ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 2 خرداد 1389     |     کد : 7686

واقعي بودن چيزهاي غيرواقعي

سومين جلد از رمان چند قسمتي موراكامي با عنوان نامتعارف Q184 در حالي يك ماه پيش در تيراژ 500 هزار نسخه‌اي از سوي ناشر ژاپني منتشر شد...

سومين جلد از رمان چند قسمتي موراكامي با عنوان نامتعارف Q184 در حالي يك ماه پيش در تيراژ 500 هزار نسخه‌اي از سوي ناشر ژاپني منتشر شد كه طرفداران بي‌شمار اين نويسنده محبوب و معروف و البته منزوي، در هواي سرد و زير نم‌نم باران بيرون كتابفروشي‌ها صف بستند تا جزو نخستين كساني باشند كه ادامه داستان جديد موراكامي را مي‌خوانند.
انتشارات «شينچوشا» گفته است كه تا‌كنون 44/2ميليون نسخه از 2قسمت اول و دوم اين رمان را منتشر كرده، علاوه بر اينكه تا پايان ماه آوريل 200هزار نسخه ديگر از قسمت سوم آن را كه 602 صفحه دارد روانه كتابفروشي هاي ژاپن كرده است! 3قسمت اين رمان تا‌كنون به دو زبان چيني و كره‌اي ترجمه و منتشر شده ولي از ترجمه انگليسي آن هنوز خبري نيست! موراكامي كه از او به عنوان پرخواننده‌ترين نويسنده ژاپني در جهان نام برده مي‌شود، پيرنگ داستان رمان Q184 را تا قبل از انتشار به هيچ وجه لو نداد. داستان اين رمان درباره يك زن و مرد است كه در گذر ساليان همديگر را گم كرده‌اند و اكنون به دنبال هم مي‌گردند.
«هاروكي موراكامي» اصولا ترجيح مي‌دهد كه در لاك خودش باشد، با اين حال آثار اين نويسنده پرآوازه ژاپني كه همواره نام او در زمره برندگان احتمالي جايزه «نوبل» ادبيات آورده مي‌شود، به بيش از 40زبان زنده دنيا ترجمه شده است. سبك «سوررئال» موراكامي خيلي‌ها را در سراسر جهان به طرفدار آثار او تبديل كرده است.
موراكامي پس از 5سال جديدترين رمان خود به نام Q184 را منتشر كرده است. اين رمان بلافاصله پس از انتشار به اثري پرفروش در ژاپن تبديل شد و فعلا 3جلد از اين رمان ادامه‌دار منتشر شده است. محل وقوع داستان هم توكيوي سال1984 است. عنوان كتاب به‌عنوان رمان معروفي از «جورج اورول» اشاره دارد. در زبان ژاپني عدد 9 مثل حرف Q در زبان انگليسي تلفظ مي‌شود. موراكامي 61ساله كه معمولا از مصاحبه با رسانه‌ها گريزان است، در گفت‌وگوي كوتاهش با خبرگزاري رويترز در مورد موضوعات مختلف صحبت كرده است.
چه شد كه رمان Q184 را نوشتيد؟
دليل اولش رمان 1984 جورج اورول بود كه موضوع آن درباره آينده نزديك بود.
مي‌خواستم رماني بنويسم كه نقطه مقابل آن باشد؛ رماني درباره گذشته نزديك كه در آن نشان بدهم اتفاقات رخ داده، مي‌شد شكل ديگري هم داشته باشد. احساس مي‌كردم كه دلم مي‌خواهد گذشته را به جاي روايت دوباره، در واقع بازآفريني كنم. هميشه در مورد اينكه آيا دنيايي كه در آن زندگي مي‌كنم واقعي است يا نه، دچار شك و ترديدم. جايي در وجودم احساس مي‌كنم دنيايي كه در آن زندگي مي‌كنم مي‌شد شكل ديگري داشته باشد. داستان رمان Q184 از بعضي جهات داستاني ترسناك و خوف‌انگيز است و من خوشحال مي‌شوم خوانندگان با خواندن آن با خود فكر كنند اين داستان چرا ترسناك است.
به نظر شما خوانندگان چه نظري در مورد اين رمان خواهند داشت؟
به نظر من مردم كم‌كم دارند واقعي‌بودن چيزهاي غيرواقعي را مي‌پذيرند؛ مثلا از نظر من حادثه 11سپتامبر (2001) مثل حادثه‌اي نيست كه در دنياي واقعي رخ داده باشد. بايد يك جايي دنيايي وجود داشته باشد كه چنين اتفاقي در آن نيفتاده باشد. به نظر من الان همه اينگونه فكر مي‌كنند، و همين ديدگاه باعث مي‌شود زمينه پذيرش داستان Q184 فراهم شود.
زنان در داستان‌هاي شما نيروهاي قدرتمندي هستند.
من در زمينه يادگيري، آدم خيلي كندي هستم... به همين دليل 30سال طول كشيد تا روايت اول شخص را كنار بگذارم و به روايت سوم شخص بنويسم. وقتي هم كه نوشتن به روايت سوم شخص را شروع كردم، نوشتن درباره زنان برايم خيلي راحت‌تر شد. بسياري از شخصيت‌هاي زني كه من درباره‌شان نوشته بودم، مثل يك واسطه بودند كه دنياي واقعي و غيرواقعي را به هم وصل مي كردند... من در عين حال، درباره شخصيت هاي زن بسيار واقعي و زمخت هم نوشته‌ام، مثل «آئومامه» قهرمان زن جديدترين رمانم. به نظر من دخترها از پسرها قوي‌تر و باهوش‌تر هستند.
آيا شما مثل داستان‌هايتان خواب‌هاي پيچيده مي‌بينيد؟
من خيلي كم خواب مي‌بينم. شايد از اين خواب‌هاي پيچيده هم ديده باشم ولي هيچ‌چيزي يادم نمي‌آيد. وقتي صبح از خواب بيدار مي‌شوم هر خوابي كه ديده بودم از ذهنم پاك مي‌شود. ولي در عوض در بيداري مي‌توانم خواب ببينم؛ يعني، همان نوشتن رمان.
نظر شما در مورد نوبل و ساير جوايز ادبي چيست؟
مهم‌ترين جايزه براي من داشتن خوانندگان خوب است.

شرح ملاقات موراكامي و كارور
در تابستان سال 1948، هاروكي موراكامي و همسرش به شهر كوچك و دورافتاده پورت آنجلس (در واشنگتن) سفر كردند تا با «ريموند كارور» كه با همسرش تس گالاگر در «خانه آسماني» كه ديوارش از جنس شيشه و مشرف به اقيانوس بود زندگي مي‌كرد، ديدار كنند. اين سفر بيشتر به يك دستبوسي شباهت داشت تا يك ديد و بازديد صرف. موراكامي كه قبل از شروع نويسندگي در توكيو يك باشگاه موسيقي جاز را مي‌گرداند (او 6سال قبل‌تر و در بيست و نه سالگي نويسندگي را شروع كرده بود)، بيش از هر نويسنده ديگري آثار كارور را تحسين مي‌كرد. هرچند اين دو قبلا هرگز همديگر را ملاقات نكرده بودند، ولي موراكامي هميشه از كارور به‌عنوان ارزشمند‌ترين استاد خود در نويسندگي ياد مي‌كرد. موراكامي در يك اقدام حماسي تمام نوشته‌هاي كارور (داستان، شعر و مقاله) را به زبان ژاپني ترجمه كرد. موراكامي پيش از آنكه كارور را از نزديك ببيند هميشه فكر مي‌كرد او بايد آدمي لاغر و ظريف باشد و وقتي او را از نزديك ديد از شانه‌هاي پهن و دست‌هاي بزرگ او شگفت زده شد.
در حالي كه كارور چاي خود را ذره ذره مي‌نوشيد، موراكامي احساس مي‌كرد بت نويسندگي او طوري بدن خودش را روي كاناپه جمع كرده كه انگار هرگز قصد نداشته هيكل به اين گندگي داشته باشد!اولين چيزي كه موراكامي از كارور خوانده بود داستان كوتاه «اين همه آب، اين همه نزديك به خانه» بود. در اين داستان كلاسيك، 4دوست با هم براي ماهيگيري به يك رودخانه دور مي‌روند. آنها در نخستين روز حضور‌شان در آنجا، با جسد يك زن در رودخانه مواجه مي‌شوند. آنها نمي‌گذارند اين كشف دست و پاگير مانعي براي لذت و سرگرمي‌شان كه مدت‌ها انتظارش را كشيده بودند، باشد و بنابراين با يك طناب جسد را به طرف ساحل رودخانه مي‌كشند و دو روز ديگر هم در آنجا مي‌مانند و ماهيگيري مي‌كنند و براي هم داستان تعريف مي‌كنند؛ داستان‌هاي خشن.
در نسخه طولاني‌تر اين داستان كه موراكامي دور آتش در يك اردو خوانده بود، همسر يكي از اين 4مرد كه از رفتار شوهر خود منزجر شده، با زن كشته شده توي رودخانه احساس قرابت عجيبي مي‌كند و در مراسم تشييع او حضور مي‌يابد. موراكامي وقتي اين داستان را مي‌خواند احساس مي‌كرد كه با يك نوع سبك كاملا جديد در داستان نويسي روبه‌رو شده است؛ در حالي كه سبك كارور اساسا رئاليستي بود اما يك چيز نافذ و پرپيمان در كارهايش وجود داشت كه فرا‌تر از رئاليسم ساده بود. اين دو نويسنده خجالتي آنقدر آرام با هم حرف مي‌زدند كه نواري كه موراكامي از گفت‌وگوي‌شان ضبط كرده بود مثل يك استراق سمع تلفني بود كه خيلي بد ضبط شده باشد!
براساس شعر يادبودي كه كارور نوشته بود، آنها درباره دلايل محبوبيت كارور در ژاپن صحبت كردند. موراكامي گفته بود دليل محبوبيت كارور شايد شيوه نوشتن او از تحقير‌هاي غيرقابل تحملي باشد كه در ژاپن معاصر پديده‌اي قابل تشخيص است و يا شايد هم دليلش نوشتن كارور از نقش شانس و اتفاق در تعيين مسير زندگي افراد بود. موراكامي از كارور دعوت كرد تا به ژاپن برود. و بعد سفارش داد يك تخت بزرگ هم براي كارور در آپارتمانش در توكيو بسازند، ولي كارور در سال 1987 به بيماري سرطان ريه دچار شد و آنقدر حالش بد بود كه نمي‌توانست به ژاپن يا هيچ جاي ديگري سفر كند. كارور سرانجام در ماه اوت 1988 و در پنجاه سالگي در پورت آنجلس از دنيا رفت.

نيو ريپابليك-13 مارس 2010
همشهري آنلاين- فرشيد عطايي


نوشته شده در   يکشنبه 2 خرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode