصلا چگونه مي‌توان آن را تغيير و تبديل داد يا دگرگون‌شدن آنها را درخواست كرد؟ استادمطهري بيان مي‌كند كه برخي از متفكران شيعه از طريق اهتدا و اقتباس از تعاليم اهل‌بيت(ع) دريافته‌اند كه مي‌توان چنين قضاوقدري را دگرگون ساخت. اين آموزه كه «بداء» خوانده مي‌شود، ريشه قرآني دارد؛ خداوند هرچه را بخواهد محو مي‌كند و هرچه را بخواهد ثبت مي‌كند و كتاب مادر (ام‌الكتاب) منحصرا نزد اوست(سوره رعد، آيه39).
استاد از جمله دعاكردن، انفاق و نيكي‌كردن را يا ستم‌كردن و آزاردادن و نظاير آنها را در دگرگون‌شدن قضاوقدر ثبت‌شده موثر مي‌داند؛ چرا كه جهان شنوا و بيناست، ندا و فرياد جانداران را مي‌شنود و بدان پاسخ مي‌گويد. و اين تاثيرگذاري و تاثيرپذيري، خود از قضاوقدر الهي است.

همشهري آنلاين- زهرا عيني


نوشته شده در   پنجشنبه 10 تير 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode