وجود انتقاد در هر جامعهاي نشانهاي است بر پويايي و فعال بودن اذهان آن جامعه و بر اين مبناست كه اگر اجازه ابراز آزادانه انتقادات داده شود، جامعه در مسير پيشرفت و تعالي قرار ميگيرد.
در حقيقت پرسشگري و انتقاد، فرصت بازيابي مسير و افزايش شتاب حركت به سمت پيشرفت را به يك جامعه هديه ميكند. بنابراين وجود نقد و همچنين اذهان پرسشگر در يك جامعه را بايد موهبتي براي حاكميت و دولتمردان آن جامعه دانست. انتقاد حقي است كه مبناي برپايي ساير حقوق شمرده ميشود.مبحث «نقد و انتقاد» هنوز در جامعه ما يكي از مسائل چالشبرانگيز است. عدهاي معتقدند كه نقد و انتقاد فقط در زماني كه شرايط ايجاب ميكند بايد مطرح شود و بر همين اساس در برخي برههها، بهعلت ويژه دانستن فضاي جامعه، مطرح شدن انتقادات را به مصلحت نميدانند. بعضي ديگر نيز بر ضرورت باز بودن فضاي انتقاد در هر شرايطي تأكيد دارند و هيچ مانعي را حتي تحت عنوان «به مصلحت نبودن» برنميتابند. با توجه به طرح لزوم آزادانديشي و نقد و مناظره از جانب
رهبر معظم انقلاب، در اين گفتار به واكاوي ديدگاههاي امام علي(ع) در خصوص نقد و حق انتقاد مردم از حكومت و دولتمردان ميپردازيم.
اميرالمؤمنين علي(ع) در دوران حكومت پرفرازونشيب خود كه كمتر از 5سال به طول انجاميد، آنچنان الگويي را پيش روي ما قرار داده كه در نوع خود منحصربهفرد است. بشر تا به امروز با اندوختن تجربههاي فراوان و دادن هزينههاي گزاف به نكتههاي علمي براي حكومت رسيده است؛ از جمله آنكه انسان صاحب حق و حرمت است و حق انتقاد و آزادي بيان در قبال حكومت را دارد. اينها مسائلي است كه بشريت در سير تكاملي خود به آنها رسيده است. وقتي حكومت علي(ع) را مورد بررسي قرار ميدهيم ميبينيم تمام مفاهيمي كه بشر تا به امروز در اين زمينه به آن دست يافته است- هرچند به لحاظ كاربردي هم نتوانسته بهدرستي به آنها عمل كند- در مقايسه با شيوه و روش اميرالمؤمنين در14 قرن پيش رنگ ميبازد.
در مقام مقايسه، همين بس كه بشر، پس از سالها جنگ و خونريزي دريافت كه بايد حقوق فراموششده بشر را احيا كند و توانست اعلاميه حقوق بشر را به دستور عملي كلي براي جهانيان تبديل سازد اما در 1400سال پيش حاكمي ميگويد:« اي مالك، مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چنان حيوان شكاري باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني زيرا مردم 2دستهاند: دستهاي برادر ديني تو و دسته ديگر در آفرينش همانند تو هستند»(1). تنها در حكومت علي(ع) است كه مردم به ايستادن در مقابل قدرت و نداشتن لكنت زبان در برخورد با حاكمان دعوت ميشوند.
در مكتب اميرالمؤمنين كه ريشه در مباني دين اسلام و سنت پيامبر(ص) دارد، انتقاد براي مردم يك وظيفه است نه يك حق. امام(ع) با اين ديدگاه نشان ميدهد كه مردم نبايد در قبال جامعه و حكومت خود بيتفاوت و منفعل باشند يا فقط مدح و ثناي آن را بگويند بلكه بايد همواره دقت نظر در اعمال و تصميمات دولتمردان داشته و انتقادات خود را بيان كنند و اگر خلاف اين باشد مردم عهدشكني كردهاند. شگفتانگيز است كه افكار و انديشههاي امام علي(ع) تا به اين حد از جامعهاي كه در آن زندگي ميكرد برتر و جلوتر بود.
امروز بشر بهخود ميبالد كه حق انتقاد براي فردفرد انسانها را به رسميت بشناسد، ولي علي(ع) ميگويد: اين حق من برشماست و اين وظيفه شماست. اميرالمؤمنين در خطبه 216 نهجالبلاغه ميفرمايد: « بر من گمان مبريد كه اگر حرف حقي بگوييد، پذيرفتنش بر من سنگين و دشوار است و خيال نكنيد كه من ميخواهم كه بزرگم شماريد زيرا آن كسي كه شنيدن سخن حق يا نماياندن عدل بر او سنگين آيد، اجراي حق و عدل بر وي سنگينتر مينمايد».
تأكيد امام علي(ع) بر انتقاد مردم از حكومت، گوياي اين نكته است كه حكومت بهشدت نياز به انتقاد و نقد دارد و مردم بايد از چاپلوسي و تملقگويي حاكمان بپرهيزند؛ «در ديده مردم پارسا، زشتترين خوي زمامداران اين است كه بخواهند مردم آنان را دوستدار بزرگمنشي شمارند و كارهايشان را به حساب كبر و خودخواهي بگذارند و خوش ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من دوستدار ستودنم و خواهان ستايش آن... پس با من چنان كه با پادشاهان سركش سخن ميگويند حرف نزنيد و چنان كه از آدمهاي خشمگين كناره ميگيرند، دوري نجوييد و با ظاهرسازي با من رفتار نكنيد»(2).
نكته شگرفي كه در خطبه 216 ديده ميشود اين است كه امام(ع) با وجود معصوميت ميفرمايد: «از گفتن حق يا مشورت در عدالت خودداري نكنيد زيرا خود را برتر از آنكه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نميدانم مگر آنكه خداوند مرا حفظ نمايد».
نكته مهمي كه در اين خطبه ديده ميشود، شرايط زماني است كه اين سخنان در آن بيان ميشود. اميرالمؤمنين اين سخنان گهربار را در هنگامه جنگ صفين براي سپاهيان خود عنوان ميكند. اين نكته تاريخي ميتواند ناسخ نظريه كساني باشد كه معتقدند انتقاد را فقط در شرايطي كه مصلحت ايجاب ميكند، بايد اظهار كرد. در حقيقت امام اول شيعيان، با بيان چنين سخنان حساسي حين كارزاري بزرگ، در پي نشان دادن الگويي براي انسانهاي بعد از خود بوده و به آنها گوشزد ميكند كه هيچ مصالح و شرايطي بالاتر از رعايت حق مردم و محترم شمردن آزادي بيان نيست.
امام علي(ع) در دوران حكومت خود هيچگاه آزادي بيان و حق انتقاد را محدود نكرد و همواره بر گسترش اين آزادي تأكيد ورزيد. نمونه عمل به اين خطمشي، برخورد امام(ع) با گروه خوارج بهعنوان يك گروه مخالف داخلي بود. اميرالمؤمنين در طول حكومت خويش در برخورد با آنها تا جايي كه تنها اظهار نظر بود و بس، آنها را آزاد گذاشت و درنهايت سعهصدر و خويشتنداري با آنها مدارا كرد. امام(ع) به آنها ميفرمود: «شما نزد ما 3 چيز داريد: 1- مانع نمازخواندن شما در مسجد نميشويم. 2- حقتان را از بيتالمال قطع نميكنيم مادامي كه دستتان در دست ماست (يعني تا وقتي كه دست به توطئه عملي عليه حكومت نزدهايد) 3- تا شما جنگ را آغاز نكردهايد، ما نبرد نميكنيم (يعني، آغازگر جنگ، ما نيستيم)»(3). اين چنين نمونههايي را فقط ميتوان در حكومت استثنايي اميرالمؤمنين ديد. در حكومت امام علي(ع) است كه نهتنها مخالفان خود را تحت فشار قرار نميدهد و براي مخالفت هزينهاي ايجاد نميكند بلكه همواره از حق مخالفان خود حمايت ميكند و آنها را از امتيازاتي كه در جامعه بايد داشته باشند محروم نميكند.
با عميق شدن در ريشههاي تفكر امام(ع) در شيوه حكومتداري، ميتوان به اين نكته رسيد كه امام(ع) حكومت را امانتي ميداند كه از جانب مردم بر دوش حاكم گذاشته ميشود و حاكم بايد خود را امين مردم بداند نه مخدوم آنها. امام علي(ع) در نامهاي به يكي از فرمانداران خود ميفرمايد:«همانا اين پست براي تو وسيله نان و آب نبوده بلكه امانتي در گردن توست... . تو حق نداري نسبت به رعيت، استبداد ورزي و بدون دستور به كار مهمي اقدام نمايي»(4).در اين نگاه و تفكر است كه حاكم، خود را امين قدرتي ميداند كه از سوي مردم به دست آورده و معتقد است براي نگهداري از اين امانت بزرگ، به مشورت با مردم و انتقادات آنها نياز دارد.
پر واضح است كه هرگاه زمامداران و دولتمردان خود را امين مردم پنداشته و جاه و مقام را مسئوليت بدانند، آن هنگام است كه مسئوليتها را ميدانهاي پرخطر و پرلغزش براي خود ميبينند؛ بنابراين از مردم طلب همكاري و همياري در اداي مسئوليتها ميكنند.
اميرالمؤمنين در خطبه216 نهجالبلاغه درباره حقوق متقابل مردم و حكومت ميفرمايد: «پس رعيت اصلاح نميشود جز آنكه زمامداران اصلاح شوند و زمامداران اصلاح نميشوند جز با درستكاري رعيت و آنگاه كه مردم حق رهبري را ادا كنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت يابد و راههاي دين پايدار و نشانههاي عدالت برقرار و سنت پيامبر(ص) پديدار شود.
پس، روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حكومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش مأيوس گردد». امام علي(ع) نيز در ادامه، لزوم «نصيحتگويي» و «نصيحتپذيري» را چه از سوي مردم و چه از سوي حكومت مطرح كردهاند:« يكي از واجبات الهي، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن و برپاداشتن حق و ياري دادن به يكديگر است. هيچ كس هر چقدر او در حق بزرگ و ارزش او در دين بيشتر باشد بينياز نيست كه او را در انجام حق ياري رسانند»(5).
اميرالمؤمنين در جايگاه يك جامعهشناس عالم، با دركي آگاهانه از حقوق مردم و لزوم رعايت آنها در مقابل حكومت، انتقاد كردن و آزادي بيانداشتن مردم را ضامن حيات يك حكومت دانستهاند. در نگاه امام علي(ع)، از ملزومات انتقادپذيري حاكمان مردمگرايي آنهاست. مردمگرايي حكومتها در دوران كوتاه زمامداري امام(ع) بهخوبي به منصهظهور درآمد. البته مردمگرايي حكومت علي(ع) با مردمگرايي حكومتهاي دمكرات امروز تفاوتهاي زيادي دارد. اما در اينكه هر حكومتي براي ادامه حيات خود، نياز به رعايت حقوق مردم و مشورت خواستن از آنها دارد، با هم اتفاق نظر دارند.
امام علي(ع) در نامه معروف خود به مالك اشتر ميفرمايد: «دوستداشتنيترين چيزها نزد تو، در حق ميانهترين و در عدل فراگيرترين و در جلب خشنودي مردم گستردهترين باشد، كه همانا خشم عمومي مردم، خشنودي خواص (نزديكان) را از بين ميبرد اما خشم خواص را خشنودي همگان بياثر ميكند»(6).
بيشك آنچه امروز ما سخت به آن نيازمنديم، لزوم واكاوي و بهكارگيري چنين انديشههاي پاك و نيرومندي است كه ميتواند ياريدهنده ما در راه تقويت بنيانهاي جامعه دينمدار و مردمسالارمان باشد.
پينوشتها:
1- نهجالبلاغه – نامه 53
2- همان منبع – خطبه 216
3- مستدركالوسائل – ج 2، ص 256
4- نهجالبلاغه – نامه 5
5- همان منبع – خطبه 216
6- همان منبع – نامه 53
همشهري آنلاين- سعيد زارع صفا