ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 21 ارديبهشت 1393     |     کد : 71967

وزززززز وززززز

مگس اول توی کوچه بود. همین طور که با صدای بلند سر و صدا می کرد هر چه دلش می خواست کثیف کاری هم می کرد.

مگس اول توی کوچه بود. همین طور که با صدای بلند سر و صدا می کرد هر چه دلش می خواست کثیف کاری هم می کرد. روی خاکها می نشست و جوری خاک بازی می کرد که همه ی سرتا پایش خاکی می شد. اصلا برایش مهم نبود که این خاکها آلوده هستند. برایش مهم نبود که یک گربه روی خاکها دستشویی کرده است. آنقدر خودش را خاکی کرد که دیگر معلوم نبود لباسش چه رنگی بوده.

بعد، از روی خاکها بلند شد و رفت روی کیسه ی زباله ها نشست، در کیسه بسته بود. اما مگس شلخته آنقدر گشت و گشت تا بالاخره راهی برای رفتن داخل کیسه ی زباله پیدا کرد.

 وقتی داخل کیسه رفت دوباره شروع کرد به آلودگی و کثیف کاری. به همه چیز دست زد و بالهایش را مالید. دست و صورتش چرک چرک شده بودند. حالا با این وضعیت می خواست داخل خانه شود و به همه چیز هم دست بگذارد.

متاسفانه موفق هم شد. مگس داخل خانه شد. روی همه چیز نشست و شروع به آلوده کردن همه ی وسایل کرد. بعد روی دست و پای آدمها .... وای .... وای ... وای ...

بعد شروع کرد در گوش آدمها وززززززززززز .... وززززززززززززززز.... کرد. بالاخره آنقدر اذیت کرد و کرد و کرد تا اینکه یکدفعه یه صدایی شنیده شد... صدای شَتَرَق ...

چند لحظه بعد جنازه ی مگس کثیف، داخل سطل زباله افتاد و همه راحت شدند.


نوشته شده در   يکشنبه 21 ارديبهشت 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode