ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 15 ارديبهشت 1403
شنبه 15 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 21 فروردين 1389     |     کد : 7122

شهروندي ديني

«شهروندي» را بايد بنيادي‌ترين مفهوم جهان جديد دانست...

«شهروندي» را بايد بنيادي‌ترين مفهوم جهان جديد دانست؛ زيرا بر پايه اين مفهوم و نمود عيني آن يعني «شهروند» است كه شاكله نظام اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي جهان مدرن سامان مي‌پذيرد.
گرچه اين مفهوم ريشه در تحولات جديد از عصر نوزايي به بعد در غرب دارد و مي‌توان گفت كه در ساير نقاط جهان مفهومي وارداتي است اما بسياري از پژوهشگران در كشورهاي اسلامي بر اين نظرند كه مدرن‌شدن، يك سير خطي، مشخص و ازپيش‌تعيين‌شده‌ ندارد و دليلي بر تكرار تجربه غرب در رسيدن به آن نيست. از اين رو راه‌حل چالش‌هاي موجود در راه مدرن‌شدن در جوامع اسلامي را بايد در بسترهاي فرهنگي و اجتماعي اين كشورها جست. بر اين پايه، برخي پژوهشگران و انديشمندان جهان اسلام درصدد برآمده‌اند تا از شهروندي تعريفي جديد ارائه دهند؛ تعريفي كه برآمده از رجوع به تاريخ پر فراز و نشيب فرهنگ و تمدن اسلامي در 1400سال است. از اين رو، اين پرسش همواره مطرح است كه آيا مي‌توان الگوي اسلامي شهروندي را ارائه داد؟
آيا مي‌توان از شهروندي اسلامي سخن گفت؟ بي‌ترديد پاسخ به اين پرسش و پرسش‌هاي مشابه نيازمند تلاش‌هاي فكري و پژوهش‌هاي دقيق تاريخي و متن‌شناسانه است. در نشستي كه دوشنبه اين هفته در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي با عنوان «رويكرد ديني در مفهوم شهروندي» برگزار شد، دكتر فاطمه براتلو، با تأكيد بر اينكه تنها به طرح اوليه اين الگو پرداخته، از لزوم اهميت و مباني نظري اين مفهوم (شهروندي ديني) سخن به ميان آورد. مطلب حاضر، چكيده‌اي از سخنان وي است كه از پي مي‌خوانيد.
واژه «شهروندي» ‌از جمله واژه‌هايي است كه از نگاه‌هاي گوناگون به آن پرداخته شده و اگر به اغراق نرويم، تقريباً از چالش‌هاي جدي جامعه جهاني امروز است؛ به‌ويژه در ايران كه مدرنيته سير طبيعي خود را نپيموده، مفهوم «شهروندي» هم جايگاه درخور خود را نيافته است. با اين حال ما در ايران معاصر مبتلا به برخي از آسيب‌ها در حوزه شهروندي هستيم. اگر به مطالعاتي كه اخيرا در اين حوزه (شهروندي) انجام شده رجوع كنيم به آسيب‌هايي مي‌رسيم كه باز اگر از ديدي پديدارشناختي آنها را به بررسي و تحليل بگذاريم، ريشه در معضلات فرهنگي دارند.
از جمله اين آسيب‌هاي مهم مي‌توان از فردگرايي منفي نام برد. فردگرايي(منفي) جامعه را بين نفع جمعي و نفع فردي سردرگم مي‌سازد و با توسعه‌دادن به «منيت‌»ها، گفت‌وگوي اجتماعي را از ميان مي‌برد. خودمحوري، منفعت‌طلبي، بي‌اعتمادي به جامعه و نظام اجتماعي از پيامدهاي فردگرايي منفي است. فردگرايي منفي به‌عنوان يكي از اركان مدرنيته، امري وارداتي در ايران است. لازم به يادآوري است كه فردگرايي مثبت هم داريم كه زمينه‌ساز بروز خلاقيت در جامعه است.
با توجه به اين نكات و نيز با عنايت به اينكه بيش از 70درصد از جمعيت كشور (ما) در شهرها زندگي مي‌كنند و نيز در سطح جهاني، هويت شهروندي هر روز پررنگ‌تر مي‌شود، لزوم پرداختن به مقوله «شهروندي» اهميت زيادي مي‌يابد.
«شهروندي» مفهومي متناقض است. در اين مفهوم هم تعلق را مي‌بينيم و هم استقلال را و از آنجا كه «شهروندي» داراي باري سياسي است، در يك متن تاريخي خاص قرار مي‌گيرد. در حوزه عمومي دولت‌ها مايل هستند كه شهروندان‌شان بخشي از وظايف را برعهده گيرند و به شهرونداني آگاه و فعال تبديل شوند و نياز به نظارت‌هاي ويژه نداشته باشند.
با اين حال، پرداختن به مقوله «شهروندي» ما را با يك پرسش بنيادين رويارو مي‌گرداند: آيا ادبيات ديني(اسلامي) ما مي‌تواند يك الگوي نظري براي اين بحث‌(شهروندي) ارائه دهد؟ پيش از اينكه وارد اين بحث شويم، لازم است نگاهي هرچند كوتاه به‌ تحول اين مفهوم(شهروندي) در دوره‌هاي تاريخي ايران بيندازيم:
1- در دوره 1200ساله ايران باستان كه با فرهنگي موازييكي از اقوام گوناگون مواجهيم، ساختار سياسي در توجيه نظام شاهنشاهي است. در اين عصر، نمي‌توان از شهروندي سراغ گرفت؛ زيرا مردم تابع فرمان شاهنشاه هستند.
2- دوران ورود اسلام تا مشروطه. در اين عصر خليفه و سلطان در برابر رعايا قرار دارند. با توجه به اينكه اسلام ديني است كه تنها بر بندگي خداوند تأكيد دارد و بر آزادزيستي و آزادانديشي مردم اصرار دارد، وقتي اين دوره را مرور مي‌كنيم، ‌جز در دوران زمامداري علي(ع) و خلفا، آثاري كه مبين شهروندي باشند، نمي‌يابيم. نتيجه اين است كه در ادبيات سياسي آن عصر، نه‌تنها شهروندي كه هيچ مفهومي كه مطابق با حق مردمي باشد، وجود ندارد.
3- دوران پس از مشروطه تا آغاز انقلاب اسلامي. در اين عصر 2 اتفاق مهم افتاد: الف- واژه‌هاي تازه‌اي وارد ادبيات سياسي ما شدند مثل پارلمان، مشروطيت و... . ب- برخي مفاهيم گذشته دچار بازتعريف يا تغيير شدند، مثلا مفهوم «ملت» كه تعبيري ديني داشت، در دوره مشروطه و پس از آن دچار چنان تغييري شد كه ديگر رنگ‌وبوي ديني نداشت.
4 – دوره انقلاب اسلامي. اين دوره را به عنوان دومين تغيير مهم ساختاري در كشور (پس از مشروطه) مي‌شناسيم. در اين دوره به‌تدريج شمايي از مفهوم شهروندي وارد و تمهيداتي براي آن فراهم مي‌شود و فضاي اجرايي خود را نيز مي‌يابد.
در واقع ضمانت براي اجرايي‌شدن و اجرايي‌كردن مفهوم شهروندي در ايران پس از انقلاب اسلامي تدوين مي‌شود. اين آغاز يك نظام سياسي جديد در ايران است. البته در ساحت نظر، مفهوم شهروندي پس از انقلاب شكل مي‌گيرد اما اينكه در عمل تا چه اندازه قابليت اجرايي يافته، امر ديگري است. اما با توجه به تقسيم‌بندي شهروندي به (شهروندي) سياسي، مدني و اجتماعي، در ايران معاصر شهروندي مدني و اجتماعي پررنگ‌تر بوده است.
امروزه نظريه‌هاي سياسي، اموري چون مسئوليت‌پذيري، ترقي‌طلبي، قانون‌محوري، وطن‌دوستي، نوع‌دوستي، تفكر انتقادي، انديشه‌ورزي، تحمل انديشه‌هاي مختلف، پرسشگري، شناخت حداقلي از محيط و تاريخ، پرهيز از زندگي روزمره، وفاداري به ملت، افزايش دانايي افراد، اعتقاد به ارزش‌هاي بنيادين جامعه، توانايي مشاركت با ديگران، گوش‌دادن سازنده به ديگران و... را از مؤلفه‌هاي اصلي شهروندي مي‌دانند.
گرچه الگوهاي نظري در حوزه‌شهروندي فراوان است اما من در اين طرح‌اوليه از الگوي شهروندي ديني (اسلامي)، به نظريه شهروندي هابرماس نظر داشته‌ام و كوشيده‌ام تا با نگاه به الگوي نظري وي در اين حوزه، طرح خود را سامان دهم. در انديشه هابرماس، نقش اجتماعي شهروندي در ارتباط با حوزه عمومي ترسيم شده است.
اين الگوي هابرماس، در واقع پاسخي است به چالش‌هاي ليبرال دمكراسي. هابرماس 3عنصر را در راهبرد هنجاري شهروندي لحاظ كرده است: 1- اخلاق گفت‌وگويي 2- عقلانيت بيناذهني 3-‌كنش ارتباطي.لازم به يادآوري است كه در جامعه شهروندمدار تفكر انتقادي كه همان تفكر درباره تفكر است، از اهميت بسزايي برخوردار است. تفكر انتقادي ميل به تغيير امور دارد؛ با اين حال «تفكر مراقبه‌اي» امري است كه مي‌تواند بنياد شهروندي قرار گيرد.
در دل تفكر مراقبه‌اي، همدلي و توجه به همنوع نهفته است؛ امري كه در جامعه ما از آن غفلت شده و درست به همين دليل بايد به تفكر مراقبه‌اي بها داد. تفكر مراقبه‌اي مبتني بر خرد است و اين خرد از دين (اسلام) نشأت مي‌گيرد. خرد و عقلي كه خداوند مي‌فرمايند، اگر قرار باشد پاداش و كيفري باشد، به موجب آن (عقل) خواهد بود. پس، با وجود تفكر مراقبه‌اي از تفكر مي‌گذريم و به خرد مي‌رسيم.


نوشته شده در   شنبه 21 فروردين 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode