ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 15 آذر 1388     |     کد : 5777

یکشنبه 15 آذر 18 ذي الحجه 6 دسامبر

کشته شدن عثمان بن عفان در سال 35 هجري قمري ...

کشته شدن عثمان بن عفان در سال 35 هجري قمري
عثمان بن عفان، سومين خليفه راشدين، در سال ششم عامل الفيل، در مکه معظمه ديده به جهان گشود و پدر و مادرش هر دو از بني اميه و تنها از سوي جدّه مادري اش هاشمي بود.
وي، پس از انتخاب شدن به مقام خلافت اسلامي، دست بني اميه را که در دشمني با پيامبر اکرم(ص) و مسلمانان، سابقه ديرينه داشتند، در مناسب مهم و پست هاي کليدي مملکت پهناور اسلامي باز گذاشت و افرادي چون مروان بن حکم، معاوية بن ابي سفيان، سعيد بن عاص، وليد بن عقبه، عبدالله بن سعدبن ابي سرح وغيره را که شايستگي زمام داري و حکمراني نداشته و صرفاً به خاطر فاميلي و تشکيل باند قدرت در اطرافش گرد آمده بودند، بر مسلمانان مناطق مختلف عالم اسلام تحميل نمود و به آنان مقام حکومت و فرماندهي واگذار کرد و آنان نيز با بر خورداري از پشتيباني هاي آشکار و پنهان عثمان و دستگاه خلافت، شيوه چپاول گري و ستم کاري در پيش گرفته و مو جبات نا خرسندي مردم را فراهم کردند.
مسلمانان دل سوز که از خلاف کاري هاي عاملان عثمان به وي شکايت مي بردند، مورد بازخواست و آزار و اذيت قرار مي گرفتند و حتي برخي از صحابه معروف پيامبر(ص) مانند ابوذر غفاري و عمّار ياسر در اين باره متحمل آزار ها و اذيت هاي فراوان روحي و جسمي شدند. سر انجام کاسه صبر مسلمانان، لبريز شد و براي اتمام حجت با خليفه وقت، از شهر هاي مختلف اسلامي به سوي مدينه منوره رهسپار شده و اقدام به تحصن نموده تا از اين راه، خليفه و عاملان وي را از کردار غير اسلامي و غير انساني باز دارند وليکن چون با دسيسه هاي پنهان و فريب کاري هاي آشکار آنان روبرو گرديدند، به تنگ آمده و اقدام به محاصره خانه اونمودند و قريب به دو ماه، خانه اش را در محاصره خويش گرفتند. ولي چون به خواسته خود مبني بر استعفاي عثمان از خلافت نرسيده و عثمان بر ادامه خلافت پا فشاري مي نمود و اطرافيان او به ويژه برخي از افراد طائفه بني اميه نسبت به اعتراضات مردمي،بد دهني کرده و با آنان مشاجره و حتي مقاتله مي کردند، تعدادي از معترضين در شب هجدهم ذي حجّه وارد قصر عثمان شده و وي را ناباورانه به قتل آوردند و در اين ميان يکي از انگشتان دست همسرش نائله بنت فرافصه، قطع گرديد. بيشتر معترضان و يورش آوران به خانه عثمان،از اهالي مصر بوده و پس از قتل او، مانع دفنش گرديدند.
اما با وساطت امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع)، بدنش را در حَش کوکب، که در جوار گورستان يهوديان و پشت قبرستان بقيع بود دفن نمودند.

اقدام مردم براي بيعت با امام علي(ع) در سال 35 هجري قمري
پس از آن که عثمان بن عفان[سومين خليفه راشدين]به دست مسلمانان معترض و انقلا بيون مهاجر مصري در خانه اش کشته شد و مخالفان خليفه به پيروزي رسيدند،همگي در مسجد النبي(ص) گردهم آمده و درباره انتخاب خليفه اي ديگر به گفتگو پرداختند. از ميان اعضاي شوراي شش نفره اي که عمر بن خطاب [دوّمين خليفه راشدين]براي انتخاب خليفه پس از خود تعيين کرده بود،دو نفر[يعني عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان]از دنيا رفته و چهار نفرديگر،يعني:حضرت علي(ع) ،سعد بن ابي و قاص،زبير بن عوام و طلحةبن عبيدالله در قيد حيات بودند و اکثر قريب به اتفاق مردم، خواهان آن بودند که يکي از آنان ،مقام خلافت را بر عهده گيرد.ولي مظلوميت امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) و غصب خلافت از وي از يک سو و حق گرايي و عدالت خواهي آن حضرت از سوي ديگر،مردم انقلابي و مسلمانان واقعي و دلسوز را واداشت که بيش از همه، تمايل به انتخاب آن حضرت داشته باشند.
بدين جهت چندين تن از صحابه رسول خدا(ص) و مسلمانان مبارز و سر دسته هاي مخالفان عثمان، مانند عمّاربن ياسر، ابو ايوب انصاري،ابوهيثم بن تيهان، رفاعة بن رافع،مالک بن اشتر نخعي،خزيمة بن ثابت و مالک بن عجلان در ميان مردم از شايستگي ها و فضايل امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) داد سخن داده و مردم را يک پارچه به سوي خانه حضرت علي(ع) به راه انداختند و از آن حضرت، مصرّانه در خواست پذيرش خلافت اسلامي را نمودند.
حضرت علي(ع) که به مدت بيست و پنج سال از حق طبيعي والهي خويش محروم مانده بود و هم اينک زماني مردم به وي روي آوردندکه فتنه و آشوب، سراسر عالم اسلام را فرا گرفته بود،آن حضرت، آينده خلافت را چندان روشن نمي ديد و بدين لحاظ از پذيرفتن آن امتناع نمود و فرمود: اگر من وزير شما باشم بهتر است از اينکه امير شما قرار گيرم و هرکسي شما بر گزينيد، من نيز به آن راضي خواهم بود .
ولي مردم فرياد مي زدند که ما جز تو کسي را شايسته اين مقام نمي بينيم و مي خواهيم بار ديگر سنّت رسول خدا(ص) در ميان مسلمانان زنده گردد.
امام علي بن ابي طالب(ع) که با اصرار مهاجر و انصار مدينه و مسلمانان انقلابي شهر هاي مختلف، مانند کوفه،بصره،مصرو يمن روبرو بود، چاره اي جز پذيرش در خواست آنان نداشت،ولي از باب اينکه رأي دادن مردم و بيعت آنان با حضرت،تنها حالت احساسي و عاطفي نداشته و همراه با انديشه و تدبّر باشد، آنان را به روز ديگر وعد داده، که اگر ثابت قدم بوده و در خواسته خود اصرار داشته باشند،با حضور صحابه کبار و بزرگان مهاجر وانصار در مسجد النبي(ص) گرد هم آمده و با وي بيعت نمايند.
مردم براي روز بعد، به انتظار نشسته و براي بيعت با امير مؤمنان(ع) لحظه شماري مي کردند .تا اينکه خورشيد فروزان روز نوردهم ذي حجه،مدينه منّوره را تابناک و روشن کرد و مردم دوستدار ولايت و منتظران طلوع حقيقت را به مسجد النبي(ص) کشانيد. در اين هنگام مولاي متقيان حضرت علي(ع) به همراه ياران وفادار و صحابه کبار وارد مسجد پيامبر(ص) شدو با حضور خود،جمعيت انبوه را به وجد و شادماني آورد وبا صلوات و سلام آنان بر فرازمنبر رسول خدا(ص) قرارگرفت و باخواندن خطبه اي، بار ديگر از آنان، در خواست نمود که از وي صرف نظر کرده و شخص ديگري را به اين مقام بر گزينند،ولي مردم يکپارچه فرياد بر داشتند که غير از تو کسي را براي اين مقام شايسته نمي دانيم. و در اين هنگام، و بر خاستند و به صف ايستاده و منتظر بيعت با آن حضرت شدند.
نخستين کسي که پيش دستي کرد و در صف مقدّم با آن حضرت بيعت کرد،طلحة بن عبيدالله بود.گويند دست وي و يا يکي از انگشتانش در يکي از جنگ ها مصدوم شده و شل بود و چون با آن دست بيعت کرد،يکي از حاضران در مجلس به نام قبيصة بن جابر اسدي گفت: انالله وانا اليه راجعون. عجب حالتي! اول دستي که بر دست امير مؤمنان(ع) به بيعت داده شد،دست شَل است. به خدا سوگند که بيعت طلحه پايدار نماند و ناقص گردد.
به هر روي،تمامي مهاجران و انصار مدينه و انقلابيون و مهاجران شهرهاي مختلف،در آن روز با آن حضرت بيعت کرده و به شادماني پرداختند.
تنها عده اي اندک از مهاجران و انصار مدينه با آن حضرت بيعت نکرده و خود را با اين رفتارشان منزوي و رسوا نمودند. تعداد آنان در حدود ده نفر بود .
حضرت علي(ع) که جانشين منصوب و منصوص رسول خدا(ص) بود،پس از 25 سال محروميت از حق خويش، به ياري خداي بزرگ و همت مسلمانان حقيقت گرا در 19 ذي حجه سال 35 قمري به خلافت اسلامي نايل آمد و زمام امور مسلمانان را به دست با کفايت خويش گرفت.

رحلت خـواجه نصير الديـن طوسی در سال 672 هجری قمری
خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:
ولادت: خـواجه نصير الديـن طوسی، روز شنبه يازدهـم جمادی الاول سال 597 هجری قمری در شهر طوس خراسان چشـم به جهان گشـود نام او محمد، كنيه اش (ابو جعفر ) لقبش (نصير الديـن) (محقق طوسی) (استاد البشر) و شهرتـش (خـواجه) است.
تحصيلات: خواجه نصير الديـن ايام كودكی و جـوانی خود را در طوس گذراند، و دروس مقدماتی از قبيل خـواندن و نوشتـن، قرائت قرآن، قـواعد زبان عربـی و فارسی، معانی و بيان و مقداری از علـوم منقـول از قبيل حديث و ... را نزد پدر روحانی خـود (محمد بـن حسـن طـوسی) فراگرفت در ايـن ايام خواجه نصير از مادرش در يادگيری خـواندن قـرآن و متـون فارسـی استفاده می كـرد .خواجه بعد از طی دوره سطح عالی در نيشابـور و براي ادامه تحصيل به شهر ری و از آنجا به قم و بعد از مدتي راهی اصفهان شد، ليكـن در اصفهان استادی كه بتـواند از او استفاده نمايد، نيافت بعد از انـدك مـدتـی به عراق مهاجـرت نمـود در عراق علـم فقه را فراگرفته و در سال 619 هـ ق، موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روايت از معين الـديـن گشت خـواجه در عراق در درس اصـول فقه علامه حلـی حـاضـر گشت، وی نيز متقـابلا در درس حكمت خواجه شركت می نمود ايـن سنت حسنه تاكنون در حـوزه ها باقی است و استاد و شاگرد به فراخـور معلـومات علمی يكـديگر از هـم استفاده می كنند و نهايت تـواضع و فروتنـی را برای كسب علـم از خود نشان می دهند.
خـواجه سپـس در موصل نجـوم و رياضـی را می آمـوزد به ايـن ترتيب خـواجه نصير دوران تحصيل خـود را پشت سر می گذارد و بعد از مـدتها دوری از وطـن و خـانـواده قصـد عزيمت به خـراسـان می كنـد.
گفتار بزرگان : 1 ـ علامه حلـی از شاگردان بر جسته خـواجه كه از بزرگتريـن علمای مذهب تشيع است در باره خصوصيات اخلاقی استادش می گويد: خـواجه بزرگوار در علوم عقلی و نقلـی تصنيفات بسيار دارد و در علـوم اسلامی بر طريقه مذهب شيعه كتابها نوشت او شريف تريـن دانشمندی بود كه مـن در عمرم ديـدم.
2 ـ (ابـن فـوطـی) يكـی از شـاگـردان حنبلی مـذهب خـواجه نصيـر در خصـوص اخلاق استـادش می نـويسد : خـواجه مردی فاضل و كريـم الاخلاق و نيكـو سيرت و فـروتـن بـود و هيچگاه از درخـواست كسـی دل تنگ نمی شد و حاجتمندی را رد نمی كرد و بـرخورد او با همه با خوش رويـی بـود.
3 ـ (ابـن شاكر) يكی ديگر از مـورخان اهل بيت است كه اخلاق خـواجه را چنين توصيف می كند: خواجه بسيار نيكـو صـورت، خوش رو، كـريـم، سخـی، بـردبار، خـوش معاشـرت، زيـرك و با فـراست بـود و يكـی از سياستمـداران روزگار به شمار می رفت.
4 ـ (جـرجـی زيـدان) دربـاره خـواجه چنيـن می نـويسـد : علـم و حكمت به دست اين ايرانـی در دورتـريـن نقطه های بلاد مغول رفت تـو گويی نور تابان بـود در تيره شامی .
5 ـ برو كلمـن آلمانـی در كتاب تاريخ ادبيات راجع به قرن هفتـم می نويسد : مشهورترين علما و مؤلفين ايـن عصر مطلقا و بدون شك نصير الديـن طوسی است.
6 ـ در كتاب تحفه الاحباب محدث قمی، صاحب مفـاتيح الجنـان، در مـورد خـواجه نصيـر می نـويسـد : نصير المله و الدين، سلطان الحكماء و المتكلميـن، فخر الشيعه و حجة الفـرقه النـاجيه استـاد البشـر و العقل الحـادی عشر.
خصوصيات اخلاقي : خـواجه را نمی تـوان يك دانشمند محصـور در قلـم و كتاب به شمار آورد او هرگز زندگی خـويـش را در مفاهيـم و واژه ها خلاصه نكرد آنجا كه پای اخلاق و انسانيت به ميان می آمد، او ارزشهای الهی و اسلامی را بر همه چيز ترجيح می داد خواجه از زندان نفـس و خـود خـواهی رها گشته بـود زندانی كه با علـم و دانـش نتـوان از آن بيرون آمد بلكه رهايـی از آن ايمان به خـداوند متعال و تقـوا و عمل صـالح لازم دارد بـا وجـود اينكه بيـش از هفت قـرن از عصـر خواجه می گذرد ولی هنوز سخـن او، رفتار او و دانش او، زينت بخـش مجـالـس و محـافل اهل علـم و دانـش می بـاشـد.
فعاليت : چنـدی از فتح بغداد نگذشته بـود، كه هلاكـو خـواجه را به ساختـن رصد خانه تشـويق كرد هلاكو كليه موقوفات را به خـواجه واگذار كرد تـا 110 آنها را به مصـرف رصـد خـانه بـرسـاند.
خـواجه به امر هلاكـو، مشاهير، حكما و منجمان را به مراغه احضار كرد رصـد خانه مراغه در سال 656 هجری قمری، آغاز و در سال 672 هجری قمری، به اتمام رسيد در ايـن رصد خانه از ابزار نجـومی كه از قلعه المـوت و بغداد آورده بـودنـد استفـاده گـرديـد خـواجه تـوانست كتابخانه عظيمی در آنجا تأسيـس كنـد تعداد كتب آن را بالغ بـر چهار صـد هزار جلـد نـوشته انـد.
وفات : هيجـدهـم مـاه ذيحجه سـال 672 هـ ق، آسمـان بغداد رنگ ديگـری داشت گـويی اتفاقی در شرف وقـوع است كه آرامـش را از ايـن شهر بگيرد و مردم را در عزا بنشاند.
با رحلت خواجه بغداد يكپارچه غرق ماتـم شد و اشكها چون سيلاب از گونه ها جاری گرديد، با ارتحال خـواجه جهان تشيع بزرگتريـن حامی خويـش را در دستگاه حكومت از دست داد خواجه با احترام خاصی به سـوی آستان مقـدس امام كاظم (عليه السلام) تشييع و در جـوار آن امام همام به خاك سپرده شد.

رحلت محقق كركی يا محقق ثانی در سال 940 هجری قمری
خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:
ولادت: تاريخ دقيق ولادت محقق كركی در دست نيست فقط همين قدر گفته شده است كه ايشان از علمای قرن دهم هجری قمری بوده است.
تحصيلات: شيخ علی بن عبدالعالی كركی، از فقهای جبل عامل و از اكـابر فقهای شيعه است، در شام و عراق تحصيلات خود را تكميل كرده و سپس به ايران در زمان شاه طـهـمـاسب اول آمده است.
اساتيد: محقق كركی شاگرد علی بن هـلال جـزائری و او شاگرد ابن فهد حلی بوده است ابن فهد شاگرد شاگردان شهيد اول از قبيل فـاضـل مقداد بوده به همی دليل او به دو واسطه شاگرد شهيد اول است.
وفات: وفـات او روز شـنـبـه، هجدهم ذی الحجه مصادف با عيد غديرخم، به سال 940 هجری قمری درنجف اشرف واقع گرديده است و برخی می گويند محقق كـركی مسموما درگذشته است و ظاهر آن است كه مسموميت وی از سوی برخی از امنای دولت صورت گرفته است.

تولد شيخ مرتضی انصاری در سال 1214 هجری قمری
خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:
ولادت : او در روز 18 ماه ذيحجه به سال 1214 هجری قمری، روز عيد غدير، در شهر قهرمان پرور دزفول از سلاله پاك يكی از اخلاف جابر بن عبداللّه انصاری صحابی نامدار پيامبر اسلام (صل الله عليه وآله ) پا به عرصه وجود نهاد و به مناسبت عيد غدير خم، نام مرتضی انصاری برای او انتخاب گرديد پدرش شيخ محمد امين از مبلغين و مروجين شريعت مقدسه اسلام و مادرش دختر يكی از علمای محل و بانويی پرهيز كار و با تقوی در عصر خود، هر دو از اخيار و نيكان و صالحان عصر بوده اند.
تحصيلات : وی از همان دوران كودكی به فرا گرفتن قرآن و معارف اسلامی پرداخت و به زودی آثار نبوغ و ذكاوت در او مشاهده گرديد پس از خواندن قرآن و ادبيات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در اين دو رشته، آن چـنان استعداد و شايستگی نشان داد كه حيرت همگان را بر انگيخت و تـا 20 سـالگی نزد پدر خود تحصيل كرده، و آنگاه همراه پدر به عتبات رفت و از علمای وقت و اساتيد بزرگ استفاده كرد آنگاه در اثر يك سلسله حوادث ناگوار، به وطن بازگشت بعد از دو سال، بار ديگر به عراق رفت و دو سال تحصيل كرد و به ايران مراجعت نمود، تصميم گرفت از محضر علمای بلاد ايران استفاده كند عازم مشهد شد و در كاشان با حـاج مـلا احـمـد نـراقـی، صاحب كتاب معروف معراج الـسـعـادة ملاقات كرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه تـوقـف ،نـمـود شـيـخ انـصـاری سـفـری بـه اصفهان و بروجرد رفته و در همه سفرها، هـدفـش مـلاقات اساتيد و استفاده از محضر آنان بوده است، او در اوان جوانی به درجه عاليه اجتهاد نائل آمد.
خصوصيات اخلاقی : شيخ انصاری (ره ) نه تنها در فقاهت از ديگران سبقت گرفته بود، بلكه در عمل نيز نظير و هـمـتا نداشت در كـتـاب لؤلؤ الصدف چنين آمده است : اغلب عطايای آن مرحوم در خفا بوده، كثيری از فقرا معاش (حقوق ) معين داشتند كه هميشه سالانه و ماهانه به آنان می رسيد و هيچ نمی دانستند از كـجـاسـت در وقـت سـحر بر در خانه فقرا می رفت با لباس مبدل، و صورت را ستر می كرد و به مـقـدار حـاجـت آنها مرحمت می فرمود و چون شيخ از دنيا رفت، معلوم شد آن مردی كه بر درب منازل اين مردم در اوقات غير متعارفه می آمده، آن مرحوم بوده است او انصافا روی اسلام را سفيد كرد.
نـوشـتـه انـد كه يكی از ياران شيخ، نسبت به اين كار انسانی وی (كمك به فقرا و مستمندان ) از او ستايش و تمجيد كرد شيخ در پاسخ گفت : اين وسيله فخر و كرامتی نيست، زيرا وظيفه هر فرد معمولی است كه امانت را به صاحبش برساند و اين وجوه هم حقوق فقراست كه به عنوان امانت نزد من می باشد و من به صاحبانش بر می گردانم. روزی شخصی خدمت شيخ رسيد و گفت : ای شيخ ! شب گذشته در خواب ديدم كه شيطان به سرای شما آمد و طناب بر گردن شما انداخت و كشان كشان شما را تا سر كوچه برد و شما در تمام مـدت تـلاش می كرديد كه هر جور شده خود را از بند وی برهانيد، و بالاخره سر كوچه طناب را از گـردن خود به دور افكنده و به خانه بر گشتيد محبت بفرمائيد و مرا راهنمايی كنيد كه تعبير آن خواب آشفته چه بوده ؟
شيخ با تبسمی آهسته فرمود : خدا لعنت كند شيطان را، خواب شما راست بوده است ديروز ما در خانه خرجی نداشتيم و وجوهات فراوانی نيز رسيده بود، با خود گفتم من يك دينار بر می دارم و مايحتاج زندگی را تهيه می كنم و بعدا آن را به جای خود بـر می گردانم با اين خيال ديناری بر داشته و به قصد خريد از خانه خارج شدم، ولی در بين راه با خـود فكر می كردم كه آيا اين كار درست است كه من كردم ؟
تا بالاخره سر كوچه كه رسيدم سخت مـتـنـبه شدم و با خود گفتم : شيخ اين چه كاری است كه می كنی، و پشيمان شدم و بر گشتم و دينار را در سر جای خود قرار دادم.
يـكـی از بـهـتـرين موارد بروز و ظهور و تجلی تقوی، در مسائل مالی و اقتصادی است در تقوی و صـيـانـت نـفـس او، در ايـن باره كافی است كه گفته شود با آن كه وجوه شرعی فراوانی از چهل مـيليون شيعه روی زمين آن روزگار در نجف به محضرش آورده می شد، در عين حال او همانند يـك فـرد فـقـيـر گـذران می كرد و حتی اموالی را كه به عنوان تحفه و هديه به محضرش آورده می شد، بين فقرا و مستمندان يا طلاب و مصالح عمومی مسلمين صرف می كرد از آن نظر كه اين تـحفه ها به عنوان مرجعيت است، نه به عنوان شخص مرجع عنوان رئيس شريعت است، نه شخص رئيس.
از ايـن نـوع نـكـتـه هـای عـبـرت انـگيز در زندگی شيخ فراوان وجود دارد.
مقام علمی : در عـظـمـت علمی و نبوغ فكری شيخ مرتضی انصاری (ره ) همين قدر كافی است كه اطلاع پيدا نـمـائيـم تـا كنون بيش از 200 نفر از علما و فضلا و دانشمندان و معاريف رجال اسلامی بر كتب و نـوشـتـه هـای او حـاشـيه و تعليقه نگاشته اند، به حدی كه هم اكنون مواد غذای فكری طلا ب و فضلای حوزه های علميه و برخی از مجامع دانشگاهی و حقوقی را آثار او تشكيل می دهد.
مسافرت : او در سـال 1232 هجری قمریدر سن هيجده سالگی همراه پدرش به قصد زيارت عتبات عاليات به عراق مسافرت كرد و در كربلا اقامت گزيد و اين اقامت چـهار سال به طول انجاميد و بعد به موطن اصلی خود باز گشت پس از اقامت كوتاه در موطن، مـجددا رهسپار نجف اشرف گرديد و پس از مدتی توقف در نجف باز به دزفول مراجعت نمود.
در سـال 1240 هجری قمری، شيخ تصميم گرفت كه به زيارت هشتمين اختر فروزان ولايت، حضرت امام رضـا (عليه السلام ) به مشهد برود، و در ضمن از حوزه علميه آن شهر نيز باز ديد به عمل آورد مادر شيخ كه ديـگر فراق فرزند برايش ميسر نبود، به اين مسافرت رضايت نمی داد اصرار مادر به جايی رسيد كه سـر انـجـام شيخ به قرآن متوسل شده و مسأله را به استخاره واگذاشت، و هنگامی كه قرآن را باز نمود، اين آيه شريفه در برابر ديدگانش پديدار شد:
(لا تخافی و لا تحزنی انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين) ،اين آيه شريفه مربوط به داستان حـضرت موسی (عليه السلام ) و نويد پيامبری و رسالت او بود مفهوم اين آيه باعث تسكين دل مضطرب مادر گشت و به مسافرت فرزندش رضايت داد.
او در ايـن مسافرت زيارتی و علمی، از حوزه های علمی بروجرد، اصفهان و كاشان نيز ديدن كرد و در بـرخـی از آن حوزه ها مدتی اقامت گزيد پس از چهار سال اقامت در كاشان به اتفاق برادرش شيخ منصور به مشهد رسيد پس از زيارت و چهار ماه اقامت در آن شهر و تماس با علما و رجال فقه و فقاهت آن ديار، به تهران رفت و مدتی نيز در تهران اقامت ورزيد پس از شش سال مسافرت علمی و پر بار، به اتفاق برادر به دزفول بـازگـشـت و مورد استقبال اهالی قرار گرفت و چند سالی در آنجا اقامت گزيد اما اقامت در آن شهر روح تلاشگر و كنجكاو او را قانع نمی ساخت لذا تصميم گرفت دو باره به نجف باز گردد زيرا در آن مركز علمی، افراد فراوانی را می توانست از علم سرشار خود بهره مند سازد، از اين رو در سال 1249 هجری قمریعـازم نـجف گرديد و به كرسی تدريس آن حوزه علمی نشست تا مرجعيت شيعه به او منتهی گرديد.
لقب : بعد از صاحب جواهر مرجعيت عامه به وی منتقل يافت و بزرگانی چند شيخ انـصـاری را خاتم الفقها و المجتهدين لقب دادند، او از كسانی است كه در دقت و عمق نظر، بسيار كم نظير است علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جديدی كرد او در فقه و اصول ابتكاراتی دارد كـه بـی سـابقه است دو كتاب معروف او، رسائل و مكاسب كتاب درسی طلاب شده است.
وفات : سرانجام اين رجل علم و فضيلت و شخصيت عاليقدر، در سن 67 سالگی به سال 1281 در 18 جمادی الثانی، با انبوهی از مفاخر و نوشته ها و ذخائر فكری و معنوی كه عموما در خدمت به اسلام بود، به دار باقی شتافت و جهان اسلام را در سوگ خود عز ادار سـاخـت هـنـگـام مرگ دارائی اين زعيم عاليقدر اسلامی، معادل هفده تومان رايج آن روز بود كه همان مقدار هم مقروض بوده است.
جـسـم مطهر و مقدسش در جوار قبر حضرت مولی الموحدين امير المؤمنين علی (عليه السلام ) دفن شد و وصی گرامی او، حاج سيد علی شوشتری بنا به وصيت شيخ بر جنازه او نماز گزارد.

شهادت سرتيپ خلبان احمد كشوري در سال 1359 هجري شمسي
او در تير ماه 1332، در خطه سرسبز شمال ديده به جهان گشود. صدايي پرسوز و پرشور داشت و با صداي خوش، حال و هوايي به مجالس مذهبي مي بخشيد. ايشان خلباني شجاع و جسور بود و عملياتهاي بسياري را با مؤفقيت پشت سر گذارد و سرانجام روز 15 آذر 1359، در حالي كه پيروزمندانه از يك عمليات بسيار مشكل بازمي گشت در ايلام، هليكوپترش در اثر اصابت راكتهاي دو فروند ميگ عراقي به شدت آتش گرفت، ولي ايشان ،آن را تا مواضع خودي هدايت كرد و آنگاه در خاك وطن سقوط كرد و شهد شهادت را نوشيد. پيكر پاك ايشان در بهشت زهرا، ميعادگاه عاشقان الله، به خاك سپرده شد.

توقيف كليه ذخاير ارزي ايران دربانكهاي انگليسي در سال1358هجري شمسي
كليه ذخاير ارزي ايران در بانكهاي انگليسي با اقدام دولت اين كشور در سال1358هجري شمسي توقيف شد. اين اقدام درادامه سياستهاي استعمارگرانه امريكا در مورد ايران انجام گرفت. دولت انگليس به منظور تحت فشار قراردادن نظام جمهوري اسلامي و آزاد سازي گروگانهاي جاسوس امريكايي درايران، مبادرت به توقيف ذخاير ارزي ايران كرد.

درگذشت منوچهر جهانبگلو از اساتيد موسيقي اصيل ايراني در سال1369هجري شمسي
«منوچهر جهانبگلو» از اساتيد موسيقي اصيل ايراني در سال1369هجري شمسي درگذشت. دكتر جهانبگلو بعد از اتمام تحصيلات متوسطه موسيقي را نزد استادان بزرگي چون استاد ابوالحسن صبا آموخت. وي سپس درجهت تكميل تحصيلاتش راهي اتريش شد و موفق به اخذ درجه دكتري در رشته موسيقي شد. دكتر جهانبگلو دربازگشت به ايران به تدريس موسيقي پرداخت و دراين زمينه آثاري نيز ازخود به يادگار گذاشت كه كتاب «آموزش سنتور» از آن جمله است.

كشف كشور ونزوئلا در سال1499ميلادي
ونزوئلا از كشورهاي امروزي امريكاي جنوبي است كه آلفونسو دوجِدا دريانورد و مكتشف اسپانيايي آن را در سال1499ميلادي كشف كرد. وي نام منطقه تازه كشف شده را ونزوئلا يعني و نيز كوچك نهاد زيرا مردم برخي دهكده هاي آن همچون ونيزيها خانه هاي خود را روي آب ساخته بودند. نخستين تلاش درجهت آزادسازي اين سرزمين را فرانسيكو ميراندا در سال1806 ميلادي انجام داد كه با شكست روبرو شد. عاقبت سيمون بوليوار پس ازسالها مبارزه قواي اسپانيا را درهم شكست و ونزوئلا را ضميمه كلمبياي بزرگ كرد و بعد از آن در سال1830ميلادي اين كشور به استقلال كامل دست يافت.



نوشته شده در   يکشنبه 15 آذر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode