ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 9 اسفند 1388     |     کد : 6664

یکشنبه 9 اسفند 13 ربيع الاول 28 فوريه

موسى بن مهدى، معروف به "هادى عباسى" در محرم سال 169 قمرى پس از مرگ پدرش "مهدى عباسى" به عنوان چهارمين خليفه عباسى، زمام امور مردم را به دست گرفت...

هلاكت هادى عباسى در سال 170 هجرى قمرى
موسى بن مهدى، معروف به "هادى عباسى" در محرم سال 169 قمرى پس از مرگ پدرش "مهدى عباسى" به عنوان چهارمين خليفه عباسى، زمام امور مردم را به دست گرفت.
مادرش "خيزران" بود و پس از وفات مهدى عباسى، چه در دستگاه خلافت هادى و چه در دستگاه خلافت هارون، نقش به سزايى داشت و نظر و گفتارش لازم الاجرا بود.
هادى، به هنگام مرگ پدرش مهدى، در گرگان به سر مى‏برد و برادرش هارون براى وى از مردم بيعت گرفت و سپس او را از مرگ پدر و جانشينى او باخبر كرد.
در توصيف ظاهرى هادى عباسى گفته شد كه وى زيبا، بلند بالا و سفيدرو بود و در سنين جوانى به خلافت رسيد و پيش از او، كسى در اين سنين به خلافت نرسيده بود.
مهدى عباسى )سومين خليفه سلسله عباسيان( گرچه هادى را ولى عهد خود كرده بود ولى در اواخر عمرش از اين كار پشيمان شد و در صدد برآمد كه به جاى وى، هارون را ولى عهد خود كند. هادى، به اين أمر اهميت نمى‏داد و خود را ولى عهد مى‏دانست. سرانجام پدرش مُرد و نتوانست هارون را به جاى هادى بنشاند.
به همين جهت، هنگامى كه هادى به خلافت رسيد، هميشه از برادرش هارون در ترس و هراس بود، كه مبادا بزرگان دربار، وى را عزل و هارون را به خلافت برگزينند.
هادى، تصميم گرفت هارون را از ولايت عهدى خويش عزل و به جاى وى فرزند خود، جعفر را برگزيند.
وى، بر اين تصميم فشار زيادى آورد و حتى خود هارون را در ظاهر، موافق ساخت ولى مادرشان "خيزران" به اين أمر رضايت نداد و آن را برخلاف سفارش پدرشان مهدى عباسى و به زيان مصالح و منافع عباسيان دانست و بدين جهت با وى مخالفت نمود. درباريان، بزرگان و ريش سفيدان عباسى دو دسته شدند: دسته‏اى رأى خليفه را ترجيح داده و خواستار عزل هارون از ولايت‏عهدى شدند و دسته‏اى ديگر، خواستار ابقاى هارون در مقام ولايت عهدى برآمدند.
" يحيى بن خالد برمكى" كه از صاحب نفوذان ايرانى نژاد دستگاه خلافت بود، با اين تصميم خليفه، به شدت مخالفت ورزيد و تلاش زيادى به عمل آورد تا وى را از عملى كردن اين تصميم باز دارد.
هادى عباسى بر وى خشم گرفت و او را زندانى نمود.
امّا پس از مدتى، از تصميم خويش برگشت و برادرش هارون را مورد تفقد قرار داد و براى خرسندى و تأمين نظر وى، دستور داد يك ميليون دينار به وى بپردازند و او مختار باشد تا از خزينه مالى سلطنتى هر چه مى‏خواهد، براى خويش بردارد و هم چنين مقرر كرد كه نيمى از باج و خراجى كه به بغداد مى‏رسد، به وى تعلق گيرد.
هادى، پس از آشتى با برادرش هارون، به حديثه موصل رفت و شورش مخالفان خويش را سركوب كرد و سپس به بغداد برگشت. هادى، در عيسى آباد، واقع در شرق بغداد و در كنار رود دجله، كاخ مجلّلى براى خويش ساخت و هنگام اقامت در بغداد، در اين كاخ زندگى مى‏كرد.
سرانجام در 23 سالگى و به روايتى در 26 سالگى، در شامگاه 14 ربيع الاوّل و شب پانزدهم اين ماه، بدرود حيات گفت. خلافتش كوتاه مدت بود و تنها چهارده ماه دوام يافت. برادرش هارون بر وى نماز گذارد و در همان كاخ دفنش نمود.
وى، داراى نُه پسر و دو دختر بود. نام يكى از دختران وى، امّ عيسى است كه بعدها با پسر عمويش مأمون فرزند هارون ازدواج كرد.

خلافت هارون الرّشيد در سال 170 هجرى قمرى
هارون، فرزند مهدى عباسى، پس از مرگ برادرش هادى عباسى، به عنوان پنجمين خليفه سلسله عباسيان بر اريكه قدرت، دست يافت. مادر وى، خيزران كه مادر هادى نيز بود.
برادرش هادى عباسى، پيش از مرگ خود، نسبت به هارون و قدرت گرفتن وى بيمناك بود. بدين جهت در صدد تضعيف و تحقير هارون برآمده بود. حتّى نقل شد كه هادى در همان شبى كه وفات يافت، پيش از وفاتش دستور داده بود كه "يحيى بن خالد" را از زندان بيرون آورند و او را به همراه هارون به قتل آوردند. ولى أجل مهلتش نداد و پيش از قتل آن دو، خود در كام مرگ گرفتار آمد. به هر روى، هنگامى كه هارون الرّشيد رداى خلافت بر تن پوشيد، يحيى بن خالد برمكى را از زندان آزاد و مقام وزارت عاليه خلافت را به وى واگذار كرد.
هارون، فرزند رضاعى يحيى بن خالد بود )زيرا فضل، فرزند يحيى بن خالد در نوزادى خويش از شير خيزران، مادر هارون نوشيده بود( به همين جهت، هارون تا مدت‏ها يحيى را پدر خطاب مى‏كرد.
هارون، علاوه بر مقام وزارت، اختيار تمام مملكت را بر عهده يحيى بن خالد گذاشت و او را سفارش كرد كه در هيچ كارى از مشورت با مادرش خيزران خوددارى نكند و در تمام حالات، رأى و نظر وى را ترجيح داده و به اجرا در آورد. اقدام ديگر هارون در نخستين روز خلافتش اين بود، كه پس از نماز و دفن برادرش هادى، دستور داد كه "ابوعصمه" را دستگير و گردنش را با شمشير بزنند. زيرا ابوعصمه، از هواداران جعفر بن هادى عباسى بود و هادى عباسى را در خلع هارون از ولايت عهدى و نصب جعفر به اين مقام، ترغيب مى‏كرد.
هم چنين نقل شد كه روزى هارون از پل بغداد مى‏گذشت، ناگهان "جعفر بن هادى" و مأموران دولتى از راه رسيده و قصد از عبور از پل را نمودند. ابوعصمه، جلوى هارون را گرفت و به او گفت: صبر كن تا ولى عهد مسلمانان عبور كند و سپس به راهت ادامه بده. هارون چاره‏اى جز پذيرش نداشت و گفت: سمعاً و طاعتاً اى امير!
اين عقده در دلش مانده بود، تا هنگامى كه به خلافت رسيد و در نخستين ساعات حكومتش، عقده گشايى كرد و ابوعصمه را به شمشيرهاى برّان دژخيمان خود سپرد.
هارون در همان روز نخست، از "عيسى آباد" كه محل زندگى و كاخ مجلّل برادرش هادى بود، حركت كرد و به سوى مركز بغداد رهسپار شد و مقر حكومتش را در مركز اين شهر قرار داد.
در عصر هارون، علويان اعم از بنى الحسن(ع) و بنى الحسين(ع) و ساير وابستگان به خاندان عصمت و طهارت، در سختى و مرارت زندگى مى‏كردند و حكومت وقت، آنان را از تمام آزادى‏هاى فردى، اجتماعى و اقتصادى محروم كرده بود و عمداً آنان را در وضعيت ناگوارى قرار مى‏داد. به همين جهت، بسيارى از آنان آواره شده و به مناطق و شهرهاى دور، از جمله خراسان، طبرستان و ديلم كوچ كردند.
هارون، ولايت عهدى خويش را به سه تن از فرزندان خود سپرد و سفارش كرد كه آنان، به ترتيب حكومت كنند و به هنگام مرگشان، حكومت را به ديگرى بسپارند. بدين منظور، وى پس از 5 سال از حكومت خود، فرزندش محمد، معروف به "امين" را به ولايت عهدى برگزيد و در سال 182، فرزند ديگرش عبدالله، معروف به "مأمون" را به اين مقام منصوب كرد و در سال 189، فرزند ديگرش "قاسم" را پس از امين و مأمون، به ولايت عهدى برگزيد.
هارون، پس از هفده سال تاخت و تاز برمكيان و نفوذ قدرتمند و شگفت آنان در اركان حكومت، بر آنان خشم گرفت و قدرتشان را كاهش داد و پس از مدتى، همه آنان را دستگير و زندانى نمود و آنان را شكنجه و آزار داد و برخى را اعدام و برخى ديگر را در زير شكنجه و آزار زندانبانان به هلاكت آورد.
هم چنين امام موسى بن جعفر(ع) ، پيشواى هفتم شيعيان در عصر اين خليفه ستمگر، دستگير و چندين سال در زندان‏هاى بصره و بغداد، محبوس شد و سرانجام به دستور وى و به توسط "سندى بن شاهك" مسموم و در سال 183 قمرى شهيد شد.
آن حضرت، با شهادت خويش ناحق بودن خلافت عباسى و نيرنگ و فريب كارى آنان را آشكار ساخت و آنان را در ميان مسلمانان خوار و رسوا نمود. سرانجام در سال 193 قمرى، هارون الرشيد در روستاى "سناباد" در نزديكى "طوس" در استان خراسان و در 46 سالگى به هلاكت رسيد و در همان جا مدفون شد.

درگذشت آيت الله شيخ محمد سليماني در سال1346هجري شمسي
آيت الله شيخ محمد سليماني ازعالمان و روحانيان برجسته و فاضل ايراني در سال1346هجري شمسي دركاشان درگذشت. او درهمين شهرزاده شد و درخانواده‎اي متدين و روحاني رشد يافت. وي نبوغ و استعداد بسيارداشت و درمحضراستادان بسرعت مدارج ترقي را طي كرد. اين روحاني فاضل در كنارتحصيل علوم ديني و معارف اسلامي، نجوم، رياضيات و بويژه ادبيات عرب را آموخت و دانشي درخور توجه دراين علوم كسب كرد. آيت الله سليماني به خط و زبان عبري تسلط كامل داشت و گاه درمناظرات خود با يهوديان دركاشان ازاين بخش ازاندوخته‎هاي ذهني خويش بهره مي‎گرفت.

تأسيس بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي در سال 1357 هجری شمسی
اين بنياد يكي از متنوع ترين مجموعه هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران است كه پس از پيروزي انقلاب، در 9 اسفند 1357، در پي صدور فرمان امام به شوراي انقلاب به مدت نامحدود تأسيس شد. بنياد بخش عمومي غيردولتي در كشور است كه تحت امر ولايت فقيه، توسط هيأت امناي منصوب ايشان مطابق مقررات بخش خصوصي در چهارچوب قانون اداره مي شود، رئيس بنياد عضو هيأت امناست و كار بنياد رسيدگي به حال جانبازان و مستضعفان در كشور است.

اعلام آتش بس در نبرد 40 روزه خلیج فارس توسط جرج بوش رئيس جمهور وقت اِمريكا در سال1991ميلادي
جرج بوش رئيس جمهور وقت اِمريكا در سال1991ميلادي درنبرد 40روزه خليج فارس آتش بس اعلام كرد. بعد ازبرقراري آتش بس مذاكراتي ميان نمايندگان متحدين و عراق انجام گرفت و عراق هر12مادّه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد را پذيرفت. نيروهاي متحدين نيزمكلف شدند كه خاك عراق را ترك كنند. جنگ خليج فارس درپي حملات ناگهاني حكومت بعثي عراق به كشور كويت آغازشده بود.

امضای پيمان اتحاد سياسي- نظامي میان روسيه و پروس در سال1813ميلادي
پيمان اتحاد سياسي- نظامي ميان دو امپراتوري مقتدر قرن19ميلادي يعني روسيه و پروس در سال1813ميلادي به امضا رسيد. هدف اصلي فرمانروايان اين دو امپراتوري سركوبي ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه بود كه بارها سپاهيان روس و پروس را درجنگهاي مختلف شكست داده بود. بعد ازمدتي انگلستان، اتريش و سوئد به اين پيمان ملحق شدند و به اين ترتيب اتحاديه هفتم دولتهاي اروپايي برضدّ ناپلئون تشكيل شد.

آغاز قيام مردم سوئد برضدّ سلطه و نفوذ كريستيان دوم شاه دانمارك در سال1522ميلادي
قيام مردم سوئد برضدّ سلطه و نفوذ كريستيان دوم شاه دانمارك كه سوئد و نروژ را تحت سلطه خويش قرارداده بود، در سال1522ميلادي آغازشد. رهبري اين قيام را گوستاووازا ازبزرگان و شاهزادگان سوئد به عهده داشت. وي به كمك دهقانان و ديگر محرومان پروتستان مذهب سوئد براي استقلال اين كشور به پاخاست. اين قيام به سلطنت وازا و خلع كريستيان دوم ازاين مقام منتهي شد؛ وازا و جانشينانش به مدت 295سال درسوئد فرمانروايي كردند. اما سرانجام درسال1818ميلادي كارشال ژان با تيست برنادوت افسرناپلئون بناپارت اين سلسله را متعرض كرد.




نوشته شده در   يکشنبه 9 اسفند 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode