مشهود عرفا و اهل كشف، مختلف و چهار قسم است: نفساني؛ شيطاني؛ مَلكي؛ رحماني. اختلاف نيز گاهي طولي و زماني مباين است. در اختلافهاي طولي، يا همه مشهودات صحيح است يا باطل؛ ولي در اختلافهاي تبايني كه بازگشت آن به تناقض است، حتماً يكي از مشهودات صحيح و ديگري باطل است، پس به ميزاني احتياج است كه با آن، مشهود صادق و كاذب از هم تمييز يابند، چنان كه در علم حصولي نيز به ميزاني نياز است كه فهم درست از نادرست بازشناخته شود. ميزان علوم حصولي اين است كه معلوم بايد بيّن و بديهي باشد؛ يا مبيّن باشد و به بديهي ختم شود. در كشف و شهود نيز به ميزاني نياز است تا شهود صادق را از كاذب تفكيك كند، زيرا كشف و شهود نظري بايد به كشف و شهود بديهي پايان يابد و آن ميزان، همان كشف و شهود معصوم(عليهالسلام) است كه به مثابه قانون اوّلي و بديهي براي كشف و شهودهاي غيرمعصوم است.
از سوي ديگر، كشف، زماني تام و گاهي ناقص است كه در اين وضع نيازمند سنجش تمام و نقص است: گاهي مقتضي پديد آمدنِ رخدادي تلخ يا شيرين در عالم مثال منفصل مشاهده ميشود و زماني علّت تامّ آن. در مورد كشف مقتضي، احتمال پديد آمدن مانع هست، چنان كه در اين مقطع سخن از بَدا مطرح خواهد شد؛ ولي در كشف سبب تام كه مورد بَدا نيست، احتمال پديد آمدن مانع نيست، بنابراين اگر شاهد ملكوتْ انساني معصوم نبود، بايد براي اعتصام خود به سفينه نجات (كشف معصومانه انسان كامل) مراجعه و مشهودش را با كشف معصوم، تصحيح يا تتميم كند.
بزرگان جهان معرفت و شهود، كشفي را اطمينانآور ميدانند كه به كشف معصوم منتهي شود. ميزان ارزيابي همه كشفها كشف انسان كاملِ معصوم است، چون انسان كاملِ معصوم با متن واقع ارتباط دارد و كشف او مَلكي يا رحماني است. كشف انسانهاي ديگر، ممكن است باطل و از سنخ ﴿واِنَّ الشَّيطينَ لَيوحونَ اِلي اَولِيائِهِم لِيُجدِلوكُم﴾(1) يا صحيح و از سنخ ﴿وما كانَ لِبَشَرٍ اَن يُكَلِّمَهُ اللّهُ اِلاّوَحيًا اَو مِن ورايء حِجابٍ اَويُرسِلَ رَسولاً فَيوحِي بِاِذنِهِ ما يَشاءُ اِنَّهُ عَلي حَكيم﴾(2) باشد. برپايه اين آيه هيچ انساني شايسته نيست كه خدا با او سخن گويد، جز از راه وحي يا از پشت حجاب يا فرستادن رسولي كه به فرمان او آنچه را بخواهد وحي ميكند، زيرا او بلند مرتبه و حكيم است.
بر اين اساس، چون القا دو سنخ (صحيح و باطل) است و در كشف عرفا نيز اختلاف راه دارد و در هر اختلافِ تبايني، يكي حق است و ديگري باطل، چنان كه حضرت علي(عليهالسلام) فرمود: «ما اختلفت دعوتان إلاّ كانت إحداهما ضلالة»(3)، تمام مشهودات غيرمعصوم بايد با كشف و شهود معصوم بازشناخته شود، پس ميزان در كشف عرفا، كشف انسان كاملِ معصوم است.
كيفيت ارجاع شهود مشوب به كشف سره و معصوم، براي همگان آسان نيست، چنان كه علم بديهي براي تشخيص صحّت و سقم دانش نظري مرجع است؛ ولي ارجاع علم نظري به بديهي، ميسور همگان نيست، از اينرو هنگام ارجاع گاهي غفلتي رخ ميدهد، در نتيجه يكي از اقسام مغالطه، حجابِ ارجاع صحيح ميشود.
البته راه ارتباطي نظري به بديهي، مستقيم و معصوم است و اگر رونده آن مسير را درست بپيمايد، از خطا ايمن ميماند، از اينرو قوانين منطقي را ميزان عاصم ناميدهاند، ليكن رونده گاهي هنگام سلوك به دام يكي از مغالطهها ميافتد و به خطا گرفتار ميشود؛ امّا اين راه نهايي علاج شناخت صحيح است.
توضيح: معرفت اشياي جهان شدني است، پس راه رسيدن به شناخت صحيح، حتماً هست و آن راه همواره مستقيم و از گزند اختلاف و آسيب تخلّف، مصون است؛ يعني اصل راه، معصوم است امّا قوانين مدوّن منطقي بشري شايد مصون نباشد و به رغم حفظ كامل اين قوانين و پيمودن آن راه بدون افزايش و كاهش، به نتيجه درست نرسد؛ ولي نبايد اصل راه را انكار كرد؛ يا در عصمت آن ترديد نمود، وگرنه هيچ مطلب نظري به يقين به بديهي منتهي نميشود، بلكه دائماً مشكوك ميماند.
البته نبايد قانونِ مدوّن منطقي را عين راه مستقيمِ ميان نظري و بديهي دانست؛ يعني واقع خطا ندارد ليكن در تبيين متفكران منطق خطا رخ ميدهد.
1. سوره انعام، آيه 121.
2. سوره شوري، آيه 51.
3. نهج البلاغه، حكمت 183.
تفسير انسان به انسان، ص95-98 .