ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 14 ارديبهشت 1403
جمعه 14 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 8 ارديبهشت 1389     |     کد : 7365

جایگاه عرفان

اگر «معرفت» را به معنی «شناخت» در نظر بگیریم، انواع مختلفی دارد...

اگر «معرفت» را به معنی «شناخت» در نظر بگیریم، انواع مختلفی دارد.
برای مثال، هر چیزی که با حواس پنجگانه خود در می یابیم، «شناخت حسی» است و هر چیزی که با تجزیه و تحلیل، استدلال و هر فرایند عقلی دیگری به دست می آوریم، «شناخت عقلی» خوانده می شود. اما نوع دیگری از شناخت نیز وجود دارد که بالاتر از شناخت عقلی است. در این مطلب به طور خاص، منظور از «معرفت» چنین شناختی است که انسان را به کشف باطن هستی و چرایی خلقت می رساند و وی را با معبود آشناتر و به او نزدیک تر میکند.
بنابراین، خود کسب «معرفت» هدف اصلی انسان نیست؛ اما وسیله ای است که او را به این هدف با ارزش می رساند. حال، اگر بخواهیم به دنبال «معرفت» باشیم و به دیگران هم از آن نصیبی برسانیم، به سراغ «عرفان» رفته ایم. زیرا می توان راهی را که برای دستیابی به معرفت طی می شود، «عرفان عملی» و نتایج قابل گزارش آن را «عرفان نظری» نامید.
با این حال، به طور کلی کسانی که در دیدگاه های مختلف، اهل عرفان نامیده می شوند، در یکی از این چهار گروه قرار دارند:
1- خودمحور- خودمحور: کسانی که هدف آنها نزدیکی به خدا نبوده، همه توجهشان به منافع شخصی خویش است. این افراد با تکیه بر تلاش و توانایی خود سعی می کنند به آن هدف نزدیک شوند؛ مانند کسانی که برای رسیدن به آرامش خود از ابزارهای فردی مانند تمرکز، تخیل و ... استفاده می کنند.
2- خود محور- خدا محور: کسانی که هدف اصلی آن ها در زندگی دستیابی به منافعی شخصی از قبیل شادی و آرامش است (نه هدف نزدیکی به خدا)؛ اما برای رسیدن به این هدف، از خدا کمک می طلبند.
3- خدا محور- خودمحور: کسانی که هدفشان قرب و نزدیکی به خداوند است؛ اما در راه این هدف، متکی به تلاش و توانایی فردی هستند.
4- خدامحور- خدامحور: کسانی که هدف آنها قرب و نزدیکی به خداوند است و نزدیکی به او را بدون کمک او ممکن نمی دانند. حال، منظور از «معرفت»، ادراک به دست آمده در این مسیر عرفانی است.
با توجه به این که برخورداری از عرفان در دو شکل متضاد عرفان کمال و عرفان قدرت امکان پذیر است، می توان گفت که در مسیر عرفان، امکان مواجه شدن با هریک از تجارب کمالی و قدرتی وجود دارد. اما «معرفت» در معنایی که به آن اشاره شد، از دستاوردهای وادی کمال است.
بدون معرفت، انسان در رنج غربت و تنهایی و سرگردانی خواهد بود؛ اما با بهره مندی از آن، آسمان زندگی خود را با نور الهی روشن خواهد یافت؛ هر لحظه زندگی را در آغوش پر مهر خداوند رحمان و رحیم سپری خواهد کرد و با حرکت به سوی کمال، نقش خود را در هستی به خوبی ایفا خواهد نمود.
این «معرفت» چشیدنی است؛ نه شنیدنی. بنابراین، باید برخاست و به دیار عرفان سفر کرد تا بتوان آن را چشید.
پشت دریاها شهریست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است.
بام ها جای کبوترهاییست که به فواره هوش بشری می نگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی ست.
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف.
خاک، موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد.
پشت دریا شهری است
که در آن، وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
«سهراب سپهری»
اهميت عرفان
یافته ‌های انسان از طریق تجربه، تفکر و تعقل، الهام و اشراق (روشن‌شدگی) حاصل می شود. او درباره پدیده های مختلف هستی تفکر مي‌كند و در مورد آن‌ها به نتایجی می رسد که می تواند درست یا نادرست باشد. برای مثال، بخشی از یافته‌های انسان در این خصوص، فلسفه و نظرات فلسفی است که حداقل، تضاد برخی از آن ها نشان می دهد که همگی نمی تواند صحیح باشد.
از طرفی می توان گفت که پایه‌ همه علوم، الهامات است. «الهام» همان جرقه‌ ذهن انسان است که با تفکر یا تخیل به دست نمی آید و ناشی از اطلاعات قبلی او نیز نیست؛ اما وی را با دانسته ‌اي جديد مواجه مي‌ كند. یعنی خصوصیت مشترک همه جرقه‌ های ذهني (دریافت آگاهی) که می تواند در کسری از ثانیه رخ دهد و انواع مختلفي دارد، اين است كه فرد در اثر رویارویی با هركدام، به مطلبي پی می برد که قبل از آن، راجع به آن بی‌اطلاع و بی خبر بوده است.
یکی از مهم ترین زمینه های برخورداری از الهام، عرفان است. با توجه به اين‌ كه عرفان مبتنی بر ارتباط با خداوند بوده، به ‌طور قابل توجهي امكان دريافت آگاهی (الهام) را فراهم می کند و به بشر عشق و معرفت مي ‌بخشد، نه‌ تنها با همه علوم رابطه‌ اي عميق دارد، بلكه نياز انسان به برقراري ارتباط با پروردگار را پاسخ مي‌دهد و به نحو اطمينان‌ بخشي، رشد و تعالي او را به ارمغان مي‌ آورد.
عرفان نقش خود را در دو بخش عملي و نظري ایفا می کند. به‌طور خلاصه مي‌توان گفت كه عرفان عملي انسان را در معرض الهام و تحولات ناشي از ارتباط با خدا قرار مي‌ دهد و عرفان نظري محتواي الهام را تبيين مي ‌كند.
اهميت عرفان ناشي از اين است كه بشر، همواره به الهامات مثبتي كه با سير و سلوك عرفاني به ‌دست مي‌آيد، محتاج است و مي‌تواند بر مبناي محتواي آن (آگاهي‌هايي كه عرفان نظري را شكل مي‌دهد) زندگي سالم و سرشار از عشق و معنويت را تجربه كند و در مسير كمال گام بر دارد.
البته لازم است كه هر آگاهي الهام شده، از نظر الهي و يا شيطاني بودن مورد بررسي قرار بگيرد.
گـوش بر الهـام خـدايـي كنيـد / وز ره ابليـس جـدايـي كنيـد
«ملك الشعراي بهار»
براي اين منظور، علاوه بر ملاك ‌هاي اوليه ای که عدم نقض ستاریت، عدم نقض عدالت، عدم نقض اختیار و عدم نقض کمال در آگاهی الهی است، ضرورت دارد که آگاهي ‌هاي دريافت شده، از نظر عدم تناقض با يكديگر، با عقل و با تعالیم كتب آسماني1 مورد بررسي قرار گيرد و همچنين حجت قلبي (اطمینان درونی) بر آن‌ها وجود داشته باشد. علاوه بر اين، در عصر رويارويي انديشه، هر کسی دريافت خود را در معرض ارزیابی و تحلیل ديگران نيز قرار مي ‌دهد تا از اين طريق، زمينه‌ رشد بشر مساعدتر و با جهل و ناآگاهي مقابله شود.
به غير از الهاماتي كه محتواي آن ‌ها به ‌صورت نظري مطرح و بررسي مي ‌شوند، دسته‌ ديگري از دستاوردهاي عرفاني نیز هستند كه در عمل مورد تحقيق و تاييد قرار می گيرند. براي مثال، آثار كيفي عبادات قابل تجربه است و بر همين اساس امكان بررسي تحولات عرفاني مربوط به آن ها وجود دارد. بنابراين، صحت بخشي از گزارشات عرفاني در عمل به اثبات مي‌رسد.
مهم‌ترين آگاهي و ادراكی كه شامل حال بشر مي‌شود، در پاسخ به اين سؤال است كه خداوند در قالب اصول و قواعد ديني چه پيامي براي او داشته است. يكي از ثمرات اين ادراك آن است كه انگيزه‌ عبادت و پيروي از فرامين ديني تصحيح و تقويت مي‌شود. زیرا کسی که از این تعالیم پيروي کند، به اين درك مي‌رسد كه هدف از عبادت در همه‌ اديان الهي، آشتي جزء با كل است. همه‌ اديان توحيدي به ‌طور مستقيم و غير مستقيم، انسان را به ارتباط با خدا (غایت كمال) دعوت و تشويق كرده‌اند. هدف از این ارتباط، «قرب الي‌الله» است.
در مسير قرب و نزديكي به «او» هر كسي مي‌تواند از ديگري سبقت بگيرد. این مسير پایانی ندارد (حدی نمی پذیرد) و تعداد افرادي كه می توانند در آن گام بگذارند، نامحدود است.
ظاهر دستورات ديني زباني ساده دارد كه انسان بايد اعماق آن را كشف كند. يكي از رموز توصيه‌ اديان به عبادت اين است كه اگر انسان در ارتباط با «او» قرار بگيرد، به عنوان جزئی از کل (عالم تک قطبی) که با آن کل در آشتی قرار می گیرد، در معرض آگاهي خواهد بود:
چــه دانـد جـزء راه كـل خـود را مگـر هـم كـل فـرستد رهنمـونم
بكش اي عشـق كلي جـزء خـود را كـه اين جـا در كشاكش‌ها زبـونم

«مولانا»
بنابراین، اولا عبادت و عرفان رابطه‌ تنگاتنگی با یکدیگر دارند و ثانيا سرمنشأ همه‌ آگاهي‌هاي كمال‌آفرين، همان كل هوشمند است. يعني راه برخورداري از اين آگاهي ‌‌ها، ارتباط جزء با كل است. اين ارتباط، انسان را از كشاكش ‌ها (تضادها) به وحدت و معرفت مي رساند و نجات مي‌بخشد. به همين دليل، مي‌توان عرفان را حركت از کثرت (کثرت طلبی و كثرت ‌بيني) به سوي وحدت (وحدت خواهی و وحدت ‌بيني) تعريف كرد. كسي كه در مسير عرفان حركت مي‌ كند، به دنبال تحول ناشي از ادراكات و آگاهي ‌هاي عرفاني، هم به وحدت دروني دست مي‌يابد و هم وحدت ‌بین مي‌شود. به این ترتیب، در تعامل با دیگران نیز به سوی وحدت با آن ها سوق می یابد.
براي آشنايي بيشتر با نقش آگاهي هاي مورد نظر در حيات انسان، دانستن اين مقدمه نیز لازم است كه آگاهي‌ هاي عرفانی مثبت و كمال بخش، چهار ويژگي‌ كلي دارند كه اولي و دومي خصوصيت مشترك همه‌ آگاهي ها (آگاهي ‌هاي مثبت و منفي) است و مشخصات سوم و چهارم فقط به آگاهي ‌هاي مثبت اختصاص دارد:
1-‌ توصيف‌‌ناپذيري
2-‌ ‌ قابليت انتقال به زندگي بعدي
3-‌ هماهنگي با يكديگر (آگاهي‌هاي مثبت يكديگر را نقض نمي‌كنند.)
4- مفيد بودن در زندگي بعدي
ويژگي چهارم كه در اين‌جا ذكر شده است، اهميت آگاهي‌هاي كمال‌آفرين را مطرح مي‌كند. تنها توشه‌اي كه بعد از اين جهان مادي، در جهت كمال کارایی دارد، «دانش كمال» است. دانش كمال، اثر ماندگار آگاهی های مثبت بر وجود انسان است که پايه‌ اطلاعات در زندگي بعد بوده، چيزي جز معرفت (گنجينه‌ ادراكي) نيست.
به عبارت ديگر، هيچ يك از علومي كه انسان فرا مي‌گيرد و توانمندي ها و مهارت هايي كه كسب مي‌كند، در زندگي بعدي او كارايي نخواهد داشت. تفکرات و اندیشه‌ بشری محدود به همين زندگي فعلي است و فقط چند صباحی مفيد بوده، پس از آن به دست فراموشی سپرده می‌شود؛ در حالي كه الهامات و اثرات و نتايج دروني آن ها تاریخ انقضاء ندارند و همواره در پيمودن مراحل كمال، مفيد هستند.
بر همين اساس، لازم است كه هر انساني ضمن آشنايي با مشخصات الهامات مثبت (الهي) و منفي (شيطاني)، راه مناسبي براي ورود به دنياي عرفان پيدا كند و از الهامات و تجارب مثبت (كه مربوط به كمال است) بهره‌مند شود.

عرفان و شريعت
سير انسان در مسير كمال دو بعد دارد كه از يكديگر جدا شدني نيستند. این دو بُعد عبارتند از:
1- شريعت: اصول رهروی
2- عرفان: کیفیت رهروی (ارتقاي كيفي با پيروي از اصول رهروي)
به عبارت ديگر، شريعت و عرفان براي انسان، به‌منزله‌ دو بال براي يك پرنده هستند. هيچ پرنده‌اي با يك بال قادر به پرواز نبوده، نمي‌تواند به جايي برسد. انسان نيز بدون هريك از شریعت و عرفان، دچار سرگرداني مي‌ شود. يكي از علل ناكامي از دین همين است كه به شناخت كيفي آن‌ بي‌ توجهي و يا كم توجهي شده است. در واقع دليل اين ناكامي، انتظار پرواز پرنده‌ اي با يك بال است كه قابل تحقق نيست.
به زبان ساده مي‌ توان گفت كه ارزش اعمال و افکار را کیفیت آن ‌ها تامين مي‌ كند. به همين دليل امكان جدا كردن عرفان از شريعت وجود ندارد. عرفان و شريعت در كنار هم دين ناميده مي‌شوند؛ در حالي كه به تصور عامه، دين فقط شريعت (حفظ و رعايت ظاهری احكام و دستورات دینی) است.
تا به امروز، عده‌اي در اثر كميت طلبي، ارتقای کیفی (عرفان) را ناديده گرفته ‌اند و یا حتی با آن مخالفت كرده‌اند؛ اما هنر آن است كه در عمل بتوان بین عرفان و شريعت آشتي برقرار كرد. با داشتن چنین بينشي، لازم است که ببينيم آيا در زندگي ما رشد و تعالی كيفي وجود دارد یا خیر. اگر امروز و ديروز ما از نظر كيفي يكسان باشد، به‌طور قطع، در معرفت و انگيزه ما اشكالي وجود دارد.
بسياري از مردم تصور مي‌كنند كه هدف دين، وادار کردن انسان به پرستش خداوند است. آن‌ها از اين حقيقت غافلند كه هدف اديان، نشان دادن مسیر و جهت حركت بشر به منظور نزدیکی به «او» است. در واقع، خداوند نیازی به پرستش ندارد و پرستش، نیاز درونی انسان و سبب کمال و رشد کیفی او است و نقش اديان، ترغیب انسان به ارتباط با مبدأ است تا از اين طريق، همواره بتواند سطح فهم و كيفيت حيات خود را بالا برد و به «او» نزدیک شود. اديان آسماني، راه‌ هاي عملي اتصال به آن مبدأ را نيز معرفي مي‌ كنند. اگر به اين نكته توجه شود، لزوم عرفان در كنار شريعت معلوم مي‌ شود.

اما همواره در طول تاریخ عده ای سعی کرده اند که عرفان را جدای از شریعت و شریعت را بی نیاز از آن معرفی کنند که دلايل آن به اختصار عبارتند از:
1-‌ برخورداري از عرفان، منوط به الهام و اشراق و ادراك قلبی و وجودی (نهادینه شدن معرفت و آگاهی) است و به عبارتي، افزودن كيفيت عمل، مستلزم درك اسرار عمل است. براي چنين ارتقايي نياز به اتصال و ارتباط با خداوند است. كساني كه از چنين تجربه اي برخوردار نيستند، خواسته يا ناخواسته صورت مسئله را پاك مي‌ كنند. آن‌ ها رسيدن به ادراكات عرفاني را دشوار و ديرياب معرفي مي ‌كنند و گاهي لزوم آن را منكر مي ‌شوند.
2-‌ گاهي افراد و يا گروه‌ هايي كه در طول تاريخ، به اهل عرفان مشهور شده ‌اند، مقيد به آداب و مراسم ظاهری و ویژه ای بوده‌اند كه باعث شده است تلقي اغلب مردم از عرفان فقط همان رفتارهاي خاص باشد. در واقع، همان‌گونه که در سراسر كره‌ خاكي مذاهب گوناگونی وجود دارد، عرفان نیز در نقاط مختلف (با توجه به روش هاي گوناگون باطن گرايي) به‌صورت طریقه های متنوعي قابل شناسايي است.
در اغلب موارد، سليقه‌ هاي مختلف در انجام آداب و رسوم طریقتی باعث مي‌ شود كه سير و سلوك عرفاني و تحولات باطني در پوشش اين آداب پنهان بماند و تلقي نادرستي از عرفان به جا بگذارد. در نتيجه، عده ای توجه و تمايل به عرفان را غير ضروري و يا حتي كج ‌روي محسوب می کنند.
3-‌ توجه به معرفت و كيفيت، عده ‌اي را كه خواهان عقب ‌ماندگي جوامع بشري هستند، دچار نگراني مي‌ كند. سلطه ‌جويي اين عده موجب مي ‌شود كه در صدد حذف عرفان از دين بر ‌آيند تا با جدا كردن روح دين از آن، به استعمار فرهنگي بپردازند و به‌دنبال آن، به مقاصد خود دست يابند.
كساني كه قصد جدا كردن عرفان از شريعت را دارند، از روش ‌هاي مختلفي استفاده مي‌ كنند كه يكي از آن‌ ها معرفي نادرست است. به اين ترتيب، گاهي ديدگاه‌ هاي عرفاني در اثر تفسير غلط اشتباه جلوه داده می شود.
براي مثال، برخی می گویند كه عارف همه اشياء را خدا مي ‌پندارد؛ در حالي كه او آن ‌ها را عكس و سايه ‌‌اي از حقيقت مطلق مي‌ داند:

عکــس روی تــو چـو در آیینه‌ جـام افتـاد / عـارف از خنـده‌ مـی در طمـع خـام افتـاد
حسـن روي تو به یک جلـوه که در آینه کرد / ایـن همــه نقــش در آیینـه‌ اوهـام افتـاد
این همه عکـس می و نقش نگارين که نمـود / یک فروغ رخ ساقی ست که در جـام افتـاد
«حافظ»
او فقط حقيقت يگانه خداوند را حقيقت مطلق معرفی می کند و هر چيز ديگر غير از «او» را در نسبت با «او»، مجازي و غير حقيقي به حساب مي‌ آورد؛ اما گمراهي و برداشت نادرست از اين حقيقت و حقايق ديگري كه وی درك كرده است، موجب برخوردهاي جاهلانه و ناشايست شده، در طول تاريخ، ضربه ‌هاي مهلكي به گسترش عرفان حقيقي و ناب و برخورداري شايسته از شريعت وارد كرده است.
از سوی دیگر، با اين‌ كه برخوردهاي جاهلانه (عامدانه يا غیر عامدانه) با عرفان و گسترش آن، قدمت ديرينه ‌اي دارد و بر قوت خود باقي است، امروزه احساس مي‌ شود كه ميل دروني بسياري از مردم دنيا نسبت به عرفان رو به افزايش است و اگر به اين گرايش پاسخ مناسبي داده نشود، بيش از پيش، زمينه‌ القائات فرهنگي غلط فراهم مي ‌شود.
رمز تعالی در حفظ ظاهر و باطن دين است و تنها در اين صورت است که حق دين‌ داري ادا مي‌شود و ديگر شاهد قضاوت نادرست و سردرگمي كساني نخواهيم بود كه به همه‌ ابعاد دین نياز دارند؛ اما معرفي ناقص آن (فقط با بعد شريعت) آن‌ ها را دچار روزمرگي يا وازدگي و تقویت روحیه دین گریزی كرده است .

همشهري آنلاين- محمدعلی طاهری


نوشته شده در   چهارشنبه 8 ارديبهشت 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode