ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 21 خرداد 1389     |     کد : 7944

جمعه 21 خرداد 28 جمادي الثاني 11 ژوئن

ابوعباس، وليد بن يزيد بن عبدالملك بن مروان بن حكم اموي، كه نام مادرش ام حجاج بنت محمد بن يوسف ثقفي بود، در سال 90، يا 92 و يا 87 قمري به دنيا آمد. او، از جانب پدرش يزيد بن عبدالملك، ولي عهد مسلمين پس از خلافت عمويش هشام بن عبدالملك بود...

قتل وليد بن يزيد اموي - سال 126 هجري قمري
ابوعباس، وليد بن يزيد بن عبدالملك بن مروان بن حكم اموي، كه نام مادرش ام حجاج بنت محمد بن يوسف ثقفي بود، در سال 90، يا 92 و يا 87 قمري به دنيا آمد. او، از جانب پدرش يزيد بن عبدالملك، ولي عهد مسلمين پس از خلافت عمويش هشام بن عبدالملك بود.
هنگامي كه هشام بن عبدالملك پس از بيست سال خلافت، به هلاكت رسيد، برادرزاده اش وليد بن يزيد با حرص و ولع شگفتي به خلافت مسلمانان دست يازيد و در آغاز حكومت خويش، هواداران هشام و عاملان و استانداران وي را بر كنار و هواداران خويش را كه اكثراً همانند خود وي نالايق و فاسق بودند، سر كار آورد.
وي، خليفه اي فاسق و متظاهر به گناه و محرمات بود و در شرب خمر، زياده روي مي كرد و از نظر فكري نيز شايستگي نام مسلماني را نداشت، چه رسد به اين كه خليفه مسلمانان باشد. چون چيزهايي مي گفت و اشعاري مي خواند كه ملحدان و زنديقان، جرئت و جسارت خواندن آن ها را نداشتند. حتي گفته شد كه وي مي خواست در فراز كعبه (خانه خدا) خانه اي بسازد و در آن، مجلس لهو و لعب برقرار كند.
رفتار غير انساني و كردار غير اخلاقي وي، به سرعت در ميان مردم پخش و آنان را نسبت به وي متنفر كرد.
وي، خالد بن عبدالله قسري و دو پسرش به نام هاي ابراهيم و محمد بن خالد را به خاطر تشويق آنان در خلع وي از ولايت عهدي توسط هشام بن عبدالملك، دسگير و شكنجه سختي نمود و سپس آنان را به وضع فجيعي به قتل آورد و دست اطرافيان و عاملان خويش را در آزار و اذيت مردم و قتل و غارت آنان باز گذاشت.
سرانجام عموم مردم از وي روگردان شده و در صدد پايان دادن به خلافتش برآمدند.
سردمداران بني اميه كه به نفرت عمومي مردم نسبت به اين خاندان بيمناك شده بودند، بي درنگ پسرعمويش يزيد بن وليد بن عبدالملك را كانديداي خلافت نموده و پنهاني با وي پيمان بستند و با راهنمايي هاي وي، اعتراضات خويش را ابراز و سپس اقدام به شورش و قيام نمودند. هواداران يزيد بن وليد، روز به روز زيادتر و قوي تر مي شدند و درگيري هاي خويش را با هوادارن وليد بن يزيد، شديدتر مي كردند.
تا اين كه دو روز و به قولي پنج روز مانده به پايان ماه جمادي الآخر سپاهيان وي را شكست داده و خود وليد را در هنگام نبرد به قتل آوردند.
پس از كشتن وي، بدنش را با ضربات نيزه و شمشير پاره پاره و سر او را از بدن جدا و در دمشق و بسياري از شهرها گرداندند و آن گاه، آن را در ديواره مسجد اموي شام نصب نمودند. به روايتي، آن سر تا پايان حكومت بني اميه در آن جا آويزان بود.
يزيد بن وليد، به محض كشته شدن وليد بن يزيد، به خلافت رسيد و به ده نفر از كشندگان اصلي وليد، جايزه و پاداش هاي كلاني اعطا نمود.
مدت خلافت وليد بن يزيد، يك سال و سه ماه بود و به هنگام قتل، 38 و يا 36 و يا 42 و يا 45 و به روايتي ديگر 46 ساله و داراي 14 پسر و چند دختر بود.
يزيد بن وليد بن عبدالملك بن مروان اموي، پس از كشته شدن پسرعمويش وليد بن يزيد بن عبدالملك به دست مردم، در 28 جمادي الآخر سال 126 قمري، در دمشق به خلافت رسيد. وي در زمان خلافت وليد، در أمّان (عمان) پايتخت فعلي اردن، زنداني بود و پس از رهايي از زندان، نسبت به رفتار و كردار وليد بن يزيد، اظهار ناخرسندي مي كرد و در نزد مردم، وي را ناسزا مي گفت و تكفيرش مي نمود.
به هر روي، پس از استقرار در خلافت اسلامي، جلوي بذل و بخشش هاي ناروا را گرفت و حقوق و مواجب بسياري از وابستگان به دستگاه خلافت را كاهش داد. بدين جهت به "ناقص" معروف گرديد.
وي همانند عمر بن عبدالعزيز تلاش فراواني به عمل آورد تا نارسايي ها و كاستي هاي بني اميه را جبران و خدمات ارزنده اي به مردم داشته باشد، وليكن اجل، مهلتش نداد و پس از چند ماه خلافت، در اواخر همين سال وفات يافت.
گويند مادرش ايراني نژاد و موسوم به شاه فرند و يا شاه آفريد دختر فيروز بن يزدگرد ساساني بود. به همين جهت يزيد افتخار مي كرد كه به سه امپراتور بزرگ عالم، يعني خلافت امويان، سلطنت ساسانيان و قيصر روميان انتساب دارد.(1)
1- البداية و النهاية (ابن كثير)، ج1، ص 13 و ص 18؛ تاريخ الطبري، ج5، ص 555

آغاز خلافت يزيد بن وليد - سال 126 هجري قمري
يزيد بن وليد بن عبدالملك بن مروان اموي، پس از كشته شدن پسرعمويش وليد بن يزيد بن عبدالملك به دست مردم، در 28 جمادي الآخر سال 126 قمري، در دمشق به خلافت رسيد. وي در زمان خلافت وليد، در أمّان (عمان) پايتخت فعلي اردن، زنداني بود و پس از رهايي از زندان، نسبت به رفتار و كردار وليد بن يزيد، اظهار ناخرسندي مي كرد و در نزد مردم، وي را ناسزا مي گفت و تكفيرش مي نمود.
به هر روي، پس از استقرار در خلافت اسلامي، جلوي بذل و بخشش هاي ناروا را گرفت و حقوق و مواجب بسياري از وابستگان به دستگاه خلافت را كاهش داد. بدين جهت به "ناقص" معروف گرديد.
وي همانند عمر بن عبدالعزيز تلاش فراواني به عمل آورد تا نارسايي ها و كاستي هاي بني اميه را جبران و خدمات ارزنده اي به مردم داشته باشد، وليكن اجل، مهلتش نداد و پس از چند ماه خلافت، در اواخر همين سال وفات يافت.
گويند مادرش ايراني نژاد و موسوم به شاه فرند و يا شاه آفريد دختر فيروز بن يزدگرد ساساني بود. به همين جهت يزيد افتخار مي كرد كه به سه امپراتور بزرگ عالم، يعني خلافت امويان، سلطنت ساسانيان و قيصر روميان انتساب دارد.

درگذشت دكتر محمدخزائلي بنيانگزار انجمن حمايت از نابينايان در سال1353هجري شمسي
دكتر محمد خزائلي بنيانگزار انجمن هدايت و حمايت از نابينايان كشور بر اثر سكته مغزي در سال1353هجري شمسي دارفاني را وداع گفت. او در سال 1292 شمسي در اراك متولد شد و در طفوليت بعلت بيماري آبله بينايي خود را از دست داد و به سبب نبودن مدارس ويژه نابينايان ناگزير مكتب نرفت. چندي بعد پس از افتتاح مدرسه سهاقيه آنجا مشغول تحصيل شد و به مدد حافظه نيرومند خويش پيشرفت سريعي داشت. نخستين مشكل وي در دوران تحصيلات متوسطه آشكار شد زيرا قادر به نوشتن نبود اما با اين وجود به تحصيل ادامه دادو سرانجام موفق به اخذ دكتراي حقوق از دانشگاه تهران گرديد. گفتني است دكتر خزائلي به زبانهاي عربي،فرانسه و انگليسي كاملاً مسلط بود، و افزون بر تأليف آثار بسيار كتب ترجمه شده متعددي نيز از ايشان باقي است.فلسفه اسلام ،ترجمه معالم القربه في احكام الحسبه ،تحقيق در اعلام قرآن،شرح بوستان و گلستان و نهج البلاغه از آثار دكتر خزائلي به منظور رفاه نابينايان در سطح بين المللي نيز فعاليت چشمگيري داشت و از اعضاي كميته اجرايي خاور ميانه در شوراي ملي رفاه نابينايان و اتحاديه بين المللي نابينايان بود.

آغاز عمليات فرمانده كل قوا، خميني روح خدا در سال 1360 هجري شمسي
عمليات فرمانده كل قوا، خميني روح خدا در منطقه شرق كارون جنوب دارخوين در سال 1360 هجري شمسي آغازشد. در اين عمليات كه با همكاري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش جمهوري اسلامي انجام شد بيش از 3 كيلومتر از مواضع دشمن در منطقه به تصرف سپاه اسلام در آمد و خسارات قابل توجهي نيز بر دشمن بعثي وارد شد.

مشخص شدن چگونگي رنگهاي قوس قزح در سال 1855 ميلادي
نورخورشيد در سال 1855 ميلادي با بكارگيري روشهاي علمي تجزيه شد و چگونگي رنگهاي قوس قزح مشخص گرديد. اين عمل براي نخستين باردر تاريخ تحقيقات نوين فيزيكي انجام شد. تشكيل قوس قزح و ترتيب رنگهاي آن به علت تفرق نورخورشيد است كه توسط قطرات آب موجود در ابرها ايجاد مي شود نظريه ارسطو درباره اين پديده طبيعي كهن ترين نظريه است كه بعدها مسلمانان نيز با آن آشنايي يافتند. ابوعلي سينا؛ ابن هيثم؛ و قطب الدين شيرازي با افزودن مطالبي بر نظريه ارسطو آن را به نحو قابل قبولي توجيه كرده اند و به عبارتي نظريه مزبور را تكميل نمودند.

خروج جمع كثيري از اروپائيان از بندر اسكندريه در سال 1882 ميلادي
به دنبال حركت مردم استقلال طلب مصر، جمع كثيري از اروپائيان در سال 1882 ميلادي از بندر اسكندريه اخراج شدند. حركت مردم مصر، از هنگامي آغاز گرديد كه توفيق پاشا خديو مصر نظارت مشترك فرانسه و انگليس را بر امور ماليه مصرپذيرفت. به دنبال آن و به واسطه فشار مردم، دولتي مخالف منافق دول استعمارگر اروپايي در مصر روي كار آمد اما با اعمال نظر دولتهاي فرانسه و انگليس دولت تازه تأسيس گرديد. در سال 1822 ميلادي انگلستان كه از تشديد شورشهاي مردمي مصر منافع خود را در خطر جدي مي ديد، بندر اسكندريه را شديداً بمباران كرد و با پياده كردن قواي نظامي عملاً مصر را تحت اشغال خود درآورد. سرانجام چند سال بعد يعني در سال 1922 ميلادي در انگلستان استقلال مصر را به رسميت شناخت.
به شرح مختصری در مورد کشور مصر توجه فرماید
در سال 1878م خديو مصر تحت فشار استعمارگران، كابينه اى را روى كار آورد كه اكثر اعضاى آن اتباع اروپائى بودند و به كابينه اروپائى معروف بود. از سال 1882 انگلستان، مصر را مستعمره خود نمود و در سال 1922م بر اثر فشار مردم مسلمان مسلمانان مصر، قرارداد شناسايى استقلال مصر امضا شد و در سال 1936م (1315 شمسى) كه ملك فواد اول به قدرت رسيد، استقلال رسمى مصر حاصل شد با اين وجود انگلستان همچنان در مصر نفوذ داشت. در سال 1952م گروهى از افسران جوان به كودتايى عليه عليه ملك فاروق دست زده و عملا رژيم سلطنتى را به نظام جمهور تبديل كردند كه پس از آن ابتدا سرلشكر محمد نجيب و سپس جمال عبدالناصر رهبرى مصر را به عهده داشتند. ناصر گرچه از اسلام ياد مى كرد و قوانين اين آئين را رعايت مى نمود اما تكيه گاه اساسى اش ناسيوناليزم عرب و سوسياليزم بود. در زمان ناصر، مصر به رهبرى جهان عرب را به دست گرفت. با ملى شدن كانال سوئز از سوى جمال عبدالناصر، قواى انگليسى، فرانسو و اسرائيلى به مصر حمله نمودند. از وقايع ناگوار زمان ناصر، جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل است كه در سال 1967م صورت گرفت و به شكست اعراب منجرشد. پس از مرگ ناصر، انورسادات به رياست جمهورى رسيد كه در آغاز اعلام كرد سياست ناصر را دنبال خواهد نمود ولى به غرب روى آورد. نزديكى سادات به غرب و امريكا به حدى رسيد كه امريكا در سال 1973م كوشيد صلحى يك جانبه بين مصر و اسرائيل برقرار كند و در سال 1977م سادات به فلسطين اشغالى رفته و با رهبران غاصب و صهيونيستى به مذاكره بپردازد و در سال بعد با وساطت امريكا بين مصر و اسرائيل در كمپ ديويد امريكا صلحى منعقد شد 


نوشته شده در   جمعه 21 خرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode