اگر كسي خود را بشناسد، ممكن نيست مبدأ و معاد و مسير بين آن دو را نشناسد و به آن ايمان نياورد؛ اما با فراموشي نفس، از همه اين معارف باز ميماند، زيرا در حديث «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»(1) مقصود از «ربّ»، همان مبدأ و معاد است، پس «من عرف نفسه، فقد عرف مبدأه و معاده».
با شناخت آغاز و انجام و ايمان به او، مسير بين آن دو كه همان صراط مستقيم (دين اسلام) است، معلوم و متعلّق ايمان ميشود. توضيح آنكه خدا هم اوّل است كه همه چيز از اوست و هم آخِر است كه همه به آن مرجع نهايي برميگردند: ﴿اَلا اِلَي اللّهِ تَصيرُ الاُمور﴾(2) و چون تمام اوصاف الهي، عين هم و نيز عين ذات خداوند است، هر كه ربّ حقيقي خود را فراموش كند، همان خداي ﴿هُوَ الاَوَّلُ والاءخِرُ والظّهِرُ والباطِنُ﴾(3) را از ياد برده، در نتيجه مبدأ و معاد خود را فراموش كرده است.
اين معناي جامع، پس از تدبّر و تحليل، از حديث مزبور به دست ميآيد و چون در معاد، انسان بازگشت كننده است و خدا مرجع او، نسيان معاد گاهي به لحاظ بازگشتن خود انسان مطرح است و زماني به لحاظ مرجع بودن خدا و چون رجوع انسان به محكمه الهي مانند صدور انسان از مصدر ربوبي، فعلي است نيازمند به فاعل حقيقي، حتماً بازگشت انسان به خدا به معناي ارجاع الهي است، وگرنه خود انسان همانگونه كه اصل هويّت وي، فقرمحض است، در بازگشت به محكمه ربوبي نيز نيازمند اعاده خداست و خداي سبحان همانگونه كه مُبْدِع و مَبْدأ است، مُعيد و معاد (مرجع) است و پيامد فراموشي خودِ اصيل، نسيان همه اين معارف بَرين است.
قرآن كريم نيز از ياد بردن مبدأ و معاد را ناشي از غفلت از خويشتن ميداند و درباره معاد ميفرمايد: ﴿وضَرَبَ لَنا مَثَلًا ونَسِي خَلقَهُ قالَ مَن يُحي العِظمَ وهِي رَميم﴾.(4) هر كه آفرينش خود را فراموش كند، درباره قيامت ترديد دارد و آن را بعيد از عقل و دور از امكان ميپندارد و ميپرسد كه چه كسي استخوانهاي پوسيده او را زنده ميكند.
قرآنِ حكيم در رفع اين استبعاد ميفرمايد: ﴿قُل يُحييهَا الَّذي اَنشَاَها اَوّلَ مَرَّةٍ وهُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَليم﴾.(5) برپايه اين آيه، خلقت دوباره از خالق نخستين آفرينش هرگز بعيد نيست؛ اشكال در فراموشي خلقت اوّل است.
چون معاد همان مبدأ است، با مطالب پيشگفته درباره معاد، مسائل مبدأ نيز دانسته ميشود.
1. بحار الأنوار، ج2، ص32.
2. سوره شوري، آيه 53.
3. سوره حديد، آيه 3.
4. سورهيس، آيه 78.
5. سوره يس، آيه 79.
تفسير انسان به انسان، ص 71-72 .