ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 14 ارديبهشت 1403
جمعه 14 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 6 ارديبهشت 1389     |     کد : 7327

خودشناسي حقيقي با شناخت شهودي

وقتي انسان درباره مطالب حصولي و ذهني مي‏انديشد، بدين صورت از مباني انسان‏شناسي خبر مي‏دهد كه «روح انسان، موجود است»، «روح انسان انديشه دارد، پس مجرّد است»، «موجود مجرّد، نابود نمي‏شود». اينها در حقيقت، آيات آفاقي است، چون به مفهوم مي‏پردازد...

وقتي انسان درباره مطالب حصولي و ذهني مي‏انديشد، بدين صورت از مباني انسان‏شناسي خبر مي‏دهد كه «روح انسان، موجود است»، «روح انسان انديشه دارد، پس مجرّد است»، «موجود مجرّد، نابود نمي‏شود». اينها در حقيقت، آيات آفاقي است، چون به مفهوم مي‏پردازد.
مفاهيم به انسانِ متفكّر شناختي غايبانه مي‏دهد؛ مثلاً مفهوم «من» در ذهن انسان، به حمل اوّلي، همان «من» است؛ ولي به حمل شايع، «او»ست و ديگر «من» نيست؛ بيگانه و غايب است.
توضيح: گاهي حمل اوّلي با حمل شايع، هماهنگ است؛ مانند «كلّي» كه به حمل اوّلي «كلّي» است، چون هر چيزي خودش، خودش است و به حمل شايع نيز «كلّي» است، زيرا مصاديق فراواني دارد. انسان، حيوان و همه معاني عامّه، كلّي است. زماني حمل اوّلي و شايع صناعي با هم هماهنگ نيست؛ مانند «جزئي» در «الجزئي جزئي بالحمل الأوّلي و كلّي بالحمل الشايع»؛ جزئي به حمل اوّلي، جزئي است؛ ولي به حمل شايع، كلّي است؛ يا مانند عنوان «فرد» كه به حمل اوّلي، «فرد» است؛ ولي به حمل شايع، «كلّي» و داراي مصاديق فراوان و بر همگان صادق است، چون هر كس نيز يك فرد است. عنوان «شخص» هم به حمل اوّلي، همان «شخص» است و جزئي؛ ولي به حمل شايع، كلّي است و بر تك‏تك انسانها صدق مي‏كند.
حال، مفهوم «أنا» در ذهن ما و كلمه «من» كه به زبان ادا مي‏شود نيز به حمل اوّلي، همان «أنا» يا «من» است؛ ولي به حمل شايع، مفهومي است در ذهن و در حقيقت، «او» ست و ديگر «من» نيست. من شخصيتي خارجي‏ام ولي عنوان «أنا» مفهومي ذهني است. من جزئي حقيقي‏ام امّا عنوان «أنا» مفهومي كلّي است. من مشهود و حاضرم ليكن عنوان «أنا» مفهومي غايب است و... كه بخشي از اين فروق را جناب شيخ اشراق مطرح كرده است.(1)تا وقتي فكر مي‏كنيم و مي‏انديشيم و سخن مي‏گوييم، از خودِ واقعي‏مان بيگانه‏ايم؛ امّا زماني كه خويشتن خويش را شهود كنيم، خودِ واقعي را مي‏يابيم و آنجاست كه سالك و مسلك يكي مي‏شود، چون تنها در اين صورت است كه سالك، خودِ من و مسلك هم خودِ من است؛ ولي در علم حصولي سالكْ خودِ من است امّا مسلكْ «او»ست. مفهوم غايبانه «من» است كه در حقيقت، «او»ست؛ نه «من»، چون عنوان «من» مفهومي است در ذهن و آن حقيقتاً خودِ «من» نيست.
در شناخت حصولي به انسان، ما «مفهوم‏شناسي» مي‏كنيم؛ نه «مصداق‏شناسي» كه خودِ واقعي است. گرچه مفهوم‏شناسي هم خوب و مطلوب است، هرگز معرفت نفس نيست، بلكه معرفت مفاهيم ذهني و سير آفاقي است؛ نه انفسي.
1. ر.ك: مجموعه مصنفات شيخ اشراق، ج3، ص27 ـ 23.
تفسير انسان به انسان، ص117-119 .


نوشته شده در   دوشنبه 6 ارديبهشت 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode