ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 14 آبان 1388     |     کد : 5385

پنج شنبه 14 آبان 17 ذي القعده 5 نوامبر

شهادت حاج ملا محمد تقي برغانی در سال 1263 هجري قمري...

شهادت حاج ملا محمد تقي برغانی در سال 1263 هجري قمري

حاج ملا محمد تقي برغاني قزويني معروف به شهيد ثالث از علماي بزرگ قرن سيزدهم هجري قمري در سال 1263 هجري قمري به شهادت رسيد. اين دانشمند شيعه مذهب در برغان متولد شد و در قزوين و قم و اصفهان ادبيات عرب و دروس حوزه را فراگرفت. و بعد از عزيمت به عتبات از شيخ جعفر كاشف الغطاء علوم ديني را آموخت. او بسيار زاهد و با تقوا بود و بيشتر اوقاتش را به ترويج احكام دين اختصاص مي داد. عيون الاصول در اصول فقه،مجالس المتقين در مواعظ، منهج الاجتهاد در شرح شرايع الاسلام از تأليفات او است . در مورد نحوه شهادت وي صاحب ريحان الادب آورده است كه در اوايل ظهور فتنه بابيه و سال اول قدرت رسيدن ناصر الدين شاه سبب تدافعات ديني و مجاهدتهاي اين عالم اسلامي كه ازعادات فطري ايشان بود تصميم به قتل وي گرفتند . ماجرا از اين قرار بود كه شبي به حسب عادت معمول به مسجد رفت و مشغول فريضه نماز شد هنگامي كه به مسجد رفت چند نفر از باي ها به وي هجوم آوردندو هشت نقطه از گردنش را به نيزه مجروح كردند و متواري شدند و حاج ملامحمد تقي برغاني پس از انتقال به منزلش بعد از دو روز به رحمت ايزدي پيوست و در جوار شاهزاده حسين قزوين به خاك سپرده شد.

 

درگذشت ميرزا اشرف جهان قزويني شاعر در سال 968 هجري قمري

ميرزا اشرف جهان قزويني شاعر نامدار ايران در سال 968 هجري قمري در قريه كوهپايه قزوين ديده از جهان فروبست و در آرامگاه شازده حسين به خاك سپرده شد ميرزا اشرف جهان از همان آغاز جواني ذوق و استعداد خود را در شاعري با سرودن اشعار نغز و شيوا نشان داد. وي كه از شاعران عهد شاه طهماسب صفوي بود سلسله نسبش به امام حسين (ع)مي رسد. پدرش ميرزا نور الهدي معروف به قاضي جهان مدتي وزير اعظم دربار شاه طهماسب اول بود اشرف جهان مانند پدرش مدت 15 سال وكالت املاك او را به عهده داشت اما در اواخر عمر از كار بر كنار شد .اين شاعر ايراني عللاوه بر شعر در زمينه هاي خط، فصاحت و بلاغت مشهور عصر خود بود . از وي ديوان شعر بصورت خطي باقيست.

 

درگذشت مكتفي عباسي در سال 295 هجري قمري

ابومحمد، علي بن معتضد، معروف به المكتفي بالله(المقتفي)، هفدهمين زمامدار عباسي است، كه به منصب خلافت مسلمانان دست آزيد.

وي، پيش از خلافت، در اواخر خلافت پدرش معتضد عباسي، حكومت "رقه" را بر عهده داشت و پس از وفات پدرش در 23 ربيع الثاني سال 289 قمري، به بغداد رفت و خلعت خلافت را پوشيد.

مكتفي عباسي، به مدت شش سال و شش ماه در رأس خلافت اسلامي قرار داشت و سرانجام درد سختي در شكمش پديد آمد و از اين باب، متحمل رنج بسيار بود، به طوري كه از شدت درد و ناراحتي، عقل و هوش خود را از دست داد و قدرتمندان دستگاه خلافت، از اين أمر سود جسته و در صدد تغييرش برآمدند و محمد پسر معتمد عباسي را كانديداي خلافت، نموده و از او پيمان محكم وفاداري گرفتند. اما هنگامي كه به نزد مكتفي برگشتند، او را به سلامت يافتند و در نتيجه، خلافتش استمرار يافت و محمد بن معتمد عباسي از دست يابي به خلافت محروم ماند.

ولي آن بيماري جانگاه، مكتفي را رهايش نكرد و از آغازين روزهاي ماه ذي قعده سال 295 قمري بر شدتش افزوده شد، به طوري كه وي اميدي به ادامه زندگي خويش نيافت. بدين منظور درباريان و سردمداران خلافت را حاضر ساخت و ولايت عهدي خويش را به برادرش ابوالفضل، جعفر بن معتضد، معروف به مقتدر عباسي واگذار كرد.

مكتفي عباسي در 31 سالگي و در هفدهم ذي قعده سال 295 قمري، در بغداد وفات يافت و در خانه محمد بن عبدالله بن طاهر به خاك سپرده شد.

 

تولد شيخ محمد حسين نائينى در سال 1276 هـجری قمری

خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:

ولادت :

او در 17 ذيـقعده سال 1276 هجری قمری در شهر نائين، و در يك خانواده روحانى چشم به جهان گشود و نشو و نـمـاى خـود را تـحـت تربيت پدرش حاج ميرزا عبدالرحيم از فاميل بزرگ منوچهرى، آغاز كرد.

تحصيلات :

تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود، نائين اصفهان به انجام رساند و در پى گيرى سطوح عاليه و خـارج، به حوزه نجف رهسپار گرديد.

اساتيد :

وى در رديف شاگردان نامدار ميرزا محمد حسن شـيـرازى بـزرگ و مـرحوم سيد محمد اصفهانى قرار گرفت و در درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به عنوان ادب و احترام حضور به هم رساند، نه از باب تعلم و تلمذ.

شاگردان :

علامه نائينى عنايت خاصى نسبت به شاگردان خود داشته و اهتمام كامل در تربيت و پـرورش آنـان بـذل مـى نمود بـا وجـود ايـن آثـار او هـمـيـشه باقى و جاويد است در اينجا ما به ذكر اسامى تنى چند از مشاهير تلامذه ايشان از باب تبرك اكتفا مى كنيم.

1 ـ سيد جمال الدين گلپايگانى

2 ـ سيد محمود شاهرودى

3 ـ شيخ موسى خوانسارى

4 ـ شيخ محمد على كاظمى خراسانى

5 ـ سيد محمد حجت كوه كمرى

6 ـ سيد محسن طباطبائى حكيم

7 ـ سيد محمد حسين طباطبايى

8ـ سيد ابوالقاسم خويى

تأليفات :

از تأليفات آن مرحوم در فقه و اصول كه به طبع رسيده است، مى توان از رساله (لباس مشكوك )، (رسـاله لاضرر) و كتاب (وسيلة النجاة) نام برد.

خصوصيات اخلاقى :

ميرزاى نـائيـنى، توجه خاصى به تربيت نفس و تهذيب و آراستن آن به انواع فضايل اخلاقى داشت، نـمـاز شب ايشان هيچ گاه ترك نمى شد، نه در حضر، و نه در سفر، ايشان در درجـه اعـلـى از وارسـتگى و تقوى و صلاح و ارشاد و اخلاص بود، گويا همه چيز در آن وجود جـمـع گـشته بود.

در طـول سـالـيان خدمتگزارى به جهان علم و مقام روحانيت، فردى از ايشان يك كلمه ناشايست نشنيده بود او فردى نبود كه حق كسى را ضايع كند يا بى توجه به حقوق ديگران باشد هرگز اوقات گـرانبهايش را بيهوده صرف نمى نمود، او يا مشغول مباحثه مسائل علمى بود، و يا با شرح صدر و گشاده رويى در ميان مردم به گفت و شنود و رسيدگى به نيازها و مشكلات آنان اشتغال داشت، هـميشه در مصرف، اقتصاد را رعايت مى نمود و در صرف بيت المال مسلمانان، روش زهد و تقوى و صرفه جويى را داشت تا آنجا كه مقدور بود، از سهم مبارك امام (عليه السلام ) و ساير حقوق شرعيه استفاده خصوصى نكرده و هزينه زندگى شخصى را از در آمدهاى خويش تأمين مى نمود.

مقام علمى :

مـرحوم ميرزاى نائينى در اثر اطلاعات وسيع در علوم رياضى، حكمت و فلسفه و عرفان، و احاطه بـه كـلـيـات فقه، امتيازات خاصى ميان علماى نجف اشرف داشت ايشان علم اصول را با دقت تام و جديت خاص، به طور منظم و خالى از اعوجاج و پيچيدگى، تهذيب و تنقيح نمود كه مطلعين اين فن، وى را در اين امر ستوده و استادى او را در اين فن پذيرا شده اند.

دوران :

آن روزى كه مردم مسلمان ايران زير پاى شاهزادگان و درباريان قاجار در اطراف و اكناف كشور، پامال بودند و ملوك و پادشاهان و فرمانروايان، مالكين رقاب مردم بى پناه بودند، و مردم بى دفاع از خود صاحب اختيار و حركتى نبودند و عين الدوله ها و شمس الملوكها، شاه ناتوان و بى اراده را آلت دسـت خودخواهى و هوس بازى خويش قرار داده و تركتازى را به حد اعلاى خود رسانده بودند در آن شـرايـط خفقان و خودسرى، تنها علماى بزرگ دينى بودند كه ناله هاى مردم را از دور و نزديك مـى شـنـيـدند و مى توانستند كمكى به حال آنان انجام دهند آن چنان كه در تهران و تبريز و ساير شـهـرهـا و بلاد، علما به ناله هاى مردم پاسخ مثبت داده و خواهان اجراى قانون و نظم بر گيرنده عدالت و قسط اسلامى شدند به تعبير مرحوم طالقانى : فـرهـنـگ و مـعلومات لازم در آن روزگار آن چنان در مردم ضعيف بود كه اگر ازعموم مردم مـى پـرسيدند چه مى خواهند؟ نمى توانستند جواب روشن و يكسان بدهند گاهى مى گفتند بايد قـوانـيـن وضع و تدوين گردد و حدود تعيين شود، و گاهى تأسيس (عدالت خانه ) يعنى محل مراجعه و دادرسى عمومى را مى طلبيدند، ولى آنچه مورد اتحاد و اتفاق كلمه بود، يك چيز بيشتر نبود و آن جلوگيرى از خودسرى و استبداد و تنظيم قانون و نظام نامه، به عبارت ديگر مشروطيت بود.

آرى در چـنين روزگار سياه و خفقان بود كه آيت اللّه نائينى، آن فقيه دلسوز و آگاه ،كتاب شريف (تـنـبيه الامة و تنزيه الملة) را نوشت و انواع استبداد و خودسرى و حكومت خودكامه پادشاهان مـستبد را با منطق و حكمت، نشان داد و وظايف علما و فقها را نسبت به دين و اوضاع جارى بيان نـمود و با تبيين فصول مختلف عهدنامه مالك اشتر حدود و اختيارات حاكم و حكومت اسلامى را نـشان داد و اين كتاب با حاشيه و تقريظ دو تن از مراجع بزرگ و استوانه هاى فقه و فقاهت آن روز، زينت يافت و همانند دستورالعمل و بيانيه حكومت اسلامى تلقى گرديد.

تبعيد مراجع شيعه به ايران :

در سـال 1341 هـ ق، (مـلـك فـيصل) كه قصد انجام انتخابات و تأسيس مجلس شوراى ملى را داشـت، از فـعاليت هاى انتخاباتى علماى شيعه، سخت به زحمت افتاد ،چون اعتقاد علماى شيعه بر ايـن بـود كـه انتخابات زير نظر روحانيت صورت گيرد و نسبت به شيعيان عراق كه دو ثلث ملت عـراق را تـشكيل مى دادند، توجه بيشترى شوداما ملك فيصل زير بار نمى رفت، لذا شيخ مهدى خالصى كه از علماى بزرگ عراق مقيم كاظمين بود، حكم تحريم انتخابات را صادر نمود اين حكم را مرحوم نائينى و سپس سيد ابوالحسن اصفهانى (ره ) امضا نمودند و در اثر امـضـاى اين دو بزرگوار، سر و صداى عجيبى در عراق بر پا شد و دولت عراق تصميم گرفت شيخ مـهدى خالصى و ساير روحانيون طراز اول و سرشناس را كه مؤثر در اين امر بودند، به ايران تبعيد كند.

در اواخـر سـال 1341 هـ ق، تـحت اقدامات و پوششهاى نظامى، تبعيد علما به طرز فجيع صورت گـرفت ميرزاى نائينى، اصفهانى، خالصى و جمعى ديگر از اصحاب و شاگردان مبرز ميرزاى نائينى، مانند: آقا سيد جمال الدين گلپايگانى ،سيد حسن تهامى بيرجندى، آقا سيد حسن بـحرالعلوم و آقا شيخ اسداللّه زنجانى وجمعى ديگر از بستگان نائينى به سوى ايران تبعيد و اخراج گرديدند.

مـردم مـتدين و مبارز ايران، تا از خبر ورود علما و مراجع اطلاع يافتند، بى درنگ به استقبال آنان شـتافتند، در قصر شيرين، كرمانشاه، همدان و قم، استقبال عظيمى از اين قافله تبعيد شده علم و فـضـيـلـت بـه عـمل آمد ميرزاى نائينى مدتى در كرمانشاه اقامت گزيد و پس از چندى، به سوى همدان حركت كردند و مدتى در آنجا به سر برده و سپس وارد قم گرديدند ميرزاى نائينى در مدت ده مـاه تـوقـف خـويش در قم، به تدريس و امامت جماعت اشتغال ورزيدند قريب يك سال پس از تبعيد مراجع، درست در سال 1342 هجری قمری بود كه ملك فيصل در اثر فشار مردم مسلمان عراق، توسط نـمايندگان خود از علما عذر خواهى كرد و در خواست باز گشت مجدد آنان را به عراق نمود علما نـيـز بـراى خالى نگذاشتن حوزه علميه نجف، و ادامه مبارزات مردم مسلمان، تصميم بر مراجعت گرفتند.

وفات :

او پـس از آن هـمه خدمات به جهان علم و تقوى، و پس از عمرى زحمت و كوشش در راه تعليم و تـربـيـت شـاگردان مكتب توحيد و قرآن، شمع وجود اين عالم ربانى و فقيه نامدار اسلام، در 26 جـمـادى الاول سـال 1355 هـ ق،مطابق با 24 مرداد 1315 هـ. ش به رحمت حق پيوست و ممالك اسـلامـى را عموما، و ايران، عراق و پاكستان را خصوصا در سوگ خود گرياند و جهان اسلام فقيه بزرگوارى را از دست داد.

 

رحلت شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه  در سال 1355 هـجری قمری

خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:

ولادت :

حاج شيخ عبدالكريم حائرى فرزند مرحوم محمد جعفر مهر جردى، در سال 1276 هجری قمری در مـيبد يزد چشم به جهان گشود پدر وى كشاوز پرهيزكار و پارسايى بود.

تحصيلات :

او مقدمات و سطوح را نـزد عـلـماى آن روز يزد فرا گرفت بعد از آن براى ادامه تحصيل راهى عتبات عاليات شد و از مـحـضـر اساتيد بزرگى در حوزه علميه سامرا و نجف اشرف بهره مند شد.

اساتيد :

او از مـحـضـر اساتيد بزرگى همچون :

1ـ سيد محمد فشاركى اصفهانى.

2ـ ميرزاى شيرازى.

3ـ شيخ فضل اللّه نـورى.

4ـ مـيرزا ابراهيم محلاتي.

5ـ آخوند خراسانى (ره ).

كسب علم نموده است.

تدريس :

وى پس از سامرا و نجف به كربلا مشرف شد و در آنجا حوزه تدريس بر قرار ساخت و به پرورش و تربيت طلاب و دانش پژوهان پرداخت .

شاگردان :

شـاگـردان بـر جـسـتـه ايـشان از 80 تن تجاوز مى كنند كه ما تنها چند نفر از آنان را تبركا نام مى بريم .

1 ـ حاج سيد روح الله خمينى

2 ـ حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى

3 ـ آخوند ملا على معصومى همدانى

4 ـ حاج سيد محمد رضا گلپايگانى

5 ـ سيد كاطم شريعتمدارى

6 ـ سيد شهاب الدين مرعشى نجفى

7 ـ سيد احمد لواسانى

8 ـ سيد احمد زنجانى

9 ـ سيد صدر الدين صدر

10 ـ سيد محمد حجت

11 ـ ميرزا هاشم آملى

12 ـ سيد احمد خوانسارى

13 ـ فاضل لنكرانى

14 ـ سيد يحيى يزدى

تأليفات :

از آثار ايشان مى توان كتابهاى زير را ياد نمود :

1 ـ تـقريرات درس استاد بزرگوارش، مرحوم فشاركى.

2 ـ درر الفوائد، در اصول فقه.

3 ـ كتاب الرضاع، در مورد احكام شير دادن.

4 ـ كتاب الصلوة.

5 ـ كتاب المواريث،در مورد ارث و احكام آن.

6 ـ كتاب النكاح.

خصوصيات اخلاقى :

مرحوم حاج شيخ از جمله عاشقان و عارفان مقامات اهل بيت عصمت (عليهم السلام )بود، طورى كه با ذكر نام ابا عبداللّه الحسين (عليه السلام ) اشك از ديدگانش سرازير مى شد دستور داده بود كه هميشه قبل از شروع درس چـنـد دقـيـقـه اى روضـه خـوانده شود گاه در ايام عاشورا، خود آن مرحوم ميان عزاداران مى رفت و مرثيه مى خواند.

سه نكته جالب از خـصوصيات اخلاقى ايشان :

1 ـ توجه به حقوق همسر :او در زندگى به مسائلى توجه داشت كه معمولا از ديدگاه اغلب افـراد، مورد غفلت و بى توجهى قرار مى گيرد فى المثل قبل از اختيار همسر دوم،همسر اولى داشت كـه بـيـنـايـى خـود را از دست داده بود ،ولى آن مرحوم به صورتى كه توجه افراد عائله را بـر نـيانگيزاند، از توجه و رعايت حقوق او هرگز غفلت نداشت و حتى از مرحوم فريد اراكى شنيده شده كـه او مـشـاهـده كـرده بـود، بـارهـا بـا آن سـن و سـال و مـوقـعـيت، در موقع نياز او را به كول مـى گـرفـتـه اسـت و بـه عـنوان رفع نيازهاى ضرورى و تغيير محل، به اين طرف و آن طرف يا گـاهـى در تـابـسـتـان در هـواى گـرم قـم بـه پـشـت بـام مى برده است، به صورتى كه خانم و دختران آگاهى و اطلاع پيدا نمى كردند تا طبق معمول خصوصيات روحى زنان، تحريك نگردد.

2 ـ ايثار به ديگران : مرحوم سيد محمد فشاركى، بـا همه علم و فضيلت و بزرگوارى كه داشت، در كمال فقر و نياز مادى زندگى مى كرد كه مرحوم شيخ در دوران طلبگى چندين سال تكفل خرج او و پس از رحلت او تكفل خرج فرزندان او را بـر عـهـده داشت و از در آمد اندكى كه پيدا مى كرد، آنان را بر خويشتن ايثار و مقدم مى شمرد، در صورتى كه خود كمال نياز را داشت.

3 ـ گرسنگى خانواده در شب رحلت مؤسس حوزه علميه قم كه اين مطلب را از بيان آقا زاده ايشان بشنويم : حقيقت اين است كه والد ما در صرف وجوه شـرعـيـه مـعيارهاى خاصى را در نظر مى گرفت و ويژگى هايى داشت پولها و وجوه شرعى را در مراكز خاصى نگهدارى مى كردند، بى آنكه در مصارف شخصى خودمان صرف نمايند و قبل از فوت موارد آنها را تعيين و با كمال روشنى مصارف آنها را مشخص كرده بودند و احدى را حق دخالت در آنـهـا نـبـوده اسـت، در روز رحـلـت ايشان در مضيقه بوديم، تا اينكه پنجاه تومان از آقاى سيد ابـوالـفـضـل زنـجـانـى قرض گرفتيم تا در راه مخارج شخصى خود صرف كنيم و سپس با فضل الهى گشايش در امور زندگى ما پديد آمد.

دوران :

طرح مساله (متحد الشكل شدن البسه) از سوى حكومت وقت چيزى جز يك توطئه عليه مكتب امـام صـادق (عليه السلام ) نبود مأموران رژيم هر چند وقت يك بار به اين بهانه به مدرسه حمله مى بردند و عمامه را از سر ارباب عمائم بر مى داشتند اما در چنين شرايطى طلا ب به تحصيل علوم دينى ادامه دادنـد و حـوزه را زنـده نگه داشتند، و بدون شك اين امور قلب آن بزرگ مرد را سخت جريحه دار مى ساخت، ولى چون حوزه جديد تأسيس بود، چاره اى غير از صبر و شكيب و برد بارى نمى يافت.

توطئه كشف حجاب : پس از توطئه متحد الشكل شدن البسه، برنامه استعمارى كشف حجاب و اهانت به ساحت نواميس مسلمين از طرف رضا خان مزدور، به اجرا درآمد.

نـوشـتـه اند كه وقتى آيت اللّه حائرى از اين توطئه خطرناك مطلع شدند، به قدرى بر آشفتند كه با اضـطـراب و نگرانى فزون از حد به رگهاى گلوى خود اشاره كردند و گفتند :(تا پاى جان بايد ايستاد و من هم مى ايستم ناموس است، حجاب است ،ضرورى دين و قرآن است ).

فعاليت و خدمات :

در يكى از سال هايى كه قـحـطى سـايـه شوم خود را بر كشور افكنده و فقرا در سختى به سر مى بردند، (دار الاطعامى) تأسيس كرد كه دائما فقرا را اطعام مى نمود.

ديـگر از خدمات ارزنده ايشان تأسيس مريض خانه اى براى بيچارگان و فقرا بود كه پس از مدتى كه توسط افراد نيكوكار، مـقـدارى پول جمع آورى شد، و به پيشنهاد مرحوم حاج شيخ، بيمارستان فاطمى را ساختند ساختن (قبرستان نو) در كنار رودخانه، و هم چنين تعمير دو مدرسه علميه (دارالشفا) و (فيضيه ) و تأسيس كتابخانه مدرسه فـيضيه از فعاليت هاى ارزشمند ايشان مى باشد.

سـرانـجـام در سـال 1340 هجری قمری حوزه علميه، توسط آيت اللّه حائرى در شرائطى دشوار به طور رسمى در قم تأسيس مى شود مشكلات حوزه در آن زمان به اندازه اى بود كه اگر الطاف خداوند و همت و فعاليت و پشتكار آن مرد الهى نبود، بى هيچ گمان نشان و اثرى از آن باقى نمى ماند توطئه هايى كه رضا خان براى انحلال حوزه تدارك ديد و جنايت هايى كه بر اسلام و روحانيت روا داشت، هر كدام به تـنـهـايـى براى نابودى حوزه كافى بود در آن دوران سياه خفقان، مرحوم حاج شيخ با استقامت و هـوشـيـارى و بـا خـون دل خـوردن، حوزه را حفظ كرد.

مسافرت :

در سـال 1332 هجری قمری، بنا به دعوتى كه از ايشان شده بود، به اراك مهاجرت كرد و در آنجا حوزه اى بنيان گذاشت و مدت 8 سال در آنجا به پرورش فضلا و طلا ب علوم دينى پرداخت در آن مـدت اقـامـت در اراك بـه قـصد زيارت حضرت معصومه (عليها السلام ) سفرى به قم نمودند كه در همين مـسـافـرت بـحث از ماندن ايشان و تأسيس حوزه علميه به ميان مى آيد ولى براى ايشان اين امر تا انـدازه اى مشكل مى نمود كه حوزه را از اراك انتقال دهند، ولى با اصرار علما و از جمله مرحوم آيت اللّه بافقى كه ايشان را به روايات منقول از امامان تذكر دادند و اينكه در آخر الزمان ،قم مركز علم و دانش خواهد شد و چه بهتر كه توسط شما انجام گيرد ايشان موافقت مى كنند، ولى براى اطمينان خـاطـر، بنا را بر استخاره مى گذارند اين قسمت از آيه مى آيد كه :( واتونى باهلكم اجمع، خود و تمام خانواده و فاميل را به اينجا بياوريد ) آيه را كه براى مردم تلاوت مى كنند، موج شادى و خرسندى در بين آنان پيدا مى شود و به انتظار آن روز فرخنده هجرت مى نشينند.

وفات :

شيخ عبدالكريم حائرى پس از آن همه خدمات ارزنده و آثار باقيه و صالحه كه از خود به يادگار گذاشتند، و پـس از تـحـمل آن همه رنج ها و سختى هاى توان فرسا، دچار ضعف و كسالت شدند تا سر انجام در شـب هـفـدهم ذى القعده 1355 هجری قمری با 83 سال عمر پر بركت در قم، به لقا الهى پيوست مـردم مـتدين قم با شنيدن اين خبر تأسف انگيز، شيون كنان به خيابانها ريختند و با گريه و زارى جنازه آن بزرگ مرد پارسا را پس از تشييع با شكوه در جوار حضرت معصومه (عليها السلام) مسجد بالا سر به خاك سپردند.

 

استعفای دولت شريف امامي در سال1357هجري شمسي

دولت شريف امامي درمقابل حركت انقلابي مردم مسلمان ايران بناچار در سال1357هجري شمسي استعفاء كرد. شريف امامي سرسپرده استعمار و از فراماسونرهاي ايران دراوج انقلاب اسلامي دولتي به نام " آشتي ملي" تشكيل داد. او با وعدههاي فريبنده و دروغين خود نظيرتبديل تقويم شاهنشاهي به هجري شمسي ميكوشيد كه انقلاب اسلامي و ملت انقلابي را ازراه خويش منحرف سازد. اما واقعه 17شهريور چهره واقعي شريف امامي را آشكار ساخت و او بناچار استعفاء كرد.

 

سخنرانی امام خمینی(ره) برای محکوم کردن توطئههاي داخلي و خارجي برضد جمهوري اسلامي ايران در سال1358هجري شمسي

حضرت امام خميني(ره) در سال1358هجري شمسي با ايراد سخنراني مهمّي توطئههاي داخلي و خارجي برضد جمهوري اسلامي ايران را محكوم كردند. اين سخنراني را امام راحل از اشغال لانه جاسوسي اِمريكا بدست دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ايراد فرمودند. حضرت امام دربخشي از سخنان تاريخي خويش فرمودند: " ... بايد بدانند كه درايران باز انقلاب است. انقلابي بزرگتر از انقلاب اول…". همچنين افزودند: " ...بايد ملتها، جوانهاي برومند ما با كمال قدرت پيش بروند و از اين توطئهها اصلاً نترسند."

   

کشف خاصیت ضدپرتوی در برخی ازموارد طبیعی توسط محقق ایرانی درسال1369هجري شمسي

دكتر فرامرز آشوري محقق ايراني درسال1369هجري شمسي در ژاپن موفّق به كشف خاصيت ضد پرتوي دربرخي از مواد طبيعي شد. دكترآشوري با درجه فوق دكتري دررشته داروسازي و بيوشيمي پس از14سال تحقيق مستمردراين زمينه دارويي جديد بنام " اِلاميك اسيد" كشف كرد. ازاين دارو براي پيشگيري از ضايعات ناشي از پرتوهاي يون ساز ازجمله ضايعات عصبي، عروق، مسموميت كبدي، بيماري قند و ضايعات مربوط به بينايي و نيز درمان آنها استفاده ميشود. اين دارو همچنين بدن انسان را مقاوم ميسازد.

 

درگذشت پي يردولاپلاس رياضيدان فرانسوي در سال 1827ميلادي

پي يردولاپلاس رياضيدان فرانسوي در سال 1827ميلادي درگذشت. لاپلاس ازاهالي نُرماندي فرانسه بود و درپايان تحصيلات خود به تدريس رياضيات مشغول شد. لاپلاس بيشترين سالهاي عمرخود را صرف مطالعه و تحقيق دررياضي، منظومه شمسي و ستارگان دنبالهدار كرد. اولين اثرمهم لاپلاس چگونگي تشكيل عالَم نام دارد كه ازمهمترين آثار او بشمار ميرود.

 

مرگ میلیونها تن از مردم اروپا در اثر شيوع بيماري مُسري آنفلوآنزا در سال 1918ميلادي

شيوع بيماري مُسري آنفلوآنزا در سال 1918ميلادي ميليونها تن ازمردم اروپا را به نيستي كشاند. شيوع بيماري به سرعت مردم كشورهاي اروپايي را مبتلا ساخت و دراندك مدتي مرگ و ميرناشي از آنفلوآنزا دراروپا افزايش يافت. درمجموع بيش از 21ميليون نفرازمردم درقاره اروپا حال خود را براثرابتلاء به آنفلوآنزا ازدست دادند. علت افزايش مرگ ومير ناشي از آنفلوآنزا نبود داروهاي آنتي بيوتيك امروزي بود.

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در   پنجشنبه 14 آبان 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode