ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 11 آبان 1403
جمعه 11 آبان 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 21 دي 1388     |     کد : 6174

حماسهٴ امام سجاد(عليه‏السلام) در كوفه

با آن كه امام سجاد(عليه‏السلام) فاصلهٴ كربلا تا شام را با سكوت گذراند و فقط به ياد حق مترنّم بود و با كسي جز اهل بيت(عليهم‏السلام) حرف نمي زد، و با آن كه او را دركوفه زنداني كرده بودند...

با آن كه امام سجاد(عليه‏السلام) فاصلهٴ كربلا تا شام را با سكوت گذراند و فقط به ياد حق مترنّم بود و با كسي جز اهل بيت(عليهم‏السلام) حرف نمي زد، و با آن كه او را دركوفه زنداني كرده بودند(1) و با آهن‏گران و سخت، دست و پاي مبارك او را بسته و بر شتر برهنه سوارش كرده بودند و از رگهاي بدن او خون جاري بود،هنگامي كه شروع به سخن كرد فرمود: اي امّت نابكار، باران بر محلّ و زمين شما نبارد/اي امتي كه حرمت جدّ ما را دربارهٴ ما نگه نداشتيد. اگر در روز قيامت در مقابل جدّ ما قرار گيريد/چه خواهيد گفت؟ ما را سوار بر شترهاي برهنه، در شهرها مي گردانيد/گويا ما نبوديم كه پايه هاي دين را در ميان شما محكم نموديم.
يا أمة السوء لا سقيأ لربعكم ٭٭٭٭ يا أمة لم تراع جدّنا فينا
آن گاه اشاره به جمعيت كرد كه ساكت باشيد. وقتي ساكت شدند، پس از حمد و ثناي الهي و صلوات بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به معرفي خود و افشاي جناياتي كه امويان در كربلا مرتكب شده بودند پرداخت.
«أيّها النّاس من عرفنى فقد عرفنى ومن لم يعرفنى فأنا على‏بن الحسين ابن‏على‏بن أبى طالب، أنا ابن من انتُهِكَت حرمتُه وسُلبتْ نِعمتُه وانتُهب ماله وسُبىَ عياله أنا ابن المذبوح بشطّ الفرات من غير ذَحْلٍ ولاتُرات، أناابْن من قُتل صبْراً وكَفي بذلك فخْراً... »(2).
نتيجهٴ اين سخنراني و افشاگري اين بود كه صداي گريهٴ مردم بلند شد و به يكديگر مي گفتند: هلاك شديد و متوجه نيستيد كه چه كار كرديد و چه به سرتان آمده است؛ «فارتفعت الأصوات بالبكاء وقالوا: هلكتم وما تعلمون»(3).
بدين ترتيب حضرت سجّاد(عليه‏السلام) اوضاع كوفه را متغير و زمينهٴ قيامهاي بعدي را فراهم نمود.
ابن‏زياد ملعون قبل از آن كه اسرا را وارد قصر خود(دارالاماره) كند، اذن عمومي داد كه هر كس مي خواهد در آن شركت كند و در حقيقت مجلس جشن عمومي به پا كرده بود(4). آن گاه دستور داد تا آل‏الله را به صورت فجيعي وارد دارالاماره كردند. پس از آن سر مبارك امام حسين(عليه‏السلام) را مقابل او گذاشتند و او بي شرمانه به وسيلهٴ چوب دستي خود به جسارت كردن به سر مبارك پرداخت... آن گاه رو به امام سجّاد(عليه‏السلام) كرد و گفت: اسمت چيست؟
امام سجّاد(عليه السلام) فرمود: علي بن الحسين هستم.
مگر علي بن الحسين را خدا نكشت؟(5) برادر بزرگتري داشتم كه او نيز علي ناميده مي شد و مردم او را كشتند. مردم نكشتند بلكه خدا او را كشت.
البته خدا هر جاني را هنگام مرگ استيفا مي كند و تحويل مي گيرد و هيچ كس بدون اذن تكويني الهي نمي ميرد؛ ﴿ألله يتوفّي الأنفس حين موتها﴾(6) و ﴿ما كان لنفسٍ أن تموت إلاّ بإذن الله﴾(7).
اين حاضر جوابي، جرّ و بحث و حريم نگرفتن، براي ابن‏زيادْ سنگين و غير قابل تحمّل بود. لذا دستور داد كه گردن امام سجاد(عليه‏السلام) را نيز بزنيد؛ «فكبُر علي‏ابْنِ زيادٍ أن يُردّ عليه فأمر أن تُضْرب عنقُه».
در حالي كه عقيلهٴ بني‏هاشم، زينب‏كبري(سلام‏الله‏عليها) خود را سپر آن حضرت كرده و ابن زياد ملعون را از اين تصميم وقيحانه نهي مي كرد، امام سجّاد(عليه‏السلام) برآشفت و گفت: «أبالقتل تهددني؟ أما علمت أنّ القتْل لنا عادة وكرامتُنا الشهادة؟»(8)؛ آيا ما را به قتل تهديد مي كني؟ آيا تاكنون نفهميدي كه كشته شدن عادت ما و شهادت كرامت و فخر ماست؟
همان سخن آزادمنشانهٴ امام حسين(عليه‏السلام) در ميدان كربلا و مسيرآن را امام سجّاد(عليه‏السلام) در دارالامارهٴ كوفه در زيربار گرانِ اَسْر و اِصْر، خطاب به عوامل خون آشام اموي آن هم به صورت تشر و فرياد گفت.
معلوم مي شود اين انسان به زنجير بسته آن شير غرّنده‏اي است كه او را به بند كشيدند: «عار نايد شير را از سلسله». هرگز انسان عاقل به اين فكر نمي افتد كه براي نگهداري زاغ و زَغَن قفس فراهم كند: «شهپر زاغ و زَغَن زيباي صيد و قيد نيست». آن طوطي و بلبل و قُمري است كه تهيه كردن قفس و تحمل هزينه و زحمت براي نگهداري آنها ارزش دارد.
باز معلوم مي‏شود به زنجير كشيده‏شدن و اسيرگشتن، ايجاد محدوديت براي پيكر است و بس، اما روح عارف روح حماسه است و لذا همواره زنده و آزاد است.

1 ـ از مناظرهٴ امام هشتم(عليه السلام) با بعضي از سران واقفيه برمي آيد كه امام سجّاد(عليه السلام) در كوفه زنداني شده بود؛ چون بعضي از سران واقفيه براي نپذيرفتن امامت امام رضا(عليه السلام) به آن حضرت عرض كردند: پدر شما امام كاظم(عليه السلام) در بغداد رحلت كرد و شما درمدينه بوديد و حال آن‏كه تجهيز و تدفين امام معصوم را امام بعد از او بايد به‏عهده بگيرد. شما كه در مدينه بوديد چگونه متصدي اين كار شديد؟ امام رضا(عليه السلام) فرمود: آيا امام حسين(عليه السلام) امام بود يا نه؟ گفتند: آري، امام بود. فرمود: تجهيز و تدفين او را چه كسي به عهده گرفت؟ گفتند: امام سجّاد(عليه السلام). فرمود: امام سجّاد(عليه السلام) كجا بود؟ گفتند: در زندان ابن زياد محبوس بود. فرمود: همين طور است زنداني بود ليكن از زندان خارج شد و به كربلا رفت و بعد از تجهيز و تدفين پدرش برگشت و آنها هم نفهميدند. آنگاه فرمود: كسي كه مي تواند علي‏بن الحسين(عليه السلام) را از كوفه به كربلا آورد مي تواند مرا نيز از مدينه به بغداد ببرد. (بحار، ج45، ص169).
2. مقتل مقرم، ص 316.
3. همان.
4. مرحوم مقرّم نقل مي كند: ابن‏زياد بعد از حادثهٴ عاشورا وارد قصر خود شد سر مبارك امام حسين(عليه‏السلام) را در مقابل او نهادند، ناگهان از ديوارهاي قصر خون جريان پيدا كرد و از بعضي قسمتهاي آن آتش زبانه كشيد و به سوي تخت او پيش مي رفت. ابن‏زياد از ديدن اين صحنه وحشت زده فرار كرد. ناگهان سر مقدس با صداي بلند طوري كه‏ابن‏زياد و اطرافيانش شنيدند فرياد زد و گفت: كجا فرار مي كني؟ اگر اين آتش در دنيا به تو نرسد. در آخرت جايگاه توست؛ «إلي أينَ تهربُ؟ فإن لم تَنَلْكَ فى الدّنيا فهى فى الآخرة مَثواك». پيوسته اين جمله را تكرار مي كرد تا آتش خاموش شد. ولي قلب سياه آن خبيث ملعون آن قدر تيره و تاريك شده بود كه از اين حادثه عبرت نگرفت! لذا وقتي آتش خاموش شد، بر تخت خود نشست و دستور برپايي آن جشن كذايي را صادر كرد. (مقتل‏مقرم، ص323).
5ـ اين از خباثتهاي ابن‏زياد بود كه مي خواست كشته شدن امام حسين(عليه السلام) و اصحابش را مرضي خدا و خواست او جلوه دهد.
6 ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 42.
7 ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 145.
8ـ بحار، ج 45، ص 117 و118؛ مقتل خوارزمي، ج2، ص42.

حماسه و عرفان، ص 323-326. 

ايت الله جوادي املي


نوشته شده در   دوشنبه 21 دي 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode