ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 9 آذر 1392     |     کد : 63375

شیخ بهایی عشق و ايمان و عرفان صحيح را تمجید می كرد/فيلسوف فقيه

شيخ بهایی نه تنها فلسفه يوناني و اسلامي، بلكه تمامي علوم رسمي ـ از رياضيات و طبيعيات گرفته تا فقه و صرف و نحو و علم اصول ـ را نیز بي فايده مي‌داند ...

خبرگزاری مهر ـ  شيخ بهایی نه تنها فلسفه يوناني و اسلامي، بلكه تمامي علوم رسمي ـ از رياضيات و طبيعيات گرفته تا فقه و صرف و نحو و علم اصول ـ را نیز بي فايده مي‌داند اما در مقابل، عشق و ايمان و عرفان صحيح را تمجید كرده و از مدرسين مي‌خواهد كه درس عشق بياموزند.نام دقیق شیخ بهایی «محمد بن عزالدين حسين بن عبد الصمد بن شمس الدين محمد بن علي بن حسين بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي» و كنیه او «ابوالفضائل» است. لقب اصلی او «البهائي» است كه به «بهاء الدين» منسوب است. «العاملي» در نسبت با جبل عامل در لبنان و «الجبعي» در نسبت با روستاي «جُبَع» به ضم جيم و فتح باء و عين مهمله و با مدّ گفته مي‌شود «جُبَاع» كه در جنوب شرقي شهر صيداست واقع است و همواره مجمع دانشمندان و دانشجويان "جبل عامل" بوده است.

ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگی از ميان ايشان برخاسته اند. خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است. نام «الحارثي الهمداني» با توجه به «حارث بن عبدالله الاعور الهمداني»- كه از اصحاب و مخلصين اميرالمؤمنين علي(ع) بوده- به او نسبت داده شده است. شيخ بهايي در اشعار، نام بهايي را براي خود برگزيد و از اين رو به شيخ بهايي شهرت يافته است. مجموعه اشعار فارسي و عربي شيخ بهاء الدين را، "محمدرضا حرّ عاملي" فرزند شيخ حرّ عاملي گرد آوري كرده و ديواني گرانبها پديد آورده است.

شيخ بهائي – همان طور كه در «سلافة العصر» و غيره آمده است - در روز چهارشنبه، 27 ماه ذي الحجه سال «953 هجري قمري»، مصادف با سال« 1547 ميلادي»، در شهر «بعلبك» لبنان متولد شده است، هرچند در مورد زمان و مكان ولادت وی، اقوال ديگري نيز وجود دارد. در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى نيز اقوال گوناگون وجود دارد. شیخ در روز 12 ماه شوال سال «1030 ه.ق» هجري در اصفهان از دنیا رفته است که اين تاریخ بر مبناي قول شاگرد شيخ بهايي- سيد حسين ‌بن سيد حيدر حسيني كركي عاملي مجلسي - می باشد كه اولين كسي بوده كه در بستر مرگ شیخ حاضر شده و بر جسد شریف او نماز گزارده است.

طبق قول علامه مجلسي- یکی از شاگردان برجسته شیخ- عمر او حدوداً 81 يا 82 سال بوده است. جسد شريف او نیز بنا به وصيت، به مشهد امام علي بن موسي الرضا (ع) انتقال یافت و در نزديكي حرم مطهر به خاک سپرده شد. پدر شيخ بهائی «عزالدين حسين بن عبدالصمد حارثي همداني عاملي» دانشمندي ماهر و محققي دقيق و متبحر و اديبي جامع و شاعري عظيم ‌الشان و جليل القدر و از شاگردان «شهيد ثاني» بوده است که پس از شهادت شهيد ثانى، در ايام جوانى، در اثرسختگيريها و كارشكنيهايى كه در امور شيعه در جبل عامل پيش آمده بود به دنبال دعوت عالم بزرگ "شيخ علي منشار عاملي" انجام گرفت. هنگام ورود به قزوين، به خانه همين عالم بزرگ وارد شدند و بدين گونه خاطرات دوستي ديرين در سرزميني تازه و حال و هواي آزادي، تجديد شد و روابط محكمتري بين اين دو فقيه فرزانه پديد آمد. ایشان داراي آثاری از قبيل: كتاب «چهل حديث»، رساله در رد اهل وسواس، حاشيه الارشاد، مناظره با بعضي فضلاء حلب درباره امامت و چند نوشته دیگر بوده است.

شيخ بهايي در يكي از مهمترين ادوار تاريخ ايران يعني عصر صفويه مي زيسته است.رابطه عالمان دين و دربارها و پادشاهان معمولاً خوب نبوده است؛ علماي شيعه در طول تاريخ با پادشاهان و قدرتمندان در حال مبارزه و درگيري پيدا و پنهان بوده اند. آنان تكيه به ظالم را سبب ورود به آتش جهنم مي دانستند و هر گونه كمك به ستمگران را گناه مي شمردند. حتي آوردن قلم و يا دوات را براي آنان، گناهي بزرگ به حساب مي آورند.

در دوران صفويه كه اولين حكومت شيعه در منطقه اي وسيع تشكيل شد، دانشمندان زيادي با آنان همكاري كردند. راز اين همكاري اين بود كه شاهان صفوي قدرت خويش را مرهون علما مي دانستند و گاه از ايشان در اداره امور مملكت اجازه مي گرفتند و قوانين كشور برگرفته از فقه شيعه بود. شيخ بهايي خود با پادشاهان صفوي مخصوصاً شاه عباس اول و شاه طهماسب ارتباط نزديك داشت ولي پيوندي كه او با دربار داشت، از موضع هدايت و رهبري بود. او از قدرت آنان در جهت اقتدار دين و حمايت از محرومين بهره مي برد. شيخ بهايي هرگز به تملق و چاپلوسي شاهان نپرداخت. او دربارها را اسلامي مي خواست نه اسلام را درباري. او ديانت را دستورالعمل سلطنت مي دانست نه سلطنت را حاكم مطلق دين و دنياي مردم. او دولت ها را كارگزار دين و متعهد به قوانين خدا مي خواست نه دين را توجيه گر كارهاي نادرست دولتها.

شيخ بهايي از زاهد نمايان و عالمان چاپلوسي كه خود را به شاهان نزديك مي كنند و در قرب شاهان جاه و جلال و آب و نان مي جويند به شدت انتقاد مي كند و صريحاً اين قرب را "نان و حلوا" مي نامد:

نان و حلوا چيست، داني اي پسـر قرب شاهان است، زين قرب الحذر

مي برد هوش از سر و از دل قرار الفرار از قرب شاهـــــــــــــان، الفرار

فرّخ، آنكو رخش همت را بتاخت كام، از اين حلوا و نان، شيرين نساخت

حيف باشد از تو اي صاحب سلوك كاين همه نازي به تعظيـــــــــــم ملوك

قرب شاهان آفت جــــــــــان تو شد پايبند راه ايمــــــــــــــــــــان تـــــو شد

جرعه اي از نهر قرآن نوش كن آيه ي لا تركنوا را گوش كــــــــــــــن

مهاجرت اول شیخ با پدرش از سرزمين مادري به ايران بود که در آنجا زبان فارسي آموخت و تا جائی پيش رفت كه ایران وطن دوم او شمرده می شود. شیخ بهائی در دو شهر علمي ايران آن روزگار يعني قزوين و اصفهان درس خواند و نزد پدرش و ساير اساتيد مشهور عصر تلّمذ نمود ورفته رفته مدارج کمال را سپری کرد. در همين اثناء بود كه با همسر خود، دختر شيخ الاسلام زمان یعنی «شيخ زين‌الدين علي منشار عاملي» آشنا شد ، دختری که يگانه فرزند پدرش بود و پس از در گذشت پدر، تمام ماترك او از جمله كتابخانه بزرگ وکاملی به آن دختر ارث رسيد. گفتنی است که «شيخ منشار» كتابخانه بزرگي شامل چهار هزار جلد كتاب داشت كه اكثر آن کتب را از سرزمین هندوستان - که مدتی از زندگی خودرا در آنجا سپری کرده بود- با خود به ایران آورده بود. شيخ بهايي و همسرش هر دو از آن كتابخانه گرانبها استفاده و بهره كافي بردند.

پادشاه آن روزگار ايران ـ شاه عباس صفوی ـ شیخ بهائی را فرا خواند و او را به عالي‌ترين مدارج يعني شیخ الاسلامی رسانيد و شيخ بهايي نيز كتاب «جامع عباسي» در فقه را به «شاه عباس» اهدا نمود. اگر كسي با نگاهي دقيق و روشن در احوال شيخ نظر كند به وضوح در مي‌يابد كه او اين مقام‌ها ومناصب دنيوي را کاملاً بي‌ارزش مي‌دانست و اين ناشی از عشق شيخ به تنهايي و عزلت و سير به طريق اهل سلوك و عرفان می باشد. او فقری را پيشه خود کرده بود كه فخر كائنات، پيامبر اعظم(ص) به آن افتخار كرده و بر تمام مناسب و درجات دنیا ترجيح می داد.

شيخ بهايي پس از درگذشت پدر همسرش – شیخ علی منشار – به درجه شیخ الاسلامی رسید. سپس به زيارت بيت الله الحرام مشرف شد و پس از عزیمت به «مدينه منوره» مدت بسیار زیادی از عمر گرانمایه خویش را صرف سیر و سفر نمود. باید دانست در حالي كه آوازه شهرت شیخ در آفاق پيچيده بود، در خلال اين سفرها همواره به طور مخفيانه و ناشناس مسافرت می کرده است. سپس تمام عتبات مقدس عراق و مشهد امام رضا(ع) را زيارت نمود و بعد به هرات رفت و از آنجا به مشهد، آذربايجان، مصر، قدس شريف، دمشق، شام، حلب و سرزمينهاي ديگر مسافرت نمود.

درهر سرزمين مدتي توقف كرد وهمواره شمار كثيري از اصحاب كمال و معرفت و فضل، گرد او بودند. شیخ در خلال اين سفرها همواره مورد احترام ديگران بوده و خود نیز بسيار کسب تجربه نموده و بهره ها رسانده است. همچنین مباحثات و مناظرات علمي و مذهبي بسياري با دانشمندان مذاهب ديگر داشته كه همگان به برتری او اذعان دارند. حقيقتاً جاي تأسف است كه اخبار سفرها و سياحتهاي شيخ بهايي ، با وجود اين مدت طولاني گشت و گذار، تدوين نشده زيرا بي‌ترديد در اين سفرها و با وجود كثرت علوم و اطلاعات شيخ، حوادث لطيف و جالب و قضاياي عجيبي روي داده است.

شیخ بهائی پس از اين غیبت و گسست طولاني به پايگاه خويش يعني اصفهان بازگشت تا اینکه در این ایام نظر بزرگان زمان متوجه او شد تا از صفاي باطن و انوار افكار بكر و عالي او استفاده نمايند، حتی «شاه عباس کبیر» نیز او را مصاحب حضر و سفر خويش قرار داد و در سفر به مشهد مقدس او را با خود برد وپس از زیارت مرقد مطهر نذر خویش ادا کرد. درباره اين سفرها حکایات و روایات بسیاری وجود دارد كه برخي از آنها ممكن و برخي ديگر بعيد يا آميخته با خرافات مي‌باشد.



شخصيت جامع شيخ بهائی:

آثار وجودي و تجليات ذات افراد گوناگون، نشانگر شخصيت آنها مي‌باشد، حتی این آثار مي‌توانند از زمان و مكان خاص نيز فراتر رفته و به زمانها و جوامع مختلف سرايت يابد تا جايئكه شايد تا ابد در تاريخ انساني باقي بماند. هرچه آثار وجودی افراد شدیدتر باشد شخصيت آنها نيز والاتر و عالي‌تر است و اين موضوع را می توان به عینه درباره شيخ بهايي ملاحظه کرد ، به نحوی که تجليات شخصیت جامع الاطراف و آثار علمی او در دانشهاي گوناگون نظير فقه و اصول، حديث و تفسير، عرفان، حساب، هندسه و معماري، نحو، نجوم و كلام كم نظير است.

درسراسر تاريخ علوم و تمدن اسلامي ، عده كثيري دانشمند به چشم می خورند كه هر يك از آنها دریک علم ويا یک فن خاص و يا تنها در حیطه علوم ديني بارز بوده‌اند، شاید برخی نیز از علوم ديني منقطع شده و برخي دیگر از علوم دنيا تجرد گزيده‌اند تا جايي كه هر يك از آنها تنها در محدوده يك فن وعلم خاص چیره دست شده‌اند. اما شيخ بهايي عقاید تمام مکاتب و مذاهب را مطالعه نموده و با رجال آنها بحث و گفتگو داشته - گويي يكي از افراد آن قوم بوده است ـ و همین امر يكي از اسرار برتري ومحبوبیت او در جوامع و اذهان مي‌باشد. او با فقها، فقيه و با محدثين، محدث و با صوفیان، صوفي، با فلاسفه، فيلسوف و با اصحاب تعليم ، رياضيدان و با دانشمندان نحو، نحوي بود.

شيخ بهايى در زمينه‏هاى مختلف اطلاعات و آگاهى دارد و همين آگاهى ووسعت معلومات، نوعى جاذبيت‏به آثار او بخشيده است كه از ميان انبوه آثار گذشتگان، كتابها و تاليفات او را به صورت كتاب روز و مورد علاقه درآورده است.في المثل دركتاب‏«اربعين‏»كه يك كتاب حديثى و فقهى است،از مسائل رياضى و هيات نيز استفاده كرده است،و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختيار خواننده قرارداده است.او در موارد گوناگون با زبان نظم و نثر دست دعا و تمنا به پيشگاه خداي بي همتا برداشته و نيازهاي شخصي و جمعي را از خداي سبحان طلب نموده است. اشعار شيخ بهاء الدين روح نيايشگر و خاشع او را در برابر پروردگار جهان نشان مي دهد. شيخ بهايي معناي عميق دعا را به خوبي احساس مي كرد و هنگام دعا با تمام روح از خدا مي خواست و نيازهاي خود و امت اسلام را مطرح مي كرد. او سعي فراوان داشت كه مردم مسلمان با معناي ادعيه آشنا شوند، و براي آشنا ساختن مردم با معارف بلند دعاها، سه كتاب ارزشمند نوشته است: شرح دعاي صباح، شرح دعاي هلال و مفتاح الفلاح.

شيخ بهايي در كتاب اول، دعاي معروف "صباح" را كه از حضرت علي(ع) نقل شده توضيح داده است. اين دعا كه مطالب عرفاني فراوان دارد در كتاب معروف مفاتيح الجنان آمده است. كتاب دوم، در مورد دعاي هلال (يكي از دعاهاي زيبا و پرمعني صحيفه سجاديه) است. شيخ در اين كتاب، دعا را از امام زين العابدين(ع) نقل و تفسير كرده است.

كتاب مفتاح الفلاح، يعني "كليد رستگاري" درباره اعمال و آدابي كه در شبانه روز مستحب مي باشد نوشته شده است. رهنمودهاي شيخ بهايي درباره خودسازي و عبادت در اين كتاب آمده و متن عربي آن توسط يكي از شاگردانش به زبان فارسي ترجمه شده است. شيخ بدون ترديد به سه زبان مهم و رايج عصر خويش، مسلط بوده و عربي و فارسي و تركي را به خوبي مي فهميده و بدان گفتگو مي كرده و در مورد عربي و فارسي آثار فراوان دارد. در زمينه زبان تركي، سفرهاي طولاني او به آذربايجان شوروي و ايران - در لباس درويشي در مناطق تحت نفوذ دولت عثماني- اين موضوع را ثابت مي كند، به علاوه شعرهايي به زبان تركي در "كشكول" آورده است كه اين مهارت وي را آشكار مي سازد.

شیخ در نيمه اول قرن يازدهم هجرى و در ربع اول قرن هفدهم ميلادى زندگى‏ مى‏ كرد، قرنى كه براى مورخين داراى اهميت و اعتبار ويژه‏ اى است. قرن هفدهم ‏ميلادى، قرن پيشرفت و رنسانس علمى در اروپا نام گرفته است، از طرفى در اين زمان‏ زمامداران نامدارى حاكميت داشته ‏اند، مانند«سليمان قانونى‏» در عثمانى كه قلمرو حكومت عثمانى را تا قلب اتريش گسترانده بود يا شاه عباس صفوى اول در ايران، يا سلطان مغول محمد شاه اكبر در هندوستان و در اروپا نيز ملكه اليزابت اول در انگلستان و لوئى چهاردهم در فرانسه حكومت داشتند.

همه اين زمامداران، برخلاف اسلاف و اقران خود، عموما معروف به علم دوستى و دانش طلبى بوده‏ اند و در روزگار اين حكومتها، دانشمندان و هنرمندان نامى در سراسر جهان پا به عرصه حيات نهادند، فی المثل در انگلستان‏ «فرانسيس بيكن‏» صاحب مكتب تجربى (1561-1626 م‏ 968-1035(ه.ق) كه از ميراث غنى فرهنگ اسلامى بهره ‏ها برده است. «شكسپير» شاعر نامدار (1564-1616 م 971-1021 ه.ق)، و در فرانسه ‏«رنه دكارت‏» (1592-1655 م 1000-1065 ه.ق)، شاعر و نمايشنامه نويس، «كورلى‏» (1604-1686 م‏1013-1099 ه.ق) و «مولر» (وفات 1622 م 1031) (همان سال وفات شيخ‏ بهايى)، و در آلمان، فلكى ‏دان معروف، «كپلر» و در ايتاليا «گاليله‏» (1564-1642 م‏971-1052 ه.ق)رشد و نما يافته‏ اند.

در مورد شيخ بهايي گفته ‏اند او قبل از«نيوتن‏» دانشمند انگليسى، به قوه جاذبه زمين توجه داشته و در مورد سقوط آزاد اجسام بر حسب جاذبه خورشيد، ثوابت، سيارات و اقمار بحث و گفتگو نموده است. در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانكه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه می گویند وی ساخته است.

در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه كه هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است كه معروف است هیئتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند كه هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

دیگر از كارهای علمی كه به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی كاریز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرین كمر، یكی از بزرگترین كاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این كاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند. دیگر از كارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یك قرن و نیم اختلاف داشته اند.

همچنین از كارهای شگفتی كه به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار كهنه نزدیك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته كه با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه كرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدید همچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود كه اگر روزی آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.

شیخ يكى از پربركت ‏ترين علماى جهان اسلام از نظر تاليف و تنوع در آن بوده ‏است. برخى تعداد تأليفات او را با توجه به رساله‏ ها و تحشيه ‏ها و تعليقه‏ ها به عدد 200 جلد رسانده ‏اند.

شیخ عاشق آزادگي بوده و از تصنع و تكلف در زندگي بیزار بود . در زندگي فطرتي خداجو و ساده داشت واین در حالي بود كه در زمان و مكان او متصنعين و متكلفين ، بسيار زياد بودند چنانچه بعضي از مورخين گفته اند که تصنع و تكلف برخی تا جايي بوده كه آنها از ديده شدن در ميادين شهر و اختلاط با عامه مردم دوري مي‌جستند.

گستره دید وپهنه فرهنگ شيخ بهايي به وسعت ابعاد انساني است زیرا او از تعصبي كه تحجر و تنگ نظري و انكار عقاید ديگران را ترويج ‌كند بيزار بود ، بطوري كه با طبقات گوناگون وگروه هاي مختلف معاشرت مي‌نمود و با ديدن واقعيتها ، دقائق نفوس بشري را مي‌شناخت.

شيخ بهايي در روزگار شاه عباس معروف، نقش سياسي مهمي در اداره امور كشور داشت.او مدّت ها در هرات "شيخ الاسلام" بود و كليّه امور ديني مردم را رهبري مي كرد. پس از مدتي از اين سمت كناره گيري كرد و به مسافرت هاي حجاز و مصر و شامات و عراق و آذربايجان پرداخت و پس از سال 1006 قمري كه شاه عباس كبير، رسماً اصفهان را پايتخت قرار داد منصب شيخ الاسلامي اصفهان را به عهده گرفت.

وی‌ در یکی‌ از نوشته‌هایش‌ می‌گوید: «من‌ اگر از لبنان‌ نیامده‌ بودم‌ و با حکومت‌ و سیاست‌ در نیامیخته‌ بودم‌، از جمله‌ زاهدترین‌ مردم‌ بودم‌» و آن‌گاه‌ این‌ شعر را ذکر می‌کند که‌:
من‌ که‌ به‌ بوی‌ شبدری‌ در چمن‌ هوس‌ شدم‌ برگ‌ گلی‌ نچیدم‌ و زخمی‌ خار و خس‌ شدم‌
مرغ‌ بهشت‌ بودم‌ و قهقهه‌ بر فرشتــه‌ زن‌ در پی‌ صید پشه‌ای‌ هم‌ تک‌ خرمگس‌ شـدم‌

از سال هاي 1012 قمري تا 1019 مجدداً به مسافرت پرداخت و به شهرهاي گوناگون حجاز، شام، آذربايجان و غيره رفت و در اين مدت از مقام شيخ الاسلامي كناره گيري كرد. در سال 1019 قمري كه به اصفهان بازگشت تا آخر عمر، از رجال مهم مذهبي و سياسي كشور بود و امور شرعي اصفهان و مقام شيخ الاسلامي را بر عهده داشت .
نظر شيخ بهائی درباره علوم رسمی و حكمت يونانی :

شيخ عليرغم احاطه و علم كامل درتمامي علوم و معارف - از جمله نحو و شعر و اصول و فقه وتفسير و حديث و حساب و هندسه و نجوم و فلسفه اشراقي و مشائي و كلام اشعري و معتزلي و حتي علوم غريبه - معتقد بود كه هيچ يك از اين معارف نمي‌توانند در مقابل و يا همسنگ تصوف و عرفان صحيح قرار گيرند.

چند و چند از حکمت‌ یونانیـــــان‌ حکمت‌ ایمانیان‌ را هم‌ بخـــــــــــوان‌

سوُر رسطالیس‌ و سوُر بوعلــــی‌ کــــــــــی‌ شفا گفتـــــــــه‌ نبیِّ معتلی‌

با دف‌ و نــی‌ دوش‌ آن‌ مرد عرب‌ وه‌ چه‌ خوش‌ می‌گفت‌ از روی‌ طرب

ایها القومُ الذی‌ فـی‌ المدرســـــــه‌ کل‌ ما حصَّلتمــــــوهُ وَســـــــــــوَس

در همین‌ ابیات‌ به‌ نکته‌ دیگری‌ هم‌ اشاره‌ می‌کند. روایتی‌ است‌ که‌ پاره‌ای‌ از محدِّثان‌ از پیامبر آورده‌اند که‌ ایشان‌ گفته‌اند؛ باقی‌مانده‌ غذای‌ مؤمن‌ شفاست‌. شیخ‌ بهایی‌ به‌ این‌ روایت‌ اشاره‌ می‌کند ولی‌ می‌گوید، پیامبر اسلام‌ کی‌ گفته‌ که‌ باقی‌مانده‌ غذای‌ بوعلی‌ و ارسطو شفاست‌؟ شما که‌ پس‌مانده‌های‌ فکری‌ آنها را می‌خورید شفای‌ روحی‌ پیدا نمی‌کنید. آن‌ حکمت‌ یونانیان‌ است‌ و این‌ حکمت‌، امت‌ اسلام‌ و تمدن‌ اسلامی‌ را در زیر لگدهای‌ خود خفه‌ کرده‌ است‌. حالا نوبت‌ کشیدن‌ نفسهای‌ تازه‌ و پاک‌ است‌. نوبت‌ چنگ‌ زدن‌ در حکمت‌ ایمانیان‌ است‌. برای‌ اینکه‌ مقصود خود را روشن‌تر کند، اشاره‌ به‌ مفهوم‌ عشق‌ و حُسن‌ می‌کند. می‌گوید که‌:

آن‌ کس‌ را که‌ نبود عشق‌ یار بهر او پالان‌ و افساری‌ بیار

تا اینجا می‌بینید که‌ سه‌ مقوله‌ فربه‌ سخن‌ رفته‌ است‌. یکی‌ حکمت‌ که‌ قسمت‌ می‌شود به‌ حکمت‌ یونانیان‌ و دیگری‌ حکمت‌ ایمانیان‌، یعنی‌ مفهوم‌ ایمان‌ هم‌ در اینجا به‌ کار گرفته‌ شده‌ و سومی‌ مفهوم‌ مهر و عشق‌ و حسن‌ که‌ آنها هم‌ با هم‌ مرتبطند.

شیخ‌ بهایی‌ در گفتن‌ این‌ سخنان‌ مبتکر نیست‌. او این‌ درس‌ را آغاز نکرده‌ است‌. آغاز کننده‌ی‌ اصلی‌ این‌ درس‌، عارفان‌ ما و در صدر آنها مولوی‌ بود. اما در مولوی‌ تعبیر حکمت‌ یونانی‌ و حکمت‌ ایمانی‌ را نمی‌بینید. تعبیرات‌ متفاوتند اما بر آنچه‌ که‌ شیخ‌ بهایی‌ گفته‌ است‌، منطبقند.

به عبارت ديگر مقابله با حكمت ايماني ـ كه همانا قره عين يقين و غايت قصواي اهل دین و منتهي آمال عارفين و نهايت منازل عارفين مي‌باشد ـ ممکن نیست، چرا كه حكمت ايماني راهنماي پيروان شريعت محمدي و طريقت علوي مي‌باشد و انسان را به سوي اخذ سنن طیبه و تصفيه نفس از اخلاق ناپسند و تخليه آن از اوصاف خبیث و آراستگي به صفات زيبا دعوت مي‌كند که نتيجه قطعی آن، ترک كبر و غرور و انانيت و حرص و شهوت وغضب وغایت نهائی آن، انکشاف عشق حقیقی و تجلی حقیقت و محبت به تمام موجودات و کائنات عالم است.

شیخ بهائی معتقد است که حاصل و نتیجه علوم وفنون گوناگون، در صورت عدم تلاش براي نيل به معرفت خالق و خدمت خلق، عشق به دنيا و غفلت از حق و حقيقت بوده و موجب كبر و غرور و تفاخر و تكاثر و ريا خواهد شد. به همين دليل زماني كه بين حكمت يوناني ـ اعم از ارسطويي و افلاطوني و حكمت اسلامي اعم از اشراقي و مشائي ـ و بين حكمت ايماني مقایسه ‌شود ، نه تنها در مي‌يابيم كه آن كوششها، تلاش بيهوده‌اي است، بلكه در می یابیم که سورهای منطقی ابن سينا و اتکای محض بر عقل، نيرنگ شيطان و پس مانده دانش يونانی است.

دل منور كن به انوار جلـــــي چند باشي كاسه ليس بوعلـــــــي

سرور عالم شه دنيا و ديــــــن سور مومن را شفا گفت اي حزين

سور رسطاليس و سور بوعلي كي شفا گفته نبي منجـــــــــــــلي

سينه خود را برو صد چاك كن دل از اين آلودگيها پاك كــــــــن

شيخ بهايي معتقد است كه بحث فیلسوفان درباره رطب و يابس و برهان تناهي ابعاد، سبب غرور و غفلت است و برهان ثبوت عقول دهگانه، افتضاح انسان و تفكر و اندیشه در مسأله هيولی و صورت، موجب اتلاف وقت و عمر بوده و هیچ یک از آنها مرضي را شفا نداده و مشكلي را حل نمي‌كنند.

يك درنگشود ز مفتاحش اشكال افزود ز ايضا حش

ز مقاصد آن مقصد ناياب ز مطلع آن طالع در خواب

راهي ننمود اشـــارا تش دل شاد نشـد ز بشاراتش

محصول نــداد محصل آن اجمــال افـزود مفصل آن

تاكي ز شفاش شفا طلبي وز كــاسه زهر دوا طلبي

تا چند چو نكابتيان ماني بر سفره چــركن يونـاني

بنابراین شيخ نه تنها فلسفه يوناني و اسلامي، بلكه تمامي علوم رسمي ـ از رياضيات و طبيعيات گرفته تا فقه و صرف و نحو و علم اصول ـ را نیز بي فايده مي‌داند و معتقد است كه آنها به جز خيالات و صور واهی، هيچ نيستند و تنها سبب غفلت انسان و دوري او از حق و حقيقت مي‌باشند.

زان نگردد بر تو هرگز راز گر بود شاگرد تو صد فخر راز

او همچنین صرف عمر در صرف و نحو و بي‌توجهي به عشق و عرفان را این گونه سرزنش مي‌كند:

صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف از اصول عشق هم خوان يك دو حرف

و اما در مقابل، عشق و ايمان و عرفان صحيح را تمجید كرده و از مدرسين مي‌خواهد كه درس عشق بياموزند و از دانش پژوهان مي‌خواهد كه ـ هر چند يك يا دو حرف ـ عشق بياموزند. زيرا عشق است كه انسان را از علائق جسماني و قيود دنيوی آزاد مي‌كند و قلوب و صدور را مانند نور كوه طور، منوّر ساخته و قلب را به لوح محفوظ تبدیل می کند.

شیخ معتقد است تنها آن درس و بحث و تحقيق كه وصول به حقيقت و تمييز حق از باطل را واجب كند و به قصد قرب خداي تعالي باشد، ماجور است، در غير اين صورت تحقيقی بي‌فايده و «بئس المرض» مي‌باشد.

درس اگر قربت نباشد زان غرض ليس درسا انه بئس المرض

در اين صورت در مي‌يابيم كه او آن دسته از متعاطیان علوم و فنون را كه به خاطر دنيا و اسباب تفاخر و تكاثر درس مي‌خوانند و به دنبال حق و حقيقت نيستند به شدت مورد انتقاد و تنبیه قرار مي‌دهد .

شیخ بهائی شارحین و مفسرین فلسفه یونانی را نیز به باد انتقاد گرفته و آنها را جیره خوار دانشمندان یونانی می داند.

وين علم دني كه ترا جان است فضلات فضايل يونان است

همچنین عليرغم اينكه شيخ، خود از دانشمندان بارز رياضيات و علوم غريبه است مي‌گويد :

تا چند زني ر رياضي لاف تــا كي بــافي هزار گزاف

به علوم غريبه تفاخر چند زين گفت و شنود زبان در بند

و با اينكه فقيه و مجتهدی مسلم و شيخ الاسلام عصر بوده درباره فقه مي‌گويد:

چند زين فقه و كلام بي اصول مغز خالي كن اي ابو الفضول

البته همه اينها بدين معنا نيست كه شيخ، ضد علم و دشمن فلسفه و فن و ادب بوده است يا اينكه قائل به اهميت آن علوم و فنون و معارف نيست و يا مقام عالي و مقدس فقهاء و حكماء را درك نمي‌كند، اين امر چگونه ممكن است در حالي كه او اعلم علماء و افضل حكماء در عصر خود بوده و در هر فن و معرفتي، قله و غایت شمرده مي‌شده است؟ بلكه باید دانست که تمام انتقادات و تنبيهات و سرزنش‌های او به اين دليل است كه خود در زمره دانشمندان خبیر و عرفاء بصيري بوده كه اين نكته را درك كرده‌اند كه اگر توجه بشر از حق و حقيقت و اعتبار وحي و انقياد در برابر انبياء و اولياء، به سوي عبادت دنيا و علم براي علم معطوف شود و بيش از حد لزوم به پرنده عقل مجال پرواز دهد، بي‌ترديد دچار تباهي وفساد خواهد شد. زيرا در اين امر، آفات عظيم و مصائب بي‌شمار و بلاهایي كشنده‌ وجود دارد، به همين دليل او احساس كرده كه نه تنها تنبيه اهل دانش و ارباب فضل و ادب بلكه تمام بشر، واجب و فرض است تا مبادا نيرنگ علم و عقل را بخورند، زيرا معتقد است عقل انسان، عاجز و ناقص می باشد.

شيخ بهائی بشریت را به سوی حقیقت و پيروي از كلام انبياء و اولياء دعوت مي‌كند، زيرا آنها سفيران حق و آموزگاران بشر بوده و عقلشان از عقل ما پيشرفته‌تر و علمشان از علم ما، اعلي مرتبه‌تر است. آنچه شیخ مي‌گويد اين است كه به زخارف دنيا وقع ننهيم و خود را تطهیر و تزکیه كنيم تا به علم و عرفان حقيقي ـ كه همانا كمال مطلوب بشر و ريسمان نجات درهر دو عالم است ـ نائل شويم.

منابع:

الإثنا عشرية، بهائی عاملی، تحقيق: شيخ محمد حسون، چاپ اول، جمادى الآخر 1409 ، قم انتشارات كتابخانه آية الله عظمی مرعشی نجفی.
احياء علوم دين، ابوحامد غزالی، بدون تاريخ.
اخبارالعلماء باخبار الحكماء، قطيفی، دارالآثار، بيروت، بدون‌ تاريخ .
الأربعون، شيخ بهائی، دارالبلاغ، بيروت - لبنان ، 1995 م .
الإرشاد، شيخ مفيد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام لتحقيق الثراث، چاپ دوم ، 1414 – 1993م دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع – بيروت – لبنان .
أسرار البلاغة، بهاء الدين عاملی، تحقيق محمد تونجي، نمايندگی فرهنگی جمهوری اسلامی.
الاعتقادات في دين الإمامية ، شيخ صدوق ، تحقيق عصام عبد السيد ‌،چاپ دوم ، 1414- 1993 م . دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع. بيروت لبنان
الاعلام، خير الدين الزركلی، دارالعلم للملايين. بيروت. لبنان 1984 م.
الإعلام، شيخ مفيد، تحقيق شيخ محمد حسون، چاپ دوم ، 1414-199م
أعيان الشيعة، سيد محسن أمين. چاپ جديد. تحقيق حسن أمين. دارالتعاريف للمطبوعات، بدون تاريخ.
افلاطون، رساله اپينوميس و رساله تيمائوس.
الاقتصاد، شيخ طوسی ، 1400 ، چاپخانه خيام - قم. انتشارات كتابخانه جامع چهلستون – تهران .
الاقتصاد في الاعتقاد، غزالي، بدون تاريخ .
الإلهيات، شيخ جعفر سبحانی، چاپ اول، 1409 – 1989 م، الدار الإسلامية للطباعة و النشر التوزيع - بيروت - لبنان .
الآمالی، سيد مرتضي، تصحيح و تعليق: سيد محمد بدر الدين نعساني حلبي، چاپ اول 1325 1907، انتشارات كتابخانه آية الله عظمی مرعشی نجفی.
الآمالی، شيخ صدوق، قسم الدراسات الإسلامية – مؤسسه بعثت، چاپ اول 1414 ، الناشر دار الثقافه للطباع و النشر و التوزيع – قم.
الآمالی، شيخ مفيد ، تحقيق حسين استاد ولي ، علي اكبر غفاري ، چاپ دوم ، 1414 – 1993، دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع - بيروت - لبنان .
أمل الامل، محمد بن حسن حر عاملي، تحقيق احمد الحسيني – بغداد . بدون تاريخ .
الانتصار، شريف مرتضی، مؤسسه انتشارات اسلامي، شوال المكرم 1414 .
أوائل المقالات، شيخ مفيد، چاپ دوم، 14149،1993 دارالمفيد للطباعه و النشر و التوزيع – بيروت - لبنان.
بحارالأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان 1403 هـ – 1983 م.

نویسنده: دکتر پریش کوششی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی


نوشته شده در   شنبه 9 آذر 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode