تفسير علمی يكی از روشهای تفسير قرآن است كه استفاده از آن برای فهم و تفسير آيات علمی قرآن ضروری است، اما اين روش تفسيری گونههای متعددی دارد كه استخراج علوم از قرآن و تحميل نظريههای علمی بر قرآن، صحيح نيست و منتهی به تفسير به رأی میشود، ولی استخدام علوم در فهم و تفسير قرآن كريم صحيح است.
تفسير علمی قرآن، روش متأخر و نو در فهم آيات قدسی تلقی میشود. گرچه برخی در مطالعه پيشينه اين منهج تفسيری، سده چهارم را ابتدای شكلگيری آن بر میشمارند، اما علامه طباطبايی آن را مربوط به دوره جديد و متأخر میداند.
برخی از محققان تفسير فلسفی را با تفسير علمی و برخی ديگر تفسير طبيعی را با تفسير علمی همسان پنداشته و در تبيين عناصر آن، راه خطا پيمودهاند. نكته مهم آنست كه علامه طباطبايی روش فلسفی، طبيعی و علمی را از هم متمايز ساخته و هر كدام را مربوط به دورهای خاص و البته مترتب بر يكديگر قلمداد میكند.
امروزه اكثر محققان و پژوهشگران، معمولا سه روش و رهيافت را در تفسير علمی قرآن ذكر میكنند، «رهيافتهای استخراج علوم»، «تطبيق علوم بر آيات» و «استخدام علوم در فهم قرآن». گرچه به نوعی روش استخراج و تطبيق منجر به يك نتيجه میشود، اما با توجه به توالی تاريخی و ترتيب روشها، هر سه روش پيروانی داشته و گاه در مراحل طولانی زمانی حاكم بر شيوه تفسيری بوده است.
رويكرد علمی به قرآن بسان بسياری ديگر از رويكردها و گرايشهای تفسيری، دچار چالش و آسيب شده است كه، شايد بتوان مهمترين آنها را در دو دسته؛ تفريط و انكار آموزههای علمی در قرآن و افراط در برخورد با آيات علمی قرآن كريم بررسی كرد.
1. انكار آموزههای علمی در قرآن:
برخی از صاحبنظران رويكرد علمی در قرآن را از اساس منكر شده و معتقدند قرآن به هيچ روی به آموزههای علمی نپرداخته يا اگر پرداخته است، ما حق تطبيق آيات با دستاوردهای مسلم علمی را نداريم؛ بنابراين سخن از اعجاز علمی يا روش تفسير علمی در قرآن نادرست است.
2.افراط در برخورد با آيات علمی قرآن:
مهمترين عامل پيدايش و گسترش رويكرد علمی در تفسير، پس از دوران رنسانس و در واكنش به تهاجم فرهنگ غرب به جهان اسلام بود كه در عمل سروری غربيان بر مسلمانان را همراه داشت. شماری از انديشوران مسلمان از سر خيرخواهی برای رويارويی با اين پديده با شتاب سراغ ميراث دينی كتاب و سنت آمدند و برای نشان دادن پيشگامی مسلمانان، آيات و روايات علمی را استخراج و بازكاوی كردند و اين اقدام كه با نوعی شتابزدگی همراه شد، اشتباهات و لغزشهای علمی را همراه آورد.
آسيبهای تفسير علمی:
1- علوم تجربی، غالبا قطعی نيست و نظريات و تئوریهای آن متزلزل است و بعد از مدتی تغيير میيابد و اگر قرآن را با علوم متزلزل و غير قطعی تفسير كنيم؛ پس از مدتی كه آن نظريهها تغيير كرد، مردم در مورد بيانات قرآنی شك كرده و ايمان آنها متزلزل میشود؛ برای مثال، اينكه بعضی افراد قرآن را با هيئت بطلميوسی تفسير كردند و افلاك نهگانه را با آيات قرآن تطبيق نمودند و پس از قرنها آن نظريه باطل شد، موجب شد تا بعضی گمان كنند علم هيئت جديدی (كپرنيكی) با قرآن در تعارض است.
2- تفسير علمی در بسياری موارد به تفسير به رأی منجر میشود؛ زيرا افرادی كه در صدد تفسير علمی قرآن هستند، به دلايل متعددی كه در ذيل میآيد، به دام اين مسئله گرفتار میآيند؛ بعضی افراد تخصص كافی در قرآن و تفسير آن ندارند و بدون داشتن شرايط يك مفسر، اقدام به تفسير علمی قرآن میكنند. برخی افراد مغرض، ممكن است با استفاده از آيات ناظر به علوم مختلف، بخواهند نظريات خود را اثبات كنند كه گاهی اين نظريات، انحرافی و حتی الحادی است، ولی اين كار را با استفاده از تفسير علمی قرآن سامان میدهند كه موجب تحميل نظرات بر قرآن میشود كه از مصاديق بارز تفسير به رأی است؛ برای نمونه قابيل را حمل بر دو دوره جامعه بیطبقه و جامعه فئوداليزمی (ارباب و رعيتی) میكنند، تا با مراحل تكامل جامعه در مكتب ماركسيسم مطابقت كند.
برخی افراد همانند غزالی میخواهند همه علوم را از قرآن استخراج كنند و در اين رابطه هر مطلبی علمی را با قرآن تطبيق، و گاهی به آن تحميل میكنند كه موجب تفسير به رأی میشود. در حالی كه بيان شد مبنای اين ديدگاه مخدوش است.
3- تفسير علمی قرآن ممكن است به تأويل غير جايز منتهی شود؛ چنانچه بعضی افراد برای تفسير علمی قرآن، از حدود ظواهر الفاظ و آيات میگذرند و هر كدام از آيات را كه با يك نظريه، يا قانون علمی (كه مورد نظر آنهاست) منافات و تعارض دارد، تأويل میكنند تا بتوانند آن نظريه را به قرآن نسبت دهند. نمونه اين نوع تأويلات را میتوان در مورد نظريه تكامل انواع داروين و بحث «عرش» و «كرسی» و تأويل آنها، به فلك هشتم و نهم، ديد.
4- تفسير علمی قرآن و آوردن مطالب علمی زياد، در لابهلای تفسير قرآن، موجب میشود كه مقصد اصلی آن، كه تربيت، تزكيه انسان و هدايت اوست، فراموش شود؛ چنانچه پارهای از تفسيرهای جديد (مثل طنطاوی) اينگونه عمل كردهاند؛ بر اين اساس، بهتر است از تفسير علمی قرآن، چشمپوشی كرده و مقاصد اصلی را در تفسير ذكر كنيم.
البته اين آسيبها قابل پيشگيری است؛ چون اكثر اشكالات به دو گونه «استخراج علوم از فهم قرآن و تحميل نظريههای علمی بر قرآن» وارد میشود؛ بنابراين اگر مفسر قرآن از گونه استخدام علوم قطعی تجربی در فهم قرآن استفاده كند، اكثر اشكالات و آسيبهای فوق بر طرف میشود. تفسير علمی مبانی و معيارهايی دار كه لازم است مفسر قرآن آنها را رعايت كند، كه اگر بر طبق آنها تفسير علمی صورت گيرد، برخی ديگر از آسيبها بر طرف میشود.
به عبارت ديگر استفاده از علوم قطعی تجربی، آسيب اول را بر طرف میسازد، و تفسير علمی توسط مفسر دارای شرايط و استفاده از گونه صحيح تفسير علمی آسيب دوم و سوم را برطرف میسازد، و رعايت اعتدال در استفاده از روش تفسير علمی، آسيب چهارم را برطرف میسازد. البته سوء استفاده از روشهای تفسيری يا افراط و تفريط برخی مفسران در مورد روش خاص تفسيری مخصوص تفسر علمی نيست و اين آسيب كم و بيش در بقيه روشهای تفسيری نيز وجود دارد كه با رعايت اعتدال و ضوابط تفسير و مفسر، مشكل بر طرف يا كمتر میشود.
از مجموع اين مطالب روشن میشود كه تفسير علمی يكی از روشهای تفسير قرآن است كه استفاده از آن برای فهم و تفسير آيات علمی قرآن ضروری است، اما اين روش تفسيری گونههای متعددی دارد كه استخراج علوم از قرآن و تحميل نظريههای علمی بر قرآن صحيح نيست؛ چون منتهی به تفسير به رأی میشود، ولی استخدام علوم در فهم و تفسير قرآن صحيح است. آسيبهايی نيز داشته است كه اگر آن معيارهای آن رعايت شود و از گونه صحيح تفسير علمی (استخدام علوم قطعی تجربی در فهم قرآن) استفاده شود، غالب آسيبها برطرف شود.*
*برگرفته از مقاله «روش برداشت علمی از قرآن» حجتالاسلام رضائی اصفهانی، مقاله «تفسير علمی، ضرورتها و چالشها» حجتالاسلام علی نصيری و مقاله «نقد و بررسی روش تفسير علمی قرآن» قاسم پورحسن.