ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 21 ارديبهشت 1403
جمعه 21 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 30 دي 1388     |     کد : 6255

خلق واقعيت مجازي

واقعيت مجازي، ماهيتي تاثير گذار و اصالت واقعي داشته و داراي هيچ فرم و شكل قابل لمس يا اعتمادي نيست...

واقعيت مجازي، ماهيتي تاثير گذار و اصالت واقعي داشته و داراي هيچ فرم و شكل قابل لمس يا اعتمادي نيست.
آنچه كه در عصر حاضر بيش از هر چيز ديگر از رسانه‌ها يا در گفتگوهاي روزانه شنيده يا خوانده مي‌شود، عبارت "واقعيت مجازي" (virtual reality) يا (VR) است.
آيا تا كنون به معناي عبارت "واقعيت مجازي" فكر كرده‌ايد. من اين كار را كرده‌ام.
در فرهنگ لغات درباره معناي عبارت مجازي (Virtual) نوشته است:
"موثر و تاتيرگذار بدون اين كه شكل موجود، ماهيت خارجي داشته باشد."
" داراي اعتبار و قدرت"
" در واقع موثر يا معتبر"
بدين ترتيب واقعيت مجازي، ماهيتي تاثيرگذار و اصالت واقعي داشته كه داراي هيچ فرم و شكل قابل لمس يا اعتمادي نيست. مي توان گفت به نوعي شبيه‌سازي يا جايگزيني مجازي است. با اين وجود داراي اعتبار و قدرتي واقعي است. با توجه به تاثيري كه روي افراد مي گذارد مي توان امكان "واقعي" بودن را به آن نسبت داد.
متاسفانه ظاهر اين عبارت گمراه كننده است و معاني ديگري نيز مي توان از آن برداشت كرد. در ضمن "واقعيت مجازي" در تلاش براي خلق دوباره جهان به‌صورت محيط و فضاهاي جديدي كه غير قابل لمس ولي بطور فزاينده‌اي باور كردني و تخيلي هستند.
فضاهايي كه به واسطه نرم افزارهاي مربوطه كه به كمك چشمان، گوش‌ها، پوست و جسم‌مان مي آيند، فضاي خلق شده را تجربه و باور كرد. اين يكي از اهداف مهم واقعيت مجازي به حساب مي آيد. اهداف ديگري نيز وجود دارد، كه در ادامه به آنها اشاره خواهيم كرد.
در واقع تلاش واقعيت مجازي براي آفرينش يا خلق محيط و فضاهاي كه بسيار نزديك يا شبه به واقعيت زندگي روزمره است. يعني اينكه به نوعي شبيه‌سازي از زندگي واقعي مي‌كند.
فضاهاي كه بيشتر با تصورات يا بهتر بگوييم با روان و روح انسان سرو كار دارند. اين فضاها تخيلي و خیالي يا به تعبيري" مجازي " هستند ولي به گونه اي غريب و باورپذير "واقعي" به نظر مي‌رسند. در واقع اين فضاها بطور غيرمستقيم با دنيايي كه ما با آن سرو كار داريم و دركش مي‌كنيم، ارتباط دارد.
حال مي‌خواهيم اهداف واقعيت مجازي را از آفرينش يا خلق فضاهاي مجازي بررسي كنيم. به اين دليل كه بدانيم در آينده نزديك آنها ما را به كجا خواهند برد. فضاهايي كه بطور روز افزون با شبيه سازي و همانندسازي هر چه كامل و دقيق‌تر از مسائل و موقعيت‌هاي زندگي واقعي پيش مي‌روند.
اول از هر چيز بايد پرسيد: اين توليدات و شيبه‌سازي‌هاي مجازي تا چه اندازه دقيق و كامل هستند؟ دوم اينكه؛ چه اهدافي را دنبال مي‌كنند؟ آيا بنظر شما مي‌توان به اين پرسش‌ها پاسخي داد؟ در ادامه اين مقاله خواهيم ديد.

واقعيت مجازي يا حقيقت زندگي
در حال حاضر، در يك فضاي مجازي شما مي‌توانيد با استفاده از فن آوري‌هاي موجود چون عينك‌هاي محافظ چشم و گوشي‌هاي بي‌سيم، از مناظر و صداهاي توليدي دنياي مجازي در يك فضاي سه بعدي بهره برداري كنيد. همچنين به كمك سنسورهايي كه به سر و بدنتان وصل مي‌شوند، مي توانيد تصوير خود را به بصورت " آواتار" (Avatar)، (منظور ايجاد تصوير مجازي از خود بر روي فضاي اينترنت) تصوير مجازي كه درون محيط و فضا‌هاي مجازي بصورت دنياي واقعي عمل مي‌كند، درآوريد.
در يك آزمايشگاه پيشرفته مي‌توان به گونه اي برنامه ريزي كرد كه بوسيله تونل هاي هوايي و خوشبو كننده‌هاي هوا تغييرات و همانند سازي هايي در جريان هوا داد. مثلا مي‌توان درجه حرارت يا انواع بو هاي مختلف را ايجاد كرد. بطوري كه همه را احساس كنيد. حتي مي‌توان با استفاده از يك تردميل راه رفتن در يك جنگل كه در فضاي مجازي شبيه سازي شده، بصورت باور حقيقي، تجربه كنيد.
حتي مي‌توانيد با تغييرات و همانندسازي هاي به عمل آمده در جريانات هوا، نسيم خنك جنگل را روي پوست چهره خود احساس كرده و از رايحه گل هاي وحشي و صداي پرندگان لذت ببريد.
در واقع مي توانيد همان احساسي كه هنگام راه رفتن در يك جنگل واقعي با شرايط خوب آب و هوايي به شما دست مي‌دهد را عينا تجربه كنيد. در حاليكه همه اين حس ها تنها از طريق شبيه سازي ابزارهاي الكترونيكي و بصورت مجازي ايجاد و به شما منتقل مي‌شوند.
البته اين برنامه كم و كاستي هايي نيز دارد. مثلا نمي تواند حس بالا رفتن از درخت را به شما القا كند.
برنامه‌هاي پيشرفته رايانه‌هاي هستند كه مي‌توانند به شما نشان دهند كه شما در حال بالا رفتن از درخت هستيد. ولي اين حركت هيچ احساسي از تلاش بالا رفتن از درخت، كمك گرفتن از بازو ها و حس كردن پوست درخت را به شما نخواهد داد. يعني در اين برنامه‌هاي رايانه اي شما مي‌توانيد با كمترين تلاش بدني خود را به بالاي درخت برسانيد، بدون اينكه ضربان قلب شما بالا رفته و يا نفس نفس بزنيد.
در نوعي از اين برنامه‌هاي پيشرفته مجازي شما حتي قادر هستيد حركت‌هاي رسيدن، گرفتن، بالا رفتن را از حركت‌هاي بدني خودتان، شبيه سازي كرده و به اجرا در‌آوريد.
از نظر روانشناسي، اين گونه تلاش ها مانند؛ صعود بدون تلاش براي بيشتر افراد تجربه جالب و مهيجي است، حتي مي‌توان گفت كه كاربرد درمانگرانه نيز دارد. بخصوص براي افرادي كه از محدوديت يا معلوليت فيزيكي رنج مي‌برند.
اين برنامه‌ها مي‌توانند كمك بزرگي براي تقويت توان فيزيكي بدون درد اين گونه افراد باشند. اين را به عنوان يكي از اهداف واقعيت مجازي كه به دنبال تكامل خود است، پذيرفت. چرا كه در اين برنامه‌هاي توليد شده ي فضاي مجازي، محدوديت و عدم توانايي اينگونه افراد را به تجربه واقعي از توانايي، حذف محدوديت حركتي و عدم رنج و درد تبديل مي‌كند.
به اين دليل برنامه‌هاي واقعيت مجازي را "درمانگرانه" مي‌نامند كه آنها با افزايش و تقويت توان فيزيكي (البته بدون احساس درد) را به صورت رواني و تخيلي انجام مي‌دهند. احساس درد ندارند، چون داراي فعاليت يا حركت مستقيم در ارتباط با بدن فرد نيستند.
در اين شبيه سازي نمي‌توان درد را به عنوان پديده واقعي و قابل لمس در نظر گرفت. يا به گفته ديگر شبيه سازي درد در برنامه‌هاي امروزي امكان پذير نيست. شايد روزي اين برنامه‌هاي مجازي به اين توان از شبيه سازي برسند. ولي در آن زمان هم اين كار با تعريف "مجازي" سازگاري نخواهد داشت. يعني ديگر نمي‌توان آن را به عنوان مجازي قلمداد كرد.
به همين خاطر شايد افرادي كه خواهان حس تلاش و كوشش با بالا رفتن ضربان قلب، تعرق، لمس كردن تنه و شاخه هاي درخت و خستگي حاصل از آن هستند، در اين برنامه‌هاي آزمايشي واقعيت مجازي دچار نوميدي شوند. چرا كه در اين برنامه ها ي مجازي، ساختار شبيه سازي شده از يك درخت وجود دارد، نه "درخت واقعي". شما بعد از زدن عينك و استفاده از ابزارهاي خاص در اين برنامه مي‌توانيد، حس كنيد كه از درخت بالا مي‌رويد.
اين برنامه‌ها كه بصورت آزمايشگاه‌هاي "واقعيت مجازي" هستند، مي‌توانند در هر جايي از زمين، حتي در يك آپارتمان كوچك شخصي قرار گيرند. يعني اينكه شما مي‌توانيد در آپارتمان خود هنگام بالا رفتن از درخت به اطرافتان نگاه كنيد و كوه‌ها را ببينيد، خنكاي نسيم تابستان را احساس و بوي گل هاي وحشي جنگل را استشمام كنيد.
حال اگر علم فن آوري بتواند، برنامه هاي مناظر مجازي را تا حد امكان "واقعي" جلوه دهند، چه خواهد شد؟ چه بهره برداري‌هايي مي‌توان از اين برنامه‌ها در زندگي روزمره انسانها كرد؟
در پاسخ به سوال هاي بالا مي‌توان با قاطعيت گفت؛ بي نهايت بهره‌برداري و كاربرد‌هاي عملي خواهند داشت.
براي مثال:
- يك مهندس ساختمان مي‌تواند با اين فن آوري مشتريان خود را ماه‌ها قبل از آنكه خانه جديدشان ساخته شود، به تماشاي آن ببرد.
- معلمان تاريخ مي‌توانند شاگردان كلاس شان را به معابرهاي شلوغ و پر رفت و آمد رم باستان ببرند.
- دختري كه در هنگ كنگ زندگي مي كند، مي تواند با پدرش كه در نيورك ساكن است، تنيس بازي كند، بدون آنكه از خانه خود خارج شود.
- هنرپيشه اي كه پايش آسيب ديده، مي‌تواند تمرينات خود بر روي صحنه تئاتر انجام دهد.
- يك روانپزشك بيمارش را به يك جمع خانوادگي صميمي ماه‌ها قبل مي برد.
- فردي كه مشكل فيزيكي از ناحيه پا دارد، مي‌تواند بازي فوتبال، كوهنوردي، دو و يا هر چيز ديگري را به شخصه تجربه كند.
و موارد بسياري از اين قبيل كه خودتان نيز مي توانيد، به آنها اضافه كنيد.
شايد، رايانه‌ها هرگز نتوانند، فضاها و محيط‌هايي كه كاملا شبيه زندگي واقعي هستند، ايجاد يا طراحي كنند. ولي برنامه‌هاي موجود، نسخه‌هاي شبيه سازي شده قابل قبول از مناظر و فعاليت‌هاي دنياي واقعي زندگي روزمره هستند كه رو به توسعه، پيشرفت و تكامل در نوع خود هستند.
مانند: فن‌آوري عينك محافظ واقعيت مجازي و محيط‌هاي مجازي تعاملي پيش در آمد مواردي محسوب مي‌شوند كه در آستانه ورود به دنياي واقعي هستند.
اگر چه‌از نظر فلاسفه دوره " جو " نمي‌توان مرزي بين دو عبارت "دنياي واقعي" و "دنياي مجازي" قائل شد.

چرا كه فليسوف بزرگ چين آن دوره جوانگ جو مي‌گويد:
"زمانی من، جوانگ جو، به خواب دیدم که پروانه‌ای هستم که به هر طرف می پرد، با تمام نیازها و خيال‌هاي یک پروانه كه‌از وجود انسانی خویش بی خبر. ناگهان از خواب جستم و خود را دیدم که جوانگ جو هستم. حال نمی دانم که من انسانی بودم كه خواب پروانه‌ای دیدم و یا اينكه پروانه‌ای هستم که خواب می بیند و خود را انسان می‌پندارد."
شايد در دنياي كه ما نام "واقعي" و يا " مجازي" بر آن مي‌گذاريم، همين رويدادها در حال رخ دادن است، كسي چي مي‌داند.

واقعيت مجازي تخيلي
ژول‌ ورن‌ مي‌گويد: "هر موضوعي‌ را كه‌ يك‌ نفر تصور كند، ديگران‌ مي‌‌توانند آن‌ را به‌ واقعيت‌ تبديل‌ كنند." اين‌ موضوع‌ نشان‌ از اهميت‌ قدرت‌ تخيل‌ است‌. قدرت‌ افسانه‌‌ كه‌ ويژه‌انسان‌ است‌ و زمينه‌‌ساز اختراع‌ها‌، اكتشافات‌ و آفرينش‌ها در زمينه‌‌هاي مختلف شده‌است‌.
آيا توجه كرده‌ايد؛ بعضي‌ مواقع‌ شما در جايي‌ آرام‌ نشسته‌ايد، ولي افكارتان‌ همچون‌ پرنده‌ي‌‌ به‌ پرواز در آمده و در آسمان‌ خيال‌ به‌اين‌ سو و آن‌ سو مي‌رود. حتي ممكن‌ است‌ اين‌ حالت‌ زماني‌ رخ‌ دهد كه‌ شما در مي‌ان‌ جمعي‌ از دوستان نشسته ‌و يا در جاده‌اي به سفر هستيد. يا ممكن است در هر شرايط مشابه ديگر بيشتر روزها با اين‌ تجربه ‌اشنا باشيد. تخيلي كه به ‌‌‌آن تخيل‌ "غيرفعال‌ " مي‌‌گويند. اگرچه در اين‌ حالت‌ انسان‌‌ اراده‌ رهايي‌ از آن را دارد ولي ترجيح‌ مي‌‌دهد كه‌ با اين‌ پرواز ذهن‌، همراه‌ باشد.
حال با نوع ديگري از تخيل كه به‌‌ آن تخيل‌" فعال"‌ مي‌گويند، آشنا مي‌شويم. تخيلي كه باعث‌ شكل‌گيري‌ و خلق دستاوردهاي‌ مي‌شود كه‌ زندگي‌ انسان‌ را متحول‌ ساخته و همچنان به پيش مي‌رود. ويليام‌ بليك‌ (William Blake ) مي‌‌گويد: "هرگاه‌ بتوانيد‌ از نيروي‌ تخيل‌ به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌از نيروي‌ بصري‌ استفاده‌ مي‌‌كنيد، بهره ببريد، هر كاري‌ امكان‌پذير خواهد بود."
ساموئل تايلور كالريج (COLERIDGE, S.T ) از صاحبنظران‌ در زمینه‌ تخيل‌ مي‌‌گويد:
"تخيل‌ نيرويي‌ است‌ كه‌ پيوند دهنده‌ ذهن‌ و طبيعت‌ به‌ يكديگر است‌."
و انيشتين‌ نيز مي‌گويد: "تخيل‌ مهمتر از دانش‌ است‌."
انسان‌ مي‌‌تواند با قدرت‌ تخيل‌ خود به‌ هر زمان و هر جا سفر كند و به‌ كاوش‌ و جستجو بپردازد. دنيا و چيزهاي‌ جديدي‌ كشف‌ كند. شايد هم با كشف‌ آنها و برنامه‌ ريزي‌ صحيح، بتواند از حوادث و‌ خطرهاي آتي پيشگيري‌ كند. آنچه كه در عصر رايانه در حال شكل گيري است، از آن دسته‌از تخيل‌هاست كه مي‌خواهد با برنامه‌هاي شبيه‌سازي خود زندگي انساني را از نو بسازد.
زيبايي و توانايي محيط‌هاي شبيه سازي شده در اين برنامه‌ها انتقال هر چه واقعي تر زندگي روزمره به گونه‌اي كه ما مي‌شناسيم، شكل مي‌گيرد. در اين فضا ديگر نيازي براي خلق دوباره دنياي واقعي نيست. بلكه مي‌بايست، محيط‌هاي تخيلي كه شباهت بسياري با محيط‌هاي واقعي دارند را از نو بازسازي كرد.
محيط‌هاي تخيلي كه در قوانين دنياي واقعي گسترش يافته، تغيير مي‌كنند(ارتقاء مي‌يابند) يا حذف مي‌شوند. شما در اين فضاهاي تخيلي طراحي شده رايانه‌اي مي‌توانيد به هر قالبي كه بخواهيد مانند؛ گياه، حيوان، اشياء يا هر چيزي ديگري كه در ذهنتان است، در آييد. مي‌توانيد، چهره خود را به هر شكلي كه دوست داريد، تغيير دهيد. از ديوارها رد شويد.
بوسيله تله پاتي ارتباط برقرار كنيد. در بخشي از يك كتاب يا يك فيلم وارد شده و در داستانهاي آنها زندگي كنيد. تخيلهاي غير ممكن را ممكن ساخته و آنها را تجربه كنيد. هر آنچه را كه دوست داريد، مي‌توانيد در اين فضاي مجازي رايانه‌اي به‌ازمايش و اجرا در آوريد.
برنامه‌هاي اوليه‌اين محيطهاي مجازي يا نرم افزارهاي رايانه‌اي را مي‌توان در برنامه‌هاي چت (گفتگو) آنلاين چند رسانه‌اي مانند: (The Palace) ديد.
در واقع عبارت "واقعيت مجازي" را به محيط‌هايي گفته مي‌شود كه در آنها روياهاي شما بصورت مجازي ولي به مانند تجربه واقعي قابل لمس باشد. جايي كه تخيل انساني با واقعيت پيوند مي‌خورد.
البته فرمها و عناصر اين ساختارهاي تخيلي را مي‌‌توان كنترل كرد. در حال حاضر برنامه‌ها و نرم افزارهاي هستند كه عناصر تخيلي محدودي دارند. و يا بعضي از آنها داراي فضاهاي بسيار پيچيده و غني هستند. در اين زم‌ينه مي‌توان به برنامه‌هاي تخيلي چون بالا رفتن از برج ايفل يا خوردن ناهار در يكي از رستورانهاي مورد علاقه در نيو يورك و يا مناظري زيبا كه داراي تخيل لطيفي هستند، مانند: دسته‌اي از پرندگان كه در ميان ابرها بر فراز گراندكانيون (Grand Canyon) محو مي‌شوند، اشاره كرد.
آنچه كه تا اينجا در باره واقعيت مجازي گفته شد، تمامي‌در مقايسه يا در زمينه شبيه سازي زندگي واقعي كه ما ديده و تجربه كرده‌ايم، بود. در صورتيكه واقعيت مجازي وراي شبيه سازي حس و تجربه يك شخص، كاربردهاي علمي‌، آموزشي، تفريحي و درماني بي شماري دارد.

براي نمونه؛
- دوستان دوره دانشگاه بعد از مدتها در يك فضاي مجازي (‍Cyberspace) دور هم جمع شده تا به عنوان يك گروه برنامه‌اجرا كنند.
- دانش آموزان مدرسه راهنمايي با يك اتوبوس فضايي به يك سفر گردشي در منظومه شمسي مي‌روند.
- يك بازيگر سينما براي آمادگي قبل از فيلمبرداري با انتخاب قالبهاي مختلف و تغيير لوازم و دكوراسيون اتاقش صحنه نمايش را تجربه و تمرين مي‌كند.
- يك زيست شناس براي شناخت بهتر گونه‌ها در قالب و شكل يك گرگ يك روز را در حيات وحش (Alaskan) مي‌گذراند.
- روانشناسي در روانكاوي آواتاري (avatar) به بيمارش كمك مي‌كند تا توسط اجراي صحنه‌هاي مختلف در قالب مادر، پدر و شخصيت رمان مورد علاقه‌اش، هويت خود را پيدا كند.
تنها مشكلي كه در رابطه با فضاهاي تخيلي وجود دارد، سر گشتگي و تحريك پذيري احساسي بيش از حد است. چرا كه طبيعت، سيستم ادراكي انسان را به گونه‌اي طراحي كرده‌است كه مي‌بايست در محدوده از پيش تعيين شده بصورت فعال عمل كند.
به همين منظور در طراحي محيط‌ها و فضاهاي تخيلي رايانه‌اي براي افراد مي‌بايست محدوديت‌هاي زيست شناسي از پيش تعيين شده را براي تحريك پذيري احساسي و نيز تفاوتهاي فردي و نوع تعاملات آنها را در نظر گرفت.
واكنش‌هاي افراد در برابر اين برنامه‌هاي تخيلي رايانه‌اي با توجه به فاكتورهاي رواني پيچيده با مشكلات بسياري همراه‌است. تغيير و دگرگوني‌هاي كه در فضاي مجازي براي جسم يك فرد در نظر گرفته مي‌شود، تغييراتي مانند: تغيير شكل به قالبهاي حيواني يا گياهي... ممكن است از نظر رواني منجر به گسيختگي و به هم ريختگي هويت يا حتي ايجاد اضطراب و تشويش ذهني در يك فرد شود.
ارزيابي مناسب و دقيق صحنه‌هاي تخيلي ويژه هر فرد بسيار اهميت دارد. چرا كه‌از نظر ديدگاه محققان، تجربه در محيطهاي تخيلي مي‌تواند به روانشناسان در شناخت پارامترهاي احساسي، درك و ساخت هويت انساني در فضاي مجازي كمك كند.

مجذوب شدن يا نشدن
چگونه مي‌توان يك محيط مجازي خوب و بد را شناسايي كرد؟ در خصوص اين سوال بايد گفت؛ محيط مجازي خوب، محيطي است كه فرد را مجذوب خود كرده و كاربر را مجذوب خود سازد. بطوريكه فرد احساس كند به واقع در آن صحنه يا فضا حضور دارد.
در صورتي كه‌اين امر در بيشتر محيط‌هاي مجازي صدق نمي‌كند، چرا كه در بيشتر محيط‌هاي مجازي مانند چت، مشاهده سوم شخص بر مشاهده‌اول شخص اولويت دارد. يعني افرادي كه در اين برنامه‌ها شركت مي‌كنند، به دليل احساس محدوديت و ديد بسته كه‌اين محيط‌ها به‌ ‌آنها منتقل مي‌كنند ترجيح مي‌دهند، از مشاهده شخص سوم بجاي مشاهده شخص اول، هنگام تعامل در اين محيطهاي بصري استفاده كنند.
بر همين اساس فن آوري‌هاي عصر حاضر در حيطه كاربردهاي مشاهده ديد اول شخص و ديد سوم شخص محيط‌هاي مجازي دست به‌اقداماتي زده كه به ‌آن عمق و وسعت بيشتري بخشيده‌است. به همين خاطر، ديگر احساس فضاي بسته در چنين فضاهايي مشكل ساز نخواهد بود.
يك برنامه مجازي خوب مي‌بايست هر دو امكان؛ يعني تهيه و ايجاد محيطي مجذوب كننده براي كاربر و دوم توانايي مشاهده‌از ديد شخص سوم را براي او فراهم كند.
اين مسئله در زندگي روزمره واقعي هم بسيار ضروري است. اگر اين امكان براي شما وجود داشته باشد كه‌از مشكلات و شرايط پيچيده‌اي كه در آن قرار داريد خارج شده تا آن شرايط و مشكلات را از يك فاصله دورتر و امن تر بررسي و مشاهده كنيد، مطمعنا راه حل مناسبي براي حل آنها بدست خواهيد آورد. خارج شدن از محيط و شرايط سخت و بررسي شرايط با تغيير زاويه ديد، مي‌تواند روشي بسيار سودمند و موثر باشد. اينطور نيست؟
در محيط‌ هاي مجازي بخصوص در برنامه‌هاي كه مهيج يا سردرگم كننده هستند، توانايي بررسي صحنه‌‌از ديدگاه شخص سوم بسيار حائز اهميت است. روانشناسان آن را "خود مشاهده گر" مي‌نامند.
حتي اگر فرض بر تعاملي بودن واقعيت مجازي بگذاريم. خود عامل تعاملي بودن حس مجذوب شدن را افزايش مي‌دهد.
در جهان واقعي نيز به همين گونه‌است. شما توجه حيوانات، افراد و اشياء را جذب كرده و آنها هم توجه شما را به خود جلب مي‌كنند. در صورتي كه‌اين متغيرها در واقعيت مجازي قابل كنترل است. يعني اينكه شما مي‌توانيد در يك صحنه مشاهده گر منفعل و بدون قدرت در ايجاد تغيير باشيد يا اينكه تصميم بگيرد روي افراد، اشياء يا حيوانات حاضر در صحنه تاثير گذاشته و آنها را بصورت دلخواه تغيير دهيد.
در حالي كه ‌آنها قادر نيستند به صورت مستقيم بر روي شما تاثير گذارند. شايد بخواهيد كه هيچ متغيري نداشته باشيد و تنها به صورت آگاهي محض درون صحنه حضور يابيد. و به نحوي كه‌احساس مي‌كنيد، نمايش خود را به‌اجرا در آوريد.
نكته قابل توجه ‌اين است كه‌ اگر ما ديدگاه شخص سوم را با نبود تعامل تركيب كنيم به چيزي به نام فيلم‌هاي تلويزيون و سينما مي‌رسيم. شايد صد‌ها سال بعد مورخان و انديشمندان عصر تلويزيون و فيلم‌ها را نوع ابتدايي واقعيت مجازي عنوان كنند.

آخرين تجربه واقعيت مجازي: تصور و حقيقت
شايد تا كنون به حس‌هاي خود اينگونه دقيق توجه نكرده باشيد. منظور هماهنگي حس‌ها در هنگام انجام كار يا حتي در زمان استراحتان. حال بياييد باهم به فعاليت آنها دقيق تر شويم. مانند زمان ديدن در حاليكه مي‌شنويد، بوئيدن در حاليكه مي‌چشيد و لمس كردن در حاليكه‌احساس حركت در ماهيچه‌هايتان داريد، همه و همه ناشي از تكامل جسمي، حسي، رفتاري بسيار پيچيده و يكپارچه‌انسان است كه ميليون‌ها سال زمان نياز داشته‌است.
ما نمي‌خواهيم، شايد هم نتوانيم آن احساس قوي، مرموز و تجربه‌هاي طولاني مدت انساني را با اين سرعت در فضا‌هاي مجازي رايانه‌اي جاي دهيم. با اين وجود، انديشه و تصور انجام چنين كار و اقدام باور نكردني را هم نمي‌توان بعيد دانسته و از انديشه‌انسان خارج كرد.
انديشه و تخيلات انساني را در داستان‌ها و فيلم‌هاي علمي‌و تخيلي در دو سبك متفاوت مي‌توان ديد:
اول بصورت محيط‌هايي كه جسم انسان در آن غوطه ور است. شبيه "هولو ديك" (holodecks) در استار تريك (Star Trek) فردي كه بصورت هويت فيزيكي خود وارد دنياي واقعيت مجازي رايانه‌اي مي‌شود.
اگر بخواهد در يك جنگل قدم بزند يا از يك درخت بالا رود، اين جسم خلق شده‌اوست كه‌اين كار‌ها را انجام مي‌دهد، نه يك متغير خاص. در اين برنامه رايانه‌اي نياز به هيچ عينك خاصي هم نيست. محيط و تمامي‌جزئيات مانند: زمين، آسمان، نسيم و بوها از پيش طراحي و ايجاد شده‌است. به عبارتي طراحان رايانه محيط را خلق مي‌كرده و شما قدم به درون آن محيط مي‌گذاريد.
حال بايد ديد؛ رايانه‌ها چگونه‌اين كارها را انجام مي‌دهند؟ شايد با تبديل انرژي به ماده در فضاي مجازي و بعد با حركت بخشيدن به‌ان است كه مي‌تواند، اين تصور را در شما بوجود آورد كه بدون ترك كابين سفينه فضايي، كيلو متر‌ها راه در فضا طي كنيد.
البته ‌ايجاد و خلق چنين باور‌هاي آسان نيست. حتي مي‌توان گفت؛ در مقايسه با آن، تمامي‌ تكنولوژي‌هاي اينترنتي بازيچه‌اي بيش نيستند.
حال فرض كنيد، تحقق بخشيدن به‌اين كار حتي در ابتدايي و ساده ترين حد آن، امكان پذير باشد. مي‌بايست با توجه به ويژه گي‌هاي اصلي محيط غوطه وري كه متغير اصلي‌اش " جسم" انسان است و اينكه طبيعتا، انسان در اثر فعاليت‌هاي فيزيكي ممكن است متحمل خستگي، آسيب و صدمه شود. بنابراين در برنامه‌هاي رايانه‌اي بايد براي جلوگيري از آسيب‌هاي فيزيكي، برنامه‌هاي پيچيده و خاصي را طراحي كنند. چرا كه در اين فضا هنگام بالا رفتن از درخت شما خسته نشويد، هنگام افتادن زخمي‌نشويد و هزاران مورد ديگر كه در اين برنامه‌هاي رايانه‌اي مي‌بايست در نظر گرفته شود، تا امنيت ذهني و فيزيكي كاربر تامين شود.

محيط‌هاي تحريك پذير مغز
والدر پنفيلد (Wilder Penfield) جراح مغز اعصاب در دهه 1960 سعي كرد با استفاده ‌از يك الكترود باريك نواحي خاصي از كورتكس مغز يك بيمار را كه مورد جراحي قرار گرفته بود، تحريك كند.
او در كمال تعجب مشاهده كرد كه وقتي نواحي مختلفي را تحريك مي‌كند، بيمار خاطرات حسي متفاوتي را بيان مي‌كند. خاطراتي چون؛ صداي پيانو يا بوي نان برشته و موارد بسيار ديگر. اين نكته نشان مي‌دهد كه گويي هر بخش از مغز يك تجربه حسي بكر را در خود ذخيره و حفظ مي‌كند. و اگر آن بخش بوسيله برق تحريك و فعال شود، مي‌تواند آن تجربه را باز گو كند.
اگر چه تكرار پژوهش دكتر پنفيلد موفقيت آميز نبود، ولي تحقيق او منجر به طرح فرضيه و سوال‌هاي جالبي شد.
فرضيه و سوال‌هاي چون:
آيا همه خاطرات ما در بخش كورتكس مغز ذخيره مي‌شوند؟
آيا مي‌توان از انباشته نوروني وسيع تجارب حسي بهره برداري كرد؟ آيا مي‌توان تمامي‌خاطرات فراموش شده گذشته را دوباره‌احياء كرد؟ و آيا فن آوري واقعيت مجازي مي‌تواند به درون ناخودآگاه ما نفوذ كرده و كاري كند كه بتوانيم با تخيلات پنهان، آرزوها و ترس‌هاي خود زندگي كنيم؟
علم هنوز جوابي براي اين سوال‌ها ندارد. البته در داستان‌هاي علمي‌و تخيلي به دنبال احتمال تجارب تحريك پذير مغز رفته‌اند.
در فيلم‌هايي چون؛ "ماتريكس"، ""The Matrixو "حضور كامل"، "Total Recall"، فن آوري و نرم افزارهاي پيشرفته رايانه‌اي با استفاده‌از دارو‌ها و تحريك‌هاي الكتريكي و مغناطيسي كورتكس مغز را تحريك مي‌كنند تا دنياي شبيه زندگي واقعي با تمامي‌جزئيات يعني از سر انگشتان گرفته تا ضعيف ترين بوي عطر‌ها را خلق كنند.
تمامي‌صحنه‌هاي مجازي در درون ذهن فرد متصور مي‌شوند. در بيشتر داستانها و فيلم‌هاي علمي‌و تخيلي اينگونه نمايش مي‌دهند كه بايد از يك گوشي به عنوان رابط استفاده كرد تا رايانه بتواند در درون ذهن شما تصور سازي كند.
اين كه‌اين گوشي چگونه به صورت انتخابي ميليارد‌ها گذرگاه عصبي را كه شامل ماده خاكستري مغز است، تحريك مي‌كند؟! و يا اينكه چگونه مي‌توان نرم افزاري ساخت كه نه تنها پيچيدگي‌هاي حسي بي پايان دنياي واقعي را به رمز در آورد، بلكه بعد هم بتواند آن رمز را به كد گوشي رابط تبديل كند و ... بايد گفت؛ همه‌اين مسائل تنها در همان حيطه داستانهاي علمي‌و تخيلي جايي براي پرداخت دارد نه در واقعيت. البته هيچ چيز بعيد نيست، ولي زمان هم نقش مهمي‌در اين راستا ايفا مي‌كند.
حال در جواب به‌اين سوال كه فن آوري واقعيت مجازي تا كجا در مسير غوطه ور شدن واقع گرايانه جسم و محيط‌ هاي تحريك پذير مغز پيش خواهد رفت؟ بايد اعتراف كرد: در حال حاضر مهندسان و كارشناسان رايانه‌اي تمام تلاش خود را براي بهبود نرم افزار‌هاي بصري و شنيداري و فناوري عينك خاص به كار گرفته‌اند. با اين وجود هنوز صحنه‌هاي رايانه‌اي تا حدي كارتوني و مصنوعي به نظر مي‌رسند.
مواردي كه وجود شان براي محيط‌‌ هاي تخيلي مناسب است. ولي براي محيط‌‌‌‌ هاي كه مي‌بايست شبيه زندگي باشند، كافي نيست.
حركت‌هاي انسان در اين صحنه‌هاي مجازي نا منظم و ديد محيطي ضعيف است.
بعضي از افراد در اين محيط‌ها دچار سر گشتگي شده و احساس بيماري مي‌كنند. اين احساس از يك لحاظ خوب است، چرا كه نشان مي‌دهد، مغز آنها فريب خورده و بر اين باور است كه واقعا وارد آن صحنه شده‌است. با تمامي‌اين اوصاف باز هم صحنه‌ها بسيار غيره طبيعي و مصنوعي جلوه گر مي‌شوند.
گام بعدي در پيشبرد فن آوري فضاي مجازي، ايجاد توانايي براي تبديل حركت‌هاي بدني يك شخص به حركت‌هاي آواتاري (حركت‌هاي شبيه سازي شده يك فرد در فضاي مجازي) است.
براي فعاليت‌ها با دامنه محدود مانند: رقصيدن، آواتار مي‌تواند حركت‌هاي شما را به خوبي تقليد كند. براي ساير فعاليت‌ها، آواتارها حركت‌هاي شما را باز سازي و ترميم مي‌كند. شما تنها راه مي‌رويد، ولي آواتار با سرعت تمام مي‌دود. بدون اين بازسازي، بدن واقعي شما براي تقليد دويدن به ديواره‌هاي آزمايشگاه خواهد خورد.
محيط‌هاي مجازي در آينده نه چندان دور پيوندي از" محيط‌هاي تحريك پذير مغز" و "تجربه نهايي واقعيت مجازي در زمينه تصور و حقيقت" خواهند بود.
رايانه‌از ابزاري (هدفون‌هايي) كه شبيه به گوش‌ها، چشم‌ها عمل كرده و نيز كنترل تنظيم تجهيزات و ابژه‌ها در محيطي است كه به صورت فيزيكي با فرد در ارتباط هستند، مانند (هوا، وزش باد، اشياء و حيوانات فعال و غير فعال، اشياء نظير صندلي‌ها، درخت‌هاي مصنوعي، انسانهاي واقعي و رباط‌ها) استفاده خواهد كرد.
با توجه به پيچيدگي نرم افزار‌ها و سخت افزار‌ها، هر سامانه به يك مجموعه خاص از برنامه‌هاي مجازي اختصاص خواهد يافت. "رسيدن به قله‌اورست" ، "نوشيدن در هتل ريتز" ، "حيله گر‌ها برنده همه دوره‌هاي جهان "و ...
در واقع همه‌انها، ترفند‌هاي كوچكي در سطح جلوه‌هاي ويژه هستند كه بسياري از ما آنها را در هنگام تفريح در شهر بازي تجربه كرده و لذت برده‌ايم.
حتي اين امكان وجود دارد كه محققان دارو‌هاي خاصي را براي نتيجه گرفتن از موفقيت برنامه مورد آزمايش قرار دهند. به ويژه دارو‌هاي روان گردان تا بتوانند ميزان غوطه وري در اين فضا را افزايش دهند.

"واقعيت" در واقعيت مجازي چيست؟
سر انجام تمامي ‌دوگانگي‌ها بيشتر به تسهيل مفهومي‌ختم مي‌شوند تا حقيقتي مطلق. چرا كه تفكر در باره واقعيت‌هاي مجازي تخيلي و واقعيت‌هاي زندگي گونه را مي‌تواند به عنوان قطب‌هاي متقابل يك طيف در نظر گرفته شود. به‌اين دليل كه در اين ميان آميزه‌هاي متنوعي از واقعيت و تخيل وجود دارند. در برخي موارد ميزان واقعيت بيشتر است و در برخي ديگر ميزان تخيل.
همچنين اگر ما برنامه‌هاي تخيلي مختلفي را تجربه كنيم، متوجه خواهيم شد كه عناصر آنها همواره‌از تجارب واقعي زندگي سر چشمه مي‌گيرند.
شما مي‌توانيد آبراهام لينكلن (ريس جمهور سابق امريكا)را تصور كنيد كه با لباسي راه راه و در حاليكه به شدت عرق مي‌كند، نيزه‌اي را پرتاب مي‌كند. در واقعيت، شما هرگز با چنين منظره‌اي روبرو نشده‌ايد.
ولي تمام عناصر مانند لينكلن، پرتاب نيزه، پيراهن راه‌راه و عرق كردن همگي از تجارب دنياي واقعي گرفته شده‌است.
بنابراين، يك تصوير مجازي تخيلي هم هميشه‌از خرده ريزه‌هاي تجارب واقعي ساخته مي‌شود. تصوير تخيلي در واقع باز سازي شده يا شبيه سازي از عناصر واقعي است.
راه ديگري هم وجود دارد كه‌اين دو مقوله يعني واقعيت‌هاي مجازي و زندگي واقعي با هم جمع شوند. مي‌دانيد كه هر تخيلي ريشه در ناخودآگاه دارد، جايي در آرزو‌هاي پنهان، در ترس‌ها و نياز‌هاي انساني كه‌اكثر اوقات انسان بدان‌ها آگاه نيست.
آيا اين عناصر پنهان روان آدمي‌داراي ارزش نيستند؟ آيا كمتر از آنچه كه با چشمانمان مي‌بينيم يا با گوش‌هايمان مي‌شنويم، واقعي هستند؟
روانشناسان مي‌دانند كه‌اين تخيلات دروني چگونگي از سوي ما شكل مي‌گيرند. بنابراين چه تفاوتي ميان "واقعيت" و "ادراك" وجود دارد؟ اينها سوالات مهم فلسفي هستند كه تاكنون پاسخي براي آنها داده نشده‌است.
شايد بتوان از فن آوري‌هاي فضاي مجازي به عنوان ابزاري براي كاوش در اين موضوع‌ها و همچنين در باره واقعيت‌هاي ذهن انسان و تخيلاتي كه خلق مي‌كند، استفاده كرد.

همشهري آنلاين - هلن صديق بناي


نوشته شده در   چهارشنبه 30 دي 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode