اعتراضات سران خوارج كه قاريانی به ظاهر زاهد بودند، به اميرالمؤمنين(ع)، ناشی از دنيازدگی اين افراد بود و به دليل اين كه ديدند كه در حكومت اميرمؤمنان علی(ع) منافع مالیشان تأمين نمیشود، به دشمنی با حضرت پرداختند و مسائل پيش آمده در صفين را بهانه كردند.
به گزارش خبرگزاری بينالمللی قرآن (ايكنا)، پنجمين پيشنشست همايش «جامعه قرآنی، بصيرت؛ رسالتها و آسيبها» تحت عنوان «جامعه قرآنی در گذر تاريخ؛ راهبردهايی برای امروز»، با سخنرانی محمدحسين رجبیدوانی، عضو هيئت علمی دانشگاه امام حسين(ع) و پژوهشگر تاريخ اسلام در خبرگزاری ايكنا برگزار شد.
بخش پيشين اين نشست را اينجا بخوانيد!
بنا بر اين گزارش، رجبی دوانی در بخشی از سخنان خود در اين نشست در مورد دوره خلافت اميرمؤمنان علی(ع) گفت: در اين دوره بسياری از قاريان و حافظان بزرگ با آن حضرت همراه و همگام هستند؛ مانند كميل بن زياد نخعی، عبدالله بن بديل خزاعی، ميثم تمار و چهرههای برجستهای كه با اميرمؤمنان علی(ع) همراهند و مدافع حضرت هستند.
وی افزود: البته تا اين زمان كوفه، بصره، مدينه، مكه و دمشق مركز چهرههای بزرگی از قاريان و حافظان قرآن شده بود؛ اما متأسفانه اكثر اين افراد، به علت اينكه با اهل بيت(ع) مراودهای نداشتند، از هدايت قرآن هم محروم بودند و فقط به ظواهر قرآن و قرائت، حفظ و آموزش آن، بدون توجه به محتوای الهیاش، میپرداختند. میتوان گفت كه اگر آنان محتوای واقعی قرآن را درمیيافتند، قطعاً دنبالهرو اهل بيت(ع) میبودند؛ منتها ما میبينيم كه در عين حافظ قرآن بودن به دشمنی با اميرمؤمنان علی(ع) و اولاد طيبين و طاهرينش هم برمیخيزند.
اصل قضيه اين است كه اين افراد [يعنی خوارج] قرآن را از مسير الهی آن، يعنی از راسخون فی العلم و اهل بيت(ع)، فرا نگرفتهاند. آنها حافظ و قاری شدند اما به انحطاط كشيده شده و دنيازده شدند
عضو هيئت علمی دانشگاه امام حسين(ع) با اشاره به فتنه جمل يا فتنه پيمانشكنان و ناكثين كه طلحه و زبير به عنوان قاريان و كاتبان وحی و عايشه كه او هم از قاريان برجسته قرآن در بين زنان به حساب میآمد، در رأس آن قرار داشتند، بيان كرد: در سپاه اميرمؤمنان علی(ع) در جنگ جمل نيز گروهی از قاريان قرآن از كوفه و مدينه حضور دارند. عدهای از قاريان كه تحت تأثير طلحه و زبير و عايشه به جنگ وارد شدهاند، با اينكه سخنان و احتجاجات اميرمؤمنان علی(ع) را میشنوند، در روز نبرد جمل و حتی پيش از اينكه جنگ آغاز شود و حالت جنگی به خود بگيرند، حاضر نيستند كه دلايل امام(ع) را بپذيرند و میگويند كه ما بايد به مدينه برويم و تحقيق كنيم.
رجبی دوانی ادامه داد: در واقع اين افراد قرآن مسلم و مجسّم را كه اميرمؤمنان علی(ع) باشد، اعتباری قائل نيستند و سخنان حضرت را سند نمیدانند و میگويند بايد به مدينه برويم و راجع به قاتلان عثمان بررسی كنيم تا يقين پيدا كنيم و جالب است كه نتيجه تحقيق آنها اين است كه اميرمؤمنان علی(ع) و اتباعش، در قتل عثمان دخيل بودهاند و لذا خود را مجاز میدانند كه با اميرمؤمنان علی(ع) بجنگند.
اين محقق و پژوهشگر تاريخ اسلام با اشاره به نبرد صفين گفت: در اين جنگ سه گروه قاريان قرآن در سپاه اميرالمؤمنين(ع) حضور دارند؛ گروهی تحت فرماندهی عمار ياسر، گروهی تحت فرماندهی عبدالله بن بديل خزاعی و گروهی هم تحت امر قيص بن سعد بن عباده انصاری؛ بنابراين در حقيقت گردان از قاريان قرآن تشكيل شده بود. عبدالله بن بديل به عنوان قاری راستين قرآن، چنان شجاعتهايی از خود در صفين نشان داد كه هيچ كس در نبرد حريف او نبود. او در دو دست صلاح گرفته بود و میجنگيد و هر كس هم به مصاف او آمد، از پا درآمد؛ لذا معاويه فرياد زد كه اينگونه حريف او نيستيد و او را سنگباران كنيد و اين مرد بزرگ الهی را، در حالی كه سنگباران میشد، به شهادت رساندند.
وی از يكی ديگر از ياران اميرالمؤمنين(ع) به نام هاشم بن عتبة بن ابیوقاص معروف به هاشم مرقال نام برد و گفت: هاشم مرقال پسر عموی عمر بن سعد است و عمر بن سعد نيز فرزند سعد بن ابیوقاص. همچنان كه گفته شد سعد وقاص نيز از مسلمانان باسابقه و قراء معروف است، اما برادر او كه پدر هاشم مرقال باشد، عتبه است كه از دشمنان اسلام و مستهزئان پيغمبر(ص) بود و ايشان را بسيار آزار و اذيت میكرد، اما هاشم مرقال كه پسر او بود به بهترين شيعيان و از اصحاب اميرالمؤمنين علی(ع) بدل شد.
رجبی دوانی با اشاره به مجاهدتهای عجيب هاشم مرقال در صفين گفت: او همراه با گروهی از قاريان میجنگيد؛ قاريانی از قبيله اسلم كه همه آنها هم به شهادت رسيدند و وقتی اميرالمؤمنين(ع) بر اينها كه وارد شد و پيكر مطهر اين شهدای قاريان قرآن را ديد، جملهای دارند كه جالب است و فرمودند كه خدا جماعت اسلميان را جزای خير دهد كه با چهرههای تابناك گِرد هاشم مرقال به خاك افتادهاند. اين در حالی بود كه افراد زيادی به شهادت رسيده بودند اما به دليل اينكه اينها قاريان قرآن بودند و گرد هاشم مرقال به شهادت رسيده بودند، حضرت اين گونه از آنها تجليل كرد.
وی با اشاره به حضور برخی از قاريان قرآن در سپاه معاويه گفت: جالب است كه بدانيد برخی از اين قاريان شام چون از اندكی اخلاص برخوردار بودند، وقتی كه حقيقت اميرالمؤمنين(ع) را ديدند، لشكر معاويه را ترك كرده و به ايشان پيوستند. اما گروهی از قاريان نيز كه بعضاً شاگردان عبدالله بن مسعود بودند، در لشكر اميرالمؤمنين(ع) حضور داشتند كه از بصيرت كافی برخوردار نبودند.
سعد وقاص نيز از مسلمانان باسابقه و قراء معروف است، اما برادر او كه پدر هاشم مرقال باشد، عتبه است؛ كه از دشمنان اسلام و مستهزئان پيغمبر(ص) بود و ايشان را بسيار آزار و اذيت میكرد، اما هاشم مرقال كه پسر او بود از بهترين شيعيان و از اصحاب اميرالمؤمنين علی(ع) درآمد
اين محقق و پژوهشگر تاريخ اسلام از ربيع بن خثيم يا همان خواجه ربيع مدفون در مشهد به عنوان يكی از قاريان و شاگردان عبدالله بن مسعود نام برد و بيان كرد: پيش از آنكه اميرالمؤمنين(ع) بخواهد به صفين بيايد و در حالی كه فرمان آماده باش داده بود، ربيع بن خثيم به عنوان يكی از زهاد، عباد و قاريان كوفه حاضر نشد فرمان اميرالمؤمنين(ع) را اطاعت كند و گفت كه ما حاضر نيستم با كسانی كه مثل ما اهل قرآن هستند، بجنگيم و برای اين كه نشان دهد كه نمیخواهد از امام(ع) سرپيچی كند، گفت كه ما را به مرزها بفرستيد تا برابر كفار باشيم. حضرت نيز به دليل اينكه ربيع فرد موجهی بود و خيلیها تحت تأثير او قرار گرفته بودند، چنانكه گفته شده كه بيش از 4 هزار نفر تحت تأثير سخنان ربيع بن خثيم قرار گرفتند و به جهت اينكه اين جريان نيز خود تبديل به يك فتنه نشود، موافقت كرد كه آن 4 هزار نفر، به فرماندهی همين فردی كه ما به عنوان خواجه ربيع میشناسيم، به مرزهای ديلم روانه شوند. ربيع بن خثيم بعدها در زمان معاويه به طرف خراسان رفت و همانجا از دنيا رفت.
رجبی دوانی افزود: گروهی از اين قاريان كه بايد گفت به دليل اين كه حضرت را اطاعت كرده و به صفين آمدند، وضعی بهتر از خواجه ربيع داشتند، به علت نداشتن بصيرت كافی، مقابل توطئه معاويه در به نيزه زدن قرآنها، فريب خوردند و جنگ صفين را كه در آستانه پيروزی كامل اميرمؤمنان(ع) بود، تبديل به آتشبسی نابهنگام و بیجهت كردند كه در نتيجه، همه آن كارها به نفع معاويه رقم خورد و حضرت از آن اقتداری كه داشت و پيروزيش مسلم بود، به جايی رسيد كه حالا يك مدعی خلافت در كنار معاويه به حساب میآمد. اين ضربه بسيار بزرگ و بدی بود كه به اميرمؤمنان(ع) وارد شد و اين افراد نيز در آن نقش داشتند.
وی با اشاره به اينكه برخی از اين قاريان، قبلاً در قيام بر عليه عثمان نيز شركت كرده و در مدينه برای براندازی عثمان حضور داشتند، به او حملهور شده بودند، عنوان كرد: همين قاريان وقتی كه در صفين قرآنها را به نيزه ديدند، اميرمؤمنان(ع) را تهديد كردند كه يا جنگ را متوقف میكنی يا با تو همان كاری را میكنيم كه با عثمان كرديم و اين عين تعبير آنهاست. در نتيجه حضرت مجبور به توقف جنگ شد و در نهايت امر نيز همين افرادی كه میگفتند ما مثل شامیها اهل قرآن هستيم و خواهان اين بودند كه قرآن را حَكَم قرار دهند، وقتی حضرت حكميت را پذيرفت و نتيجه آن در قالب يك قرارداد، توسط اشعث بن قيص قرائت شد، همين افراد گفتند كه چرا مردانی را در امری كه مربوط به خداست حَكَم قرار داديد و لذا بر ضد حضرت خروشيدند.
عضو هيئت علمی دانشگاه امام حسين(ع) با بيان اينكه همين قاريان بیبصيرت بودند كه خوارج را پديد آوردند، با اشاره به برخی از چهرههای برجسته خوارج، عنوان كرد: شبث بن ربعی رياحی يكی از افرادی است كه قاری و حافظ قرآن بود و در كوفه مسجدی داشت و از سرشناسان اين شهر بود. در احوال او گفتهاند كه نمازی خواند كه بعيد میدانم خود بنده تا آخر عمر هم بتوانم چنين نمازی را بخوانم؛ در اين نماز، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره بقره را خواند و در ركعت دوم سوره آلعمران را؛ يعنی حافظ قرآن بود و دارای چنين عباداتی. اما همين شبث از پديدآورندگان خوارج است و وقتی خوارج در حرورا مستقر شدند، اول میخواستند كه او را رهبر خود كنند كه نپذيرفت و بعد فقط پذيرفت كه به عنوان فرمانده نظامی آنها باشد. اما در زمان جنگ نهروان هم با زيركی خود را كنار كشيد و از مهلكه گريخت.
وی در ادامه با اشاره به برخی ديگر از قاريان خوارج گفت: شريح بن ابیأوفى عبسی هم از قاريان قرآن است و در مخالفت با عثمان به مدينه رفته بود و از پديدآورندگان خوارج نيز هست و در مقابل حضرت میايستد. زيد ابن حصين طاعی نيز از قاريان و چهرههای برجسته و جزء سران خوارج است. مسعر بن فدكی تميمی هم قاری معروفی در كوفه بود و عبدالله بن وهب راسبی ... .
رجبی دوانی با اشاره به اينكه در تاريخ اسلام دو نفر به ذوالثفنات معروف هستند، بيان كرد: ذوالثفنات يعنی كسی كه در اثر كثرت سجده دارای پينههای فراوان به پيشانی است. يكی از اين افراد عبدالله بن وهب راسبی است و ديگری امام سجاد(ع). عبدالله بن وهب رهبری كل خوارج را به عهده گرفت و در جنگ نهروان به هلاكت رسيد و وقتی حضرت اميرالمؤمنان(ع) جسد او را ديد، تأسف خورد و فرمود: اين برادر راسبی حافظ كل قرآن بود.
وی با بيان اينكه جنگ با اميرالمؤمنين علی(ع) در واقع جنگ با قرآن بود، اين را نشان از بیبهرهگی اين افراد از قرآن در عين حافظ و قاری بودن دانست و اظهار كرد: اگر ما به وضعيت اينها دقت كنيم، میبينيم كه اصل قضيه اين است كه اين افراد قرآن را از مسير الهی آن، يعنی از راسخون فی العلم و اهل بيت(ع)، فرا نگرفتهاند. آنها حافظ و قاری شدند، اما به انحطاط كشيده شده و دنيازده شدند.
رجبی دوانی با اشاره به اين كه علامه طباطبائی رضوان الله تعالی عليه همين سران خوارج و قاريان به اصطلاح زاهد را آلوده به دنيا معرفی میكند، گفت: به بيان علامه اين قاريان زاهد، دنيازده شده بودند و چون ديدند كه در حكومت اميرمؤمنان علی(ع) منافع مالیشان تأمين نمیشود، به دشمنی با حضرت پرداختند و آن مسائل را مطرح كردند. از ديد علامه آن چه اين افراد مطرح كردند بهانه بود و به دليل اينكه حكومت حق اميرمؤمنان علی(ع) منافع اين به ظاهر قاريان و حافظان را تأمين نمیكرد، قرآن به نيزهزدنها را بهانه كردند و با حضرت جنگيدند.