هر كه به كلّي درصدد خودشناسي و ارزيابي ساختار روح و روان خود برنيايد و به تنظيم قواي خود نپردازد، به خطر «خودفراموشي» و «غفلت از خويشتن» مبتلا خواهد شد. در اهميت خودشناسي همين بس كه انسان را از آفات و خطرات «خودفراموشي» ميرهاند.
نسيان نفس دو قسم است: 1. نسيان دونِ عقلِ متعارف: بر اثر فرورفتگي در لذّتهاي زودگذر، خودِ برين و حقيقي را فراموش كند. 2. نسيان فوقِ عقلِ عادي: بر اثر استغراق در شهود الهي، خودِ متوسط يا نازل را از ياد برد.
يعني هم جاهل تبهكار، خود را فراموش ميكند و هم عارف نائل به مقام فنا و غرق در درياي شهودِ حق؛ ليكن هلاك شونده گرفتار نسيان مذموم ميشود و نائل به حيات معرفت، به تعبير عرفا داراي نسيان ممدوح است.
البته قدح و مدح نسيان به ويژگي منسي (فراموش شده) برميگردد: نسيانِ خودِ عقلي، مذموم است و فراموشي خودِ نفسي، ممدوح. عارف، خود را فراموش ميكند، چون براساس ﴿فَاَينَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّهِ﴾(1) غير خدا را نميبيند؛ ولي انسان تبهكار براساس دلباختگي به محدوده مادّه و طبيعت، خود را از ياد ميبرد، زيرا جز دنيا را نميبيند. خداي سبحان به پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم دستور داد كه از چنين افرادي اعراض كند: ﴿فَاَعرِض عَن مَن تَوَلّي عَن ذِكرِنا ولَم يُرِد اِلاَّ الحَيوةَ الدُّنيا﴾.(2)مقام فناي عارفان دو قسم است: قسم يكم بيان شد و قسم دوم آن است كه كسي به مقام فنا رسد و از فنا هم فاني شود و به مرحله بقاي پس از فنا نايل آيد. چنين شخصي، در عين استغراق در شهود الهي، خود را هم به ياد دارد و نسيان در اين مقام صدق نميكند، چون شهود خدايي كه «مع كلّ شيء لابمقارنة»(3)است، حتماً با مشاهده خويشتن همراه است، پس خودشناسي، انسان را از خود فراموشي دونِ عقل متعارف رهانيده و زمينه خودفراموشي فوق عقل عادي را فراهم ميكند.
1. سوره بقره، آيه 115.
2. سوره نجم، آيه 29.
3. نهج البلاغه، خطبه 1.
تفسير انسان به انسان، ص 66-