بهرهمندي بهينه از انواع هدايتهاي كتابهاي آسماني در گروِ داشتن شرايط خاصي است كه برخي از آنها را يادآور ميشويم:
برخورداري از فطرت سالم توحيدي
هدف وحي آسماني، بالندگي فطرت و شكوفاسازي آن است؛ «ويثيروا لهم دفائن العقول».(1) دارندگان فطرت سالم از آن بهرهمند و با شنيدن صداي توحيدياش اشك
شوق ميريزند و تبهكاران فطرت برگشته از آن نواي الهي محروم و به همان فرآوردههاي مادّي مغرورند و به جاي اشتياق به نور علم خدايي، در حجاب علم بشري مستان و خرامان به سر ميبرند و خفتگانياند كه فقط با مرگ بيدار ميشوند؛ «الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا».(2)
سبب افسردگي شمعفروزان فطرت گناه است كه دَرِ دل را ميبندد. پس نه راهي براي بيرون رفتن تباهي است و نه جايي براي ورود فروغ الهي؛ ﴿أفلا يتدبّرون القران أم علي قلوب أقفالها﴾.(3) دارندگان فطرت سالم در پيشگاه وحي شادمانند؛ ﴿و الّذين اتيناهم الكتاب يفرحون بما أنزل إليك﴾.(4) در مقابل، آنانكه تبهكارانه شعاع فطرت را خاموش كردند، به همان دانش محدود بشري خرسندند؛ ﴿فلمّا جائتهم رسلهم بالبيّنات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون﴾.(5)
كساني كه در پرتو تزكيه نفس به فلاح رسيدهاند، به فرمانِ ﴿إذا قرء القران فاستمعوا له و أنصتوا﴾(6)، هشيارانه گوش فرا ميدهند و آنانكه با پنهان كردن نفس در گور آرمان، گرفتار خيبه و خسارت شدهاند، به مصداقِ ﴿و إنّي كلّما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا أصابعهم في اذانهم و استغشوا ثيابهم و أصرّوا و استكبروا استكباراً﴾،(7) به كلام الهي گوش نميدهند و فقط صوتِ نفسِ مسوّل يا امّار به زشتي را ميشنوند كه آشكارترين مصداقِ انكرالاصوات است و اصغاء و انصات آنان از محدوده صداهاي برآمده از هوا و صوت صاعد از هوس
بيرون نخواهد بود و اين جمود، محصول اتخاذ خداگونه هواست؛ ﴿اَفرأيت من اتخذ الهه هواه﴾.(8)
پناهنده شدن به حريم امن
براي بهرهبرداري صحيح از قرآن كريم، نه تنها پرهيز از گناهان بايسته است، بلكه همزمان با تلاوت آميخته با تدبّر، بايد از هجوم غافلگيرانه شيطان كه همواره در كمين راهيان صراط مستقيم است؛ ﴿لأقعدنّ لهم صراطك المستقيم﴾(9) آگاه و هوشيار بود و به خداي سبحان پناه برد؛ ﴿فإذا قرأتَ القران فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم﴾.(10)
براي راهيان راه خدا استعاذه از شيطان لازم و براي واصلان قرب الهي استعاذه از خدا به خدا واجب است كه شيطان را در قلمرو مخلَصين راهي نيست. چون اهريمن همانند فرشته به تجرد عقلي راه ندارد و جز تجرد وهم و خيال، طرفي نميبندد. پس توان وسوسه منطقه تجرّد عقلي را ندارد و خطري براي دارندگان خلوص محض نيست، مگر خطر احتراق به جلالِ حق كه چارهاي جز التجا به جمال او نيست؛ «أعوذ بك منك».(11) گفتني است: توحيد ناب براي هر موحّدي دژ محكمي است كه دژبان آن خداي قدير است؛ «كلمة لا إله إلاّ الله حصني» و هر متحصّني كه در حصن حصين الهي وارد شود، از گزند دسيسه و آسيب وسوسه در امان خواهد بود.
برخورداري از تقواي جامع
تقواي فطري و عملي، شرط بايسته بهرهمندي از هدايت قرآن كريم است. زيرا انسان، دشمني سرسخت چون ابليس دارد؛ ﴿إنّه لكم عدوّ مبين﴾.(12) شيطان دشمني است كه انسانها را ميبيند و آنها را ميپايد و از جايي كه گمان نميبرند، به آنان حمله ميكند، ولي انسانهايي كه در معرض وسوسه و آسيب شياطين هستند، ابليس وجنود او را نميبينند؛ ﴿إنّه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم﴾.(13) در اين صورت هيچ پناهگاهي جز استعاذه به ذات اقدس الهي نيست؛ ﴿و إمّا ينزغنّك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله﴾.(14)
خداي سبحان اين پناهگاه محكم را به رهروان راه قرآن شناسانده است؛ ﴿فإذا قرأتَ القرءان فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم﴾(15) و تنها اوست كه ميتواند انسانها را از گزند شياطين نگهدارد. زيرا خداوند، شيطان و جنودش را ميبيند، ولي آنها خدا را بر اثر خودبيني نميبينند؛ ﴿و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظة﴾.(16)
انسان در پناه ايمان و عمل صالح به آن حِفاظ الهي دست مييابد و از انحراف و اعوجاج و پيروي از وسوسههاي شيطاني ايمن ميماند.
پاكي دل
خداي سبحان راه دستيابي به مراحل والاي قرآن را طهارت دل ميداند؛ ﴿إنّه لقرءان كريم٭ في كتاب مكنون٭ لايمسّه إلاّ المطهّرون﴾.(17) مرجع ضمير در «لا يمسّه» اگر كتاب مكنون باشد، مراد از «مسّ» همان مساس عقلي و قلبي و مراد از طهارت، پاكي باطن است كه به گواهي آيه شريفه ﴿إنّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً﴾(18)، پاكدلاني كه به نحو كمال و تمام با كتاب مكنون در ارتباطاند، اهل بيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) هستند.
رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم و امامان(عليهمالسلام) در همه مراحل قرآن حضور و ظهور دارند و ميان آنان و همه مراحل قرآن هماهنگي بلكه يگانگي است؛ چنانكه پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «إنّي تارك فيكم الثقلين... كتاب الله و عترتي أهل بيتي... لن يفترقا... ».(19) اميرمؤمنان (عليهالسلام) فرمود: «و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن معنا، لا نفارقه و لا يفارقنا».(20)
1 ـ نهج البلاغة، خطبه ء1.
2 ـ بحارالأنوار، ج4، ص43.
3 ـ سوره محمّدصلي الله عليه و آله و سلم، آيه 24.
4 ـ سوره رعد، آيه 36.
5 ـ سوره غافر، آيه 83.
6 ـ سوره اعراف، آيه 204.
7 ـ سوره نوح، آيه 7.
8 ـ سوره جاثيه، آيه 23.
9 ـ سوره اعراف، آيه 16.
10 ـ سوره نحل، آيه 98.
11 ـ كافي، ج 3، ص 324.
12 ـ سوره يس، آيه 60.
13 ـ سوره اعراف، آيه 27.
14 ـ سوره فصّلت، آيه 36.
15 ـ سوره نحل، آيه 98.
16 ـ سوره انعام، آيه 61.
17 ـ سوره واقعه، آيات 79 ـ 77.
18 ـ سوره احزاب، آيه 33.
19 ـ بحارالأنوار، ج2، ص100.
20 ـ كافي، ج1، ص191.
هدايت در قرآن، ص 203-207.